سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

خاطرات نوروزی یک تکنسین اورژانس؛

پسری که با خوردن 6 کیلو شیرینی اورژانس را به خانه‌اش کشاند

خلیلی گفت: پسری که در روز اول عید با خوردن 6 کیلو شیرینی ما را برای نجات به خانه‌اش کشاند، یکی از به یاد ماندنی‌ترین خاطرات ایام نوروز است.

امیر خلیلی تکنسین اورژانس 115 در گفتگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران، با بیان اینکه 13 سال سابقه کار در اورژانس دارد، گفت: به یاد ماندنی‌ترین خاطره من از نوروز مربوط به روز اول عید سال 86 است که ساعت 10:30 دقیقه صبح یک مأموریت امداد هوایی به ما اعلام شد که ما بعد از دریافت آدرس سریعاً‌ به سمت مأموریت حرکت کردیم. 
 
وی ادامه داد: بعد از رسیدن به آدرس مورد نظر مشاهده کردیم که درب آپارتمان باز است و یک خانم هراسان در جلوی درب ایستاده است، داخل که شدیم با پسر 12 ساله‌ خیلی تپل مواجه شدیم که وسط حال پذیرایی خوابیده و با دهانی پر از شیرینی درحال گریه کردن است. 
 
وی افزود: نسبت آن خانم را با پسر بچه پرسیدیم که عنوان کرد همسایه آنها است و پدر و مادر پسر بچه برای دید و بازدید رفته‌اند. نام پسر بچه را از خودش پرسیدیم که با دهان پر، متوجه نمی‌شدم بالاخره با اصرار شیرینی‌ها را از دهان او خارج کردیم و اسمش را حمید عنوان کرد مشکل را از او پرسیدیم که دل درد شدید را عنوان کرد.

 وی گفت: در همین زمان پدر و مادر حمید از راه رسیدند و پدر او را به محض وارد شدن با دین حال و وضع حمید شروع به خندیدن با صدای بلند کرد. 
 
وی ادامه داد: من هم که از خندیدن پدر حمید عصبانی شده بودم از پدرش خواستم تا دلیل خنده‌اش را به ما بگوید. 
 
پدر حمید گفت: داستان از این قرار بود که ما روز قبل از عید 6 کیلو شیرینی برای ایام عید خریدیم که حمید مدام از مادرش درخواست شیرینی می‌کرد و مادرش می‌گفت سال تحویل چند عدد بهت می‌دم اما او اصرار داشت که مقدار بیشتری شیرینی بخورد. برای همین مادرش شیرینی‌ها را پنهان کرد که حمید هم در مقابل این اقدام مادرش قول داد که اگر شیرینی‌ها را پیدا کنم تمام آن را می‌خورم. 
 
وی افزود: حمید هم از نبودن ما سوء استفاده کرده بود و با پیدا کردن آنها تمام 6 کیلو شیرینی را یکجا خورد که حال و روزش به این وضع در آمده است. 
 
وی تأکید کرد: این بیمار را به بیمارستان منتقل کردیم اما دو روز که حال حمید را پرس و جو کردیم پدر و مادرش عنوان کردند که حمید تا چند روز نمی‌توانست هیچ چیزی بخورد. 




انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.