به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، فروردین 67 در 70 کیلومتری ارومیه در
شهر مرزی و کردنشین اشنویه، کودکی به دنیا آمد که نامش را سیامند گذاشتند؛
کودکی که سالها بعد معلوم شد از ناحیه پا دچار معلولیت است و پاهای نحیفش
یارای تحمل وزن سنگین بالا تنهاش را ندارند. درست مثل روزی که به دنیا آمد
و کسی گمان نمیکرد معلول است حتی تا هجده سالگی هم، نه خود و نه
خانوادهاش تصور نمیکردند روزگاری به قویترین مرد معلول دنیا تبدیل شود.
کسی که چیزی حدود 300 کیلو را لیفت میکند و تا به حال در کره زمین هیچ کسی
نتوانسته است چنین وزنهای را تحمل کند. چنین دستهای توانمندی را خداوند
به او ارزانی داشته است. تا هر چه پاهای نحیفش نمیتوانند وزن او را تحمل
کنند، اما دستان توانمندش، وزنههای سنگین را مهار کرده و پیامآور شادی
برای یک ملت و افتخارآفرین برای خود، خانواده و کشورش شده است.
سیامند رحمان چندی پیش بازهم مورد تقدیر قرار گرفت. او این بار به پاس کسب مدال طلا در بازیهای پاراآسیایی اینچئون مثل دیگر طلاییهای این رویداد از رئیسجمهور پاداش 150 سکهای گرفت. در حالی که مثل سالهای گذشته میتوان سیامند رحمان را یکی از برترینهای سال ورزش ایران لقب داد. گفتوگویی با این جوان ورزشکار افتخارآفرین و همیشه خندان انجام دادهایم که میخوانید.
فکر میکردی به عنوان یک معلول روزی به این سطح برسی که جزو ستارگان فعلی ورزش ایران و دنیا باشی که در هر مسابقهای همه برایت مدال طلا کنار بگذارند و خودت هم چپ و راست رکوردهای تازهای بزنی؟
خب طبیعی است کسی نمیتواند آینده را پیشبینی کند، اما راستش را بخواهید هرگز فکر نمیکردم روزی قهرمان جهان شوم.
پس با چه انگیزه و چگونه وزنهبردار شدی؟
من بر اساس علاقه شخصی خودم اول در رشته بدنسازی کار میکردم و با تشویق خانوادهام سر از وزنهبرداری در آوردم. در حقیقت آنها اصلیترین مشوق من برای وزنهبردار شدن بودند، اما وقتی هم که وزنهبردار شدم و تصاویر قهرمانی وزنهبردار سنگین وزن وقت تیم ملی جانبازان و معلولان یعنی کاظم رجبی را میدیدم هرگز فکر نمیکردم جا پای او گذاشته و عضو ثابت تیم ملی در این وزن شوم، اما به هر حال با خواست خدا، من به این جایگاه رسیدم.
در حالی که برخی خانوادهها از فرزندان معلول خود قطعامید میکنند و حتی به زور آنها را از خانههایشان بیرون میآورند، معلوم است که خانواده شما درست و حسابی هوایت را داشتهاند.
به هر حال معلولیت در زندگی هر انسانی ممکن است پیش بیاید و اجتنابناپذیر است، اما زندگی ادامه دارد و جا دارد همه خانوادههایی که فرزندان معلول دارند آنها را به سمت حضور در جمع و بویژه ورزش تشویق کنند. من از این نظر از خانوادهام فوقالعاده ممنون هستم. ما دو برادر و سه خواهر هستیم و من فرزند سوم خانواده هستم. پدرم ـ که کارمند سازمان تعاون روستایی بود و در حال حاضر بازنشسته شده است ـ خیلی من را به ورزش تشویق میکرد و همیشه خانوادهام پشت و پناهم بودهاند. برای همین هیچ وقت از نظر روانی شرایط جسمیام ناراحتم نمیکرد، هر چند معلولیتم مادرزادی است. البته در دوران کودکی بدون کمک رفت و آمد میکردم، اما وقتی وزنم بالا رفت دیگر مجبور شدم از عصا استفاده کنم. به هر حال این شرایط من بود و تسلیم آن نشدم.
با وجود این به نظر میرسد برای ورزشکار شدن در کنار علاقهمندی، اصل اول اراده است، بویژه برای معلولان که طبیعتا باید اراده بالایی داشته باشند. تو بخوبی این اراده را داری؟
البته. من موقعی که به صورت حرفهای ورزشکار نشده بودم خیلی جدی و با اراده درسم را میخواندم. نمیشود ارادهای نداشت و منتظر موفقیت بود.
گفتی درس، به لحاظ تحصیلی در چه سطحی هستی؟
دانشجوی مقطع کارشناسی رشته حقوق قضایی هستم که البته رفت و آمد به اردوی تیم ملی کمی شرایط را برای پیگیری تحصیلم سخت کرده است، اما به هرحال میخواهم درسم را ادامه دهم.
از رسیدن به سطح اول وزنهبرداری ایران و رسیدن به پیراهن تیم ملی بگو؟
وقتی در سال 85 از طرف مرحوم آقای فکوری به آقای قاسم نژاد، رئیس هیات وزنهبرداری استان معرفی شدم در ارومیه تمریناتم را پیگیری میکردم. حدود 120 کیلو بیشتر وزنه نمیزدم. آن موقع آقای رجبی در تیم ملی 265 کیلو میزد که قهرمان جهان و المپیک میشد. به هر حال وقتی اولین بار در اسفندماه سال 85 در مسابقات قهرمانی کشور شرکت کردم حدود 120 کیلو زدم و دوم شدم. نفر اول 200 کیلو زد.
به هر حال وقتی آن سال دیدم بچهها به رقابتهای بینالمللی رفتند و مدال گرفتند تازه انگیزه مدال آوری در من ایجاد شد. دیدم که میشود به تیم ملی رسید و مدال گرفت. در نتیجه در سال 86 یعنی چهار پنج ماه بعد توانستم رکوردم را به 200 کیلو برسانم. البته در آن مسابقات چون خیلی از تکنیکها سر در نمیآوردم با خطا وزنه 200 کیلویی را زدم. این در حالی بود که همان فردی که ـ اگر اشتباه نکنم یک وزنهبردار اردبیلی بود ـ و در قهرمانی کشور 200 کیلو را زد در این رکوردگیری باز همان 200 کیلو را زد. به هر ترتیب در حالی که امید به دعوتشدن به اردوی تیم ملی نداشتم و در راه بازگشت به ارومیه بودم به من زنگ زدند و گفتند پاسپورت خود را آماده کن و هرچه زودتر به اردوی تیم ملی بیا. خیلی لحظه خوشحالکنندهای بود. هیچ وقت فراموش نمیکنم، چون دیگر به مرحلهای رسیده بودم که مستقیم زیر نظر مربیان تمریناتم را دنبال میکردم و دیگر مجبور نبودم برنامههای تمرینیام را تلفنی بگیرم و خودم تمرین کنم.
با یکی دو مسابقه خیلی زود به تیم ملی رسیدی. رسیدن به اولین مدال جهانی هم به همین سرعت و راحتی بود؟
اولین تجربه مسابقات برون مرزی مربوط به مسابقات جهانی جوانان در آمریکا بود، سال 87 وقتی همراه 9 نفر دیگر به این مسابقات که در نیوجرسی برگزار شد، رفتیم خوشبختانه طلا گرفتم. آن هم در شرایطی که 70 کیلو رکورد دنیا را زدم. البته این را هم بگویم در آن مسابقات با توجه به اینکه اولین تجربه بینالمللیام را پشت سر میگذاشتم به حدی استرس داشتم و میترسیدم که هر فرد سنگین وزنی را که میدیدم فکر میکردم او وزنهبردار است و باید با او هم مسابقه بدهم. خوشبختانه با وجود همه این استرسها توانستم مقتدرانه طلا بگیرم.
حالا چطور؟ با این همه مدال و افتخار وقتی در رقابتهای بینالمللی حاضر میشوی چه حسی داری از اینکه رقیبانت از تو میترسند؟
طبیعتا اقتدار داشتن همیشه خوب بوده و باعث اعتماد به نفس بیشتر میشود، اما امروز که به این سطح رسیدهام هرگز حریفانم را دستکم نمیگیرم، چون شاید همان طور که من به یکباره در دنیای وزنهبرداری چهره شدم یکی از همین حریفان در رقابتهای جهانی، یک سیامند رحمان دیگر باشد و مرا غافلگیر کند.
یعنی هنوز هم از حریفانت میترسی؟
نمی شود اسمش را ترس گذاشت، اما به هر حال ورزشکار باید حواسش همیشه جمع باشد که غافلگیر نشود.
کلا نام سیامند رحمان با رکورد زدن عجین شده، هر جا میروی یک رکورد جدیدی ثبت میکنی مثل همین بازیهای اینچئون؟
مسابقات اینچئون از سطح بسیار سنگینی برخوردار بود و حریفان خوبی در دسته فوق سنگین شرکت داشتند، اما با آمادگی خوب و تمرینات زیادی که در اردوهای تیم ملی طی چند ماه اخیر پشت سر گذاشتم توانستم علاوه بر کسب مدال طلا، رکورد جهان را سهبار جابهجا کنم. البته هرچند با زدن وزنه 287 کیلوگرمی مدال طلا گرفتم، اما انتظار داشتم وزنه بالاتر از این را در مسابقات بزنم، ولی نظر کادر فنی براین بود که دیگر بیش از حد به خود فشار وارد نکنم. هیچ ورزشکاری از رکورد زدن بدش نمیآید و من هم دلم میخواهد هر جا میروم علاوه بر طلا گرفتن، رکورد هم بزنم.
حتی اگر این رکوردها یک کیلو، یک کیلو بالا برود؟
نه، مگر اینکه اتفاقی اینجوری بشود. من کلا دوست دارم رکورد بزنم. اگر با کیلوهای زیاد هم باشد چه بهتر.
با اینکه چند بار وعده دادی، اما هنوز به رکورد 300 کیلو نرسیدی.
انشاءالله روزی این وزنه را هم میزنم. در المپیک لندن همان طور که همه دیدند به خاطر اعتراض وزنهبردار کرهای حدود 15 دقیقه مسابقات متوقف شد. 15 دقیقه در وزنهبرداری زمان زیادی است و باعث سرد شدن بدن و از بین رفتن تمرکز میشود، به همین دلیل نتوانستم 300 کیلو را کاملا تکنیکی مهار کنم تا وزنه به نامم ثبت شود.
به نظر میرسد این رکورد را برای المپیک 2016 برزیل کنار گذاشتهای. همینطور است؟
امیدوارم که بتوانم این وزنه را در المپیک برزیل بزنم و مشکلی پیش نیاید.
سن و سالت که به نظر اجازه میدهد بعد از المپیک برزیل هم وزنه بزنی. در صورت ثبت این رکورد بازهم ادامه میدهی؟ اصولا هیچ وقت به خداحافظی فکر کردهای؟
هیچ کس از آینده خبر ندارد و معلوم نیست چه شرایطی پیش بیاید مطمئنا روزهای اوج و طلا گرفتن برای هیچ ورزشکاری باقی نمانده است که برای من همیشگی باشد. همانطور که گفتم شاید بزودی یک سیامند رحمان دیگر ظهور کند. بنابراین هیچ چیز مشخص نیست.
به هر حال تا زمانی که هستی هر جا اسمت بیاید همه یک مدال طلا برایت کنار میگذارند و دستکم این انتظار را دارند.
اگر یکی دو بار سوم یا چهارم میشدم این همه انتظار از من وجود نداشت(خنده). خوشحالم که وزنه زدن و کسب افتخار من باعث خوشحالی مردم کشورم شده است. امیدوارم هیچ وقت شرمنده مردم نشوم.
چهرهای که از تو در ذهن مردم نقش بسته است یک چهره بشاش است، این را هم تیمیهایت و آنها که از نزدیک با تو در ارتباط هستند تائید میکنند. هیچ وقت شده با برخورد سرد موجب ناراحتی مردم شوی؟
همیشه سعی کردهام که هیچ کس از دستم دلخور نشود. ما ورزشکاران و قهرمانان بخوبی میدانیم به لطف محبت و حمایت مردم به این سطح رسیدهایم، بنابراین همیشه باید قدردان محبت مردم باشیم و نباید از این محبت دچار غرور شویم. چرا باید مغرور شویم. ما هم عضوی از این جامعه و مثل دیگران هستیم نه بیشتر. گاهی وقتی در فرودگاه مردم میخواهند با من عکس یادگاری یا امضا بگیرند حتی اگر این کار طولانی شده و گیت هم بسته شود باز هم کاری نمیکنم مردم از دستم ناراحت شوند.
اما برخی مینشینند چرتکه میاندازند پاداش و قراردادهای ورزشکاران را جمع میزنند. این حساب و کتاب کردنها و اینکه گفته شود سیامند رحمان با پولها و سکههایش چه میکند، اعصابت را خرد نمیکند؟
متاسفانه برخی شرایط ما ورزشکاران بویژه پارالمپیکیها را مثل فوتبالیستها و قراردادهای چند صد میلیونی و بعضا میلیاردی آنها میبینند، در حالی که به هیچوجه شرایط ما این طور نیست. درست است که به خاطر همین بازیهای اینچئون 150 سکه جایزه گرفتیم، اما چند سال زحمت کشیدیم تا به اینچئون رسیدیم و این مسابقات هر سال و هر ماه که برگزار نمیشود. در طول ماه مبلغ زیادی و حدودا بین سه تا سه و نیم میلیون تومان هزینه تمرینکردن است که از جیب میپردازم. اگر این تمرینها نباشد، خبری هم از مدال نخواهد بود.
از ورزشکاران و قهرمانان انتظار زیادی هم در رابطه با کارهای انساندوستانه میرود، یعنی باید باز به خواسته مردم توجه شود. در این باره چه نظری داری؟
انتظار بجایی است و طبیعتا من هم به سهم خود در کارهای خیر شرکت میکنم و اجازه بدهید وارد جزئیات نشوم، چون ممکن است جنبه ریا به خود بگیرد. نه تنها من که شک نکنید همه قهرمانان ما و فوتبالیستها از مردم نیازمند غافل نیستند و هر کس بنا به توان و علاقه خود دست نیازمندی را میگیرد.
گفتی فوتبال، بعد از پارالمپیک لندن قراردادی با باشگاه پرسپولیس و محمد رویانیان، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس بستی که در رقابتهای بینالمللی به نام پرسپولیس شرکت کنی. این اتفاق افتاد یا مثل بقیه کارهای باشگاه پرسپولیس نیمهتمام ماند و صرفا جنبه تبلیغی داشت؟
دوست ندارم در این باره صحبت کنم، اما وقعا هیچ چیز عملی نشد و من پولی از پرسپولیس نگرفتم.
مبلغ قرارداد چقدر بود؟
40 میلیون تومان بود. اجازه بدهید خیلی به این موضوع نپردازیم.
مسابقات بعدی چیست؟
رقابتهایی است که در قزاقستان برگزار میشود و جنبه گزینش المپیک 2016 را دارد.
فقط به کسب سهمیه فکر میکنی یا باز هم رکورد میزنی؟
صد در صد کسب سهمیه خیلی مهم است، اما یک کوچولو رکورد هم بزنم بد نیست. (خنده)
رقابتهای وزنهبرداری افراد سالم جسمی را چطور دنبال میکنی؟
بله هر وقت این مسابقات پخش شود، حتما نگاه میکنم.
هیچ وقت شده خودت را جای آنها بگذاری و اینکه آیا مثل بهداد سلیمی میتوانستی قهرمان جهان شوی؟
بچههای تیم ملی همه دوستهای من هستند و هر وقت آنها مدالی کسب میکنند خوشحال میشوم. هیچوقت به چنین چیزی فکر نکردهام، چون هر ورزشی شرایط خاص خودش را دارد و مقایسه خیلی نمیتواند جالب باشد، بنابراین هر کس جایگاه خودش را دارد و افتخارات و مدالها برای همه ما ارزشمند است.
به نظرت آنها میتوانند وزنههایی را که تو میزنی، مهار کنند؟
گفتم که شرایط هر ورزش با ورزش دیگر فرق میکند. مهم این است که این رکوردها دست ملیپوشان ما باشد.
سیامند رحمان همیشه در مصاحبههایش از برخی نگاههای تبعیضآمیز گله میکند، اما این بار چیزی نگفتی.
چقدر بگوییم. هر چقدر گفتیم فایدهای نداشته است. مسئولان باید بدانند من ورزشکار چه معلول و چه غیرمعلول برای اینکه بتوانم کارم را به نحو احسن انجام دهم باید همهجوره تمرکز کامل داشته باشم و دغدغه فکری حداقلهایم را نداشته باشم.
این دغدغهها را فقط مسئولان میتوانند از ورزشکاران دور کنند. در حالی که خوشبختانه جوایز ما پارالمپیکیها با غیرمعلولان برابر شد. امیدواریم روزی همه نگاههای تبعیضآمیز موجود در ورزش از بین برود، چرا که خیلی جالب نیست ما همیشه و همه جا ناله کنیم و از مشکلات اینچنین بگوییم.
به عنوان سوال آخر، وزنهبرداری چه از نوع معلولان و چه غیرمعلولان آن همواره با دو موضوع دست به گریبان است، یکی آسیبدیدگی و دیگر دوپینگ. اولی اجتنابناپذیر است، اما دومی دست خود ورزشکار است. سیامند رحمان چطور از خودش مراقبت میکند؟
آبرویم برایم از هر چیزی مهمتر است من که خداوند این توانایی، استعداد و علاقه را به من عنایت کرده تا با تمرین کردن بتوانم در مسابقات مختلف به افتخارات بزرگ برسم، باید حواسم جمع باشد که یک موقع حتی به طور ناخواسته گرفتار دوپینگ نشوم. به همین دلیل به حدی مراقب این قضیه هستم که حتی از گرفتن یک فنجان چای یا یک لیوان آب از دست دیگران خودداری میکنم و این کار باعث دلخوری طرف مقابل هم میشود، اما همانطور که گفتم دوپینگ شوخیبردار نیست و من حتی باید تا این حد از خودم مراقبت کنم.