هنوز یک ماهی تا عید نوروز مانده، اما هستند خانوادههایی که پیشتر از اینها خانهتکانی عید را شروع کردهاند، حسابی به جان در و دیوارهای پذیرایی و اتاقها افتادهاند، فرشها را دادهاند قالیشویی، پردهها را شستهاند، پنجرهها را برق انداختهاند، کف زمین را چندباره تی کشیدهاند، برای نظافت راه پلهها و پنجرهها کارگر خدماتی آوردهاند، خلاصه همه کار کردهاند تا جلوی مهمانهای عید آبروداری کنند.
هیچ کم و کسری در کار نیست؛ همه چیز برای استقبال از بهار آماده است، اما انگار یک جای کار هنوز میلنگد.
نمای ظاهر، ویترین خانه
خیلی از ما که ادعایمان میشود مرتبتر و تمیزتر از خودمان انگشتشمار پیدا میشود، از وقتی پایمان را داخل چاردیواری خانه میگذاریم مدام به همدیگر تذکر میدهیم که آشغال زمین نریزیم، به در و دیوار اتاقها عکس نچسبانیم، حواسمان هست که هر چند ماه پردهها را بدهیم خشکشویی و...
خلاصه برای اینکه چاردیواری خانهمان از تمیزی برق بزند هر کاری لازم باشد انجام میدهیم، اما به محض اینکه پایمان را از چاردیواری خانه بیرون میگذاریم انگار دیگر هیچ چیز این خانه به ما تعلق ندارد. انگار در ورودی خانه، پنجرههایی که به کوچه یا خیابان اصلی دید دارد، بالکن، سنگفرش پیادهرو، جوی کوچکی که از جلوی خانه میگذرد یا حتی نردههای حیاط و در پارکینگ متعلق به همسایه است. این همان نکته کلیدی است که متاسفانه خیلی از شهروندان نسبت به آن بیتفاوت هستند، درون خانه ما هرچقدر هم که تمیز، مرتب و پاکیزه باشد، اما داخل خانه است و هر کسی نمیتواند درون آن را ببیند و این مرتببودن شما را تحسین کند، اما در مقابل آن بخشهایی از خانه را که در معرض دید رهگذران است به نازیبایی هرچه تمامتر مقابل چشم شهروندان قرار میدهیم تا درباره ما قضاوت کنند، حالا هرچقدر هم که در چاردیواری خانه آدمهای مرتبی باشیم.
در یا تابلوی تبلیغاتی
یک تابلوی شلوغ و آشفته، هر کس هرچه دستش آمده روی آن چسبانده، برچسبهای ریز و درشت شرکتهای خدماتی از لوله بازکنی و تخلیه چاه گرفته تا نظافت منزل، آرایشگاه، کلاس کنکور و... صاحبخانه هم خسته شده از بس برچسبها را با هزار ترفند تراشیده و جای چسبها را با کلی سختی و مشقت پاک کرده و فردا دوباره همان آش بوده و همان کاسه و دست آخر هم به این نتیجه رسیده که بهتر است بیشتر از این حساس نشود و در را با همین وضع به حال خودش رها کرد.
البته بد نیست، بالاخره مهمانهای عید که از راه برسند از وقتی زنگ خانه را میزنند تا وقتی صاحبخانه در را به رویشان باز کند، فرصت دارند خدمات مورد نیازشان را از تابلوی تبلیغاتی که شما رایگان در مقابل چشم شان قرار دادهاید، ببینند و بعد هم در دلشان کلی به بیتفاوتیتان نسبت به این همه نازیبایی بخندند؛ پس باید دست به کار شوید. باز هم باید با همان یک سطل آب و کاردک به جان برچسبها بیفتید، شاید این بار به یک برخورد ضربتی هم نیاز باشد پس چند تا از شمارهها را بردارید و با آنها تماس بگیرید و تاکید کنید اگر دوباره برچسب شرکتشان را روی در خانه ببینید حتما از آنها به شهرداری شکایت خواهید کرد، این روش را امتحان کنید حتما جواب خواهد داد. راستی از آخرین باری که در خانه را رنگ کردهاید چقدر گذشته؟ بد نیست با یک سطل رنگ، دستی هم به سر و روی در ورودی خانه بکشید.
دیوارها را دریابید
یک پیام عاشقانه، کلکل بچهمحلها سر تیم محبوبشان، بد و بیراه نثار کسی که در این مکان آشغال بریزد، آگهی فروش گوسفند زنده و تخلیه چاه و... همه جمع شده است روی دیوارهای اطراف خانه شما.
به نظر شما دیوارهای کوچه متعلق به کیست؛ اهالی که ساکن آن محل هستند یا شهرداری منطقه؟ اگر منتظرید شهرداری منطقهتان به فکر بیفتد دیوارهای شما را تمیز کند سخت در اشتباهید، درست یا غلط، آنها کارهای مهمتری دارند پس اگر میخواهید دستنوشتههای روی دیوارهای اطراف خانه یا آپارتمانتان جلوی چشم مهمانهای عید رژه نرود و با خواندن آن کلی به شما و اهالی با ذوق محلهتان نخندند، دست به کار شوید.
هر کدام از اهالی، دیوار محدوده در خانه تا خانه بعدی را از نوشتهها پاک کند در این صورت وقتی سر تا ته کوچه را نگاهکنید، میبینید تمام کوچه یکدست تمیز و مرتب شده است.
بالکن یا انباری
کم نیستند شهروندانی که بالکن خانههایشان کارکرد انباری کوچکی پیدا کرده است، انباری که در آن همه جور خرت و پرتی پیدا میشود، جایی برای جمع کردن وسایل دورریختنی یا گذاشتن شیشههای شور و ترشی، لوله بخاری، نردبان، کارتنهای خالی به اضافه چند ردیف بند با لباسهای رنگارنگی که روی آن آویزان شده است. در این میان، اوج ابتکار صاحبخانه پوشاندن نمای بالکن به وسیله یک صفحه ایرانیت، نایلون یا پارچه است که به خیال خودش نمایی ایدهآل درست میکند، غافل از این که نه تنها راهحل مناسبی برای زیبایی نمای بالکن نیست، بلکه نمای بیرونی خانه را در نظر رهگذران بیشتر شبیه یک سمساری نشان میدهد.
حالا که چیزی به عید نوروز نمانده بهترین کار این است که شما زودتر به استقبال بهار بروید. برای این کار نیازی نیست پول زیادی خرج کنید فقط کافی است گوشهای از فضای بالکن را با چند گلدان کوچک بنفشه یا درختچههای سبزرنگ که هم به شما و هم به رهگذران حس شادابی و سرسبزی میدهد، تزئین کنید. با این کار باعث میشوید همه از دیدن این همه زیبایی به وجد بیایند.
بهار در حیاط خانه شما
فرقی نمیکند حیاط شخصی داشته باشید یا ساکن مجتمع آپارتمانی باشید که محوطه حیاط بین اهالی مشترک باشد، بد نیست ساکنان مجتمع اندک پولی روی هم بگذارند تا گل و گیاهی در باغچه حیاط کاشته شود، نردههای حیاط را هم فراموش نکنید. اگر زنگ زده یا قدیمی شدهاست دستی هم به سر و گوش آنها بکشید.
در این ماه آخر سال اداره فضای سبز شهرداریهای مناطق گل و گیاه رایگان هم در اختیار ساکنان منطقه قرار میدهند یا باغبانهایی را برای کاشت این گیاهان به منازل شهروندان میفرستند. میتوانید از این فرصت استفاده کنید، چند نهال بگیرید و آنها را در حیاط یا اگر جایی مقابل در خانه در مسیر پیادهرو بکارید و به فضای خانه زیبایی دوبارهای ببخشید.
دست به جارو شوید
هر روز صبح خانهتان را جارو میکنید تا وقتی مهمان میرسد یک چوب کبریت هم روی قالیها پیدا نشود، از نظافتچی ساختمان هم خواستهاید که در این تعطیلات عید یک روز در میان سری هم به واحد شما بزند و راهپلهها را نظافت کند، اما چه میشود فضای مقابل خانه را هم جارویی بکشید؟ میدانیم حتما میگویید این کار دیگر وظیفه رفتگر محلهتان است، اما حداقل این روزهای عید کمک حال رفتگر محلهتان باشید، کار سختی نیست فقط کافی است آشغالهای جلوی در خانهتان را تمیز کنید، با این کار در انجام وظیفه شهروندی خود سنگ تمام میگذارید.
برای یک بار هم که شده هر ساعتی که دلتان خواست زبالهها را بیرون نگذارید و این کار را به ساعت 9 شب موکول کنید. این طور نمای مقابل خانهتان، هم زیبا خواهد بود و هم بوی نامطبوعی از آن به مشام نخواهد رسید که باعث تجمع پشه و پاتوق موشها و گربههای محله شود.
حالا نه تنها چاردیواری خانه، بلکه فضای کوچه و محلهتان هم رنگ و بوی بهار به خود گرفته است؛ پس عید شما مبارک!