به گزارش حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران، نقد و بررسی عملکرد وزارت علوم در دورههای مختلف و امیدها و چالشهای پیش روی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با انتخاب محمد فرهادی به عنوان وزیر علوم، تحقیقات و فناوری موضوع یک مناظره وایبری است که همزمان با ایام روز دانشجو با حضور و مشارکت فعال محمد صادق افراسیابی، مدیرگروه علمی تخصصی روابط عمومی دانشکده خبر، عیسی کشاورز؛ مدیر گروه فرهنگ و هنر دانشگاه جامع علمی کاربردی، حسن نجفی سولاری؛ مدرس دانشگاه، نماینده وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در شورای عالی فضای مجازی و مشاور عالی معاونت رسانه مجازی سازمان صدا و سیما، سپیده فهیمیفر، علم اطلاعات و دانششناسی، فاطمه اصلانزاده؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری فرهنگی، خسرو شاه محمدی؛ کارشناس ارشد فضای مجازی، سید جهانگیر آقازاده؛ مدیر رسانههای آموزشی شبکه ملی فرهنگ و مریم عمادی، فعال فرهنگی و رسانهای انجام شد.
آنچه در پی میآید مشروحی از این مناظره وایبری است.
محمد صادق افراسیابی: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به نظر من مهمترین وزارتخانه در تمامی دولتها است. چرا که از یک سو این وزارتخانه نقش تربیت نیروی متخصص برای حوزههای مختلف جامعه از صنعت و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اجتماع را داشته و از سوی دیگر به تعبیر ریموند ویلیامز وزارت علوم در کنار آموزش و پرورش میتواند در خدمت ترویج فرهنگ قرار گرفته و در عبور از حاکمیت نظام سرمایه داری نقش مهمی ایفا کند. البته ویلیامز این مطلب را گوشزد میکند که زمانی آموزش میتواند در برون رفت از حاکمیت نظام سرمایه داری موثر واقع شود که امکان گفتوگو را فراهم کند، به خلاقیت اهمیت دهد، از تجربیات مستقیم افراد استفاده کند و دارای رویکرد انتقادی باشد. در غیر این صورت خود به یک ابزار هژمونی تبدیل شده و باعث انتقال مفاهیم فرهنگی طبقات مسلط به سایر طبقات اجتماعی شده و مانع از بروز نوآوری میشود. به نظر من یکی از آسیبهای وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در مقاطع مختلفی از دورههای گذشته و در دولتهای متفاوت همین بوده است که گاهی به عنوان ابزاری برای ایجاد هژمونی فرهنگی و اجتماعی از آن استفاده میشد تا کارکرد خود را در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری از دست ندهد. این نگاه سیاسی به دانشگاه بدترین ضربه به نهاد دانشگاه است. دانشگاه آمده است تا سیاست را اصلاح کند و نیامده است تا خود ابزار دست سیاستمداران شود. البته همیشه با این مشکل مواجه بودهایم که عدهای با شعار آزادی بیان سعی در مصادرهٔ دانشگاه به نفع جریانات سیاسی مد نظر خود داشتند و همین روزها هم دیدیم که عدهای در جریان برنامههای روز دانشجو تلاش کردند تا وزیر علوم، تحقیقات و فناوری را به جریان سیاسی خود منتسب کرده و اجازه ندهند که دکتر فرهادی تغییرات مد نظر خود را انجام دهد. البته آقای وزیر به شکلی هوشمندانهای با این مسئله مقابله کرد و در سخنانش به کسانی که قصد داشتند او را به نفع خود مصادره کنند پاسخ داد. او در نشست نقد و بررسی عملکرد یک ساله معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در ۱۶ آذر گفت: «دانشجویان باید به دورازکشمکشهای جناحی در عرصههای مختلف فعالیت داشته باشد و نباید اجازه دهیم دانشگاه در تور تفکر یا جناح سیاسی خاصی گرفتار شود، زیرا تحقق این امر موجب کاهش تنش در دانشگاهها میشود. دانشجویان باید به دورازکشمکشهای جناحی فعالیت داشته باشند که این هم خواست رهبری و هم مطالبه محیط دانشگاهی است».
فهیمیفر: تا آنجایی که بنده در محیط دانشگاهی دیدهام گفتمان خوب بین دانشجو و استاد بسیار در این محیط ضعیف است و نکات تربیتی کمتر رعایت میشود. حتی در زمینهٔ مباحث علمی نیز ضعفهایی از دو بعد اساتید و دانشجویان مطرح است که البته نمیتوان به صورت مطلق در این زمینه صحبت کرد.
جهانگیر آقازاده: بنده فکر نمیکنم وزیر به تنهایی تاثیر چندانی در سیستم پیچیده آموزش عالی داشته باشد.
فهیمیفر: به نظرم تاثیرگذاری بر اساتید و مدیران گروهها راهکار خوبی است که باید از طرف وزارت علوم به روسای دانشگاه و سپس دانشکدهها و در نهایت مدیران گروهها و اساتید اعلام شود. در این صورت ارزیابیها اصولیتر و نتایج ارزیابیها کاربردیتر خواهد بود.
مریم عمادی: در هر صورت الان بازار استفادههای تبلیغاتی و سیاسی از نام دانشجویان داغ است و مدیران کشور آن قدر که نگران جناح بازیهای خود هستند نگران مسائل علمی و پژوهشی کشور و قشر دانشجو نیستند. در مورد دکتر فرهادی همه نظر بر تعادل دارند و ان شالله این تفکر عملیاتی شود.
افراسیابی: همان طور که عرض کردم در مقاطعی از گذشته برخی سیاستمداران با درک تاثیر شگرف و اعجاب برانگیز دانشگاه بر آیندهٔ سیاسی کشور، دانشگاه را در حد یک ابزار سیاسی و هژمونی صرف برای تحقق اهداف دولتها تقلیل دادند و الان حس میکنم دکتر فرهادی میخواهد یک دانشگاه انقلابی و نه سیاسی ایجاد کند. دانشگاهی که انسان ساز باشد و متخصصان متعهد تربیت کند و این طور نباشد که به ابزاری برای انتخاباتهای سیاسی تبدیل شود و از طرف دیگر به نظر میرسد دکتر فرهادی تاثیر دانشگاه بر سبک زندگی را درک کرده است و میخواهد دانشگاهی موثر در ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی ایجاد کند. او در روز دانشجو در جریان بازدید از یکی از خبرگزاریها گفته است: «باید در دانشگاهها آرامش و نشاط علمی وجود داشته باشد. همچنین توسعه فرهنگی از ماموریتهای مهم دیگر دانشگاههاست».
شاه محمدی: هر وقت هر نهادی مثل دانشگاه از کارکرد خودش خارج شد و ماموریتهای دیگری برایش تعریف شد مثل سیاسی بودن، دانشگاه کارکرد واقعی خود را از دست میدهد. حتی در حوزهٔ فعالیتهای سیاسی هم میبینیم که الان دانشگاه فاقد فعالیت سیاسی متناسب با فرهنگ عمومی است و به جای فعالیت سیاسی عدهای سیاست زده تلاش دارند که عنان کار را به دست گیرند. به نظرم آقای فرهادی باید مثل یک سوزنبان نه لکوموتیو ران قطار دانشگاه را به ریل خودش بازگرداند و این جز با فرهنگسازی میسر نیست.
مریم عمادی: خیلی هم خوب نیست که دانشجو از سیاست به دور باشد. بالاخره دانشگاه یک محیط مناسب و علمی برای تمرین شناخت فرهنگی سیاسی است، زمان ما، دانشجوها حرفی برای گفتن داشتند اما الان غیر از خواستههای شخصی خود تلاش برای شناخت و رسیدن به آرمانهای گروهی در بین دانشجوها کمرنگ شده است.
جهانگیرآقازاده: به تعبیر شهید دکتر بهشتی دانشجو مؤذن امت است اگر دانشجو خواب بماند نماز امت قضا میشود.
شاه محمدی: نکتهٔ دوستان را قبول دارم. چالش عمدهٔ ما گم کردن تعریف و ماموریت اصلی دانشگاه است. سیاست جزء لاینفک دانشگاه است ولی کارکرد و هدف و ماموریت آن نیست، هرچه کارکرد احزاب سیاسی به معنای واقعیش ضعیف بوده دانشگاه نقش سیاسیش بیشتر شده است، چون احزاب میدان فعالیت خود را از جامعه به دانشگاه تغییر دادهاند.
افراسیابی: درست است. ببینید مقصود این است که یک زمان سیاست، ابزار دانشگاه برای ساخت آیندهای رو به رشد است. اما یک زمان دانشگاه ابزار سیاست میشود و از اهداف خود دور میشود، آن چیزی که ما با آن مخالفیم و دکتر فرهادی هم قطعا نخواهند پذیرفت، دانشگاه به عنوان ابزار احزاب سیاسی است. باید دانشگاه را از افتادن در دست انحصار طلبان قدرت طلب حفظ کرد تا دانشگاه انقلابی، دانشگاه اسلامی و دانشگاه انسان ساز تحقق پیدا کند، دانشگاه باید قدرت ساز باشد و نباید به عنوان ابزاری انتخاباتی به آن نگاه کرد، دانشگاه باید گفتمان ساز باشد و این طور نباشد که هر روز یک گفتمانی از آن به نفع خود استفاده کند، از این منظر کمتر دورانی بوده است که دانشگاه بتواند مستقل عمل کند و هر زمان استقلال دانشگاه از بین رفت و سیاست زدگی حاکم شد، نخبگان دلسرد میشوند. چون در چنین شرایطی عملکرد نخبگان را بر اساس تخصص آنها ارزیابی نمیکنند، بلکه نخبگان را هم بر اساس رویکردهای سیاسی ارزیابی میکنند. شاید به همین دلیل است که امام راحل در بخشی از فرمایشات خود در خصوص دانشگاه میفرمایند: «دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود، آن کشور اصلاح میشود. دانشگاهها را مرکز تربیت قرار دهید؛ علاوه بر دانش، تربیت لازم است». به نظر من تربیت اسلامی به ما این اجازه را نمیدهد که نخبگان را به حاشیه برانیم و نخبه نماها را بر سر کار بیاوریم. شخصا خیلی اوقات دیدهام که فقط در شعار گفته میشود از نخبگان حمایت میشود، اما در عمل شاهد هستیم که نخبگان پشت درهای آهنین ادارات و در راهروهای طولانی سازمانها ذره ذره سرخورده و دلسرد میشوند واحساس میکنند این وقتهایی که میگذارند و دغدغههایی که دارند در کشور قابل پیگیری نیست و از کشور فرار میکنند و آن وقت فرار مغزها اتفاق میافتد، فرار مغزها اتفاقی نیست. تصادفی نیست. نتیجهٔ درست عمل نکردن نهاد دانشگاه است. بسیاری از نخبگان را میشناسم که هیچ حمایتی نمیشوند و در عوض نخبه نماهای کاسب کار که فرآیندهای اداری را میشناسند، بودجههای مربوط به نخبگان را بلعیده و اموال بیت المال را غارت میکنند. امیدوارم با حضور دکتر فرهادی این وضعیت پایان یابد.
فهیمیفر: به نظر شما راهکار فایق آمدن بر چالشهای موجود چیست؟ در این فرایند باید چه مراحلی را طی کرد؟
کشاورز: ببخشید که دیر به جمع دوستان پیوستم. به نظر من مشکلاتی که بیان شد فقط بخشی از مسائل دانشگاهها است. تب مدرک گرایی در فرهنگ ایرانیان، گسترش دانشگاهها و افزایش دانشجویان بدون تناسب با بازار کار، عدم مهارت آموزی و ناتوانی در کارافرینی، مدیریت نابسامان دانشگاهها، سیاست بازی و مدرک فروشی تعداد بسیاری از دانشگاهها و فضای نامناسب فرهنگی و سبک زندگی دانشجویی و.... از جمله مهمترین چالشهای فعلی است. به نظر من مهمترین انتظار ازدکتر فرهادی مبارزه با ابتذال علمی است. یکی دیگر از انتظارات جامعهٔ دانشگاهی از دکتر فرهادی توجه به موضوع سبک زندگی در دانشگاهها است. سبک زندگی به مجموعه رفتارها وکنشهای اجتماعی و نظام باورها و بینش فردی گفته میشود. جامعه دانشگاهی ما با بیش از چهار و نیم میلیون دانشجو و روابط حاکم بر قدرت دانش از منظر فوکو به نظر من نوعی باز تولید اندیشه غرب در ایران است. پس اساسیترین کار دکتر فرهادی تمرکز برای طراحی الگوی اسلامی ایرانی سبک زندگی دانشگاهیان اعم از دانشجو و استاد و کارکنان است. دوستان دروس پنهان دانشگاهها درکنار دروس رسمی به فراموشی سپرده شده است. به نظر شما در حال حاضر نظام بینشی در کنار نظام دانشی و نظام ارزشی در کنار نظام حرفهای همسویی دیده میشود؟ به نظر من در تحلیل دانشگاه و موفقیت نظام دانشگاهی به جای دروس علمی و رسمی و نظام نمره و قبولیهای مدرک و پایهٔ تحصیلی به زندگی روزمره دانشگاهیان توجه کنید. مثلا اوقات فراغت دانشجویان چگونه سپری میشود، رفتارهای جنسیتی انان چگونه است، مهارتهای زندگی انان چگونه است، مهارتهای شغلی و کارافرینی در چه سطحی است، باورها و بینش انان چگونه است، امید به زندگی و مرجعیت گروههای اجتماعی، پوشش، گویش و... نظام دانشگاهی را مطالعه کنید. نتایج مطالعهٔ این موضوعات ما را به سبک زندگی دانشجویان کشور تا حدود زیادی اشنا میکند. به نظر من مبناییترین کار دکتر فرهادی توجه به سبک زندگی اسلامی ایرانی نظام دانشگاهی کشور است اگر این کار انجام شود همه اقدامات دیگر قابل سنجش و قابل مدیریت کردن خواهد بود. اما در خصوص ابتذال علمی، این موضوع در تمام حوزههایی که دوستان اشاره کردند دیده میشود و راهکار آن به نظر حقیر ترسیم همان الگوی ایرانی اسلامی سبک زندگی دانشگاهیان است. نمیدانم سایر دوستان هم موافق عرض بنده هستند یا خیر؟
نجفی سولاری: با توضیحات شما موافقم اما میخواهم یک سوال کلیدی مطرح کنم. مگر محور بحث امشب دانشگاه، امیدها، چالشها و آرمانهای دانشگاه مطلوب نیست؟ به نظر شما تمامی این مواردی که امشب مطرح شد آرمانهای مشترک تمامی وزیران دولتهای گذشته نبوده است؟ چرا در تمامی اعصار آرمانها مشخصند و همهٔ وزیران علوم همانها را تکرار میکنند ولی بدون رسیدن به آنها سکو به وزیر دیگری میرسد؟ آیا همه شعار کیفی سازی دانشگاه را سر نمیدهند و آرمان خود را تکمیل زنجیره دانش پژوهش و اتصال به صنعت مطرح نکردهاند؟ آیا در ادوار مختلف لطمه خط و حزب را بر پیکره کلاس ودرس مطرح نکردهاند؟ آیا همانها که دانشگاه اسلامی را مطرح میکردند بعد از سالها که بر دانشگاهها حاکم بودند آنرا نقد نکردند؟ آیا نقشه جامع علمی کشور مطرح نشد؟ پس این نقشه کجا است و در کجا اعمال شد؟کشاورز: سوالات شما درست است. به نظر من علت موضوعی که شما مطرح میکنید این است که حاکمیت فهم درستی از ذائقه و نیازها و انتظارات دانشجویان ندارد، دانشجویان هم ارزشهای رسمی حاکمیت را درک و فهم نمیکنند. این شعارها و به بیان شما صحبت وزیران گذشته از آرمانها چون بدون پدیدارشناسی دانشجویان و ورود به زندگی روزمره و نزدیک شدن به زیست جهان فکری دانشجویان بوده است، هیچ وقت عملیاتی نشد. جامعه دانشجویی کشور نیاز به بازشناسی جدی دارد. فرایند فردگرایی، رواج مصرف گرایی، اعتراضات منفی یعنی بیتفاوتی و بیانگیزگی و مقاومت در مقابل اندیشهٔ دیگر، رواج نوعی اباحهگری و عدم آمادگی در پذیرش مسولیت چه مسولیت تاسیس و اداره زندگی شخصی و چه زندگی و مسولیت اجتماعی از تهدیدات جدی جامعه دانشجویی است. برای همین به ترسیم الگوی اسلامی ایرانی سبک زندگی اشاره و تاکید دارم. ریسک پذیری جوانان در کشور و قبول مخاطرات بسیار پایین آمده است. به بهانه نبود شغل رسمی و شایسته، جامعه جوان خودش را از پذیرش بسیاری از مسولیتها معاف کرده است و با تاسف فرهنگ عمومی و خانوادهها به این موضوع صحه گذاشته و هنرنمایی میکنند. همین دانشجو در مهاجرت به خارج از کشور چون جامعه را حق به جانب خودش نمیبیند و انتظارات خودش را از شهروندان مطالبه میکند تن به خیلی از ریسکها و کارها میدهد. به نظر من با هم بودن تنها دغدغه و رفتار جمعی دانشجویان و جوانان ماست. در کنار یکدیگر تایید میشوند. توان ارتباطی آنان نوعی دور شدن از واقعیتهای اجتماعی و نوعی دور شدن از اضطراب آینده است. اگر متولیان وزارت علوم بتوانند اینجامعه را به خوبی بشناسند و بخوبی با آنان ارتباط برقرار کنند و سبک زندگی اسلامی ایرانی را برای آنان ترسیم کنند، آنگاه میتوانند با سیاستهای بخشی مثل سند جامع علمی گسترش علوم و فناوری توسعه دانش موفق شوند. ناگفته نماند بدون توجه به این کلیت سیاستهای درون سازمانی و برنامه وزارت علوم چندان اثر بخش نیستند. دکتر نجفی عزیز فراموش نکنیم جوانان امروز ما اولین نسل ایرانیان است که با تکنولوژی بزرگ شده و با آن زیسته است. اولین نسل ایرانی است که در شبکههای اجتماعی تربیت شده است. هویت این نسل سیال است. پس صرفا با سیاستهای ابلاغی وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی نمیتوان الزمات سبک زندگی او را نادیده گرفت. اول باید سبک زندگی این جوانان را شناخت. بعد برای انان سیاست گزاری کرد. من با تاسف این سیاستها را چندان راهگشا نمیبینم. به نظرم تمام سیاستهای دکتر فرهادی و نظام آموزش عالی کشور برای اثر بخشی باید صرفا معطوف به سبک زندگی دانشجویان باشد و موفقیت سیاستها ی وزارت علوم در صورت همراهی آنان میتواند تا حدود زیادی ضمانت اجرا داشته باشد. میل به موفقیت آنی، ریسک پایین، موفقیتهای آسان و راحت بودن کسب درآمد، داشتن امکانات عالی زیبایی وشیک بودن، پشت میز نشینی، بیخیالی و... آسیبهای جدی به فرایند هویت یابی جوانان دانشجو زده است. بنابراین تا هویت یابی دانشجو در قالب سبک زندگی ترسیم نشود، حل هر کدام از اشکالات بسیار ناممکن به نظر میرسد. الان جوانان ما با سه شخصیت روبرو هستند. شخصیت حقیقی، شخصیت حقوقی و شخصیت مجازی. به علت جذابیت و ناشناخته بودن شخصیت مجازی والبته ظرفیت فریبده آنان در شبکههای اجتماعی و مجازی، دانشجویان ما بیشتر با شخصیت مجازی خود خو گرفتهاند و ارزشها و الزامات شخصیت حقیقی و حقوقی را نادیده میگیرند. جمع بندی من این است که به خاطر گسترش جامعه دانشگاهی، ارتباط جوانان در قالب شبکههای اجتماعی، تحول چشمگیر رسانههای ارتباطی و تکنولوژی وابسته، رواج ارزشهای فردگرایی و... سبک زندگی جوانان دانشجو کشور سیال و متفاوت از سبک زندگی گذشته جامعه ایرانی در حال شکل گیری است و مادامی که این سبک زندگی دانشجویان ایرانی در قالب الگوی ایرانی و اسلامی ترسیم نشود، اقدامات و برنامههای وزارت علوم چندان اثر بخش نخواهد بود. همهٔ اقدامات و رفع آسیبها قبل هر چیز باید ذیل سبک زندگی دانشجویی در ایران عملیاتی شود.
افراسیابی: از توضیحات مفصل و جامع دکتر کشاورز ممنونم. اگر دوستان دیگر هم نظری دارند ارائه کنند تا بحث را جمع بندی کنیم. البته به نظرم موضوع فرارمغزها که مطرح کردم جای بحث بیشتری دارد که انشاالله بعدا بیشتر در این خصوص صحبت خواهیم کرد.
انتهای پیام/