سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

در آیین رونمایی از کتاب «آمدیم خانه نبودید»؛

«چهرزاد بهار»: مقبره‌ی ظهیرالدوله در گوشه ای از تهران در حال نابودی است/ «نصرالله حدادی»: خدا لعنت کند آن کس که مسجد سنگی مرحوم لرزاده را خراب کرد

آیین رونمایی از کتاب «آمدیم خانه نبودید» به قلم «نسرین ظهیری» در فروشگاه نشر ثالث برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاران؛ شب گذشته آیین رونمایی از کتاب "آمدیم خانه نبودید، روایت خانه‌های مشاهیر" به قلم "نسرین ظهیری" باحضور "احمد مسجدجامعی"، "سیروس علی نژاد"، "رامین نفیسی"، "نصرالله حدادی" و "چهرزاد بهار" در نشر ثالث برگزار شد.

نسرین ظهیری در ابتدا گفت: من روزنامه نگارم و اصلا سخنرانی بلد نیستم. ایده‌ی اصلی این کتاب از یک صفحه‌ی گزارش تهران امروز شروع شد که در آن صفحه خان‌ی مشاهیر تهران را پیدا می کردیم و می دیدیم که آن خانه چه وضعیتی دارد. آیا همسایه ها حضور آن فرد در آن محل را بخاطر می آورند یا خیر؟ و آیا آن محل ثبت ملی شده یا اصلا این خانه وجود دارد یا خیر؟

وی ادامه داد: این صفحه جذاب شد و به پیشنهاد "احمد مسجدجامعی" این خانه ها را تکمیل کرده و به صورت کتاب درآوردیم. من این کار را به صورت یک کار عمیق تحقیقی انجام ندادم و یک برش روزنامه نگارانه است و فقط می‌خواستم بگویم چنین خانه هایی وجود دارند تا آیندگان نیز از حضور چنین مکان هایی باخبر باشند. من به عنوان یک گزارشکر اجتماعی این خانه ها را پیدا کردم تا برای شهروندان تهرانی یاد مشاهیر را زنده کنم و بگویم که در محله های شما یک چنین افرادی زندگی می کردند.

ظهیری در ادامه قسمتی از کتاب که متعلق به "ملک شعرای بهار" بود را خواند.

"احمد مسجدجامعی" در ادامه جلسه گفت: این کتاب مورد توفیق قرار گرفت که به سومین چاپ خود هم رسید البته نه از چاپ های سفارشی، قبل از اربعین در نشر ثالث بودم که بحث رونمایی این کتاب مطرح شد، الان یک ماه از آن زمان  گذشته و امروز چاپ سوم آن را هم دیدم.

وی ادامه داد: الان علاقه ای در مردم شهر تهران نسبت به تاریخ و فرهنگ خود بوجود آمده است. آن چه که در تواریخ محلی نوشته می شد بیشتر مبنایش شاهزادگان دوره ها و سلطنت ها است اما ایشان محورش را بر روی آدم های تاثیرگذار فرهنگ و هنر این جامعه گذاشته است و تمرکزش بر روی مفاخر و مشاهیر حوزه ی فرهنگ و هنر بود.

وی افزود: البته که ممکن است برخی از این آدرس ها در کتاب دقیق نباشد که قابل جبران است ولی جنبه ی دیگری که این کتاب دارد بحث تاریخی بودن آن نیست بلکه بیشتر حسی است که مربوط به گذشته نمی‌شود بلکه برای حال ما است. این روایت، روایت امروز ما را بیان می کند و بخشی از زندگی ما است و نامی هم که برای کتاب انتخاب شده بسیار نام زیبایی است.

مسجد جامعی تصریح کرد: من با نوشته های ایشان از طریق روزنامه آشنا شدم که برای مخاطب عام می نوشت و نوشتن برای مخاطب عام به نظر بنده رمز و راز و قوت کار است. جا دارد از نشر ثالث نیز برای این همکاری تشکر کنم. کاشکی این کتاب زودتر منتشر می شد. چند وقت پیش رونمایی از کتاب "خیابان ولی عصر" و کتابی از "گیتی عماد" با عنوان "از خیابان دماوند تا خیابان آزادی" بود که به دلیل شغلم از برخی از طرح های در دست اجرا باخبر هستم.

اینگونه کتاب ها می تواند در نگرش مدیران شهری تاثیرگذار باشد که با وجود این کتاب ها شاید در حفظ مکان هایی که باید به آن ها توجه می شد کوشش بیشتری صورت می گرفت.

"چهرزاد بهار" در ادامه جلسه گفت: خیلی خوشحالم که این کتاب داغ به دست من رسید. جا دارد که از خانه ی بهار بگویم، خانه ی بهار الان در مقبره ی ظهیرالدوله است که در آنجا بسیار مظلوم یک گوشه از تهران افتاده و در حال نابودی است. من از شما آقای مسجدجامعی می خواهم که به ظهیرالدوله که مجموعه ای از بزرگان در آن خوابیده اند توجه کنید. پدر بنده 63 سال پیش در گذشت. بابا، ملک شعرای دربار حضرت رضا (ع) بود و خیلی سعی کردند که وی را به زادگاه خود در مشهد الرضا به خاک بسپارند اما نشد و به همین خاطر مجبور شدیم در ظهیرالدوله بیرون دروازه دولت به خاک بسپاریم.

وی ادامه داد: بهار پول نداشت تا در شهر تهران خانه ای بخرد و مادرم اصرار داشت کا ما باید در خانه ی خود زندگی کنیم و بعدها پدر در بیرون از دروازه دولت موفق به خرید خانه شد. در دوره ی رضاخان زمین های امجدیه متعلق به شوهرخاله ی بنده بود که رضاخان آن ها را به زور تصاحب کرد. آن جا را مادرم آباد کرد و یکی از بهترین جاهای دنیا بود و روزی که آن جا را ترک کردم روز وحشتناکی برای من بود. ما از حکومت خواستیم که این خانه را بخرند اما خاندان پهلوی بهار را دوست نداشت.

وی افزود: به هر حال من می خواهم به ظهیرالدوله توجه شود، در همه جای دنیا توجه ویژه ای به مقبره ی بزرگان می شود اما در اینجا جز تبریز در کجا این اتفاق صورت می گیرد. من برای دیدن قبر پدرم باید تماس بگیرم و بااجازه وارد شوم. ما چه می کنیم برای فرهنگ مملکتمان، داغ دلم تازه شد و بهتر است که دیگر حرفی نزنم.

"رامین نفیسی" در ادامه گفت: بنده چون سخنران خیلی خوبی نیستم از روی دست نوشته ام می خوانم و جا دارد که از عوامل این کتاب تشکر کنم و همین طور از عملکرد نشر ثالث در انتشار این کتاب ممنونم.

وی در ادامه مقاله ای که در سال های دور برای دکتر نفیسی به نگارش درآمده بود را برای حاضران خواند.

نفیسی در ادامه افزود: من وقتی به وضعیت اساتید توجه می کنم می بینم که خیلی از آن ها مشکلات معیشتی داشتند و می بینم که سعید نفیسی در شرایطی که در ایران به وی مدال می دادند مجبور بود در یک خانه‌ی 500 تومانی زندگی کند و نمی دانم در آن دوران چه بر سر آن ها گذشته و من در این 48 سال که از دوران درگذشت پدر می گذرد سعی کرده ام که میراث پدر را حفظ کنم.

وی در انتها خاطر نشان کرد: به هر حال آن خانه هست و ما هنوز در حفظ آن کوشا هستیم. متاسفانه خواهر و برادرم من را تنها گذاشته اند و بار سنگینی بر روی دوش من است و خیلی تمایل دارم این خانه را به نهادی که واقعا دلسوز است بسپارم مثل شما جناب آقای مسجدجامعی.

"سیروس علی نژاد" در ادامه گفت: وقتی که من در سن و سال نسرین ظهیری بودم برای گذشته ام اعتبار قائل نبودم و فکر می کردم که باید آینده را ساخت اما با گذشت سن و سال و اینکه خود دارای گذشته شدم، گذشته نیز برایم اهمیت پیدا کرد. گذشته مثل رودی است که ما را به آینده متصل می کند. گذشته نیز دارای بخش هایی تیره و تار و بخش هایی با عظمت است. اگر گذشته نبود فردوسی شاهنامه را نمی‌سرود یا خاقانی ایوان مدائن را نمی‌گفت و یا حضرت حافظ از دیر مغان حرف نمی زد. گذشته بسیار بااهمیت است و بدون گذشته ای خوب آینده‌ی خوبی نخواهیم داشت.

وی تصریح کرد: در لندن 170 سال پیش انجمن سلطنتی هنرها برای "لوید بایرون" شاعر انگلیسی بزرگداشت می گیرد که پس از آن یک پلاک آبی فیروزه ای بر روی در وی می زنند. الان در لندن پر از پلاک های آبی و شکلاتی است که این پلاک ها یادآوری می کند که چه کسانی در این محل ها زندگی می کردند. "ماکس فرین" به مدت دو سال در محله ی چلسی زندگی کرده که برای وی نیز از این پلاک ها زده اند. این پلاک ها نشان می هد شهر هویت دارد و اینکه چه کسانی در آن شهر زندگی کرده اند که این خود یک عامل جذب توریست برای آن شهر است.

این روزنامه نگار افزود: البته وضعیت شهر لندن با تهران بسیار فرق می کند. چون تهران هر چند سال چنان زیرورو می شود که آدم محل ها را گم می کنند اما می گویند اگر شکسپیر از گور بیرون بیاید خانه اش را به راحتی پیدا می کند.

وی ادامه داد: با مطالعه‌ی کتاب "نسرین ظهیری" یاد مطلبی از "ادوارد براون" راجع به اصفهان افتادم که در جایی می گوید "ظاهرا نگهداری بناهای باشکوه گذشتگان آخرین چیزی است که یک پادشاه شرقی به آن توجه می کند." شاید نوع کاری که "نسرین ظهیری" به عنوان روزنامه نگار الان شروع کرده کمی ما را از خواب بیدار کند که ما با گذشتگان خود چه کرده ایم، با این وجود من با رویکرد ظهیری زیاد رفاقت ندارم زیرا ایشان تصور می کنند که ما باید همه ی این خانه ها را حفظ کنیم که من فکر می کنم چنین چیزی میسر نیست.

علی‌نژاد تصریح کرد: البته که این خانه ها سرمایه ای است برای جذب توریست که در همه جای دنیا این اتفاق می افتد ولی واقعا همه‌ی خانه‌ها را نمی شود نگه داشت. متاسفانه یا خوشبختانه ما تعداد بزرگانمان خیلی زیاد است و آن قدر پول وجود ندارد تا این خانه ها خریداری شود؛ در انتها به عنوان یک روزنامه نگار قدیمی به یک روزنامه نگار جدید که این مسیر را پیش رفته است تبریک می گویم.

"نصرالله حدادی" در ادامه جلسه گفت: از "نسرین ظهیری" تشکر می کنم بخاطر اینکه ایشان یک خانم است اما این کار مردانه است و به همراه خود مخاطراتی را نیز دارد. در شهر ما به راحتی قبر "میرزاجهانگیر صوراسرافیل" را شخم زدند و هر آنچه ما گفتیم و فریاد زدیم آنچه به جایی نرسید فریاد بود.

وی افزود: جا دارد که یادی کنم از "مرتضی احمدی" که خیلی مظلوم از میان ما رفت. می خواهم بگویم که زن "بیژن ترقی" هنوز زنده است و "مرتضی احمدی" هفته ی پیش درگذشته و چرا شما به سراغ کسانی که در میان ما هستند نمی‌روید.

حدادی ادامه داد: قبر شهدای مشروطیت را شخم می‌زنند زیرا اشکالی ندارد، چون این‌ها برای ما افتخاری ندارند. امیدوارم این کتاب مجلدات دیگری هم داشته باشد و آدرس های غلط کتاب هم اصلاح شود. بسیاری از بزرگان ایران به تهران بدهکارند زیرا این شهر نقش ویژه ای در شهرت آن ها داشته است.
وی در انتها خاطر نشان کرد: از مسئولین خواهش می کنم  در دخالت در بناهای تاریخی دست بردارند خصوصا شهرداری تهران که ید بیضایی در خرابی و کلنگ زدن دارد و خدا لعنت کند آن کس که "مسجد سنگی" "مرحوم لرزاده" را خراب کرد.

انتهای پیام/ اس


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.