به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، مهرداد اسکویی، یک مستنـدساز پرکار است. به دلیل کارهای عجیبی که همیشه برای انجام دادن دارد، در دنیا شناخته شده است.
پرترههای مشهوری از هنرمندان برجسته ایرانی گرفته است و بعد
مستندسازی در نواحی مختلف ایران، درباره آسیبهای اجتماعی مثل کودکان مجرم
نیز فیلم ساخته است.
حالا روی تاریخ معاصر ایران کار میکند و خانه به خانه بهدنبال عکسها و کارت پستالهای قدیمی میگردد. وقتی دیروقت شب با او پینگپنگ میکردم، مثل همیشه در سفر بود.
تعریف؟
آدمی که خودش را از تعادل خارج میکند.
چرا چنین کاری میکند؟
برای این که اهل ریسک است.
زادگاه؟
حق.
چهره فرهنگی بودن؟
حس خوب با مسئولیت زیاد.
دوست دارید پرتره شما را چه کسی عکاسی کند؟
کسی که روحم را بشناسد.
شخص خاصی هست که بخواهید نام ببرید؟
نه.
هنرمندها دوست دارند کدام بخش از شخصیتشان جلوی دوربین شما قرار گیرد؟
خود ایدهآلی شان.
عکاسی چهره شما را وارد زندگی خصوصی آدمها میکند؟
نه به اندازه فیلمهای مستندم.
در دانشگاه چه یاد گرفتید؟
یاد گرفتم دانشگاه هیچ چیز به آدم نمیدهد.
پس از کجا باید یاد گرفت؟
زندگی.
سعی میکنید به دانشجویان خودتان چه چیزی یاد بدهید؟
نسبت خودشان را با خودشان و موضوع فیلمشان پیدا کنند.
عمیقترین حس انسانی؟
عشق و نوعدوستی.
کی تصمیم گرفتید فیلم مستند بسازید؟
وقتی به خاطر عکاسی سفر میکردم.
خب چه شد؟
تصمیم گرفتم پی به وجوه پنهان آدمها ببرم.
سینمای مستند اصلا چیست؟
یک نوع نگاه خاص به موضوع است.
یعنی چه؟
موضوع بعلاوه فیلمساز مساوی است با مستند.
این که میگویند «همه مردها مثل هم هستند» یا «همه ایرانیها...» یا «همه اصفهانیها...»؟
خندهدار است.
چرا؟
آدمها منحصربهفرد هستند.
مراسم «زار»؟
بخش ناشناخته روح و درد آدمی.
جنوب جادویی است؟
نوع نگاه ما از آن جادو میسازد.
یعنی واقعا جادویی نیست؟
میتواند از زاویه دید هنرمند جادو تلقی شود.
بخش انسانشناسی در سبک شما غالب است یا آسیبشناسی؟
آسیبشناسی.
فرهنگ؟
همه آن چیزهایی که رابطه انسان با محیط را میسازد.
تاریخ معاصر را سردمداران نوشتهاند؟
به هر حال قدرت اثر خودش را میگذارد، ولی قاضی تاریخ در نهایت حقیقت را مییابد.
به اصلاح انسان اعتقاد دارید؟
بله. دارم.
چرا انسانها میجنگند؟
کسی که میجنگد عشق را نمیشناسد و بیشتر از حد خودش میخواهد.
موضوع بهترین مستند شما چه خواهد بود؟
موضوعات از درون آدم میآید. باید دید.
به شغل دیگری هم فکر کردهاید؟
بله. کتابفروشی.
اگر مستندساز نبودید؟
همین حالا تعداد زیادی شغل دارم.
اگر هیچکدام اینها نبودید؟
هر کار دیگری میکردم با ریسک بالا توام بود.
چرا مردم ایران به مستند بیعلاقه هستند؟
تقصیرما مستندسازهاست.
چرا؟
جذابیتهای روایی ایجاد نکردهایم لابد.
تا به حال کسی خواسته از زندگیاش فیلم بسازید؟
تقریبا هفتهای یک بار.
جذابترینشان کدام بود؟
معمولا جذابها آنهایی است که نمیتوانم بسازم.
دوست دارید از زندگی خودتان مستند بسازند؟
نه زیاد.
چرا؟
دوست دارم قهرمان اسکویی چهل و پنج سالهای باشد که تلاش میکند آرزوی اسکویی هشتاد ساله را برآورده کند.
اسکویی هشتاد ساله؟
بله. مهرداد اسکویی که نشسته و دارد از پنجره بیرون را نگاه میکند.
خب؟
دوست دارم آرزوی او را زندگی کنم.
کارت پستال؟
منبع متفاوتی برای بازنمایی تاریخ.
شخصیتپردازی کردن برای آدمهای واقعی سخت نیست؟
ممکن است باشد.
چطور؟
باید بهعنوان مستندساز کنار بروید و به آدمها اجازه بدهید خودشان را بروز بدهند.
همیشه در سفر بودن چه چیزهایی به آدم اضافه میکند؟
آدمهایی که زیاد سفر میکنند شانس این را دارند که چند بار زندگی کنند.
چه چیزی برای ارائه دارند؟
قصههای زیادی برای ارائه دارند. برای همین معاشران خوبی هستند.
چه چیزهایی را از آدم میگیرد؟
نزدیکی به عزیزان را. مثلا ممکن است بزرگ شدن فرزندتان را نبینید.
قصه اقوام ایران غمگین است یا شاد؟
بخش اندوهگین آن میچربد.
خودتان را در فیلمهایتان جای آدمها میگذارید؟
موقع برنامهریزی و طراحی سوال بله.
اگر به گذشته برگردید فیلمی هست که بخواهید بسازید؟
خیلی.
مثلا؟
آنهایی را که به خاطر مشکلات نیمهکاره رها کردم.
فکر میکنید فرصت آدم در این دنیا کم است؟
یک عمر تجربه میکنی و وقتی تازه یاد میگیری چطور زندگی کنی باید بروی.
وقتی آدمها درددل میکنند؟
آدمها در موقعیت استقرار، حسرت دوران قبل از قرار خود را میخورند.
چه چیزی به شما گوشزد میکند؟
از خودم میپرسم پس انسان کی قرار است به آرامش برسد؟
دوست دارید چه تصویری از کشورتان در دنیا بسازید؟
نمیدانم چطور باید تصویر بسازم.
پس چه کار میکنید؟
سعی میکنم راوی قصه آدمها باشم.
پس تصویر ایرانی را چه کسی ترسیم میکند؟
مثل یک پازل است. هرکس به سهم خود بخشی از آن را میسازد.
وقتی یک سند قدیمی پیدا میکنید؟
حس یک کاشف را دارم که یک سرزمین ناشناخته را کشف کرده است.
دوست دارید آخرین پلان زندگیتان چطور باشد؟
نگاه اسطورهای و فراواقعی به آخر خط ندارم. معمولی است.
چرا؟
چون چند بار از مرگ برگشتهام.
نگاه کسی که چند بار تا نزدیک مرگ رفته به زندگی چیست؟
هر لحظه زندگی یک هدیه شگفتانگیز است.
قدرش را بهتر میدانند؟
دقیقا. هر لحظه را زندگی میکنند.