سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزیده ای از سرمقاله روزنامه های شنبه؛

سرطان پترو دلار/ توان موشکی و قدرت چانه‌زنی

سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

در ابتدا مطلبی را با عنوان«سرطان پترو دلار»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید که به قلم محمد صرفی به چاپ رسید:

11 سپتامبر سال 2014 (4 ماه پیش) پادشاه عربستان در کاخ خود در ساحل دریای سرخ میزبان وزیر امور خارجه آمریکا بود. اگرچه جزئیات چندانی از محتوای این نشست منتشر نشد اما برخی منابع خبری اعلام کردند توافقاتی خاص میان واشنگتن و ریاض انجام شد. این نشست در حالی برگزار شد که آمریکا با دو مسئله مهم دست به گریبان بود. جمهوری اسلامی و فعالیت‌های هسته‌ای و روسیه و بحران اوکراین.

چندین دور مذاکرات هسته‌ای در حالی برگزار شده بود که جمهوری اسلامی همچنان بر خطوط قرمز خود پافشاری می‌کرد و حاضر به پذیرش شروط تحمیلی و زیاده خواهانه آمریکایی‌ها نبود و دورنمای روشنی هم برای واشنگتن در این زمینه وجود نداشت.  روس‌ها نیز در بحران اوکراین، هژمونی آمریکا را عملاً به چالش کشیده، کریمه را بازپس گرفته و جنگ سرد جدید را کلید زده بودند.

رفتار آمریکا در برابر این دو موضوع از الگویی یکسان پیروی می‌کند. ابتدا مقداری سخنرانی و تهدید به مداخله نظامی و تحرکاتی ایذایی در این زمینه و سپس حرکت به سوی تحریم و فشار اقتصادی برای امتیاز گیری و به عقب راندن حریف. هیچیک از این دو حرکت آمریکایی‌ها در این موارد به نتیجه دلخواه نرسیده بود. نه روس‌ها از کریمه و منافع خود در اوکراین چشم پوشی کردند و نه جمهوری اسلامی حاضر شد به توافق دلخواه کاخ سفید تن دهد. تکلیف تهدیدهای نظامی هم که از آغاز مشخص بود؛ بلوف‌های گزاف و طبل‌های توخالی!

ایران و روسیه یک ضعف مشترک دارند؛ اقتصادشان زیادی وابسته به نفت است. پس برای آمریکایی‌ها چه کسی بهتر از رفقای سعودی؟ در نشست 11 سپتامبر، ریاض تضمین داد که جهان را در نفت ارزان قیمت غرق خواهد کرد. البته سعودی‌ها قولی هم از واشنگتن گرفتند؛ «اسد باید برود.»

البته سقوط قیمت نفت، پیش از اینها آغاز شده بود و نشست جان کری و ملک عبدالله را نمی‌توان سرآغاز این ماجرا دانست. شاید دقیق‌تر آن باشد که این نشست را در راستای هماهنگی جزئیات طرح جنگ با ایران و روسیه با سلاح «پترودلار» یا همان دلارهای نفتی (پس از جنگ جهانی دوم دلار آمریکا به دلیل داشتن بیشترین ذخیره طلا در این کشور، تبدیل به ارز جهانی شد. در سال 1973 تجارت نفت جایگزین پشتوانه طلا شده و پترودلار بر اقتصاد دنیا حاکم شد.) ارزیابی کرد. فارن پالیسی اخیراً در گزارشی به جلسه ترکی فیصل -رئیس سابق دستگاه امنیتی عربستان- با مقامات بلندپایه انگلیسی و آمریکایی در یک پایگاه عملیاتی سازمان کشورهای آتلانتیک شمالی (ناتو) اشاره کرده است. فیصل در این نشست از افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در پی انقلاب‌های عربی ابراز نگرانی کرده و می‌گوید: «اقتصاد ایران با کاهش سود ناشی از درآمدهای نفتی به شدت با مشکل مواجه می‌شود؛ اقدامی که سعودی‌ها قادر به انجام آن هستند.»

گذشت زمان بیش از پیش نشان داد که کاهش قیمت نفت به هیچ عنوان بر مبنای عرضه و تقاضا و نوسانات مرسوم بازار نفت نیست و انگیزه‌های سیاسی است که قیمت بشکه‌های نفت را تعیین می‌کند. تا جایی که وزیر نفت عربستان رسماً اعلام کرد جهان باید با نفت 100 دلاری خداحافظی کند و قیمت باز هم کاهش خواهد یافت.

پوتین وضعیت فعلی را توطئه‌ای سیاسی با ابزار اقتصادی علیه مسکو و تهران عنوان کرده و واکنش کرملین به این توطئه نزدیکی بیشتر به چین بوده است. روسای جمهور دو کشور در کمتر از دو سال، 9 بار با یکدیگر ملاقات داشته‌اند. بانک‌های مرکزی چین و روسیه قراردادی سه ساله به ارزش 150 میلیارد یوآن امضا کرده‌اند. دو کشور حذف دلار از مبادلات خود را در دستور کار قرار داده و شرکت گازپروم روسیه یک قرارداد گازی معادل 400 میلیارد دلار با چین منعقد کرده است. اما مهم‌تر از این همکاری‌های اقتصادی، وضعیت فعلی این امکان را در اختیار پکن قرار داده تا به پیشرفته‌ترین تسلیحات روسی نیز دست یابد. موشک‌های S400 ، جنگنده‌های سوخو 35 و زیردریایی آمور 1650 از جمله این تسلیحات هستند که به زودی چین دریافت خواهد کرد. یکی از رسانه‌های غربی اخیراً در پیش بینی سال 2015 نوشته بود؛ پوتین در این سال به دلیل فشارهای اقتصادی و نارضایتی عمومی مجبور به استعفا خواهد شد. ارزیابی خود غربی‌ها نشان می‌دهد، تحولات اخیر نه تنها منجر به کاهش محبوبیت وی نشده بلکه حمایت ملی از پوتین افزایش نیز یافته است.

اما موضوع درباره جمهوری اسلامی چگونه است؟ آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که کفگیر تحریم به ته دیگ خورده و بیش از این نمی‌توانند روی آن مانور دهند. واشنگتن پس از توافق موقت ژنو، ده‌ها شرکت و فرد ایرانی را مورد تحریم قرار داده است. واکنش ضعیف و نمایشی دستگاه دیپلماسی در برابر این تحریم‌ها ناشی از ضعف‌های آشکار توافق ژنو است. اما تحریم افراد و شرکت‌ها با تحریم‌های فراگیر متفاوت است. واشنگتن عملاً قادر و مایل به تحریم‌های جدید نیست. چرا که به خوبی می‌داند تحریم جدید یعنی پایان توافق ژنو و خروج از اتاق مذاکره. در چنین حالتی تحریم‌های پیشین نیز عملاً به سوی فروپاشی خواهد رفت چرا که دنیا آمریکا را مسئول این بن بست خواهد دانست. شاید واشنگتن بتواند کشورهای کوچک و ضعیف را با تهدید و تحریم از همکاری اقتصادی با ایران منع کند اما آیا این چماق در برابر چین که برای نخستین بار بر سکوی نخست اقتصاد دنیا ایستاده نیز کارایی دارد؟ هرگز. اینجاست که آمریکایی‌ها سعی دارند بدون پذیرش مسئولیت رسمی، از کارت نفت ارزان قیمت برای فشار به ایران استفاده کنند. نشریه آمریکایی هیل در این مورد می‌نویسد؛ زیبایی این نوع از فشار این است که نمی‌تواند اقدامی حاکی از نیت بد آمریکا تلقی شود!

اوایل آذر ماه -زمانی که مشخص شد جمهوری اسلامی حاضر به تسلیم شدن در برابر زیاده خواهی واشنگتن نیست- موسسه بروکینگز نشستی را با حضور برخی از تحلیل‌گران پرسابقه و تصمیم‌ساز در مورد موضوع هسته‌ای ایران برگزار کرد. در این نشست مجری از گری سیمور می‌پرسد؛ آیت‌الله خامنه‌ای حاضر به عقب نشینی از خطوط قرمز هسته‌ای نیست. چه باید کرد؟ سیمور - هماهنگ‌کننده سابق کاخ سفید در امور کنترل تسلیحات و تسلیحات کشتار جمعی در فاصله سالهای 2009 تا 2013- در پاسخ تاکید می‌کند مذاکره کنندگان آمریکایی نباید پیشنهاد جدیدی به ایران بدهند و بلافاصله می‌افزاید؛ « ما نیازمند آن هستیم که با همپیمانان خود گفت‌وگو کنیم یعنی هم با مصرف‌کنندگان و هم با تولیدکنندگان نفت درباره آماده بودن برای ضرورت احتمال شکست طرح اقدام مشترک، مشورت کنیم. ما از این همپیمانان مصرف‌کننده نفت مثل ژاپن، کره و هند می‌خواهیم که همچنان به تلاش‌های قدیمی خود برای کاهش خرید نفت از ایران ادامه دهند. ما از تولید کنندگان نفت مثل عربستان سعودی و اماراتی‌ها می‌خواهیم که تولید بالای نفت را حفظ کنند. ایرانی‌ها البته می‌دانند که ما درحال آماده کردن این توافق هستیم. شاید این مسئله آنها را متقاعد کند که باید امتیاز بدهند.»!

اگر به توصیه و هشدارهای دو دهه پیش رهبر معظم انقلاب درباره نفت و ارتباط آن با مسائل سیاسی توجه می‌شد، بدون شک آمریکایی‌ها امروز به بشکه‌های نفتی به عنوان ابزاری برای سد راه پیشرفت کشورمان نگاه نمی‌کردند. رهبر معظم انقلاب 13 اردیبهشت سال 1373 با اشاره به تبدیل شدن نفت به اهرمی سیاسی در دست غارتگران بین‌المللی و همراهی برخی کشورهای وابسته و خائن در این بازی، فرموده بودند؛ «آرزوی واقعی من- که البته ممکن است به این زودیها قابل تحقّق نباشد- این است که ما درِ چاههای نفت را ببندیم و اقتصاد خود را براساس کالاها و محصولات غیرنفتی بنیاد نهیم. یعنی فرض کنیم این کشور، کالایی به نام نفت ندارد...روزی باید این کار بشود و آن روز، روزی است که ملت ایران بدون اینکه سرمایه‏های خود را مفت و مجّانی به دست کسانی بدهد که با کمال خباثت از ثروت ملی کشورها استفاده می‏کنند، با تکیه بر امکانات ذاتی، روی پای خودش بایستد.»

دو دهه از این هشدار راهبردی گذشت. دولت‌های مختلف، هر کدام با تابلویی آمدند و رفتند. رهبر معظم انقلاب تقریباً هر سال این هشدار را تکرار کردند و در سخنرانی اول فروردین سال گذشته فرمودند؛ «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر می‌شود؟! بله، می‌شود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامه‌ریزی کرد. وقتی برنامه‌ اقتصادی یک کشور به یک نقطه‌ خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه خاص تمرکز پیدا می‌کنند.» جالب آنکه ایشان در بیانات چهارشنبه هفته گذشته خود نیز بار دیگر به این موضوع اشاره کردند.

توقع گذشتن بودجه از نفت 140 دلاری زیادی خوش بینانه است. اما شرایط فعلی را می‌توان مناسبت‌ترین زمان برای خلاصی از شبح پترودلار دانست. این روزها زمزمه‌هایی ضعیف از مجلس برای جراحی بودجه و بیرون کشیدن آن از چاه نفت شنیده می‌شود اما ناگفته پیداست که این حرکت تاریخی بیش از همه نیاز به عزم و همت دولت دارد چرا که اقتصاد نفتی یک بیماری دولتی است و البته منحصر به دولت کنونی هم نیست. شاید مشکل اینجاست که در این مورد خاص بیمار و جراح یکی هستند. آیا دولت یازدهم نام خود را به عنوان جراح سرطان پترودلار در تاریخ سیاسی-اقتصادی ایران ماندگار خواهد کرد؟ یک بار جراحی و تحمل درد و خونریزی بهتر از درد مزمن توده سرطانی است. البته بستگی به شجاعت بیمار هم دارد!

حسین قدیانی ستون یاددشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«دست»اختصاص داد:

دست‌های خالی، آستین‌های بی‌دست، دست‌های به دعا برآمده، قنوت‌های یک‌‌ دست، دست روح‌الله هنگامی که در بالکن حسینیه جماران برای رزمنده‌ها بالا می‌رفت؛ «من بر دست و بازوی شما بوسه می‌زنم و بر این بوسه افتخار می‌کنم»، دست مجروح علمدار حکیم انقلاب و شعار ناب ملت در حسینیه امام خمینی؛ «دست خدا بر سر ماست...» یعنی میان انقلاب اسلامی و دست، رابطه‌ای عاشقانه برقرار است؛ یک عاشقانه عاشورایی. بین‌الحرمین را نگاه کن! همه پیکر علمدار کربلا یکجاست اما «کفین اباالفضل» هر کدام جای دیگری! اینگونه به امام و مقتدای خود دست باید داد؛ الی‌الابد، تا همیشه. جوری که دیگر، دست تقدیمی را برای بدنت نخواهی! گمانم دیگر راحت کرده باشم خیال آنهایی را که دنبال آرمان ما می‌گردند! آنکه به امام عاشورا دست دوستی داده، دست رد بر سینه امان‌نامه شمر می‌زند، زیرا «غیرت» دارد. هر که می‌خواهد آرمان حزب‌الله را بشناسد، قمر منیر بنی‌هاشم را بنگرد. آرمان ما در وفای به عهد است. ما فراموش نمی‌کنیم دست بیعت خود را با خامنه‌ای. دولت‌ها می‌‌آیند و می‌روند؛ آنچه باقی می‌ماند همین دست است. سربسته بگویم؛ بی‌بصیرتی ناشی از بی‌غیرتی است. علمدار شهید کربلای 5، درس غیرت را در مکتب سقای آب و ادب آموخته بود. شرق ابوالخصیب، به حاج حسین خرازی می‌گفتی؛ «چرا آستین خالی را درون جیب اورکت کرده‌ای؟» ابتدا می‌خندید، آنگاه آه می‌کشید و می‌گفت؛ «دوست ندارم باد، حتی آستین بی‌دستم را هم تکان دهد!» حضرات مستطابی که دست رد بر سینه سلمان‌ها و ابوذرهای کربلای 65 هجری شمسی می‌زنند، چه جای تعجب که گمان کنند کربلای 61 هجری قمری، درس مذاکره بود؟! زیادی که به دشمن، دست بدهی، توفیق دستبوسی لااله‌الاالله سپاه از تو سلب می‌شود. دست پاسدار عزیز ما در سپاه، جایگاه بوسه روح خداست؛ باد نباید هم آستین بی‌دست خرازی شهید را تکان دهد! این به غیرت علمدار کربلای 5 برمی‌خورد! خزانه آنقدرها هم که بعضی‌ فکر می‌کنند، خالی نیست! اصلا خالی نیست! خزانه پر است از سرمایه‌ای به نام خون! به نام ایمان! به نام آرمان! به نام وفای به عهد! به نام غیرت! با پشتوانه آستین بی‌دست خرازی، یعنی همان دست که زودتر از خودش به شهادت رسیده بود، این همه دست نمی‌دهند به وزیرخارجه جلاد. گفت: «ای بسا ابلیس آدم روی هست، پس به هر دستی نباید داد دست». آیت‌الله جوادی‌آملی بنا به رعایت شأن والای علمی‌شان، خیلی مایل به اظهارنظر در هر مساله روزمره‌ای نیستند، لیکن چرا حضرت استاد هر از چندی متذکر بعضی‌ها می‌شوند که «پس از دست دادن به ابلیس، باید تعداد انگشتان دست خود را بازشماری کنید؟!» آقای دیپلمات! جلاد تحریم، انگشتان دستت را ندزدد، برداشتن تحریم پیشکش! من افتخار می‌کنم که عالم دین ما از موضع غیرت سخن می‌گوید و به این می‌بالم که در خیمه خمینی، خامنه‌ای به عنوان رهبر و رهنما، همچنان صحه بر همین راهبرد می‌گذارند؛ «غیرت». غیرت، نه تنها مخل اقتصاد نیست بلکه مشخصا به کار همین دنیا می‌آید. شهریاری شهید، غیرت داشت که در بومی کردن صنعت هسته‌ای نقش ممتاز ایفا کرد. فلذا «هسته‌ای را می‌خواهیم چه کنیم» و اراجیفی از این دست، حرف مفت عناصر بی‌غیرت است اما تو اگر به توهم ملک ری، بی‌غیرتی کنی و دست از یاری آرمان خود، امام خود برداری، به گندم ری هم نخواهی رسید، ملک ری پیشکش! دست دادن به دشمن، شاید باعث تحقیر شود لیکن تحریم را از بین نمی‌برد. در عوض کوتاه آمدن از یک آرمان، فقط یک آرمان، تحریمی برداشته نمی‌شود بلکه دشمن وسوسه می‌شود آرمان دیگری برباید. اگر «غیرت» این اجازه را به ما نمی‌دهد که دست از اصول‌مان برداریم بلکه تحریم‌ها لغو شود، «بصیرت» به ما می‌آموزد که اساسا در وعده دشمن آن هم از نوع آمریکایی، هیچ صداقتی نیست. ما پس از این همه شیطنت، دیگر شناخته‌ایم شیطان بزرگ خودمان را! و البته که مثل سگ دروغ می‌گویند این اوباما و جان‌کری! با این حساب، چرا بعضی‌ها جمع نمی‌کنند این بساط را؟!

یک سال و نیم است برخلاف پرنسیب جمهوری اسلامی، هم به دشمن دست می‌دهند، هم امتیاز می‌دهند، هم لقب مودب و باهوش می‌دهند، هم به خوشایند دشمن، دوست را حواله به جهنم می‌دهند؛ بفرمایند توضیح بدهند که چه شد نتیجه؟! اقتصاد، گل و بلبل شد یا تحریم‌ها یکجا لغو شد؟! یک سال و نیم با دست‌فرمان شما رفتیم، اینک نه فقط ساختمان تحریم به قوت خود باقی است، مع‌الاسف ساختمان تحقیر هم به آن اضافه شده! ما البته روادارنه فرض را بر این می‌گیریم که ان‌شاءالله نیت‌تان خیر بوده و واقعا تصور می‌کردید که در مذاکره با دشمن و توافق با اجنبی، خیر اقتصادی خوابیده است؛ اینک که بیش از پیش غلط بودن این دیدگاه ثابت شده، باید هر چه زودتر این بساط جمع شود، تمام! دارد به غیرت آستین بی‌دست خرازی برمی‌خورد؛ نمی‌فهمید؟! دارد به بصیرت «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» برمی‌خورد؛ نمی‌فهمید؟! دارد به معصومیت نگاه آرمیتا و علیرضا برمی‌خورد؛ نمی‌فهمید؟! دارد به 22 بهمن ملت برمی‌خورد؛ نمی‌فهمید؟! دارد به «هیهات منا الذله» مطلع «روایت فتح» برمی‌خورد؛ نمی‌فهمید؟! دارد به خشم خمینی بت‌شکن برمی‌خورد؛ نمی‌فهمید؟! پدر گاه هست که با فلان کار فرزند مخالفت نمی‌کند بلکه او خود متنبه شود و مسیر غلط را اصلاح کند. ولایت‌اولی‌های تازه به دوران رسیده‌ای که یک سال و نیم تمام، سلمان و ابوذر را حواله به نهج‌الولایه خلف صالح خمینی دادند، اجرشان با خدا، اما خامنه‌ای این روزها دیگر با چه زبانی باید بگوید که جمع کنید این بساط را؟! نمی‌فهمید؟! سوگند به آن دست شهید علمدار کربلای 5، هر عقل سلیمی می‌فهمد که مشخص‌کننده سیاست‌های کلی نظام طبق قانون اساسی، از این بساط راضی نیست! نمی‌فهمید؟! «حضرت آقا» به شما مجال داده که خودتان بفهمید؛ نمی‌فهمید؟! جمهوری اسلامی، جمهوری فهم و درک و اندیشه و تفکر و انصاف است. جمهوری اسلامی، جمهوری حکمت و درایت است. سید و سالار حکیم، فهیم، مدیر، مدبر و بصیر انقلاب، گمانم آن است بنا دارند قبل از آنکه خودشان بخواهند به پشتوانه ملت و قانون، این بساط را جمع کنند، شما خودتان بفهمید و خودتان این بساط را جمع کنید. نمی‌فهمید؟! با این بساط، از قضا گوشت قربانی «اقتصاد» است. اگر قرار بود مرگ ملک عبدالله قیمت نفت را بالا ببرد، پس چه بود آن شعار تدبیر؟! خب! به جای کلید، کفن اخوک عبدالله را -که خدا مرگش را برساند- نشان ملت می‌دادید! دیپلماسی نفتی که می‌گفتند، به خیال‌مان ریشه در تدبیر اقتصادی خارجی داشت، نگو همه نگاه‌شان به دست ملک‌الموت است تا کی به جهنم واصل کند این شمر زمانه را! اگر قرار بود دست‌ سوی دشمن دراز کنیم و امید به لطف جلاد تحریم داشته باشیم، پس چه بود آن‌همه که در باب سوءمدیریت اقتصادی قبلی‌ها سخن می‌گفتیم؟! دولتی‌ها، روی چشم ما، اما باید جمع کنند این بساط را! دولت باید دست روی زانوی خود بگذارد و اگر این توان را به هر دلیل در زانوی خود نمی‌بیند، زانوی ملت و جوانان غیور ایرانی هست! غنی‌سازی 20 درصد، چرخش سانتریفیوژ، ماهواره امید، خیره‌ترین پیشرفت‌های پزشکی و هزار و یک خلاقیت دیگر را آقایان اوباما و جان‌کری تقدیم ملت ایران کرده‌اند یا همین جوانان خودمان؟! من واقعا متوجه بهانه بعضی‌ها برای این همه نگاه به بیرون نمی‌شوم! آیا ملت، کم گذاشته برای دولت؟! یا نکند جناب قالیباف و آن دیگران، به توهم تقلب، طرفداران‌شان را به خیابان کشانده‌اند؟! واقعیت آن است که دولت اعتدال، نه برای کم‌کاری بهانه‌ای دارد، نه برای نگاه به بیرون. وقتی هنوز شورای محترم نگهبان، صحت انتخابات را اعلام نکرده، نامزدهای رقیب، نقش رفیق را برای فرد پیروز ایفا می‌کنند و از در تبریک وارد می‌شوند و دست دوستی به دولت روی کارآمده می‌دهند؛ این دولت، هیچ بهانه‌ای، نه برای کم‌کاری دارد، نه برای نگاه به بیرون. این فقط رای مردم نیست که حق‌الناس است؛ ریه مردم هم حق‌الناس است و باید محترم نگه داشته شود. ابتدای روی کار آمدن دولت اعتدال، شهردار تهران در پیشنهادی جسورانه که فقط از یک مدیر جهادی برمی‌آید، از دولت خواست امکاناتش را بدهد، مبارزه با آلودگی هوای تهران با شهرداری تهران اما یک سال و نیم از آن پیشنهاد گذشته، دولت 50 بار با 1+5 دست داده، یک بار دست دوستی قالیباف را که برای حل تنگی‌نفس شهروندان به سوی دولت اعتدال دراز شده بود، وقعی ننهاده! شاید این بود آنچه به آن می‌گفتند اعتدال، خردجمعی، تدبیر، عقلانیت! لطفا رحم کنید به واژه‌ها که تهران، بهار امسال را از یاد نمی‌برد! در ریه مردم، باد سیاسی‌بازی بکاری، لاجرم توفان درو خواهی کرد! همان بادی که اجازه نداشت بلکه توان نداشت آستین بی‌دست خرازی شهید را تکان دهد، به خوبی تکان داد آنچه را باید! آهای سردار شهید! تو هم در کربلای 5 نمی‌جنگیدی، با این بهانه که سیاسیون باید یارانه نظامیان را بدهند! تو اما مرد بودی. مرد میدان نبرد. آستین آدمی از دست خالی باشد باکی نیست؛ این بد است که با وجود چون تو علمداری، درس کربلا را وارونه بفهمند! و خیال کنند غیرت سلمان و بصیرت ابوذر، مخل اقتصاد صدر اسلام است! سردار شرق ابوالخصیب! مطبوعات ما جنگ را درشت بنویسند نه درست، بدتر است یا دولتی‌ها اقتصاد را؟! تمام دنیا را هم به ما بدهند، با یک قطره از خون تو عوض نمی‌کنیم. «آقا» نمی‌گذارند! خیال بعضی‌ها تخت! چهارشنبه، وقتی «حضرت آقا» با طعنه و کنایه گفتند «تا هر وقت می‌خواهند مذاکره کنند» مردمی که در حسینیه بودند، خندیدند! مردمی هم که در حسینیه نبودند، خندیدند! خامنه‌ای، حکیمانه حکومت می‌کند. ایشان گذاشت همه آحاد ملت بفهمند که خیری در مذاکره با آمریکا نیست. دولت باید به فهم ملت احترام بگذارد. دولت باید جمع کند این بساط را. تا قیامت هم با شیطان بزرگ مذاکره کنید، نتیجه‌ای ندارد! آمریکا آدم بشو نیست! آمریکا ملت ما را تحریم می‌کند اما در عوض از سران فتنه حمایت می‌کند! آمریکا ملت ما را تحریم می‌کند اما در عوض بودجه هنگفت تصویب می‌کند در کنگره‌اش تا حمایت کند از فتنه‌گران! جناب آقای دیپلمات! اگر سیلی زدن به صورت جان‌کری با اصول دیپلماسی در تضاد است، دست دادن به این حرامی نیز با آستین بی‌دست خرازی شهید در تعارض است. نمی‌فهمید؟! بعد از شهدا، هر که برای خود کاری کرده! شما هم یک سال و نیم است دارید به آمریکا دست می‌دهید، آن هم در سنگرهای 5 ستاره! خسته نباشید! کارتان اما بی‌نتیجه بود! چیزی در مایه‌های هیچ! تحریم اقتصادی کم بود، دیپلماسی غیر حرفه‌ای مضراتی را هم به آن اضافه کرده! قیمت نفت هم که به جای تدبیر جناب زنگنه، بسته به دیدار جناب عزرائیل با ملیجک‌ اسرائیل است! ما اما غیرت داریم نسبت به انقلاب‌مان، مداد علمای‌مان، خون شهدای‌مان، عرق کارگران‌مان. جمع کنید این بساط را. خیلی دل‌تان به حال اقتصاد می‌سوزد، به جای راه‌انداختن جنگ مواضع، در زمین کارآمدی با منتقد کشتی بگیرید! سلمان اهل قلم و ابوذر عرصه خبر که داشتند از فساد نفتی وابستگان به طلحه و زبیر می‌نوشتند؛ خیلی دل‌تان به حال مبارزه با فساد می‌سوزد، چرا ممنوع‌القلم کردید سلمان و ابوذر را؟! باعث و بانی تحریم‌های جدید، سران فتنه‌اند. همان دشمنی که متاثر از ایستادگی و غیرت سردار قاسم سلیمانی با احترام از ملت ایران یاد می‌کند، ناظر بر فتنه 88 تحریم می‌کند و ناظر بر دیپلماسی غلط، تحقیر. اگر نان تحریم در تنور فتنه گرم شد، اگر نجنبید نان تحقیر در تنور این بساط گرم می‌شود. جمع کنید این بساط را. این بساط که برای ملت نان نشد اما دارد گران تمام می‌شود برای برند انقلاب. چهارشنبه «آقا» ما را خنداندند اما دل علمدار بهمن 57 خمینی، از دست این زیاده‌خواهی‌های بی‌پاسخ گرفته! مگر می‌شود انقلابی بود و از دست این بساط، خشمی از جنس خروش خمینی نداشت؟! دیگر به چه زبانی باید به شما فهماند جمع کنید این بساط را؟! نمی‌فهمید؟! این نوشته با دست شروع شد، با دست هم باید تمام ‌شود. از دهه شصت، زخمی هست در دست رهبر. آرمان ما را همین دست معین می‌کند. این، همان دست شهید سردار کربلای 5 است. این، همان دست خمینی است. میان انقلاب اسلامی و دست، رابطه‌ای عاشقانه برقرار است؛ یک عاشقانه عاشورایی. والفجر 8 این سوی اروند، گردانی بود اما اروند آنقدر جزر و مد داشت که تا به آن سوی شط برسیم، دسته شدند بچه‌ها! در ساحل آن آب خروشان، رزمنده‌ای داشت برای «مسافر کوچولو» نامه نمی‌نوشت، چرا که نمی‌دانست فرزندش دختر است یا پسر! اروند، جزر و مدی داشت محتوای بعضی نامه‌ها! «شهید علی طاهری» لابد دوست می‌داشت دست دختر اینک 30 ساله خود را بگیرد اما گرفتن دست پیر جماران واجب‌تر بود! پنجشنبه چه نوشتم؛ در والفجر 8 رزمنده‌ای را می‌شناسم که وقتی دخترش به دنیا آمد، دقایقی از شهادتش گذشته بود، فقط دقایقی! در انقلاب اسلامی «شهید» از این دست، بسیار است، «شاهد» اما فقط و فقط دست مجروح «حضرت سیدعلی» است. این دست باید شهادت دهد به ایستادگی ما تا روز ظهور. تمام دنیا را هم به ما بدهند، دست از این دست برنمی‌داریم. «آقا» این را می‌دانند. قسم به خون شهدا، انقلاب ما با همین دست به منتقم خون حسین (ع) دست خواهد داد ان‌شاء‌الله. اباالفضل علمدار! خامنه‌ای نگهدار. 

 محمد صالح جوکار در مطلبی که با عنوان«توان موشکی و قدرت چانه‌زنی»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند اینگونه نوشت:

در آستانه دور جدید مذاکرات هسته ای، جنگ جدید غرب در قالب کاهش قیمت نفت طی هفته های اخیر رونمایی شده است. به نظر می رسد که دشمن، وابستگی اقتصاد ایران به نفت را بیش از پیش متوجه شده و علاوه بر پافشاری برای باقی نگه داشتن رژیم تحریم ها، نمایش کاهش قیمت نفت را با همکاری رژیم سعودی کلید زده است. این پروژه بدون شک برای شکستن قدرت رو به فزونی و غیرقابل انکار ایران در منطقه است.  سریال شکست های مکرر کشورهای مرتجع حامی تروریسم تکفیری در منطقه از یک سو و حمایت ایران از عراق، سوریه و ...از سوی دیگر، غرب و اعراب مرتجع را به این فکر انداخت که در کنار لبخند دیپلماتیک، چماق شکسته تحریم را با کاهش قیمت نفت وصله پینه کنند. حالا بهتر متوجه می شویم که علت اصرار مقامات سعودی برای شرکت در مذاکرات هسته‌ای و دیدارهای علنی و محرمانه آنان با آمریکایی ها و ابراز نگرانی از ایران هسته‌ای چه چیزی بوده است. انقلاب اسلامی همواره تهدیدات را به فرصت تبدیل کرده و چه بخواهند و چه نخواهند این حربه تکراری نیز به مقاوم تر شدن اقتصاد ما منجر خواهد گردید. بنابراین، اولین خواسته مسئولین با توجه به افول شدید هژمونی آمریکا طی چند دهه اخیر در منطقه و نیاز آنان به تعامل با ایران برای حل مشکلات منطقه ای، باید برداشتن کامل تحریم ها در مدتی کوتاه باشد. نکته مهم بعدی که از مؤلفه های اساسی امنیت ملی است و متاسفانه نشانه هایی از بی توجهی و کم لطفی از سوی بعضی مسئولین نسبت به آن مشاهده می شود، مذاکره ناپذیر بودن مسائل موشکی و دفاعی است. درخواست مضحک بحث در این امور در حالی است که تهدیدات غرب و استکبار علیه ما افزایش یافته و کاهش دادن توان دفاعی به معنی آسیب پذیر کردن کشور و منافع ملی است که با هیچ عقل سلیمی منطبق نیست. بر اساس تجربیات و از آن جایی که هر گاه در مذاکرات یک گام عقب رفتیم دشمن ده گام به پیش آمده است، باید منتظر بود تا دشمن، در دور جدید مذاکرات، پافشاری بیشتری بر گنجاندن توان موشکی و دفاعی در مذاکرات هسته ای داشته باشد. در صدر اسلام و در جریان یکی از غزوات، پیامبر اعظم(ص) به اصحاب خود دستور می دهند برای ایجاد رعب و وحشت در دل دشمن، هنگام شب بوته ها را در جای جای صحرا به آتش بکشند تا دشمن از کثرت شعله‌ها، به اشتباه افتاده و در محاسبات خود تجدید نظر کند.

 حال این تاکتیک دفاعی را مقایسه کنید با این سخن که بُرد موشک، اقتدار نمی آورد! اگر پیشرفت‌های هسته ای ما بدین مرحله رسیده که در باشگاه معدود کشورهای هسته ای عضویت داریم، یقیناً جز با چتر حمایتی توان دفاعی و موشکی این هدف ممکن نشده است. هنوز فراموش نکرده ایم، عربده کشی های گاه و بیگاه رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هسته ای را که اگر نبود لبه تیز موشک های دور برد ما، بی شک شاهد شرایطی متفاوت از وضعیت مقتدرانه امروز بودیم. بنابراین لازم است از موضعی محکم تر و قاطع تر از حق دفاع خود در برابر تهدیدات در مذاکرات دفاع کرده و به هیچ وجه زیر بار کوچکترین زیاده خواهی در این باره نرویم.نکته آخر که در باب مذاکرات پیش رو باید بدان اشاره شود، تقویت بیش از پیش تیم کارشناسی مذاکره کنندگان هسته ای است. یکی از علل مهم امضای توافقنامه ضعیف ژنو، همراه نبودن کارشناسان خبره حقوق هسته ای با تیم مذاکره کننده بود. دور جدید مذاکرات که از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار  و ممکن است و به توافقنامه نهایی هسته ای منجر شود، هوشیاری و نکته سنجی بیش از پیش مسئولین را در این برهه می طلبد. حقوقدانان و متخصصین زیادی پس از توافقنامه ژنو به مفاد آن اشکال گرفتند و اگر بنا باشد همان اشتباه با این توجیه که بعضی عبارات کلی و قابل برداشت های متعدد هستند، تکرار شود، مصداق نقض حدیث شریف «مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود» می گردد. آنچه در عرف تخصصی و عمومی مشهور است این است که هر چه عبارات روشن تر و محدوده اشارات بسته تر باشد، راه تشکیک و سوء استفاده مسدودتر است اما در آن دوره، برخی مذاکرات کنندگان ما به کلی گویی و عبارات مبهم که برداشت های متعددی از آن می شود، افتخار کردند! شکی نیست که مسئولین هسته ای ما، نیتی جز اعاده حقوق هسته ای کشور را ندارند اما روشن کردن عبارات حقوقی در مفاد توافقنامه و پرهیز از درج بندهای غیر واضح، توصیه همه دلسوزان نظام و انقلاب به برادران ما در تیم هسته‌ای است. مذاکرات هسته ای و نتایج مهم آن، درختی است که میوه آن را آیندگان ما خواهند چید و منافع و یا خدای ناکرده مضرات آن منحصر به نسل حاضر نیست.  پس باید با عبرت گرفتن از گذشته و نگاهی به آینده، به گونه ای گام برداشت که این صفحه از تاریخ انقلاب، همانند دوران درخشان گذشته انقلاب، مایه مباهات و سبب افتخار در طول اعصار پیش رو گردد و نام رفیع جمهوری اسلامی را آنچنان که سزاوار آن است، سربلند و جاودانه نماید.

روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«نيمه پنهان شب در پاريس»در ستون یادداشت روز ود توسط سيدمحمداسلامی به چاپ رساند:

 مقصر حادثه تروريستي "شارلي ابدو" کيست؟ حادثه تروريستي جديد در فرانسه، به موضوعات کهنه در غرب دامن زده است. گروه هاي تروريستي در اروپا چه کساني هستند؟ از سوي چه افراد يا گروه هايي حمايت مي شوند و با چه افراد يا گروه هايي خارج از اروپا ارتباط دارند؟ آيا آنها نماينده اسلام و مسلمانان هستند يا اين که صرفا تفکرات افراطي و خشونت گرا را نمايندگي مي کنند ؟ آيا مسلمان هاي ساکن کشورهاي غربي مي توانند با ارزش هاي غربي و اصول سکولار حاکم بر اين کشورها کنار بيايند؟ آيا بروز خشونت هاي اين چنيني برآمده از ماهيت اسلام است يا اين که ريشه در واقعيت هاي ديگري در جهان کنوني دارد؟ اين ها همه پرسش هايي هستند که به يک روي سکه مي پردازند. اما پرسش هاي ديگري نيز وجود دارند از جمله اين که معمولا چه نشرياتي هدف حملات تروريستي قرار مي گيرند؟

به خانه باز مي گرديم!

کارشناسان امنيتي، از جمله کارشناسان موسسه رند وابسته به نيروي دريايي آمريکا حمله به شارلي ابدو در پاريس را متفاوت از نمونه هاي اخير ديگر در استراليا، کانادا، نيويورک و ... ارزيابي کرده اند. آن ها اين حمله را يک عمليات کاملا برنامه ريزي شده توسط افراد آموزش ديده شده مي دانند. به علاوه اين که يک عمليات شهادت طلبانه نبوده است. به نظر مي رسد مظنون هاي اصلي عمليات تروريستي شارلي ابدو، بيش از هر گروه ديگري با القاعده يمن ارتباط داشته اند. جالب اين که درست در همان چهارشنبه اي که 12 نفر در پاريس با گلوله کشته شدند، 37 نفر در اثر يک بمب گذاري تروريستي توسط القاعده در يمن به قتل رسيدند. يمن و بسياري از کشورهاي ديگر خاورميانه – اين روزها به ويژه در عراق و سوريه – بزرگترين مصرف کننده هاي سلاح هايي هستند که توسط کشورهاي غربي توليد مي شوند. فرانسه در روزهايي که از مشکلات اقتصادي فراوان رنج مي برد، به صادرات سلاح به خاورميانه بسيار متکي است. کساني که در پاريس به روي روزنامه نگارها آتش گشودند، در دانشگاه هاي جهان اسلام تربيت نشده اند. روزنامه گاردين روز گذشته آن ها را "جهادي هاي سلفي" توصيف کرده است. آن ها تربيت شده گروه هايي هستند که در چرخه تجارت اسلحه کشورهاي غربي به ويژه کشور فرانسه آموزش مي بينند. آن ها هيجان زده از رواج خشونت گرايي در کشورهاي اسلامي هستند که توسط کشورهاي غربي حمايت مي شوند. آنها بومرنگي هستند که به خانه خود بازگشته اند. اولين نمونه نيستند و آخرين نمونه نيز نخواهند بود.

دامنه آزادي بيان تا کجاست؟

در آن روي سکه مجله "شارلي ابدو" قرار دارد. نشريه طنزي است که به چاپ کاريکاتور عليه شخصيت ها و نمادهاي محترم اديان معروف است. اين نشريه از سال 2006 به دليل انتشار کاريکاتور روزنامه دانمارکي Jyllands-Posten مورد تهديد بوده است. نشريه شارلي ابدو در سال 2011 هدف بمبگذاري قرار گرفته بوده است. اين کاريکاتورها همگي به اسم "آزادي بيان" منتشر مي شوند. در ساعات گذشته به رغم تلاش مسلمانان در اروپا و ديگر نقاط جهان براي نفي روايت جعلي سلفي ها از اسلام، مسلماني و اسلام همچنان متهم است. متهم به اين که فاقد خويشتن داري لازم در جهان مدرن کنوني است. با اين حال يک مقايسه ساده که روز گذشته سايت "ويکي ليکس" آن را کليد زد و در شبکه هاي اجتماعي باز نشر شده است، گفتني هاي زيادي دارد. نشريه شارلي ابدو در سال 2009 هم خبرساز شد. روزنامه تلگراف انگليس در تاريخ 27 ژانويه 2009 چنين گزارش مي دهد (1) که "موريس سينت" (Maurice Sinet) کاريکاتوريست 80 ساله (اکنون 86 ساله) نشريه "شارلي ابدو" به جرم انتشار مطلبي و نقل لطيفه اي در مورد پسر نيکولا سارکوزي – نخست وزير وقت فرانسه - که از نظر مجله 'يهودي ستيزانه' بوده اخراج مي شود. اين نويسنده پس از آن به جرم برانگيختن نفرت عليه يهودي ها نيز محاکمه مي شود.

حدس بزنيد توهين اين نويسنده به يهودي ها چه بوده است؟ او بعد از ازدواج پسر سارکوزي با دختري از يهوديان ثروتمند فرانسوي، مي نويسد: «اين پسر به زودي مدارج ترقي را طي خواهد کرد». اين جمله موجي از اعتراض سياستمداران فرانسوي را برمي انگيزد. سردبير مجله هوادار آزادي بيان، "شارلي ابدو" از او مي خواهد عذرخواهي کند. او نمي پذيرد و اخراج مي شود. همين مثال به خوبي نشان مي دهد که ما با استانداردهاي دوگانه درباره "آزادي بيان" روبه رو هستيم. استانداردهايي که لطيفه اي ساده را به يهودي ستيزي تعبير مي کنند و اما از کنار توهين هاي مکرر به اعتقادات ديگران به سادگي مي گذرند. حوادث تروريستي روزهاي اخير در پاريس حاصل 2 افراطي گري همزمان هستند. افراطي گري در بي احترامي به ارزش هاي ديگر انسان ها و افراطي گري خشونت آميز که به تروريسم منجر مي شود. اين روزها در رسانه هاي غربي در نقد خشونت به اسم اسلام سخن بسيار خواهند گفت، اما نيمه پنهان شب سخن از سياست هايي است که برخي ثروت اندوزي و برخي بي اعتنا به اخلاق، در عمل به رواج اين خشونت گرايي منجر مي شود و البته در ميانه دو افراطي گرايي آنچه بيشتر در آينده خود را به جهان نشان خواهد داد، اسلام ناب است که انقلاب اسلامي در حال ارائه آن به جهان است اسلامي که به شدت آرمان گراست اما آن را با اعتدال، عقلانيت و واقع گرايي دنبال مي کند.

محمود فرشيدی ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«فروش استقلال براي رفع تحريم!»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

هزينه و فايده كردن، نه تنها يكي از بديهيات و اصول اوليه در علم اقتصاد، بلكه در تمامي امور زندگي است و هر فردي هنگام اتخاذ تصميم در زندگي، نخستين و مهم‌ترين معامله‌اي كه به ذهنش خطور مي‌كند همين مقايسه است كه چه چيزي هزينه مي‌كند و چه چيزي به دست مي‌آورد.

علم‌الهدي به بازخواني جريان اصولگرايي پرداخت و توضيح داد: در گذشته جامعه روحانيت و جامعه مدرسين در رأس قرار داشتند و نخبگان براساس تجربه تصميم‌گيري مي‌کردند و در ادامه نيز نيروهاي متدين در ميدان حرکت به عنوان پيرو و پياده‌نظام عمل مي‌کردند که در نهايت اصولگرايي فاتح مي‌شد.عضو مجلس خبرگان رهبري ادامه داد: اين مربوط به اصولگرايي است و در 35 سال گذشته آن پياده‌نظام‌ها پيرو بودند اما امروز خودشان بزرگان قوم شده‌اند و نمي‌توان گفت بايد امروز هم پياده‌نظام باشيد و هرچه ما مي‌گوييم قبول کنيد چرا که بايد بپذيريم اينها بزرگ شده‌اند در محيط آکادميک و روحانيت صاحب انديشه هستند لذا بايد در تصميم‌گيري‌ها سهيم شوند.وي در ادامه به تشريح عنصر سوم همگرايي اصولگرايان اشاره کرد و اظهار داشت: عنصر سوم ماهيت وحدت تکليف‌محوري است؛ تفاوت اصولگرايي با جريانات لائيک در همين تکليف‌محوري است و اصولگرايي به دنبال قدرت و وکالت نبوده و نيست و تا پاي جان از حاکميت اهل بيت که در انقلاب اسلامي متجلي است، حمايت مي‌کند.علم‌الهدي با تأکيد براينکه در پاي ولايت اگر تکه‌تکه هم شويم بايد اين پرچم را جهاني کنيم و اين نقطه آخر است، افزود: با تکليف‌محوري وحدت تضمين مي‌شود.علم‌الهدي در حاشيه همايش همگرايي اصولگرايان در جمع خبرنگاران و در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس در خصوص تلاش جريان نفوذي جهت حاشيه‌سازي براي دولت اظهارداشت: برخي افراد که در فتنه 88 دچار مرگ سياسي شدند اين دولت را براي تجديد حيات سياسي خود ابزار کرده‌اند.وي تاکيد کرد: شخص رئيس دولت و دولتمردان بايد روي اين مسئله فکر کنند و گُرده خود را زير قدم‌هاي اين جريان‌ها ندهند.

حدادعادل:اصولگرايان با درک شرايط تصميم مي گيرند

رئيس فراکسيون اصولگرايان مجلس نيز در اين همايش با تأکيد بر اينکه ما بايد به استقلال کشور در همه دوره‌ها بينديشيم، تصريح کرد: براي اين استقلال يک روز در جبهه‌ها و در مقابل صدام بعثي در حال دفاع بايد بود و يک روز هم اصرار بر سر حقوق حقه ملت ايران در استفاده از انرژي هسته‌اي و داشتن سانتريفيوژ؛ اين استقلال بايد همواره محفوظ بماند.

وي ادامه داد: رهبري تأکيد دارد که اگر در جمهوري اسلامي ذره‌اي عقب‌نشيني براي مخالفت با استکبار وجود داشته باشد استکبار به هيچ عقب‌نشيني قانع نخواهد شد بنابراين همه بدانيم که انقلاب تمام نشده است بلکه استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي يک امر دائمي است و داراي درجات است و ما بايد براي رسيدن به درجات بالاتر تلاش کنيم.

ملت ايران هم از روزي كه درميدان مبارزه با رژيم پهلوي گام نهاد، پياپي و در مواجهه با سختي‌ها و مشكلات، بر همين اساس راه عزت خود را انتخاب و پيشرفت كرد تا بدانجا رسيد كه امروز به عنوان قدرت تعيين كننده منطقه، دوستان و همراهان فراوان يافته است و در عرصه بين‌المللي نيز سر آن دارد كه هندسه كنوني قدرت را در جهان برهم زند و در معادلات آينده سهمي تاثيرگذار به خود اختصاص دهد.

روشن است كه براي دستيابي به اين جايگاه غرورآفرين، مردم ايران رنج‌ها و مرارت‌ها كشيده‌اند و براي برداشته شدن هر يك از بندهاي اسارت و هر مرحله خروج از سيطره استكبار جهاني، هزينه‌اي سنگين پرداخته‌اند و اين همه را با اين باور تحمل كرده‌اند كه فايده‌اي عظيم نصيب‌شان شده است و مي‌شود. تهديدها، زندان‌ها، شكنجه‌ها، تبعيدها، شهادت عزيزترين فرزندان اين مرز و بوم، همه و همه هزينه گرانبهايي است كه ملت ايران پرداخته است تا به آرمان خويش يعني استقلال، آزادي و حاكميت جمهوري اسلامي دست يابد.

البته دشمن سرخورده، همچنان براي سيطره مجدد كمين كرده است و هيچ فرصتي را براي گرفتن استقلال ملت ايران از دست نمي‌دهد و اگر ديروز با تجاوز نظامي، نتوانست به مقصود خويش برسد، امروز با ترفندهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي، همچنان انديشه شوم خود را دنبال مي‌كند و اين روزها با تشديد تحريم اقتصادي، تصور مي‌كند خواهد توانست ملت ايران را وادار به تمكين در برابر نظام سلطه جهاني نمايد و مجبور كند تا گام به گام از آرمان‌هاي انقلاب خويش دست بردارد و به عنوان يكي از رعاياي دهكده جهاني در برابر كدخدايي آمريكا تسليم شود. تفسير ساده اين معادله يعني هزينه كردن استقلال ملت ايران، در مقابل دريافت رفع تحريم به عنوان فايده، البته به شرط آنكه بتوان به تعهد دشمن اعتماد كرد! و پرواضح است كه اگر صورت مسئله با همين شفافيت براي افكار عمومي مطرح شود، غيرت ملي و ديني ايرانيان و بلكه هيچ ملتي حاضر به پذيرش اين معامله خفت بار نخواهد شد. اينكه آمريكا در موقعيت استكباري كنوني، اين چنين از موضع تكبر و توهم با ملت ايران برخورد كند، جاي شگفتي نيست چرا كه تكبر زايل كننده عقل است وگرنه عاقل كسي است كه از تجربيات زورآزمايي با ايران و از جمله شكست در عراق، سوريه، لبنان و فلسطين پند بگيرد اما جاي شگفتي از موضع‌گيري كساني است كه ساده‌انديشانه، فريب دشمن را مي‌خورند و در قالب تعابير فريبنده و از زبان دوست، كلام دشمن را رواج مي‌دهند.

غالبا اساس تفكرات اين‌گونه افراد آن است كه به دليل مرعوب شدن در برابر دشمن، نه به خود اعتماد دارند و نه به قدرت ملت و نه با اعجاز و وعده خداوند كه پيروزي مومنان را تضمين فرموده است و به همين سبب به راهبرد:

«تكيه بر نيروهاي داخلي براي گرفتن حربه تحريم از دشمن»*

اعتماد ندارند و صرفا راهكارهايي را مي‌پذيرند كه متكي بر جلب نظر كدخداي مستكبر جهان باشد و به دليل همين ضعف روحيه و خود باختگي در برابربيگانه است كه به دستاوردهاي ملت ايران هم با ديده‌ ترديد مي‌نگرند و به نهادهاي انقلابي، گوشه و كنايه مي‌زنند و گاه با جملات استهزاآميز از افتخاراتي نظير فناوري هسته‌اي و صنايع موشكي ياد مي‌كنند و هنگام نام بردن از اين سرمايه‌هاي ملي كه همانند دستاوردهاي دفاع مقدس، نوعي تقدس يافته و حاصل خون عزيزترين شهداي كشور است و نقش راهبردي و بازدارنده آن آمريكا و اسرائيل را نگران ساخته است، واژه‌هايي سخيف به كار مي‌گيرند.

همچنين اين سياست پيشگان ناباور اين چنين مي‌پندارند يا چنين وانمود مي‌كنند كه نوعي تعارض بين آرمان‌هاي ملت ايران و حل مشكلات روزمره آنان از جمله مسائل اقتصادي و معيشتي وجود دارد البته با زباني خيرخواهانه! نظير وانمود كردن تقابل بين چرخ سانتريفيوژ و چرخ زندگي مردم يا تعارض نشان دادن بين ارتقاي معنويت مردم و سطح معيشت آنان!

پيام اين تحليل و تعارض نمايي آن است كه مردم قدري از معنويات خود دست بردارند و تا اندازه‌اي هم دستاوردهاي فناوري هسته‌اي خويش را به فراموشي بسپارند تا شايد نظام سلطه جهاني عنايتي بكند. به تعبير حافظ:

گر مي‌فروش حاجت رندان روا كند

ايزد گنه ببخشد و دفع بلا كند!

نمونه ديگر، وانمود كردن وجود تعارض بين حل مشكلات اقتصادي با سياست خارجي است و كليد حل مشكلات اقتصادي را در حل مسائل سياست خارجي دانستن، بدون آنكه روشن كنند ملت ايران از كدام يك از اصول سياست‌ خارجي خود و چرا بايد عقب‌نشيني كند و چه تضميني وجود دارد كه در صورت عقب‌نشيني، آمريكا به تعهدات خود عمل خواهد كرد؟ حال آنكه
هم اكنون مقامات آمريكا به صراحت و با وقاحت اعلام مي‌كنند كه حتي در صورت عقب‌نشيني ايران از مسائل هسته‌اي، تحريم‌ها برداشته نخواهد شد.

برخي ديگر از اصحاب اين تفكر هم بي‌آنكه صريحا اعلام كنند كه از اصول انقلاب دست كشيده‌اند در قالب دلسوزي براي مردم مي‌گويند انقلاب اسلامي، حادثه‌اي بوده كه در گذشته اتفاق افتاده است و بايد پرونده آن بسته شود و مردم به جمهوري اسلامي راي داده‌اند نه به انقلاب اسلامي.

صاحبان اين تفكر وابسته، هنگامي كه در عمل مشاهده مي‌كنند ديدگاه‌هاي آنان به دليل ناهمگوني با ساختار نظام اسلامي، قابليت تحقق و اجرا ندارد و نمي‌توانند مراجع عالي و قانوني را وادار به عقب‌نشيني از اصول انقلاب و فروش بخشي از سرمايه استقلال ملي، كنند، به شيوه‌هاي ساختارشكنانه متوسل مي‌شوند به گمان آنكه با كشانيدن مسئله به مردم كوچه و بازار و ايجاد ترديد و ابهام و دو دستگي در جامعه، بستري براي كمرنگ شدن آرمان‌ها و چرخش از اصول انقلاب فراهم آورند و در هر صورت با دامن زدن به تنش‌هاي سياسي در جامعه، صورت مسئله اصلي يعني حل مشكلات اقتصادي مردم تحت‌الشعاع قرار گيرد.

اما تجربه‌هاي متعدد گذشته نشان داده است كه صبوري ملت ايران را نبايد به معناي عقب‌نشيني از آرمان‌ها تصور كرد بلكه در موقعيت مناسب و با بصيرت كامل و قاطعيت از راه امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري و اصول انقلاب اسلامي و دستاوردهاي شهيدان دفاع خواهد كرد و بيگانه را مايوس و دلبستگان به بيگانه را منزوي خواهد ساخت.

پي‌نوشت:

* رهنمود مقام معظم رهبري در ديدار با مردم قم به مناسبت سالروز نوزده دي

«خود کرده را تدبیر نیست»مطلبی است که روزنامه ی جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

حمله خونین به دفتر یک هفته‌نامه طنز در پاریس توسط نقابداران مسلح و ادامه عملیات تروریستی در برخی مناطق این شهر که در روزهای چهارشنبه تا جمعه ادامه یافت، درس بزرگی است که اگر سران کشورهای غربی بخواهند می‌توانند با آموختن آن، مسیر مدیریتی خود را اصلاح کنند و مردم این کشورها را نیز از رنجی که تحمل می‌کنند برهانند.

خبرها حکایت از این دارند که بعد از انتشار یک کاریکاتور مربوط به «ابوبکر بغدادی» سرکرده گروه تروریستی داعش در نشریه‌ای در پاریس، چند فرد مسلح نقابدار به دفتر مجله حمله کردند و 12 نفر را به قتل رساندند و عده‌ای را نیز مجروح کردند. روز بعد نیز افراد مسلح نقابدار، در یکی از مناطق پاریس اقدام به حمله تروریستی کردند و یک پلیس را به قتل رساندند و دیروز جمعه نیز دو نفر دیگر را در یک گروگان‌گیری به قتل رساندند. این اقدامات توسط سران کشورهای اسلامی محکوم شده و ملت‌های مسلمان نیز به شکل‌های مختلف از جمله با استفاده از رسانه‌ها اعلام کردند که چنین اقداماتی مورد تایید اسلام نیست.

در این میان، بیانیه حزب‌الله لبنان، بیش از همه جلب توجه می‌کند. حزب‌الله اعلام کرده است کسانی که مرتکب چنین اقداماتی می‌شوند اصولاً مسلمان نیستند.

این موضعگیری حزب‌الله لبنان، پاسخ کوبنده‌ای به تمام کسانی است که تلاش می‌کنند چهره اسلام را با انتساب اقدامات تروریستی و خشن به مسلمانان مخدوش کنند و نام حزب‌الله لبنان را نیز در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دهند. اکنون که دولت فرانسه در قلب پاریس دچار حادثه شده و گروه‌های تروریستی پرورش یافته در دامان خود غرب از جمله دولت فرانسه به ولی نعمت خود حمله کرده‌اند، سران این دولت فرصت خوبی برای درک این واقعیت به دست آورده‌اند که هر فتنه‌گری آتشی بیافروزد دامن خود او نیز در همان آتش خواهد سوخت و متهم کردن جنبش‌های جهادی و آزادیخواهی همچون حزب‌الله لبنان به تروریسم نمی‌تواند واقعیت را تغییر دهد. حزب‌الله لبنان، با هدف مقابله با تروریسم تاسیس شد و از آغاز تاسیس تاکنون همواره در برابر تروریسم ایستاد و در بسیاری موارد نیز خود قربانی تروریسم شد. در سال‌های اخیر نیز حزب‌الله لبنان علاوه بر مبارزه مستمر با تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی، با تروریست‌های تکفیری در لبنان و سوریه جنگید و حتی یک لحظه نیز حاضر نشد دست از مبارزه با تروریسم بردارد.

سران دولت فرانسه نیز همچون سران آمریکا و انگلیس از واقعیت‌ها اطلاع دارند. آنها می‌دانند که تروریسم را خود غرب ایجاد کرده، رشد داده و برای رسیدن به منافع نامشروع مورد نظر خود در نقاط مختلف جهان از جمله در خاورمیانه آن را به جان ملت‌های مسلمان انداخته است. سران قدرت‌های شیطانی غرب با استفاده از امکانات خود در چهار جبهه مشغول جنگیدن با مسلمانان و ضربه زدن به اسلام هستند؛ جبهه جنگ نرم، جبهه حمایت از تروریسم، جبهه ایجاد اختلاف میان مسلمانان و جبهه تبلیغ اسلام هراسی. هر چند در این رویارویی‌ها ضربه‌هائی به مسلمانان وارد شده و سران غرب تا حدودی در کوتاه مدت به اهداف شوم خود نزدیک شده‌اند، ولی این ترفندها در دراز مدت جواب نمی‌دهند و عوارض منفی آنها به خود کشورهای غربی بر می‌گردد. از رهگذر حوادثی که در چارچوب رشد گروه‌های تروریستی رخ می‌دهد، مردم سراسر جهان از جمله کشورهای غربی در می‌یابند که آنچه به اسلام نسبت داده‌اند دروغ است و در پایان این ماجرا نقاب از چهره دشمنان اسلام کنار زده می‌شود و اقبال ملت‌ها به اسلام از هر زمان دیگری بیشتر خواهد شد.

این رویداد مبارک،‌ هم اکنون درحال اتفاق افتادن است. در همین روزهای اخیر، حتی در خود اروپا نیز با روشنگری‌هائی که توسط مسلمانان صورت گرفته نقاب از چهره سران دولت‌های غربی افتاده و بسیاری از واقعیت‌ها روشن شده است. در طول چهار سال اخیر که دولت‌های فرانسه، انگلیس و آمریکا با تمام توان به تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق و یمن و لیبی کمک کردند و با حمایت‌های سیاسی، تبلیغاتی، مالی و نظامی خود، آنها را به جان ملت‌های مسلمان انداختند و خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس، مساجد و سایر اماکن دینی و عمومی را ویران و میلیون‌ها نفر را آواره کردند و صدها هزار نفر را به خاک و خون کشیدند، همه چیز برخلاف خواست این دولت‌ها به زیان غرب و به نفع اسلام و مسلمانان به پیش رفت. گردهمائی‌های غربی‌ها برای حمایت از تروریسم که البته تحت پوشش زیبای دوستی با مردم سوریه برگزار می‌شد با شکست مفتضحانه مواجه شد، توطئه‌هائی که برای تجزیه عراق و سوریه و به شکست کشاندن انقلاب مردم یمن شکل داده بودند خنثی شد، سرمایه‌گذاری‌هائی که برای به قدرت رساندن مهره‌های وابسته به غرب در کشورهای منطقه انجام داده بودند به باد رفت و سرانجام همان تروریسمی که در دامان خود پرورش داده بودند به جان خود آنها افتاد و خواب خوش آنها را آشفته کرد.
اکنون، سوال اصلی اینست که آیا سران دولت فرانسه و سایر دولت‌های حامی تروریسم با مشاهده آنچه در پاریس رخ داده به خطائی که در محاسباتشان در زمینه استفاده از تروریست‌ها برای تحقق اهداف شوم خود در کشورهای اسلامی مرتکب شده‌اند پی خواهند برد.؟
هر چند پاسخ این سوال را در چگونگی برخورد سران دولت‌های غربی با تروریست‌های تکفیری در آینده باید جستجو کرد، ولی پیش‌بینی ما اینست که آنها از درست بزرگ پاریس عبرت نخواهند گرفت و به حمایت‌های خود از تروریست‌های تکفیری در چارچوب همان محاسبات غلط ادامه خواهند داد. اشکال بزرگی که در تفکر سران غرب وجود دارد اینست که آنها به تز مادی «هدف، وسیله را توجیه می‌کند» به عنوان یک اصل مبنائی نگاه می‌کنند و با اتکا بر همین مبنای فاسد همواره درصدد تامین منافع شوم خود بر می‌آیند و به عوارض منفی آن نیز اعتنائی ندارند. به همین دلیل است که ادعاهای حقوق بشری، صلح دوستی و عدالت خواهی آنها نیز دروغ است و اینها همه ابزارهائی برای فریب افکار عمومی هستند تا از طریق آنها راه برای تحقق اهداف نامشروعشان هموار شود.

بدین ترتیب، در عین حال که ما مسلمانان هر رویداد خلافی از جمله آنچه در پاریس رخ داده است را محکوم می‌کنیم و عوامل این قبیل اقدامات را بیگانه از روح اسلام می‌دانیم، اما به سران دولت فرانسه نیز می‌گوئیم شما اکنون آنچه را که خود کاشته‌اید درو می‌کنید و این قبیل هزینه‌ها را تا زمانی که از کرده خود پشیمان نشوید خواهید پرداخت و باید بدانید که خود کرده‌ را تدبیر نیست.

مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود با عنوان«تحریم‌ها، فرصت‌ها و مغالطه پنجره شکسته»و به قلم   دکتر حمید قنبری به چاپ رساند به شرح زیر است:

در اینکه در هر شرایطی باید تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد، تردیدی وجود ندارد. در اینکه در مقابل تحریم‌ها نباید منفعل بود و حتی عدم تعلیق تحریم‌ها نیز نباید منجر به این شود که تلاش‌هایی که برای رشد و توسعه کشور انجام می‌شود، متوقف شود نیز نباید تردید کرد؛ اما تلاش برای کاستن از آثار تحریم‌ها و تحقق رشد و توسعه اقتصادی در شرایط تحریم یک چیز است و نادیده گرفتن آن آثار و فرصت تلقی کردن خود تحریم‌ها چیز دیگری است.

حتی اگر تحریم‌ها در مواردی منتهی به ایجاد فرصت‌هایی شده باشند، باید آثار خالصی که تحریم‌ها بر اقتصاد بر جای می‌گذارند را در نظر گرفت و محاسبه کرد.

این مطلب را می‌توان با اشاره به مغالطه پنجره شکسته بیشتر توضیح داد.

فرض کنید کودکی پنجره‌ یک نانوایی را می‌شکند. کودک کار زشتی کرده است و در این شکی نیست، اما ممکن است کسی استدلال کند که کار کودک، در عین زشتی اخلاقی، آثار مثبت اقتصادی نیز دارد. نانوا برای تعمیر پنجره به شیشه‌فروش محله مراجعه می‌کند و شیشه‌فروش، به این ترتیب درآمدی کسب می‌کند. این درآمد توسط شیشه‌فروش صرف خرید کالایی، مثلا اسباب‌بازی برای کودک وی می‌شود. اسباب‌بازی فروش نیز درآمد مزبور را در جای دیگر مصرف می‌کند و قس علی‌هذا؛ بنابراین شکستن پنجره منجر به ایجاد یک جریان نقدی شده و پروژه‌ها یا فرصت‌های کسب درآمدی برای مشاغل گوناگون فراهم کرده است. شاید اگر چند نفر از کودکان همان محله، هر روز پنجره‌ای را بشکنند، شیشه‌فروش نیازمند به استخدام یک شاگرد باشد و از این طریق، یک فرصت شغلی هم ایجاد شود. استدلال مزبور شاید در نگاه اول قانع‌کننده به نظر برسد اما یک نکته را نادیده می‌گیرد. اگر کودک، پنجره را نمی‌شکست، نانوا پولی را که برای تعمیر پنجره می‌پردازد، هنوز در اختیار داشت و می‌توانست آن را برای کار دیگری، مثلا خرید یک دست لباس برای خود یا خانواده‌اش مصرف کند. آنگاه همان درآمدی که به شیشه‌فروش می‌رسید، به خیاط تعلق می‌‌گرفت و همان جریان نقدینگی ایجاد می‌شد. آنچه باید در اقتصاد مدنظر قرار داد، هزینه‌ها و منافع خالص است نه منافع قطع نظر از هزینه‌ها.

ممکن است تحریم‌ها منجر به این شده باشد که سرمایه‌گذاری داخلی در صنعت انرژی ایران افزایش یافته باشد؛ اما اگر به موازات همین امر، سرمایه‌گذاری خارجی در صنعت انرژی کشور کاهش یافته باشد، باید مجموع این هزینه‌ها و منافع را در نظر گرفت و آنگاه در مورد هزینه یا فرصت بودن تحریم‌ها اظهارنظر کرد.

ممکن است تحریم‌ها منجر به این شده باشد که ایران با کشورهای جدیدی رابطه اقتصادی و تجاری برقرار کرده باشد اما هزینه‌های قطع روابط تجاری و اقتصادی با شرکای تجاری سابق را نمی‌توان نادیده گرفت و آن را در محاسبات وارد نکرد.

ممکن است تحریم و دشوار شدن واردات برخی کالاها از خارج از کشور منجر به این شده باشد که تولید آنها در داخل رونق گرفته باشد، اما نباید این نکته را فراموش کرد که اگر این مشکلات به‌وجود نیامده بود، امکانات تولیدی اکنون برای تولید آن اقلام به کار گرفته می‌شود، می‌توانستند برای تولید کالاهای دیگری به کار گرفته شوند. تحریم کردن یک کشور، مثل شکستن یک پنجره است. اگرچه شیشه بالاخره تعویض و پنجره تعمیر می‌شود، اما اثر اقتصادی شکستن شیشه در نهایت، منفی است.

با این تفاوت که پنجره در یک لحظه می‌شکند و شیشه در یک روز تعویض می‌شود اما تحریم، هر روز به اقتصاد ضربه می‌زند و برداشتن آن هم آن‌گونه که تجربه نشان داده است، نیازمند مذاکرات و گذشت زمان است. از این رو، سیاستی که تحریم‌ها را کاهش دهد و از آثار آن بکاهد، با کم کردن هزینه‌ها به اقتصاد یارانه می‌دهد و حمایت از چنین سیاستی درست مانند آن است که به جای تلاش برای یافتن آثار مثبت اقتصادی ناشی از شکستن پنجره، در پی آن باشیم که کودک خطاکار را از عادت شیشه شکستن بازداریم تا همه از آن سود برند.

و در آخر ستون سرمقاله مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«بحران در سرمايه‌گذاري‌هاي نفت و گاز»نوشته شده توسط جواد گياه شناس اختصاص یافت:

کاهش قيمت جهاني نفت امروزه به موضوع مشترک بسياري از کشورهاي توليد کننده ومصرف کننده اين انرژي تبديل شده است. جداي از آنکه بسياري از تحليلگران نفتي و مسائل انرژي اين اقدام را به رهبري عربستان سعودي و آمريکا به عنوان يک ابزار موثر بر عليه ايران و روسيه تحليل مي‌کنند تا هر دوي اين کشورها ملزم به پذيرش آنچه که تحت عنوان الزامات نظام جهاني بر عليه ايران وروسيه در پرونده‌هاي آنان مي‌پندارند جداي از مفروض توطئه نفتي، ابعاد ديگر اين موضوع نيز واجد اهميت فوق العاده‌اي است.

تحليلگران اقتصادي معتقدند کاهش رشد اقتصادي در اروپا وچين و همچنين پيشرفت ايالات متحده آمريکا در استفاده از تکنولوژي‌هاي جديد در استخراج نفت شيل و افزايش توليد نفت عربستان سعودي، عراق و ليبي نيز به عنوان مهم ترين دلايل اقتصادي کاهش قيمت نفت در ماه‌هاي اخير مورد ارزيابي قرار گرفته است.

اين در حاليست که چنانچه انگيزه کشورهاي توليد کننده نفت در استخراج و توليد نفت را به خوبي مورد تحليل قرار دهيم مي‌توان گفت توليد نفت در کشورهاي صادر کننده بلا واسطه تحت تاثير قيمت نفت، ميزان مصرف داخلي و از همه مهم تر حجم مورد نياز سرمايه‌گذاري‌هاي نفتي با استفاده از ابزارهاي قانوني، ارزي و همچنين تکنولوژيکي است. در اين رابطه هر چه کشورهاي صادر کننده بتوانند سرمايه‌گذاري مناسب‌تري را در منابع نفت و گاز خويش به انجام رسانند علاوه بر رشد توليد و حفظ سهم خويش در بازار تجارت جهاني نفت مي‌توانند زمينه مناسب‌تري را در حفظ و کسب جايگاه خويش در رتبه کشورهاي توليد کننده نفت ايجاد کنند.

در کشور ما نيز آنچه در نظر بسياري از تحليلگران اقتصادي به سرعت جا باز کرده و مطرح شده است، کاهش قيمت نفت و تاثير آن بر بودجه دولت در سال آينده مي‌باشد. تحليلگران اقتصادي ابعاد ثانويه اين کاهش و تاثيرات آن را باتوجه به شاکله داخلي و ابعاد بين‌المللي آن تقريبا ناديده انگاشته‌اند. اين در حاليست که بسياري از کشورهاي عمده توليد کننده و صادر کننده نفت نيز همچون عربستان سعودي، کويت، قطر و.... نيز تا حد زيادي از آسيب‌هاي کاهش قيمت نفت بر بودجه خويش و موضوع کسر بودجه صحبت کرده وخود را مبرا از آسيب‌هاي آن ندانسته‌اند. اما مي‌بايست بدين نکته اساسي اشاره نمود که کاهش قيمت نفت براي کشور جمهوري اسلامي ايران علاوه بر تبعاتي همچون کسري بودجه، تورم ورکود اقتصادي در منابع نفتي به کاهش سرمايه‌گذاري‌هاي نفت و گاز منتهي خواهد شد. چنين حجمي از کاهش سرمايه گذاري در کنار موج تحريم‌هاي گذشته و از دست رفتن سهم بازار ايران مي‌تواند آسيب‌هاي جبران ناپذيري را بر منابع و توان اقتصادي کشور وارد کند اين در حاليست که موضوع سرمايه‌گذاري‌هاي مرتبط با بيع متقابل و همچنين کاهش سرمايه‌گذاري بر منابع نفت و گاز مشترک علاوه بر زيان‌هاي پيش گفته منجر به از دست رفتن و استثمار منابع نفت و گاز کشور توسط رقبا خواهد شد. بنابراين آنچه امروز بعنوان مهمترين چالش جمهوري اسلامي ايران مي‌بايست در نظر گرفته شود آنکه بازگشت به جايگاه پيش از تحريم نيز شايد غير ممکن بوده و تلاش ساير بازيگران همچون عربستان نيز بر آن است که با تحميل بحران سرمايه‌گذاري اجازه ورود مجدد جمهوري اسلامي ايران وکسب جايگاه پيشين خود را به صورت ساختاري نيابد.

بنابراين توجه به ابعاد موثر کاهش قيمت نفت به نظر مي‌رسد در گام‌هاي بعدي تهديد و بحران در سرمايه‌گذاري‌هاي بر منابع نفت و بتدريج از دست رفتن جايگاه واقعي جمهوري اسلامي ايران بر کريدور انرژي را تشديد نموده و مي‌تواند در مراحل بعدي يکي از بزرگترين دارندگان نفت و گاز دنيا را به يک بازيگر فرعي در توليد و صادرات نفت تبديل کند. چنين وضعيتي بدون شک ناشي از عدم تحليل صحيح اوضاع و روندهاي بازار جهاني نفت و همچنين عدم رفتار شناسي بازيگران مهم مصرف جهاني نفت و گاز است.

وقوع چنين وضعيتي به سياستگذاري‌هاي نامطلوب در حوزه نفت و گاز کشور منتهي خواهد شد. اين در حالي است که تبعات کاهش قيمت نفت و بحران در سرمايه‌گذاري نفتي بدون شک آثار کم‌تري بر بازيگراني چون عربستان سعودي که از مدت‌هاي مديد موضوع سرمايه‌گذاري را بعنوان يک امر مهم در توليد نفت به رسميت شناخته و با احتساب آن بيم کسر بودجه را پيش‌بيني مي‌کنند به نسبت ايران مي‌باشد. از سوي ديگر با توجه به کنترل خريداران و حفظ سهم اين کشور در بازار جهاني به انضمام جمعيت محدود آثار و تبعات محدود‌تري را براي آنان در بر خواهد داشت.

بنابراين به نظر مي‌رسد آنچه در آوردگاه کاهش قيمت جهاني نفت، در کشور ما مغفول واقع شده است بحران در سرمايه‌گذاري‌هاي موثر و مورد نياز در منابع نفت و گاز است تا علاوه بر حفظ منابع نفتي و بازگرداندن جايگاه ايران در بازار جهاني از تاراج منابع نفتي مشترک نيز جلوگيري کند.

بدون ترديد چنين وضعيتي مستلزم واقع نگري و تحليل مناسب بازيگران موثر در بازار جهاني نفت و انرژي از يک سو و از سوي ديگر الزامات برنامه‌اي در ابعاد حقوقي، قانوني و ارزي در سرمايه‌گذاري‌هاي نفتي مي‌باشد. بستر‌سازي‌هاي قانوني و رواني در خصوص امنيت سرمايه‌گذاري خارجي نيز مي‌تواند به کاهش تبعات بحران سرمايه‌گذاري در منابع نفت و گاز کشور منتهي شود.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.