ملک سلمانبن عبدالعزیز در اولین نشست شورای وزیران بعد از پادشاهی که روز دوشنبه برگزار شد، گفت: کشورش کاملاً مسئولیتهای بزرگش را درک میکند و در گام برداشتن در راستای این مسئولیتها که عبدالعزیزبن عبدالرحمن آلسعود پادشاه و مؤسس عربستان آن را تعیین کرده و پادشاهان گذشته از فرزندان وی در آن مسیر حرکت کردهاند، کوتاهی نخواهد کرد. عادل الطریفی وزیر جدید اطلاع رسانی به نقل از پادشاه عربستان گفت: رویکردها و سیاستهای عربستان در عرصههای عربی و اسلامی و بینالمللی روشی مستمر و بدیهی است، ما به ادامه اقدامات جدی و همیشگی در راستای خدمت به اسلام و تحقق خیر و خوبی برای ملت عربی و حمایت از آرمانهای عربی و اسلامی و سهیم بودن در تقویت امنیت و ثبات بینالمللی و توسعه جهانی اقتصاد مصمم هستیم.
این سخن بسیار زیبا و در عین حال بسیار عمومی است و حتی پس از اینکه چندین بار مطالعه شود نمیتواند هیچ شاخصی از شاخصهای سیاست خارجی یا داخلی دوره جدید عربستان را نشان دهد، حمایت از آرمانهای عربی اسلامی جملهای بسیار پراکنده است، عربستان در دوره جدید از کدام یک از آرمانها حمایت خواهد کرد؟ از میان مسائل سوریه و عراق و فلسطین و لیبی و مصر کدام یک مشمول این سخن خواهد بود و این حمایت چگونه خواهد بود و شامل کدام محور از این مسائل میشود؟
به عبارت دیگر در سوریه آیا از مخالفان با پول و سلاح حمایت میشود، درست مانند اقدامی که عبداللهبن عبدالعزیز پادشاه سابق در پیش گرفته بود و سیاست عربستان در براندازی دولت سوریه ادامه خواهد داشت، یا این که سیاست تغییر خواهد کرد و اولویتهای عربستان و اوضاع مبارزه با "دولت اسلامی" در دستور کار این کشور قرار خواهد گرفت؟
آیا مقاومت اسلامی در اراضی فلسطین اشغالی مورد حمایت قرار میگیرد یا اینکه قطع مناسبات با جنبش حماس و تقویت مناسبات با تشکیلات خودگردان فلسطین که هیچ محبوبیت مردمی ندارد، ادامه پیدا خواهد کرد؟ (این در حالی است که ملک سلمان از 4 دهه پیش تاکنون ریاست کمیته عربستان برای حمایت از ملت فلسطین را در اختیار دارد و بهاعتقاد من همچنان در این منصب حضور دارد).
در مورد مصر باید گفت: آیا پادشاه جدید حمایت مطلق و بیقید و شرط از دولت عبدالفتاح السیسی را ادامه داده و جنگ بر ضد گروه اخوان المسلمین را در تمامی کشورها دنبال خواهد کرد، یا اینکه به ترمیم پلهای ارتباطی با این جماعت خواهد پرداخت؟
در مورد ایران شیعی و ترکیه سنی باید دید دوره جدید سعودی شاهد همگرایی با کدام یک از این 2 قدرت برتر منطقه خواهد بود؟ و اینکه این همگرایی بر اساس کدام معیارها شکل خواهد گرفت؟ سؤالهای زیادی در این زمینه مطرح است که به پاسخهای فوری نیاز دارد. این نیاز به همان اندازه فوری است که شکل گیری مجدد ساختار قدرت در داخل عربستان فوری بود.
وقتی که میگوییم نگاهها به ریاض معطوف است، این تمرکز قابل توجیه است ، چرا که پایتخت عربستان اهمیت و شرایط خاص و نقش تأثیر گذاری در سیاستهای منطقهای و بینالمللی دارد و عجیب نیست که هر اقدام یا هر اشاره و اظهار نظری از سوی مقامات این کشور مورد تحلیل و پیشبینی سیاستمداران قرار بگیرد.
بهعنوان مثال بسیاری از تحلیلگران در مورد غیبت محمدبن راشد حاکم دوبی و محمدبن زاید ولیعهد امارات در تشییع جنازه ملک عبدالله مطلب نوشتند، آنها همچنین در مورد غیبت عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر نیز گمانهزنی کرده برخی تا جایی رسیدند که اعلام کردند ائتلاف عربستان و امارات و مصر که در دوره پادشاهی ملک عبدالله به اوج خود رسیده بود ــ اگر نگوییم کاملاً از بین رفته ــ باید گفت در حال فروپاشی است. رسانههای قطری یا رسانههای وابسته به این کشور نقش مهمی در ترویج این سخن و نتیجهگیریهای مربوط به آن داشتند و اعلام کردند ضعف و فروپاشی این ائتلاف نقشه داخلی و خارجی شورای همکاریهای خلیج فارس را تغییر میدهد.
نکته مهم دیگری که مورد توجه رسانهها قرار گرفت ، تسلیت گفتن شیخ راشد الغنوشی رهبر جنبش النهضة تونس نزدیک به جماعت اخوان المسلمین ــ اگر نگوییم وابسته به آن ــ به پادشاه جدید عربستان بود، برخی اعتقاد دارند که این اقدام بهمعنی تغییر در سیاستهای عربستان در قبال اخوان المسلمین است که تا حد قطع کامل روابط پیش رفته است.
برخی دیگر حتی فراتر رفته و از مناسبات قوی ملک سلمان با مؤسسات دینی رسمی و جدایی وی از لیبرالهای عربستان سعودی و عربی حکایت کرده گفتند که وی بهدنبال پایان دادن به سیاستهای پادشاه گذشته عربستان در انزوای جریان اسلامگرا و همگرایی با لیبرالها خواهد بود. این تفسیر ممکن است درست باشد، بهویژه اینکه متوجه میشویم که شیخ راشد الغنوشی از مقامات عربستان اجازه حضور در این کشور را خواسته تا بهصورت مستقیم مرگ پادشاه سابق را تسلیت و به پادشاه جدید تبریک بگوید تا به این ترتیب صفحهای جدید در مناسبات دو کشور ایجاد کند، جالب اینجاست که این درخواست با استقبال و اجازه عربستان سعودی همراه شده است. این در حالی است که پیشتر الغنوشی دو بار با لباسهای احرام از فرودگاه جده اخراج شده است، چرا که سعودیها اولاً نسبت به رویکردهای اخوانی وی خشمگین بودند و ثانیاً در پاسخ به دیدار وی با شیخ سعود الهاشمی این اقدام را انجام دادند. همچنین نباید فراموش کرد که شیخ الغنوشی و جنبش النهضة بهرهبری وی و دولتی که در ابتدای انقلاب تونس روی کار آمده بود، بهشدت با حضور زینالعابدین بن علی رئیس جمهور دیکتاتور سابق تونس در خاک عربستان سعودی مخالف بود و از ریاض خواست تا وی را تحویل دهد.
عواملی که مقامات امارات را بر آن داشت تا شخصاً در تسلیت گفتن بهعلت مرگ پادشاه عربستان در این کشور حاضر نشده و به اعزام شیوخ با نفوذ و ثروت کمتر از امارات بسنده کنند، مشخص نیست. اماراتیها در این زمینه سکوت کردهاند. در مقابل کسانی که به دیدگاه "بحران" در روابط این دو کشور اعتقاد دارند در تحلیلهای خود از فروپاشی ائتلاف به مطالب یک سایت اماراتی ارجاع میدهند که یک خبرنگار کهنهکار این کشور که در دیوان نخست وزیری امارات نیز شاغل است، در نقد تعیین محمدبن نایف بهعنوان جانشین ولیعهد عربستان نوشته است.
وی بهصورت تلویحی به این نکته اشاره کرده که مناسبات بین محمدبن زاید با بننایف متشنج است و بنزاید ارتباطات قوی با بندر بن سلطان و متعب بن عبدالله فرزند شاه سابق عربستان و همچنین خالد التویجری رئیس دفتر پادشاه سابق دارد که در اولین دستور پادشاه جدید از کلیه سمتهای خود عزل شد.
اگر فرض کنیم که این پیشبینیها درست باشد، یا مطالب درستی در آن باشد که احتمالاً چنین است و شیوخ خلیج فارس بهعنوان پادشاهان سکوت، آن را مخفی نگه داشتهاند، سؤال جدی که مطرح میشود در مورد میزان صحت فرضیه بحرانی شدن یا سرد شدن مناسبات بین عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و پادشاه جدید عربستان است.
تاکنون هیچ موضع یا شاخصی از سوی مصر و مقامات این کشور که نشان دهنده چالش در مناسبات دوجانبه باشد مطرح نشده است، غیر از غیبت عبدالفتاح السیسی در مراسم خاکسپاری پادشاه فقید که گفته شد بهعلت برف سنگین موجود در سوئیس هواپیمای وی نتوانست مستقیماً از محل اجلاس اقتصادی داووس به ریاض پرواز کند.
عربستان سعودی بیش از 15 میلیارد دلار برای حمایت از دولت جدید مصر هزینه کرده و تمام سیاستهای استراتژیک خود را براساس ارتباط با این کشور قرار داده است، از جمله این سیاستها تعلیق مناسبات با ترکیه و فشار به قطر برای مهار شبکه الجزیره و اخراج رهبران اخوان المسلمین حاضر در دوحه و تشدید تشنج با ایران و عراق و سوریه بوده است، حال باید دید: پادشاه جدید عربستان تغییراتی ریشهای در این مناسبات استراتژیک ایجاد میکند یا نه؟
پاسخ قاطع به این سؤال و دیگر سؤالات مشکل است، هنوز برگههای بازی ملک سلمان رو نشده و نمیتوان هیچ یک از آنها را شناسایی کرد، همین موضوع باب گمانهزنیهای مختلف از سوی جریانهای متعدد را باز گذاشته است.
نکته قابل تأکیدی که زمینه گستردهای برای احتمال تغییر وجود دارد، اینکه معمولاً پادشاهان عربستان سعودی وقتی به قدرت میرسند سیاستها و عناصر حاکم بر این کشور را تغییر میدهند و ملک سلمانبن عبدالعزیز نیز از این روند مستثنی نخواهد بود.
تنها نکته واضح و ملموسی که وجود دارد، این است که ما در آستانه جنگ تبلیغاتی گستردهای قرار داریم که امپراتوریهای بزرگ رسانهای خلیج فارس که میلیاردها دلار سرمایه و کادر بسیار حرفهای و امکانات بالا در اختیار دارند، وارد آن خواهند شد. ما تنها باید منتظر بمانیم. این درگیری تنها پیامدهای خود را برای سیاستهای جدید عربستان سعودی نشان نمیدهد بلکه بیشتر دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را در بر خواهد گرفت. به نظر میرسد مرحله رکود و مخفی کردن اختلافات بین این کشورها با مرگ ملک عبداللهبن عبدالعزیز که بزرگ خاندان و شیخ قبیله خلیج فارس شناخته میشد و همه برای او احترام خاصی قایل بودند و با وجود برخی اختلافات، نقش پدری او را قبول داشتند، رو به اتمام است.