سوره 50. قاف آیه 3-5
أَءِذَا مِتْنَا وَکنَّا تُرَاباً ذَلِک رَجْعٌ بَعِیدٌ (3)
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا کتَابٌ حَفِیظٌ (4)
بَلْ کذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَّرِیجٍ (5)
آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره زنده میشویم؟) این بازگشتی دور (از عقل و انتظار)است. (3)
بدون شک هر چه را زمین از آنان میکاهد، میدانیم و نزد ما کتابی است که (همه چیز را در خود) حفظ میکند. (4)
بلکه سخن حق را چون به سراغشان آمد، تکذیب کردند، پس در کار (نبوّت و معاد) سردرگُم و آشفته هستند. (5)
مراد کفّار از «رجع بعید»، بعید بودن از نظر عقل و عادت است. یعنی بازگشت دوباره انسان، از جهت عقل و عادت، امری بعید است. بنابراین آنها دلیلی بر انکار معاد ندارند و تنها استبعاد میکنند.
«مریج» به معنای اختلاط و آشفتگی است. چنانکه قرآن در مورد اختلاط آبهای دو دریا میفرماید: «مَرج البحرَین یلتقیان»(6) کلمه «مریج» در قرآن تنها یکبار بکار رفته آن هم در قالب صفت مشبهه که حاکی از تداوم تحیّر و سردرگمی کفّار است.6) الرّحمن، 19.
* توجّه به معاد و حیات پس از مرگ، محور هشدار انبیا است. «جاءهم منذر... ذلک رجع بعید»
* به سؤالات و شبهات اعتقادی پاسخ دهید. تعجّب کفّار، ناشی از متلاشی شدن جسد انسان در زمین است که قرآن پاسخ میدهد: ما این فرسایش را میدانیم. «أاذا متنا... قد علمنا ما تنقص الارض»
* تمام تحوّلات و تغییرات مادّی حساب و کتاب داشته و زیر نظر خداست. «قد علمنا ما تنقص الارض»
* زمین، خاصیّت فرسایش دهندگی دارد. «تنقص الارض منهم»
* علم خداوند به ذرّات هستی، منافاتی با ثبت و ضبط امور ندارد. «علمنا... و عندنا کتاب» (مثل آن که شما به کسی بگویی: من خودم میدانم و در ضمن اسناد و مدارک هم نشان بدهی.)
* خداوند، نسبت به کفّار نیز اتمام حجت میکند. «کذّبوا بالحقّ لما جائهم»
* ریشه اضطراب و سردرگمی، تکذیب حق و کفر است، همانگونه که ریشه آرامش، توجّه به قرآن و یاد خداست. «بل کذّبوا بالحقّ... فهم فی أمر مریج»
* کسی که ایمان ثابت و محکمی ندارد، هر لحظه سخنی میگوید و مضطرب است. (گاهی پیامبر را ساحر و کاهن و گاهی مجنون و شاگرد دیگران میخواندند.) «فی أمر مریج»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید