***
با چه هدفی مدیوم سینما را برای بیان دغدغههای خود برگزیدید؟
من تقریبا از سال 80 با مطالعه و طی کردن کلاسهای آزاد فیلمسازی وارد این
فضا شدم اما جرقه اولیه از خواندن کتابی به نام حکمت سینما آغاز شد که
مجموعهای از مقالات شهید آوینی در زمینه سینما بود که بعدها به نام آیینه
جادو نامگذاری شده است. در واقع با توجه به اینکه زیاد با سینما آشنایی
نداشتم و از طرفی چون بچه یزد بودم و فضای آنجا دور از این مسائل بود، این
مسیر را دور از دسترس خود میدانستم. حتی بعد از مدتی هم شک داشتم این مسیر
را ادامه دهم یا نه؟ اما با ساختن فیلم کوتاه «شاید بیت آخر» در دوره
آموزش و با توجه به مقامی که در دوره دانشجویی به دست آورد، علاقهمند به
این کار شدم. بعد هم نمایشنامهای دفاع مقدسی به نام «شاید معرکه آخر» را
نوشتم که آن هم در زمینه نویسندگی مقام آورد. اینها اعتماد به نفس من را
زیاد کرد تا اینکه در همان فضای نیمهحرفهای شروع به نوشتن نمایشنامه و
اجرا کردم و تقریبا 16 کار مستند و کوتاه انجام دادم.
فکر میکردید زمان ساخت اولین فیلم بلندتان فرا رسیده است؟
تقریبا فکر میکردم دیگر ساخت فیلمهای کوتاه، من را قانع نمیکند و دوست
داشتم دغدغههایم را در قالب آثار بلند عرضه کنم. اولین بار یادم میآید
بودجهای را برای ساخت فیلم کوتاه گرفتم و به دوستان پیشنهاد دادم که
میتوان با بسط فیلمنامه آن را به تلهفیلم رساند. من قبلا تلهفیلمهای
موفقی را در زمینه دفاع مقدس با محوریت کودک ساخته بودم که در جشنواره کودک
و نوجوان جزو کاندیداها بود. تلهفیلمهایی مانند هدیهای برای آسمان،
دویدن برای پشیمانی، همه روزها و مسابقه که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
اینها من را به سمت ساخت فیلم بلند داستانی کشاند. قدرت رسانهای مانند
سینما خیلی زیاد است و میتوان حرفهای خیلی خوبی را با تصویر زد. من
امیدوارم ظرفیت کار کردن در این مسیر را داشته باشم البته در زمان نوشتن
نمایشنامه، توان قلم خود را در زمینه دیالوگنویسی زیاد کردم و هنوز هم
گاهی دوست دارم به سمت نمایش بروم.
چرا برای اولین فیلم بلندتان سراغ موضوع حساس دفاع مقدس رفتید؟
تقریبا همه کارهایی که انجام دادهام، مرتبط با موضوع دفاع مقدس بوده است،
چراکه از همان ابتدا که وارد فضای فیلمسازی شدم، دغدغه این کار را داشتم و
دوست داشتم در این موضوع کار کنم. از طرفی فکر میکردم با توجه به
ارزشهای بسیار زیاد دفاع مقدس، آثار زیادی در این باره نداریم و شاید برخی
فیلمها هم موفق نبودهاند. همیشه فکر میکردم به فضای پشت جبهه کمتر
پرداخته شده است، در صورتی که درام قدرتمندی از شرایط آن روزها میتوان
ساخت. خودم با توجه به آثاری که از خانوادههای شهدا و ایثارگران کار کرده
بودم، میدیدم داستانها و ناگفتههای بسیاری در این مورد وجود دارد و حالا
که فیلم دوم خود را میسازم، در همین باره متمرکز شدم.
شما به لوکیشنی خارج از میدان نبرد رفتید و فیلم خانهای کنار ابرها به
تبعات جنگ در فضای شهری مانند تهران میپردازد. دلیل انتخاب این فضا چه
بوده است؟
فکر میکردم اکثر آثار ساخته شده درباره دفاع مقدس محدود به همان فضای جنگ
است و شرایط دیگری از موقعیتهای پشت جنگ و نوع مواجهه مردم را با آن
شرایط سخت نیاز داریم به تصویر بکشیم. برای همین همه تلاش خودم را کردم که 2
آدمی را که درصدد دزدی از خانه مادری رزمنده هستند به تصویر درآورم و از
این طریق به مساله آدمها در برابر شرایطی که جنگ ساخته است بپردازم.
ایده اولیه را از چه طریقی بهدست آوردید؟
ایده یک خطی مربوط به اینکه دو نفر به خانه رزمندهای وارد میشوند،
براساس داستانی واقعی است که از اطرافیان شنیده بودم اما پرداخت جزئیات و
دادن شاخ و برگ به قصه را خودم اضافه کردم و همه زاده تخیل من است البته
سعی کردم مابهازای بیرونی برای افرادی مانند مادر رزمنده و کودک داشته
باشم و آن را به چیدمانی سینمایی برسانم، چراکه حتما واقعیتی از این
اتفاقات وجود داشته است. من فکر میکردم تا به حال از زاویه 2 نفری که
غریبه با فضای جنگ هستند، به این موضوع حساس نپرداختهایم. خود این مساله
میتوانست ما را به درام نزدیک و به ما در داستانپردازی کمک کند.
فکر نمیکردید ایده اولیه پتانسیل این را دارد که به سمت شعارزدگی برود؟
به هیچوجه! این دو نفر دچار تحول نمیشوند و من خودم اصلا فکر نمیکردم
در طول یک روز بخواهند یک دفعه تغییر کنند البته با توجه به زبان دختربچه
در درون فیلم که زبانی فطری است، آن دو دچار تلنگری میشوند و هر آدمی که
یک مقدار از فطرت آدمی برایش باقی مانده باشد، به آن حال متفاوت میرسد اما
اصلا قرار نبود که آن تحول در همین داستان نشان داده شود بلکه میتوانند
تحت تاثیر این فضا بعدها به سمتی دیگر بروند. خود شهید آوینی میگوید با
هیچ فیلمی قرار نیست کسی عارف شود.
انتخاب دختربچه برای ضمیر باطن اشخاص بسیار حساس بود. چگونه به انتخاب بازیگر آن رسیدید؟
خوشبختانه انتخاب بسیار خوبی داشتیم. ما برای نقش کودک به آموزشگاههای
بازیگری کودکان رفتیم و تستهای زیادی داشتیم تا انتخاب خوبی را صورت دهیم.
من بابت این انتخاب خیلی ترس داشتم، چون نقش حساسی بود و حتی این کودک در
برخی صحنهها باید دیالوگهای طولانی و مهمی را میگفت. خوشبختانه انتخاب
سارینا نجفی به عنوان کودکی خلاق برای ما ارزش بالایی داشت و البته خانواده
این کودک نیز با ما در طول فیلمبرداری، همراهی خوبی داشتند.
انتخاب بازیگران برای زوجهای اصلی فیلم بر چه اساسی صورت گرفت؟
من سعی کردم زوجهای شناخته شده و هماهنگی را که قبلا با هم در آثاری دیگر
هم بودند، پیدا کنم و از طرفی بازیگرانی را انتخاب کنم که آثاری با لحن
طنز را بازی کرده بودند. برای همین به انتخاب حامد کمیلی و هاشمی رسیدم.
آنها قبلا در سریال پروانه با هم بودند و در آثارشان هم رگههایی از طنز
وجود داشت. چون به هرحال برای نیمه اول این فیلم، نیاز به وجود موقعیتهایی
از طنز بود تا براساس آن به نیمه دومی متفاوت برویم و ساختن این موقعیتها
برایم بسیار مهم بود.
کارگردانی را به عنوان الگوی خود در این مسیر در نظر داشتید؟
همیشه دو فیلمساز را خیلی دوست داشتم؛ یکی آقای حاتمیکیا و دیگری مرحوم
ملاقلیپور. من چند بار کارهای این فیلمسازان را دیدم و آنها برایم خیلی
ارزشمند بودند. سریال مختارنامه آقای میرباقری را هم خیلی دوست داشتم و
براساس آن هم اصلا سراغ مجموعه شاهگوش نرفتم، چون نخواستم آن ذهنیت خوب
سریال را فراموش کنم.
آقای حاتمیکیا هم در پشت صحنه این فیلم حضور یافتند.
بله! ایشان به من لطف داشتند و پیشنهاد از طریق دوستی جهت حضورشان در پشت
صحنه فیلم به عمل آمد و حضور ایشان برای من بسیار ارزشمند بود.
پیشنهادی برای ساخت فیلم ارائه دادند؟
نه! ایشان 40 دقیقه حضور یافتند، چون دوست داشتند که از یک کارگردان جوان
حمایت کنند. بعد از ساخت فیلم هم که تماشا کردند با توجه به اتمام فیلم
شرایط پیشنهاد باقی نبود.
دوست نداشتید در کنارتان عنصری باتجربه در فیلمسازی به عنوان مشاور حضور داشته باشد؟
من مشاور برای این فیلم داشتم و آقای شورجه به من در این فیلم کمک زیادی
کردند. من از زمان ساخت سریالی برای شبکه دوم با آقای شورجه که عضو شورا
بودند آشنا بودم و زمان ساخت فیلم خانهای کنار ابرها با ایشان تماس گرفتم
که آقای روحالله برادری را به عنوان تهیهکننده معرفی و خودشان به عنوان
مشاور به من خیلی کمک کردند.
اگر بخواهید دوباره این فیلم را بسازید، چه مواردی را لحاظ میکنید؟
شاید برخی تغییرات را در پرداخت شخصیتها بدهم. از طرفی دوست داشتم
موقعیتی دوباره برای آن دو کاراکتر پیش بیاید تا آنها از خانه به بیرون
بروند و براساس یکسری اتفاقات، بهتر بتوانیم به شرایطی جدید برسیم البته در
زمان ساخت ما محدودیتهای بسیاری در بودجه داشتیم و حتی 3 روز زودتر از
موعد برنامهریزی شده، فیلمبرداری را به اتمام رساندیم، چون میدانید رفتن
به لوکیشن خارجی و بازسازی شرایط دهه 60 از خانهها و ماشینها نیاز به
بودجه بالایی دارد.
در این فیلم هیچگونه شرایطی از بازسازی فضا را نداشتید؟
امکانات آن را نداشتیم و بچهها خیلی دنبال لوکیشن در جنوب تهران رفتند تا
فضایی شبیه به آن دوران را بدون بازسازی داشته باشیم. ما فقط حوض داخل
خانه را رنگ زدیم و هیچ نوع بازسازی و تغییری در آن محدوده صورت ندادیم.
بودجه ساخت فیلم خانهای کنار ابرها را چگونه فراهم ساختید؟
اصلا هیچ نهاد دولتی و غیردولتی برای ساخت فیلم خانهای کنار ابرها به من
کمک نکرده است و دوستان من با اخذ وام و همیاری توانستند هزینه ساخت فیلم
را بهدست آورند. من دیدم که یک روزنامه سینمایی نوشته فیلم 700 میلیون
تومان بودجه داشته است، در صورتی که اشتباه است. خوشبختانه با توفیق فیلم
در جشنوارههای داخلی و به تازگی عمار، مورد توجه قرار گرفتیم. دوستانی هم
درباره تبلیغات دارند به ما کمک میکنند که امیدوارم این توجه بیشتر شود.
متاسفانه برخی شائبهها از ساخت فیلمهایی ارزشمدار برای طیفی دیگر
پیش میآید و اتهام سفارشی بودن را بر این آثار میزنند؛ شما هراسی از
مواجهه با این شرایط نداشتید؟
راستش به این موضوع زیاد فکر نکردم و حتی باید برای پاسخ به این گروه
بگویم که غیر از این فیلم، 2 تلهفیلم را هم با سرمایه خودم و به کمک گروهی
هیاتی از بچههای موسسه شهید سیدعباس موسوی ساختم و با همه تلاشی که برای
ساخت فیلم انجام دادهام، بودجه فیلم کمتر از 500 میلیون تومان شده است.
چرا سینماهای محدودی را برای اکران این فیلم در نظر گرفتند؟
واقعا نمیدانم چرا آنقدر سالنهای کمی برای این فیلم ارزشی اختصاص
دادند؟! فیلم به طور کلی 6 سالن در تهران دارد که از این میان 3 سالن تک
سانس است. در شهرستانهایی مانند یزد، مشهد و اهواز هم اکران داریم و قرار
است شهرهای کرمانشاه و اصفهان هم اضافه شود. پس مشخص میشود از این فیلم
چقدر حمایت کمی شده است!
چرا امروز از فیلمهای دفاع مقدس حمایت لازم صورت نمیگیرد؟
ببینید! وقتی من فیلمساز برای اولین فیلمم به این شرایط برخورد میکنم که
حتی سالنهای مناسبی برای نمایش ندارم، فیلمسازان دیگر هم ناامید میشوند.
متاسفانه وقتی با مدیری فرهنگی برای حمایت صحبت میکنیم، میگوید اصلا فرصت
نکرده است فیلم را ببیند. وقتی مدیری فرهنگی در صندلی خود مینشیند باید
دغدغه داشته باشد.
به نظرتان مدیران امروز فرهنگی ما چه دغدغه دیگری غیر از موضوع حساس دفاع مقدس دارند؟!
وقتی شما ارزش فیلم، کتاب و اثری مقدس را میدانید حتما باید از آن حمایت
کنید. من به سهم خود این توانایی را داشتم که بچههای محل را با یک
مینیبوس به سمت سالن سینما برای فیلمی ارزشی مانند «چ» ببرم، چون این فیلم
آقای حاتمیکیا را خیلی قبول داشتم. این برای من میتواند در این سال به
عنوان توشهای فرهنگی به حساب آید.
چرا مدیران ما به اندازه جایگاهی که دارند، نمیتوانند در این باره اثرگذار باشند؟
نمیدانم. شاید این دغدغه را نداشته باشند یا برای آنها چیزهای دیگری مهم
باشد. متاسفانه برخی دوستان مساله جنگ نرم را احساس نمیکنند و برخی مدیران
به جای جنگ نرم به دنبال صندلی نرم هستند. در واقع همه به دنبال روزمرگی
هستند و هیچکس دغدغه ندارد. نمیدانم در آن دنیا چگونه میخواهند جوابگوی
عملکرد خود باشند. خدا فقط به من توفیق داده است در این عرصه کار کنم،
اگرنه اصلا توجهای در این مدت ندیدهام.
چرا برای ساخت فیلمی دفاع مقدسی، بودجه لازم را ارائه ندادند؟
من این فیلمنامه را برای بیش از 10 نفر از تهیهکنندهها فرستادم. حتی
ارگانهایی دولتی و بعضیها در زبان خیلی تعریف کردند اما اصلا پیشقدم
نشدند. من اینجا نمیخواهم اسم بیاورم.
برای فیلم دوم خود هم این مشکلات را دارید؟
فیلم دوم من خیلی خاص است و با وجودی که در موضوعی اجتماعی است اما باز
ارتباط با دفاع مقدس دارد. این فیلم «دلبری» نام دارد که خوشبختانه با
تهیهکنندهای شناخته شده چون سیدمحمود رضوی کار کردم. من در ابتدا
خلاصهای از 40 صفحه ابتدایی را برای ایشان فرستادم و ایشان از آن خوششان
آمد و خوشبختانه به تولید رسید و امیدوارم دیده شود.
انتهای پیام/