سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزیده ای از سرمقاله روزنامه های یکشنبه؛

سایه روشن تحولات یمن/توزيع عادلانه يارانه ها در گرو حذف يارانه مصرف بی رويه انرژی

سرمقاله روزنامه های کیهان، وطن امروز، حمایت و ...را می توانید در این قسمت بخوانید.


در ابتدا مطلبی را با عنوان«سایه روشن تحولات یمن»نوشته شده توسط سعدالله زارعی میخوانید که در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رسید:


گفتگوی دیروز میان «جمال بن عمر» نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور یمن و رهبران جنبش انصارالله و کمیته‌های مردمی آن بیانگر آن است که روند سیاسی یمن به نقاط مشخصی رسیده است. از سوی دیگر مخالفت بعضی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل با مداخله این سازمان در امور یمن که از سوی دبیرکل شورای همکاری خلیج‌فارس به نیابت از شش دولت آن بطور رسمی ارائه شده بود و در نهایت از دستور خارج شدن این درخواست، نشان‌دهنده فضای جدیدی است که به وجود آمده و جنبش انصارالله در متن این تحول جدید قرار دارد. در عین حال صحنه تحولات یمن سوالات متعددی به همراه دارد و چشم‌انداز آن را تحت تاثیر قرار داده است. در این خصوص نکته‌ها و گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- گرایش انصارالله و کمیته‌های مردمی آن به توافق با نماینده دبیرکل سازمان ملل که ترتیبات متعددی شامل زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمانی و ترکیب دولت موقت را دربرمی‌گیرد، بیانگر آن است که رهبران انقلاب یمن عبور سریعتر از شرایط فعلی که توام با نوعی هرج و مرج است را اولین گام برای رسیدن به فرایند قانونی و اصلاح اساسی امور در یمن به حساب می‌آورند. رسیدن به فرمولی که در آن یک شورای 5 تا 7 نفره مرکب از رهبران مرکز، شمال و جنوب مسئولیت اداره نهاد ریاست‌جمهوری را بعهده بگیرد و یک نفر را بعنوان نخست‌وزیر موقت برای اداره امور تعیین کرده و کابینه توافقی را به وجود آورد، یک ابتکار متعلق به انصارالله به حساب می‌آید. چه این که انصارالله پیش از این و در زمان تصدی «منصور هادی» نیز در این مورد با هادی و نماینده دبیرکل سازمان ملل توافق کرده بود پس از کناره‌گیری منصور هادی از قدرت نیز انصارالله در 17 بهمن‌ماه طی بیانیه‌ای که به بیانیه قانون‌اساسی موسوم گردید، بر دولت توافقی و مشارکت همه گروه‌ها و طوایف تاکید کرده بود. در واقع توافق دیروز عبدالملک بدرالدین الحوثی با جمال بن عمر ادامه همان طرحی است که خود انصارالله ارائه کرده بود.

2- ورود دوباره جمال بن عمر به روند حل اختلافات پس از آن صورت گرفته است که شورای همکاری خلیج‌فارس از یک سو یمن را تهدید به تحریم اقتصادی و قطع کمک کرده و از سوی دیگر از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کرده است که در امور یمن مداخله نماید این مسئله از دو منظر قابل ارزیابی است. از یک منظر می‌توان گفت ورود بن عمر پس از صدور بیانیه شورای همکاری خلیج‌فارس، نشان‌دهنده ارتباط میان عزیمت دوباره نماینده دبیرکل سازمان ملل و بسته تهدید شورای همکاری خلیج‌فارس می‌باشد و از این رو باید گفت شورای همکاری خلیج‌فارس که مداخله واقعی عربی در امور یمن را «غیرممکن» ارزیابی کرده، درصدد برآمده است تا از طریق مذاکره سیاسی، جنبش انصارالله را وادار به پذیرش خواسته‌های حداکثری یا حد میانی این شورا و غرب نماید. از این منظر توافق عبدالملک و بن‌عمر نوعی موفقیت نسبی برای شورای همکاری و غرب به حساب می‌آید. اما از یک منظر دیگر ورود دوباره بن عمر به پرونده یمن، پس از آن صورت گرفته است که این شورا به دلیل مخالفت روسیه و چین از اینکه جنبش انصارالله را محکوم کند و به مداخله مستقیم در امور یمن تهدید نماید، ناتوان بوده و با اعزام «نماینده سیاسی» بر رسیدن به راهی سیاسی تاکید کرده است. از این منظر از آنجا که جنبش انصارالله همواره بر توافق و راه حل سیاسی تاکید داشته، مذاکره بن عمر با نمایندگان سیدعبدالملک الحوثی، یک پیروزی چشمگیر برای جنبش انصارالله به حساب می‌آید.

3- بررسی‌ها بیانگر آن است که شورای همکاری خلیج‌فارس در جلسه طولانی پنجم بهمن‌ماه جاری - 25 ژانویه گذشته-، از گزینه مداخله نظامی چشم‌پوشی کرد. در این جلسه که با محوریت عربستان و امارات برگزار گردید، در مواجهه با جنبش انقلابی یمن سه راه‌حل مورد بررسی قرار گرفت. راه‌حل اول توسل به شیوه نظامی بود ولی سعودی‌ها به دلیل ضعف نظامی اعضای شورا در مقایسه با جنبش انصار‌الله، از این راه‌حل فاصله گرفته و در عین حال آن را به مداخله نظامی شورای امنیت سازمان ملل حواله دادند اما دو روز بعد باراک اوباما با صراحت اعلام کرد که از مداخله نظامی در یمن به عنوان راه‌حل حمایت نمی‌کند. پس کاملا واضح است که برخورد و مداخله نظامی در دستور کار شورای امنیت و یا شورای همکاری خلیج‌فارس قرار ندارد.

راه‌حل دومی که در شورا مورد بحث قرار گرفت «ایجاد اجماع بین‌المللی» علیه جنبش انصارالله بود. به این معنا که غرب و کشورهای عربی، یمن را «بایکوت» کرده و روابط خود را با این کشور قطع نمایند این فرایند از سوی آمریکا و عربستان کلید خورد و بعضی دیگر از کشورهای غربی و عربی نیز به آن پیوستند اما به یک وضعیت فراگیر تبدیل نشد و مضافا اینکه حتی آمریکایی‌ها نگفته‌اند که به دلیل تسلط جنبش انصارالله بر یمن سفارتخانه خود را تعطیل کرده‌اند. بلکه آن را به «شرایط ناپایدار» مرتبط نموده‌اند. این راه‌حل برای آن است که مردم یمن از آینده‌ای که برای رسیدن به آن به صحنه آمده‌اند، بترسند و شرایط پیش‌روی آنان تاریک جلوه داده شود.

راه‌حل سومی که در شورای همکاری مورد بحث قرار گرفت، برقراری تماس با انصارالله برای رسیدن به فرمول مشترک و با حد متوسطی از خواسته‌های عربی بود. جناح قطر، عمان و کویت این موضوع را مطرح کردند و البته با مخالفت تند پادشاهی بحرین و امارات مواجه شدند و نماینده عربستان سعودی این را موضوعی سخت معرفی کرد. با این وصف معلوم شد که تمایل به رسیدن به راه حل با حوثی‌ها در شورای همکاری خلیج فارس بیش از جنگ با آنان موضوعیت یافته است.

به نظر می‌آید شورای همکاری خلیج فارس و سه کشور آمریکا، انگلیس و فرانسه به ترکیبی از راه حل دوم و سوم فکر می‌کنند و معتقدند تأکید بر راه حل دوم می‌تواند توافق با جنبش انقلابی یمن را به صورت‌بندی مطلوبتری سوار نماید. اما از آن طرف جنبش انصارالله در مواجهه با طرح مداخله‌جویانه شورای همکاری و شورای امنیت بر عدم پذیرش مداخله خارجی تأکید کرده و از سوی دیگر با فعال نگه داشتن میادین و خیابانها و بخصوص با تداوم شرایط خاص در صنعا درصدد بر آمده تا سررشته تحولات در داخل یمن باقی بماند. قدر مسلم هفته‌های آینده- بین 2 تا 8 هفته- بسیار تعیین کننده خواهند بود.

4- قرائن و شواهد می‌گویند: آمریکایی‌ها بشدت از روند تحولات یمن هراسناک هستند. تعطیلی سفارت آمریکا و مهمتر از آن سوزاندن اسناد این سفارت‌خانه و حتی منهدم کردن سلاح‌هایی که در سفارت‌خانه داشتند، از شدت هراس آنان حکایت می‌کند. جالب این است که مقامات آمریکایی گمان می‌کردند در روز 22 بهمن -11 فوریه- به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سفارت آمریکا در صنعا مورد حمله قرار گرفته و ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 58 -4 نوامبر 79- تکرار می‌گردد! از این رو به انهدام هرآنچه که حساس بود، مبادرت ورزیدند! آمریکایی‌ها به این بسنده نکردند و مهمترین مرکز اطلاعاتی و جاسوسی و ضد جاسوسی خود در شبه جزیره که در صنعا پایتخت یمن مستقر بود را به مسقط پایتخت عمان منتقل کردند. بعضی از تحلیلگران این رخداد را «نگران کننده» ارزیابی کرده و آن را نشانه سخت‌تر شدن شرایط یمن و آغاز مداخله مستقیم نظامی آمریکا علیه انقلاب یمن ارزیابی نموده و البته برای آن یک سلسله شواهد تاریخی را نیز ذکر کرده‌اند. اما این روند از منظر دیگر هم قابل ارزیابی است. تعطیلی مرکز حساس اطلاعاتی آمریکا در صنعا از نومیدی آنان از روند تحولات یمن حکایت می‌کند و انهدام اسناد در سفارت آمریکا که عبدالملک الحوثی دو روز پیش آن را «جاسوسخانه» نامید، از ارزیابی آمریکایی‌ها مبنی بر غیر قابل مهار بودن انقلاب یمن حکایت می‌کند. تأکید چند روز پیش اوباما مبنی بر اینکه موافق اقدام نظامی علیه یمن نیست، برتری این ارزیابی را نسبت به ارزیابی قبلی نشان می‌دهد. این البته به آن معنا نیست که آمریکا با اعتراف به قدرت انقلاب اسلامی مردم یمن، از توطئه‌های مختلف از جمله توطئه امنیتی علیه آن اجتناب می‌کند بلکه می‌توان گفت آمریکا با ابراز ناتوانی از مداخله مستقیم نظامی به انواعی از مداخلات نظامی امنیتی غیرمستقیم علیه مردم مظلوم یمن روی می‌آورد. کما این که این روش در مواجهه با انقلاب ایران نیز دنبال شد.

5- تحولات شهر حساس «مأرب» به خوبی بیانگر آن است که به موازات به شکست کشیده شدن توطئه مستقیم نظامی غربی عربی، یک روند داخلی با پشتیبانی غرب برای به چالش کشیدن قدرت انصار‌الله در داخل شروع شده است. از حدود دو ماه پیش، حزب اصلاح یمن که به رغم آن که خود را اخوانی معرفی می‌کند، از سوی پادشاهی سعودی و آمریکا به طور جدی حمایت می‌شود، درصدد برآمد که مأرب را در مقابل صنعا علم کند. این جنبش با استفاده از نفوذ سنتی جریان اصلاح و حزب مؤتمر و خاندان صالح در این شهر اعتصاباتی را به راه انداخت و هم اینک تهدید کرده است که برای آزادسازی صنعا وارد عمل می‌شود اما تاکنون هیچ اقدامی در جهت ورود به صنعا انجام نداده است. حرکت احزاب اصلاح و مؤتمر و آل احمر در شهر مأرب را نیز باید در ادامه مصوبات جلسه 5 بهمن‌ماه  شورای همکاری خلیج‌فارس ارزیابی کرد اما در حالیکه انصار‌الله با صراحت از مشارکت دو جریان مؤتمر و اصلاح در روند سیاسی حمایت کرده و از آنان برای شرکت در گفت‌وگوهای مبتنی بر تعیین چارچوب اداره شرایط دوره گذار دعوت به عمل آورده است، صف‌بندی این جریانات در مأرب نمی‌تواند به جایی برسد چرا که خشونت‌طلبی مخالفان انصار با درایت یاران سیدعبدالملک بدرالدین متوقف می‌شود کما اینکه تاکنون اینگونه بوده است.

ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به مطلبی با عنوان«مدیریت بحران از سعدآباد!»نوشته شده توسط منصور ستوده اختصاص یافت:

 در شرایطی که روحیه مردم استان‌های غرب و جنوب کشور به علت بروز بحران ریزگردها بیش از زندگی آنها صدمه دیده است، دولت پس از انتشار یک پیام توئیتری در صفحه رئیس‌جمهور با مضمون همنفسی با «مردم خوزستان» و بازنشر آن در سایر اکانت‌های منتسب به حسن روحانی، تازه از روز گذشته در خبرگزاری خود به انتشار راهکارهای حل بحران در «خوزستان» پرداخت! در حقیقت به‌رغم گذشت یک هفته از بروز حادثه پیش‌بینی نشده «توفان ریزگردها» به واسطه عدم تشکیل یک کمیته بحران ملی هنوز دولتی‌ها از عمق ماجرا مطلع نیستند و مرحله شناسایی بحران را نیز پشت سر نگذاشته‌اند! بحرانی که از استان خوزستان شروع شده بود، به علت ناکارآمدی و بی‌کفایتی مدیران تهران‌نشین، در استان ایلام و بوشهر منجر به بروز فجایعی بدتر از اهواز نیز شد اما هنوز اخبار آن به علت نگاه مجازی تیم دولت به بحران‌های ملی، در پایتخت به صورت گسترده منتشر نشده است!

نماینده مردم آبدانان استان ایلام با خبردهی از اوج‌گیری بحران ریزگردها در استان بوشهر در چند روز اخیر نسبت به نام نبردن از مردم استان ایلام در بحبوحه قطع آب و برق و گاز جمعیت 70 هزار نفری شهرهای این استان که در خانه‌های خود زندانی شده بودند، اعتراض کرد: «متاسفانه توجه دولت تنها بر خوزستان متمرکز بود و در ایلام ستاد بحران کشور و استان نه‌تنها غافلگیر شد بلکه هیچ واکنش منطقی هم از خود نشان نداد و بر اثر بی‌دست و پایی آنها مردم 3 روز گرسنگی کشیدند.» اینها گفته‌های علی‌محمد احمدی است که تاکید می‌کند: «72 ساعت برق قطع شد و تا زمانی که به دفتر رئیس‌جمهوری زنگ نزدم، اقدامی برای بازگشت وضع عادی به این شهرها صورت نگرفت. به دلیل نبود برق، شبکه گاز و آب و مخابرات نیز قطع و اوضاع بسیار باورنکردنی شد. حتی نانوایی‌ها، مخابرات، پمپ بنزین‌ها، بانک‌ها، مراکز تصویر‌برداری و آزمایشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و به‌طور کل همه‌چیز تعطیل شد!»

احمدی با اعتراض جدی نسبت به عدم تشکیل بموقع ستاد مدیریت بحران ملی متذکر شده که این اتفاق در بلادیده‌ترین شهرها نیز رخ نمی‌دهد! ستاد مدیریت بحران برای مدیریت چنین وضعیتی تدارک دیده شده است اما عکس‌العمل به این حادثه بسیار کند بود و مراکز نظارتی و مدیریت بحران غافلگیر شدند!بحران با فاصله چند روزه از خوزستان به ایلام و بوشهر رسید با این حال بنا بر اخبار منتشر‌شده در معدود رسانه‌های استانی، هیچ تمهیدی برای مقابله با آن از سوی مسؤولان در نظر گرفته نشده بود به نحوی که مردم خونگرم بوشهر به صورت خودجوش مدیریت اسکان و پوشش‌دهی به مسافران گناوه و برخی شهرستان‌ها را عهده‌دار شدند! در ایلام و بوشهر حتی همان ماسک‌های بدون فیلتر و غیر موثر یک لایه نیز بین مردم توزیع نشده و بنا به گفته‌های نمایندگان بومی مجلس، مردم به علت عدم سرویس‌دهی مراکز خدماتی با مشکلاتی همچون بی‌آبی و گرسنگی و عدم دسترسی به خدمات بیمارستانی نیز مواجه شده‌اند. شاید بدترین بخش از مدیریت دولت در مواجهه با این حادثه پردامنه را بتوان در ضعف اطلاعاتی جست‌وجو کرد. با توجه به ابتکار مدیریت از راه دور سازمان محیط زیست و بی‌اعتنایی به اصول علمی «مدیریت در کانون بحران» ظاهرا منابع اخبار دولتی‌ها از استان‌های فاجعه‌زده، پیام‌های منتشر شده در اینستاگرام و توئیتر و فیسبوک بوده است و به همین جهت استان‌هایی که مردم آن دلبستگی کمتری به مولفه‌های زندگی مجازی دارند، از پوشش خدمات دولتی به شکل فاجعه‌باری جا مانده‌اند!

این بار فانتزی مدیریت رسانه برآمده از فکر مشاوران دولت که سال‌هاست از تهران خارج نشده‌اند و سفرهای استانی را با توجه به پیشرفت علم ارتباطات، مسخره می‌کردند، به محبوبیت شخص رئیس‌جمهور، صدمه‌ای عمیق وارد کرده است. هر چند حتی خوزستانی‌ها نیز «پیام همنفسی» توئیتری روحانی از تهران را نپسندیدند و اگر رئیس‌جمهور خود مدیریت اکانتش را برعهده داشت، با مروری کوتاه بر نظرات مردمی متوجه مشاوره‌های غلط ارائه شده می‌شد!

ما از مشاورانی صحبت می‌کنیم که به نام خیابان‌های ماساچوست و لندن مسلط هستند اما شهرستان‌های استان تهران را هم بدون اتصال به گوگل‌مپ نمی‌توانند از حفظ بگویند! منابع اطلاعاتی‌شان رسانه‌های بیگانه است و برای تخریب ارتباط ماندگار چهره به چهره مسؤولان، به رسانه‌های زنجیره‌ای کد می‌دهند که اصلا اینها به چه درد می‌خورد و چه کسی گفته مدیران باید پرکار باشند؟!نام این شکل از مدیریت بومی حتی «تهرانیزه» هم نیست، چرا که اقلیت مذکور پس از انتشار تصاویر شهردار تهران که با کت و شلوار کثیف و گلی در کنار کارگران مترو پس از وقوع سیل حاضر شده بود، حرکت وی را پوپولیستی و برای کسب محبوبیت لقب داده بودند اما اکنون محبوبیت دولتمردان برآمده از جناح خودشان به علت بی‌توجهی به اصول مدیریت بحران و تماس با مردمی که روحیه‌شان بیش از هر مولفه حیاتی دیگری صدمه دیده، تضعیف شده است.  تماس چهره به چهره و حاضر شدن در کانون بحرانی که بنا بر نظر همه کارشناسان داخلی و خارجی امکان رفع و رجوع آن در کوتاه‌مدت وجود ندارد، قطعا پوپولیسم نیست! مردم خوزستان و ایلام و بوشهر منتظر توافق در سیاست خارجی نبودند که در اوج بحران ملی سخنرانی رئیس‌جمهورشان را در حوزه تقابل با حامیان استقلال ملی از تلویزیون تماشا کنند و قند در دلشان آب شود! مردم، مدیر باعرضه و کاری می‌خواهند که فرق ماسک فیلتردار و ماسک نازل غیرموثر را عملا در میدان بحران تشخیص دهد!

خوزستانی‌هایی که راهپیمایی 22 بهمن‌شان در اوج نارضایتی از دولتمردان ترک نشد، عزل معصومه ابتکار را با انگیزه‌های سیاسی مطرح نکردند بلکه تنبیه وی را مقدمه‌ای برای برچیدن سیاست مدیریت پرادعای «اصلاحاتی» دانستند که از همرنگ شدن با ملت حتی با اهداف پوپولیستی نیز خودداری می‌کنند و مولفه‌های مدیریت جهادی را آشکارا به تمسخر می‌گیرند!اصولگرایان اگر به شیوه غربی‌ها سیاستمداری می‌کردند، می‌توانستند بحران ریزگرد را به شیوه سیاست «اصلاحاتی» به دستاویزی برای بازنشر حکم عدم کفایت دولت در یک بحران ملی از جانب ملت تبدیل کنند. علم ارتباطات می‌گوید واجب است در مواقع بروز بحران، مردم مدیران‌شان را بدون روتوش و خسته و خاکی در میدان عمل، از نزدیک مشاهده کنند و همدردی را به جای مطالعه از رسانه‌ها، احساس کنند. گمشده دولت کماکان «کار» است و فقدان احساس تعلق به حوزه سیاست داخلی همراه با پرهیز جدی از مواجهه با واقعیات جامعه ایرانی از محبوبیت روحانی قربانی می‌گیرد! آیا نیازهای مردم را می‌توان در رسانه‌های خارجی جست‌وجو کرد؟! آیا به امید موفقیت قریب‌الوقوع در فانتزی‌های سیاست خارجی می‌توان کار و تلاش و مدیریت جهادی را بایگانی کرد؟

روزنامه حمایت مطلبی را با عوان«طراحی هوشمندانه انصارالله»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به قلم سیدجعفر قنادباشی به چاپ رساند:

آنچه که طی یک هفته گذشته در یمن اتفاق افتاد، نمایش چشمگیری از فروپاشی بقایای نظامی است که بخش قبلی آن یعنی دیکتاتوری علی‌عبدالله صالح پیشتر، فرو ریخته بود. بقایای حکومتی که با کمک آمریکا، انگلیس و حکومت های مرتجع خلیج فارس زمام امور را به دست داشت. شاه بیت قیام مردم یمن از زمستان سال 89 (فوریه 2011) که به انحاء گوناگون ادامه داشت، کناره گیری نظام سیاسی گذشته بود ولی در این میان، قدرت های منطقه ای به کمک آمریکا مردم را فریب داده، بخشی از نظام را فروریختند و تلاش کردند بخش دیگر را حفظ کنند. به بیان دیگر، آنان امتیازی را از دست دادند اما در عوض به کمک تغییرات ظاهری، سعی کردند امتیاز دیگری را نگهداری کنند اما این وجه که استکبار به حفظ آن اهتمام داشت و مزوّرانه در نگهداری‌اش تلاش می‌کرد، طی هفته گذشته بر باد رفت. در نتیجه، طرح فروپاشی نظام سیاسی سابق و پروژه تاسیس نظام جدید، تقارن و یکپارچگی خود را به دست آورد. کمتر از دو هفته پیش، جنبش انصار الله خواستار پیوستن بیست هزار نفر از نیروهای خود به ارتش این کشور در مقابل موافقت با انجام اقدامات امنیتی جدید در صنعا و اطراف آن شده بود. مشارکت جنبش انصارالله در ارتش یمن که طراحی هوشمندانه ای داشت و رایزنی های آن از تابستان سال گذشته آغاز شده بود، از رموز موفقیت انقلاب یمن محسوب می شود. مثال عکس این اتفاق در مصر به وقوع پیوست، به این صورت که ابتدا رئیس‌جمهور برکنار شد و تغییر ساختارهای سیاسی شکل گرفت اما ارتش به قوت خود باقی ماند. در یمن - پیش از آنکه بقایای نظام دیکتاتوری سابق فرو ریزد - به دلیل ضعف ارتش و همراهمی بخشی از آن با انقلابیون، حکومت در دست جنبش انصارالله قرار گرفت و مانند مصر، نهادی برای پاسداری از قدرت دیکتاتوری باقی نماند. توافق بر سر گفتگوهای ملی به عنوان بخشی از مقدمه تدوین قانون اساسی آینده مورد نیاز نظام، از جمله فاکتورهای مهم دیگر پیروزی انقلاب شیعیان یمن بود. استراتژی انصارالله برای گفت و گو با دولت سابق در مهر ماه سال جاری بر سر مسائل مهم کشور، از دیگر پایه های برپایی نظام سیاسی جدید بود که طی آن، توافقاتی نیز حاصل گردید ولی رژیم به توافق پایبندی نشان نداد.

هم مجلس و هم رئیس جمهور موقت، پس از اقبال مردم به انصارالله نتوانستند حرف جدیدی ارائه کنند و در واقع خلع سلاح شده و مقدّمات سقوطشان فراهم گردید «عبدربه منصور هادی» معاون علی عبدالله صالح پس از رسیدن موج بهار عربی به یمن، سه سال پیش طی یک انتخابات تک نامزدی رفراندوم‌گونه، به مدت دو سال انتخاب گردید تا بدین وسیله، مردم به وی «آری» و به عبدالله صالح رأی منفی بدهند و «نه» بگویند. سال گذشته، حکومت وی به مدت یکسال دیگر تمدید شد و اگر انقلابی هم شکل نمی گرفت، وی به طور قانونی برکنار می گردید. پارلمان یمن نیز وابسته به حکومت سابق بود و در عین حال از زمان انتخابات آن، یکسال گذشته و اعتباری نداشت. بنابراین، شدت و اوج انقلاب مردم یمن با بی‌اعتباری دولت و پارلمان به علاوه مرگ ملک عبدالله که از حامیان اصلی دولت عبدربه منصور هادی بود، همزمان گردید. همانند بسیاری از انقلاب های مستقل، انقلاب شکوهمند یمن نیز در معرض توطئه ها و تهدیدات است. شورای همکاری خلیج فارس در همراهمی با آمریکا، حکومت جدید را به رسمیت نشناخته و در صدد است تا سفرای خود را از این کشور فرا بخواند.

 انقلاب یمن بر خلاف شورش‌های منطقه که با خشونت های مرگبار همراه است، بسیار مسالمت آمیز و در کمال صلح و آرامش به ثمر نشست. دولت به اصطلاح اسلامی تکفیری ها که پیشاپیش با خونریزی و وحشیگری زهر چشم می گیرد اما در مقابل، انصارالله با الگو گرفتن از مدل انقلاب ایران، با کمال خونسردی اهداف خود را به مقصد رساند.وقایع اخیر یمن پس از استعفای رئیس‌جمهور و دولت و اعلام خودمختاری پنج استان عمدتاً جنوبی این کشور از مجموع بیست و یک استان به بهانه طرفداری از رئیس‌جمهور مستعفی، نشان داد عربستان به این نتیجه رسیده که دیگر قادر به جلوگیری از گسترش نفوذ انصارالله و موج مطالبات مردم یمن که درخواسته‌های  این گروه انعکاس می‌یابد نیست. حتی پیش بینی می شود، شکل گیری حکومت شیعی انصارالله، با مقابله نظامی، نظیر انقلاب ایران رو به رو گردد و ترور مقامات دولت انقلابی و اعمال تحریم ها در دستور کار کشورهای مخالف قرار گیرد. از سوی دیگر، پیروزی چشمگیر جنبش انصارالله، انگیزه های قوی تری برای شیعیان بحرین و عربستان که سال ها تحت ظلم حکومت های مستبد از کمترین حقوق دموکراتیک خود محروم بوده اند، به وجود آورده است. حکومت پدرخوانده سعودی و آمریکا به هیچ وجه مایل نیستند مدل انقلاب مسالمت آمیز یمن، به الگویی برای هواخواهان مردم سالار دینی بدل شود، بنابراین تمام سعی خود را برای سرکوب یا به انحراف کشیدن انقلاب شکوهمند آنان مبذول خواهند داشت.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که جریان وابسته به ارتجاع عرب در یمن و حامیان خارجی آنها این واقعیت را درک کنند که این کشور وارد مرحله جدیدی شده و بازگشت به گذشته امکان پذیر نمی‌باشد. دولت‌های مداخله‌‌گر باید متوجه این نکته باشند که خواب آنان برای حفظ ساختار گذشته تعبیر نخواهد شد و اصرار آنها بر ادامه توطئه‌ هایشان به جز ریخته شدن خون مردم و رسوایی برای عاملان آن، حاصلی نخواهد داشت. گروه‌های سیاسی یمن نیز باید متوجه توطئه‌های خارجی باشند و این واقعیت را درک کنند که تنها راه‌ حل برای بحران یمن، تشکیل یک دولت با در نظر گرفتن منافع ملی و بکار گرفتن همه گروه‌ها و لحاظ کردن خواسته مردم است که برای آن قیام کردند و صدها نفر در این راه جان خود را از دست دادند؛ همان نکاتی که جنبش انصارالله نیز بر آن تاکید کرده است. در چنین شرایطی است که می توان به عبور یمن از مرحله دشوار کنونی امید داشت.

محمود سحابی در مطلبی که با عنوان«توزيع عادلانه يارانه ها در گرو حذف يارانه مصرف بی رويه انرژی»در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به چاپ رساند اینگونه نوشت:


یکی از چالشهای فعلی هدفمندی یارانهها، کسری منابع آن است که نمیتواند جوابگوی هزینههای آن از جمله یارانه نقدی، کمک به بخش تولید و سلامت باشد. برای حل این مشکل، از ابتدای سال جاری حذف یارانه نقدی پردرآمدها در دستور کار دولت و مجلس قرار گرفت که تاکنون به نتیجه نرسیده است. در اواخر هفته گذشته، سخنگوی دولت بار اجرای این موضوع را از دولت به مجلس محول کرد و خواستار ارسال لیست پردرآمدها از سوی مجلس به دولت شد! راه حل دیگری که برای حل مشکل کسری منابع هدفمندی یارانهها در هفتههای اخیر مورد توجه نمایندگان مجلس قرار گرفته است، حذف یارانه انرژی پرمصرفها است
. این پیشنهاد بر این مبنا قرار دارد که «پردرآمدها» عموماً همان «پرمصرفها» هستند و مصرف انرژی آنها نیز به مراتب آسانتر از درآمدشان قابل اندازهگیری است. این پیشنهاد مورد استقبال برخی از اعضای کمیسیونهای اقتصادی و انرژی مجلس قرار گرفته است و در کمیسیون انرژی مجلس به تصویب رسید. در صورت تصویب نهایی این طرح در قانون بودجه سال ۹۴، یارانه مصارف بیرویه حاملهای انرژی (برق، گاز، بنزین و گازوئیل) و آب حذف میشود تا هم کسری منابع هدفمندی یارانهها را جبران کند و هم جلوی مصرف بیرویه انرژی را بگیرد. در عین حال، این طرح که مورد حمایت اقتصاددانان مجلس قرار گرفته است و با اجرای آن صرفاً قیمت حاملهای انرژی برای پلههای بالای الگوی مصرف افزایش مییابد نیز ممکن است در مرحله اجرا با موانعی مواجه شود زیرا:

الف - هر پرمصرفی، ممکن است پردرآمد نباشد؛ به عنوان مثال، خانوارهای کم درآمدی که از وسایل با کارایی انرژی پایین استفاده میکنند یا خانوارهای کم درآمدی که پرجمعیت هستند، مصرف انرژی بالایی دارند. همچنین خانوارهای شهری با هر سطح درآمدی در آپارتمانهایی زندگی میکنند که تفاوت متراژ زیادی با هم ندارند.

ب - شناسایی افراد پردرآمد با توجه به میزان مصرف انرژی، مبنای مناسبی برای حذف یارانه نقدی آنها نیست. همچنین کاهش مصرف انرژی مشترکین پرمصرف با اجرای این طرح، تنها به دلیل ترس آنها از قطع یارانه نقدی خواهد بود.

درباره محورهای بالا، نکاتی قابل طرح است که در ادامه به آنها اشاره میشود: ۱ - یکی از پیش فرضهای اساسی طرح کمیسیون انرژی مجلس آن است که پرمصرفها «عموماً» همان پردرآمدها هستند نه آنکه هر پرمصرفی «لزوماً» پردرآمد باشد. اطلاعات مرکز آمار کشور نشان میدهد که سهم دهکهای پردرآمد در مصرف حاملهای انرژی و در نتیجه استفاده از یارانههای آن به مراتب بیشتر از دهکهای کم درآمد است. در نتیجه، «عموماً» پرمصرفها همان پردرآمدها هستند ولازم است سیاستگذاریهای دولت متناسب با وضعیت عموم مردم باشد و برای موارد دیگر، چارهای جداگانه باید اندیشیده شود. همچنین از اواسط دهه هشتاد تاکنون، قیمت حاملهای انرژی شامل برق و گاز در کشور به صورت پلکانی محاسبه میشود یعنی متناسب با افزایش میزان مصرف انرژی، قیمت نیز افزایش مییابد. این موضوع باعث اعتراض خانوارهای کم درآمد نشده است زیرا این خانوارها با وجود استفاده از وسایل انرژی با کارایی پایین، عمدتاً مصرف انرژی زیادی ندارند چون از رفاه کمتری برخوردار هستند و توان مالی کمتری دارند. به عبارت دیگر، خانوارهای کم درآمد به دلیل همین درآمد و رفاه کمتر از وسایل متعدد برقی و گازی استفاده نمیکنند و عموماً مصرف انرژی کمتری نسبت به خانوارهای پردرآمد دارند. علاوه بر این، منطق افزایش پلکانی تعرفه حاملهای انرژی برای اصلاح الگوی مصرف انرژی، منطقی پذیرفته شده در سطح دنیا است که به ضرر کم مصرفها و مصارف در حد الگوی انرژی نیست که نظایر آن هم در کشورهای در حال توسعه و هم در کشورهای صنعتی به وفور یافت میشود.

۲ - در صورت تصویب و اجرای طرح کمیسیون انرژی مجلس قرار نیست که یارانه نقدی خانوارهای پردرآمد با توجه به میزان مصرف انرژی این خانوارها قطع شود و اصولاً این طرح ارتباطی با یارانه نقدی افراد ندارد، بلکه قرار است یارانه مصارف بیرویه انرژی خانوارهای پرمصرف حذف شود. به عبارت دیگر، قرار است خانوارهای پرمصرف برای مصرف بالاتر از الگو هزینه به مراتب بیشتری نسبت به مصرف کمتر از الگو بپردازند و دیگر این مصارف، یارانهای نباشد. همچنین این طرح علاوه بر اصلاح الگوی مصرف انرژی میتواند یارانهها را نیز در کشور به صورت عادلانهتری توزیع کند زیرا با وجود آن که چند سالی از آغاز هدفمندی یارانهها در کشور میگذرد ولی همچنان حجم یارانه انرژی اختصاص یافته به خانوارهای پرمصرف به مراتب بیشتر از خانوارهای کم مصرف و حتی بیشتر از حجم یارانه نقدی تخصیص یافته به این خانوارها است. به عنوان مثال، در حال حاضر حجم یارانه گاز یک مشترک پرمصرف بیش از یک میلیون تومان در ماه و حجم یارانه برق یک مشترک پرمصرف بیش از ۲۸۰ هزار تومان در ماه است واین در حالی است که یارانه نقدی داده شده به خانوارهای ۴ نفره برابر با ۱۸۲ هزار تومان در ماه است

روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«دستان بسته آمريكا!»در ستون سرمقاله خود به قلم محمد کاظم انبارلویی به چاپ رساند:

آمریكایی ها فكر می‌كنند با تحریم‌ها ضربه جدی به نظام وارد كرده‌اند، حال آنكه اخبار پیشرفت‌های علمی و فناوری‌های نوین ما این توهم را كاملا زدوده‌ است
. آمریكایی ها سخت به مذاكره نیازمندند. به همین دلیل طی 10 سال گذشته نتوانستند اشتیاق خود را مبنی بر استمرار مذاكرات پنهان كنند. اینكه در یك طرف میز مذاكره 6 قدرت برتر جهان در برابر دیپلمات‌های ما زانو بزنند روی 4 تا سانتریفیوژ نسل اول یا دوم چانه بزنند، دیدنی است. پیداست برای آنها پیشرفت‌های ما مهم است والا ایامی بود كه حتی سر و كله یك مدیر كل وزارت خارجه یك كشور درجه چندم اروپایی در دیدار با دیپلما‌ت‌های ما پیدا نمی‌شد اما در اولین مرحله گفتگوها چند وزیر خارجه كشورهای اروپایی بالاخره به تهران آمدند.

ده سال است گفتگوها ادامه دارد اما آنها كاری از پیش نبردند، در عوض دانشمندان ما هر روز یك ركورد جدید در دستیابی به فناوری نوین صلح آمیز هسته‌ای به جا گذاشته‌اند.كسی تردید ندارد همه این تلاش‌های آمریكایی ها و غربی‌ها برای آن است كه تضمینی برای امنیت اسرائیل پیدا كنند صهیونیستها وزرای خارجه 5 كشور را اجیر كرده‌اند كه فكری برای امنیت رژیم اشغالگر قدس بكنند، اما صهیونیستها در این مدت نه تنها در امان نبودند بلكه چند سیلی محكم از مسلمانان دریافت كردند و افسانه شكست ناپذیری آنها در نگاه خودشان و جهانیان چون حبابی تركید. صهیونیستها در جنگ33 روزه، 22 روزه، 8روزه و نهایتا 51 روزه از مقاومت اسلامی پاسخی دریافت كردند كه بعید است حاضر شوند شانس خود را در نبرد دیگری آزمایش كنند. نشانه این حقیقت آن است كه پس از مقابله به مثل حزب الله در مزارع شبعا، اسرائیل جرأت نكرد حتی یك فشنگ از مرز خود به لبنان و سوریه شلیك كند.

سخنان اخیر نتانیاهو شنیدنی است. نتانیاهو پنج‌شنبه ‌گذشته اعتراف كرد:

1- ایران 6 جبهه علیه اسرائیل گشوده است.

2- ایران، اسرائیل را محاصره كرده و می‌خواهد خفه كند.

وزیر جنگ آمریكا اخیراً گفته بود دستان ایران به خاطر تحریم‌ها بسته است، معلوم نیست ایران با دستان بسته چگونه قادر است اسرائیل را خفه كند و 6 جبهه جدید علیه رژیم اشغالگر قدس بگشاید؟از یك طرف رئیس رژیم صهیونیستی مثل بید در برابر مقاومت اسلامی در منطقه می‌لرزد، از طرف دیگر وزیر جنگ آمریكا رجز می‌خواند. این دو گزاره چگونه باهم قابل جمع است؟اعتراف نتانیاهو به قدرت برتر ایران اسلامی در مناسبات منطقه‌ای در حالی‌كه مدعی هستند دستان ایران بسته است، خیلی جالب است.اگر دستان ایران باز شود چه اتفاقی می‌افتد؟ آمریكایی ها با مشغول كردن ما در میز مذاكرات می‌خواهند منفذی برای تنفس رژیم در حال احتضار اسرائیل ایجاد كنند. به همین دلیل به دو مرحله‌ای كردن مذاكرات و طولانی نمودن آن می‌اندیشند. این نشان می‌دهد آنها به نشست و برخاست با ایرانیها سخت نیازمندند.

كری پس از موضع‌گیری رهبری معظم انقلاب در مورد افشای دام دو مرحله‌ای كردن توافقات، تهدید به ترك مذاكره كرده است.اگر آمریكایی‌ها یك كار درست در طول مذاكرات كرده باشند همین است و ‌باید از آن استقبال كرد. آنها با مذاكرات می‌خواهند دست ما را ببندند. اگر به این بازی فریبكارانه ده ساله پایان داده شود آن وقت حال و روز رژیم صهیونیستی را می‌شود پس از بن بست مذاكرات درك كرد.آمریكایی‌ها دستشان در اوكراین زیر تله هسته‌ای روسهاست. روسها این روزها مشغول برگزاری رزمایش هسته‌ای هستند و چاقوی هسته‌ای خود را برای روزهای مبادا تیز می‌كنند. بعید است آمریكایی‌ها اینقدر احمق باشند كه از زرادخانه هسته‌ای و موشك‌های بالستیك روسها نگران نباشند، اما نگران كشوری باشند كه خود می دانند نه بمب هسته‌ای دارد و نه می‌خواهد بسازد و نه این سلاح در راهبرد دفاعی آن نقشی دارد. پس قاعدتاً وقت خود را نباید صرف تهدیدی كنند كه وجود خارجی ندارد.

اما آمریكایی‌ها سخت نیازمند ایرانی‌ها هستند كه ولو برای چند دقیقه‌ای در خیابان‌های ژنو قدم بزنند! این برای امنیت صهیونیستها آرامش‌بخش است.پس آنها نیازمند گفتگو با ایران هستند نه برای تهدیدات هسته‌ای بلكه برای اینكه به قول نتانیاهو كمی از فشار دست‌های ایران بر گلوی رژیم صهیونیستی بكاهند.این وسط اظهارات وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی از بی‌حساب و كتابی و گیجی كابینه نتانیاهو خبر می‌دهد. او می‌گوید: "اسرائیل ممكن است علیه برنامه هسته‌ای ایران دست به اقدام یكجانبه بزند." او وقتی این مطالب را گفته، حتما مست بوده است چون او تا بخواهد چشمان خود را پس از این اقدام باز كند چیزی به نام "تل‌آویو" در صفحه جغرافیای منطقه وجود ندارد. نتانیاهو باید به او بگوید فعلا اجازه بده دستان ایران از گلوی اسرائیل كه دارد خفه می‌شود، برداشته شود تا بعد آمریكایی‌ها فكری برای حیات صهیونیستها بكنند.رژیم صهیونیستی باید بداند اگر فكری از این دست به مخیله آنها خطور كند، با اقدام پیشدستانه ایران و مقاومت در منطقه رو به رو خواهد شد.دست ایران طی 36 سال گذشته به این اندازه كه اكنون در آن هستیم باز نبوده است. می‌گویید نه؛ امتحان كنید! این پیام را مردم ایران در یوم الله 22 بهمن به اسرائیل دادند. این پیام اگر به آنها نرسیده، روزی عملا به آن می‌رسند.

مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله روزنامه خود به قلم دکتر موسی غنی نژاد با عنوان«رقابت و حمایت»به چاپ رساند به شرح زیر است:

بیش از دو سده از پیدایش علم اقتصاد گذشته و  به‌رغم پیشرفت‌‌‌‌هایی که در آن صورت گرفته  برخی مسائل مطرح در آن هنوز موضوع بحث ومناقشه در افکار عمومی است. رقابت و حمایت را از این جمله باید دانست. جای بسی خوشوقتی است که در ایران خودمان بسیاری از مسوولان دولتی و فعالان اقتصادی، حداقل در حرف، بالاخره به این نتیجه رسیده‌اند که راه توسعه اقتصادی و رفاه عامه مردم از اقتصاد رقابتی؛ بنابراین از آزادسازی قیمت‌ها می‌گذرد، اما درباره حمایت هنوز حرف و حدیث بسیار است. اخیرا د‌و خبر د‌ر این رابطه د‌ر مطبوعات انعکاس یافت که جای تامل د‌‌ارد‌. یکی خبر مربوط به موافقت‌نامه تجارت ترجیحی ایران و ترکیه است که پس از 11 سال گفت‌وگو به امضای طرفین رسید‌ و د‌یگری نامه وزیر صنعت و تجارت به رئیس‌جمهور و د‌یگر مقامات بلند‌پایه مبنی بر د‌رخواست آزاد‌سازی قیمت خود‌رو. تحلیل هر چند‌ کوتاه این د‌و خبر می‌تواند‌ روشنگر برخی معضلات اقتصاد‌ی پیچید‌ه و پوشید‌ه کشورمان باشد‌.

امضای موافقت‌نامه تجارت ترجیحی با ترکیه با مخالفت برخی تولید‌کنند‌گان د‌اخلی روبه‌رو شد‌ه است که این کار را باز شد‌ن د‌رهای بازار د‌اخلی ایران به روی کالاهای ساخت ترکیه و د‌ر نتیجه به زیان تولید‌کنند‌گان د‌اخلی تلقی می‌کنند‌. این رویکرد‌ البته تازگی ند‌ارد‌ و از زمان پهلوی اول که نخستین کارخانه‌های مد‌رن منسوجات د‌ر ایران تاسیس شد‌ند‌ سیاست‌های حمایتی مورد‌ تاکید‌ قرار گرفتند‌ و د‌ولت‌ها را واد‌ار به اجرای این سیاست‌ها کرد‌ند‌. آن زمان توجیه این بود‌ که صنایع نوپا نیاز به حمایت موقتی د‌ارند‌ تا پای خود‌ را محکم کنند‌ و بعد‌ به عرصه رقابت با محصولات خارجی وارد‌ شوند‌. امروزه می‌بینیم که پس از گذشت بیش از 70 سال حمایت موقتی، این صنایع هنوز نیازمند‌ حمایت هستند‌. آیا این وضعیت نشانه بیهود‌ه بود‌ن این سیاست‌ها و حتی بالاتر از آن مضر بود‌نشان نیست؟ آیا د‌ر نتیجه این سیاست‌ها نبود‌ه که تولید‌‌کنند‌گان ما به خواب خرگوشی فرو رفته و سود‌ آسان حمایتی را به تلاش سخت رقابتی ترجیح د‌اد‌ه‌اند‌؟ وانگهی همان گونه که د‌کتر بهکیش د‌ر روزنامه «د‌نیای اقتصاد‌» 15 بهمن سال جاری توضیح د‌اد‌ه‌اند‌ به‌رغم وجود‌ تعرفه‌های بالای وارد‌اتی بازار منسوجات کشورمان مملو از کالاهای ترکیه‌ای است که احتمالا کالاهای قاچاق وارد‌اتی است. کاهش تعرفه یا د‌رست‌تر بگوییم تخفیف تعرفه آن‌گونه که د‌ر موافقت‌نامه آمد‌ه تنها تغییری که د‌ر وضع بازار به وجود‌ می‌آورد‌ این است که د‌امنه قاچاق را کم می‌کند‌ و این به نفع همه از جمله د‌ولت است که د‌رآمد‌‌های مالیاتی‌اش افزایش می‌یابد‌. به‌علاوه تجارت ترجیحی تمرینی تد‌ریجی برای بالا برد‌ن توان رقابتی است و مخالفت با آن معنایی جز فرار از زیر بار رقابت یا خد‌ای نکرد‌ه تشویق قاچاق ند‌ارد‌. این اقد‌ام د‌یرهنگام اما به هر صورت مثبت و مفید‌ سازمان توسعه تجارت را باید‌ به فال نیک گرفت چون از یک طرف مبارزه موثری علیه قاچاق کالا است و از طرف د‌یگر محرکی است برای رقابتی شد‌ن تولید‌ات د‌اخلی.

اما نامه وزیر صنعت و تجارت که رئیس‌جمهور، معاون اول رئیس‌جمهور و رئیس سازمان مد‌یریت و برنامه‌ریزی را مخاطب قرار د‌اد‌ه و خواستار آزاد‌سازی قیمت خود‌رو شد‌ه د‌ارای نکات تامل‌برانگیزی است که باید‌ مورد‌ بررسی و تحلیل قرار گیرد‌. د‌ر نگاه اول، اینکه وزیر محترم صنعت خواستار آزاد‌سازی قیمت خود‌رو شد‌ه‌اند‌ جای بسی خوشحالی است و باید‌ از آن استقبال کرد‌، اما د‌قت بیشتر د‌ر مفاد‌ نامه حکایت از د‌استان د‌یگری د‌ارد‌. آقای وزیر استد‌لال کرد‌ه‌اند‌ که بازار خود‌رو د‌ر ایران انحصاری نیست و رقابتی است، از این رو قیمت‌گذاری د‌ر آن جایز نیست و قیمت را باید‌ به بازار محول کرد‌ تا برحسب عرضه و تقاضا معین شود‌. اگر مقد‌مه این استد‌لال د‌رست باشد‌ قطعا نتیجه آن هم د‌رست خواهد‌ بود‌، اما متاسفانه مقد‌مه کاملا خلاف واقع است. برای جلو‌گیری از اطاله کلام وارد‌ جزئیات استد‌لال ایشان د‌رباره رقابتی بود‌ن صنعت خود‌رو د‌ر ایران نمی‌شویم و فقط این پرسش را مطرح می‌کنیم که فضیلت بازار رقابتی مگر د‌ر این نیست که قیمت کالا کاهش یافته و کیفیت آن بهبود‌ می‌یابد‌؟ آیا صنعت خود‌رو ما که به‌زعم وزیر محترم رقابتی است چنین د‌ستاورد‌ی د‌اشته است یا اینکه برعکس د‌ر پناه سیاست‌های حمایتی و د‌یوار بلند‌ تعرفه‌ها نزد‌یک به نیم قرن است که مصرف‌کنند‌گان را به اسارت گرفته و محصولات بی‌کیفیت را با قیمت‌های گزاف به آنها فروخته است؟ اگر آقای وزیر تمایل د‌ارند‌ به هر د‌لیلی ابتکار قیمت‌گذاری را از شورای رقابت بگیرند‌ بهتر است استد‌لال د‌یگری بیاورند‌.

اما اگر د‌ر پی رقابتی کرد‌ن واقعی صنعت خود‌رو هستند‌ باید‌ فکری به حال موانع و تعرفه‌های بالای وارد‌اتی کنند‌ و از به تعلیق د‌رآورد‌ن یکی از معد‌ود‌ تصمیمات د‌رست د‌ولت پیشین مبنی بر کاهش سالانه تعرفه وارد‌اتی، اجتناب ورزند‌. ضمنا لازم به یاد‌آوری است که مهم‌ترین ارگان مخالف آزاد‌سازی قیمت‌ها د‌ر حال حاضر زیرمجموعه وزارت صنعت و تجارت است. «سازمان حمایت مصرف‌کنند‌گان و تولید‌‌کنند‌گان» مطابق اساسنامه خود‌ می‌تواند‌ د‌ر هر زمان و د‌ر هر بازاری برحسب معیارهایی که کاملا د‌ر تناقض با منطق اقتصاد‌ی است به قیمت‌گذاری کالاها و خد‌مات بپرد‌ازد‌. اکنون که وزیر محترم به ضرورت آزاد‌سازی قیمت‌ها پی برد‌ه‌اند‌ بهتر است فکری اساسی برای این سازمان به اصطلاح حمایتی کنند‌ چرا که عملکرد‌ آن د‌رست نقطه مقابل تفکر وزیر محترم د‌ر نامه خود‌ به رئیس‌جمهور و سایر مقامات عالی‌رتبه است. معلوم نیست د‌ر این مملکت اگر مصرف‌کنند‌گان و تولید‌‌کنند‌گان نخواهند‌ مورد‌ حمایت قرار گیرند‌ باید‌ د‌ست به د‌امن چه کسی بشوند‌.

فضل الله یاری در مطلبی که با عنوان«بازی سياسی با تنفس مردم خوزستان»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینگونه نوشت:

بـــه نظــر می‌رسد که شکارچیان عرصه سیاست ایــران، هیــــچ لحظه ای را بــرای صیــادی ازدست نمــی‌دهنــد. آنان گــروه هایی را مامور کرده اند که از هر چیز«صید»ی بسازند و وقتی هدف مشخص شد، تورهای خود را بیرون بیاورند و شکار را به دام اندازند.که البته در این جا شکار قربانی افتاده در دام های آنان نیست، بلکه جای دیگری است؛ حریف سیاسی که احتمالا در یک رقابت سالم توان به دام انداختن و غلبه بر او را ندارند.
در این میان، فرقی نمی‌کند، موضوع مورد نظر، مذاکرات نفس گیر دیپلمات های ایرانی با کشورهای بزرگ جهان باشد، یا ریزگردهای نفس گیر در چشم و حلق کودکان و سالخوردگان استان خوزستان.بدون تردید، در روزهای گذشته هیچ انسان ایرانی نبود که به خاطر وضعیت اسف بار زندگی مردم جنوب و غرب کشور( به خصوص شهرهای استان خوزستان) در قلب خود دردی احساس نکند.خوزستانی که برای ایران تنها یک استان نیست، بلکه به نمادی از مقاومت تبدیل شده است. سرزمینی که هشت سال تمام در خط مقدم مقابله با تجاوزگری های دیوانه ای از سرزمین همسایه، قرار داشت و امروز نیز حائل میان آسایش مردم ایران و خشونت ورزی ها وآدمکشی های مشتی تروریست تکفیری در همان سرزمین است. دیدن تصاویر زنان، مردان، کودکان و پیرانی که نفس هایشان به شماره افتاده و به دنبال کمی هوای صاف و پاک، چشم هایشان را به آسمان دوخته اند، بسیاری از مردم ایران را آزرده خاطر کرده وحس همدردی آنان را برانگیخته است.هیچ تردیدی نیست که متولیان امور، به خصوص آنان که گمان کم کاری و بی توجهی در موردشان صادق است، باید سرزنش و تنبیه شوند. هیچ کس لزوم افزایش تلاش مسئولان دولتی برای گشودن راه تنفس مردم خوزستان را منکر نیست و ضرورت برخورد با متخلفان عمدی یا سهوی این فاجعه زیست محیطی را انکار نمی‌کند، اما می‌توان از ورای امواج گرد و خاک، توفان فاجعه ای سهمگین تر را دید که همچنان مرزهای اخلاق و انسانیت را در می‌نوردد و به سمت ما پیش می‌آید. گردبادی که درنهایت به سقوط بنیان های اخلاقی- که در چندسال گذشته به شدت لرزان شده اند- منجر می‌شود.

دیـــدن ایــن صحنه که تنفس مردم خوزستان به بازیچه ای سیاسی در دست گروه های فرصت طلب تبدیل می‌شود، مطمئنا بردرد آنان خــــواهد افــــزود و سرفه هایشان را شدید تر خواهد کرد.در روزهـــای گذشته، گروهی که در یک سال گذشته تنها به صید فرصت ها برای مقــابله با دولت می‌انــــدیشند نیز تلاش کردند تا از درون امواج گرد و خاک خیابان های خوزستان و برخی دیگر از مناطق جنوبی و غربی کشور، ماهی مقصود خود را صید کنند.آنان که در یک سال و چندماه گذشته فقط کلیدواژه «برکناری» را در ارتباط با کارگزاران دولت به کار برده اند و اکثر وزرای دولت را به این سرنوشت تهدید کرده اند، این فرصت را از کف نداده و تنها راه مقابله با ریزگردها را برکناری خانم معصومه ابتکار از ریاست سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کردند و توسط برخی همفکران خود نیز تکرار کردند تا بر اهمیت این راهکار(!)برای مردم خوزستان تاکید کرده باشند.درخواست برای برکناری» متولی یک بحران، در اوج حوادث مربوط به آن بحران، تنها از یک ذهن سیاست زده مفلوک، برمی آید.درهمه جای دنیا و در اوج حوادثی از این دست، همه مسئولان یک کشور، به کمک متولیان مربوط به حل بحران ها می‌شتابند و تلاش می‌کنند تا فضا را برای انجام ماموریت آنان و مهار بحران، فراهم کنند و البته پس از پایان گرفتن شرایط بحرانی به بررسی نقاط ضعف عملکرد و کوتاهی مسئولان مربوطه نیز می‌پردازند و درموارد بسیاری نیز دیده شد که مقصران و کوتاهی کنندگان، از کار برکنار شده و حتی شدید تر از آن، به دادگاه سپرده شدند تا عدالت درباره آنان اجرا شود.

اگر چه این انتقاد از مسئولان سازمان محیط زیست بسیار بجاست و لازم است که از سوی دولت و مجلس به خانم معصومه ابتکار، تذکر داده شود و که چرا تا کنون در منطقه خوزستان و مناطق بحرانی دیگر حضور پیدا نکرده و حتی بجاست که از وی خواسته شود که در این زمینه عذرخواهی و حتی استعفا کند، اما درخواست برکناری وی در اوج بحران تنها از گروهی برمی آید که می‌توانند همه چیز را فرصتی ببینند برای ضربه زدن به حریفی که در جای دیگر و در زمینه ای دیگر مانند کسب رای مردمی از او ضربه خورده اند.حال این فرصت خواه تحریم داروی بیماری های دشوار باشد و خواه ریزگردهای مسموم بر سر راه تنفس کودکان خوزستانی.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را می خوانید که به مطلبی با عنوان«ائتلاف با اصولگرايان به صلاح نيست»نوشته شده توسط منصور فرزامی احتصاص یافت:

گاهی برخی نظریه‌ها و پیشنهادها در نشست‌های خرد و کلان اصلاح‌طلبان حاکی از آن است که می‌توان با معتدلان اصولگرا، مقابل و مساوی نشست و در ‌یک مسیر گام برداشت. از سوی دیگر در جمع اصولگرایان نیز گاهی از ائتلاف با اصلاح‌طلبان معتدل، سخن به میان می‌آید که اگر چه به ظاهر عاقلانه به نظر می‌رسد اما در روش و منش به موانعی برخواهد خورد که نشستن در سنگر موضع خود، بیشتر عقلانی است. تجارب و حقایق تاریخی به ما می‌گوید که هیچ جامعه‌ای، نه در نحله‌های فکری و عقیدتی و نه در سلایق فرهنگی و اجتماعی،‌ یکپارچه و هم نظر و همگن نبوده است. حتی در عصر نبی مکرم‌(ص) و حکومت عدل مولای متقیان علی‌(ع) هم به تنوع و تناقض و تضاد بسیار برمی‌خوریم. از طرفی کلام رسول خدا (ص) هم تصریح دارد مبنی بر این که امت من بعد از من به 73 فرقه منشعب می‌شود که تنها‌یک فرقه آن «ناحیه» است و به سرمنزل مقصود و فلاح می‌رسد.

بنابراین توقع از اینکه همه مثل هم فکر کنند، نه شدنی است و نه با نظام فکری و اجتماعی و نه حتی با نظام آفرینش همخوانی دارد چنان که خداوند قادر متعال نیز به استناد سوره مبارکه حجرات، مردم را از مرد و زن و تیره‌ها و قبایل آفریده است. تا‌یکدیگر را بشناسند و این تنوع هم ملاک برتری و امتیاز نیست و اگر امتیاز و قربت و تشخصی هست مربوط به تقواست. پس، این صراحت وحی الهی و آن کلام قابل تعمق مصطفوی، «مانیفست» عمل و تفکر و اعتقاد ماست و نباید توقع‌یکدستی و ‌یکپارچگی را انتظار داشته باشیم. عدم پذیرش این حقایق ‌یا ناشی از جهل است و‌یا حاکی از غرور و خودخواهی و حدناشناسی. بنابراین باید بپذیریم که جامعه ما هم به این تکثر و تنوع نیاز دارد و خود این تنوع سلایق، عامل تکامل بنیان‌های فکری است. حقیقت مسلمی‌که متاسفانه طیف اقتدارگرای جامعه ما حتی نمی‌خواهد در مخیله خود بگنجاند که دیگر اندیش هم به استناد قانون نوشته و نانوشته عرفی، حق حیات دارد و از حقوق مسلم اوست که درباره محیط زندگی خود نظر بدهد، راه حلی ارائه کند و در به گزینی منتخبان و منتخبات هم سهمی‌داشته باشد. اظهار نظر‌یکی از بزرگان اصولگرا که هم از هبه رحیمی‌سود برده و خود به صراحت معترف است و هم «نقش جدی در عملیات میدانی اردوگاه اصولگرایان دارد» گویای حقایق و واقعیات بسیاری است. حقایقی بی‌پرده مبنی بر اینکه ائتلاف با «پایداری»‌ها بر ائتلاف با اصلاح‌طلبان معتدل ترجیح دارد.

و عجیب اینکه به جای قانون بر طیف مقابل هشدار می‌دهد که چنین کند و چنان نباشد. نوع تلقی‌ای که در عین قلت رای، مسند اکثریت را می‌خواهد و می‌خواهد که همه قوا در قبضه قدرت او باشد و براساس خواسته‌اش، وظایف اجرایی جامعه، تعریف و تفسیر شود و کنز قدرت، بیش از مصالح نظام و منافع ملی، مطرح است اگر غیر از این بود نمی‌بایست در دولت نهم و دهم، سنگی به چاه می‌افتاد که هزاران عاقل تاکنون نتوانسته‌اند تا از چاه هدر رفتن منابع و تهاجم غرب زورگو و استثمارگر و اهل توطئه، بیرون بیاورند. چرا ؟ چون باور نکرده‌اند که تنوع سلایق و تقسیم قدرت به نفع بنیان‌های حکومت مردمی‌است و میدان دادن به سلایق مختلف در امر حکومت و باور تمامی‌جریان‌های سیاسی معقول می‌تواند به حاکمیت، مشروعیت بدهد و «اهل» بر مسند بنشیند و در عین حال، جریان تمامی‌امور اقتصادی جامعه با شفافیت تمام در معرض چشمان بیدار همه رسانه‌های مکتوب و مجازی، باشد. تا آنچه اتفاق افتاده دیگر تکرار نشود و هر روز تشت رسوایی سوء‌استفاده‌های میلیاردی منسوبان به دولت پاک از بام نیفتد.

و به همان دلایل بالا و بسیاری از دلایل نانوشته است که صاحب این نوشتار به فراخور درک خود، هیچگاه آرزو ندارد که اصلاح‌طلبان، حتی با اصولگرایان معتدل، به قصد ائتلاف به هم نزدیک شوند بلکه باید تفسیرها و نقد و تحلیل‌های خود را در زمینه‌های مختلف به جامعه عرضه کنند تا هر خریداری خواهان کالای مرغوب عرضه شده باشد. منوط به اینکه با ابزار مساوی، وارد میدان رقابت شوند و از حذف غیرقانونی و محدودیت‌های نامشروع، خبری نباشد. در چنین صورتی است که بدون تعلق به وابستگی‌های جناحی و حزبی، منافع ملی، مورد خطر قرار نمی‌گیرد و کیان انسان و کرامت وجودی آدمی‌محفوظ خواهد ماند و نیز اسلام و نظام اسلامی‌ما از منظر کاربردی، مورد توجه جامعه بیدار جهانی قرار خواهد گرفت.


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.