به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛حضور ناگهانی سعودالفیصل در فرودگاه وین همزمان با دهمین دور گفتگوهای هستهای ایران و ۱+۵ از یکسو و بازی ریاض با سلاح نفت در نشست اخیر اوپک از سوی دیگر، بار دیگر این سوال را مطرح کرده که چگونه میتوان یکی از قدرتمندترین کشورهای اسلامی را به ریل وحدت جهان اسلام باز گردانید؟ایران و عربستان هرچند تاریخ پرفراز و نشیبی در مناسبات سیاسی دارند، ولی برخی تحلیلگران گمان میبردند خطر داعش، میتواند این دو کشور را به یکدیگر متحد میکند. این امیدها وقتی افزایش یافت که دولت روحانی عزم خود را برای نزدیکی بیشتر به عربستان جزم کرد و حتی گمانهزنیها حکایت از سفر حسن روحانی به عربستان داشت. خبری که البته اکنون در دست انداز جنگ سرد منطقهای ایران و عربستان، جای خود را به برخی بدگمانیها داده است. با این حال هنوز در تهران هستند کسانی که از بهبود روابط دو کشور و سفر چهرههایی موثر در گرمی روابط مانند آیتالله هاشمی رفسنجانی سخن میگویند. چهرهای که روشن نیست بتواند نگرانی عمیق ریاض نسبت به قدرت گرفتن ایران در منطقه و بهبود رابطه با غرب را کاهش دهد.دیداری که رفتار ریاض را تغییر ندادنقطه اوج تلاشها برای بهبود روابط میان ایران و عربستان، دیدار یک ساعته ظریف و سعودالفیصل در نیویورک بود، آن هم همزمان با یکی از حساسترین ادوار گفتگوهای هستهای در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل. دیداری که پس از سفر معاون وزیر خارجه کشورمان به ریاض صورت گرفت و نشان داد که تحرکات دیپلماتیک برای نزدیک شدن دو قدرت منطقهای شدت گرفته است. این دیدارها با پیام دو ماه قبل حسن روحانی خطاب به ملکعبدالله کامل شد. پیامی که به مناسبت روز ملی پادشاهی این کشور صادر شد و در آن ابراز امیدواری شده بود که «در پرتو وحدت و همدلی و با بهرهگیری از مشترکات عمیق دینی، فرهنگی و تاریخی دو ملت، همکاریهای برادرانه میان دو کشور به طور روزافزون گسترش یابد».این همکاریهای برادرانه اما محقق نشد و در جریان دور اخیر مذاکرات هستهای، لابی عرب یکی از موانع دستیابی تهران و ۱+۵ به یک توافق جامع شد.اختلافات دوسویه؛ بحران دمشق تا حکم اعدام شیخ نمرپاسخ به این سوال که چرا با وجود امیدها به بهبود روابط دو کشور و حتی تلاش تهران برای نزدیک شدن روابط، هنوز عربستان نگران قدرت گرفتن ایران در منطقه است، چندان سخت نیست. نگاهی به تاریخ مناسبات ایران و عربستان در سه دهه اخیر میتواند پاسخی به چرایی این رفتارها باشد.نتیجه این اختلافات، سوءاستفاده کشورهایی بود که تلاش میکردند با ایجاد سیاست موازنه منفی میان تهران و ریاض، عملا فضای لازم برای مانور قدرت خود و رژیم صهیونیستی در منطقه بهوجود آورنداز یاد نباید برد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ریاض در مقاطعی، گرفتار پروژه ایرانهراسی قدرتهای فرا منطقهای شد و به همین دلیل در جریان جنگ ایران و عراق از رژیم بعث حمایت کرد. همان رژیمی که کمی بعد با حمله به کویت، نشان داد که چندان وفادار به آلسعود نیست. جنگ سرد تهران و ریاض سپس با کشتار حجاج ایرانی به اوج خود رسید و هرچند در دورههای بعد، روسای دولتهای سازندگی و اصلاحات برای بهبود روابط تلاش هایی کردند، اما بلافاصله با حمله آمریکا به عراق و روی کار آمدن دولت مالکی، توهم شیعهگرایی ایران در منطقه بار دیگر در میان دولتمردان سعودی شدت گرفت.اختلاف دو کشور بر سر تحولات عراق، درگیریها در یمن، اختلافات سیاسی در لبنان، سرکوب معترضان در بحرین، سیاست متفاوت در حمایت از انقلاب مصر و اوجگیری آن در جریان جنگ داخلی سوریه، از دیگر دلایلی است که در سالهای اخیر روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار داده است. جهتگیری واگرایانه ایران و عربستان بر سر تحولات به وجود آمده در جریان بیداری اسلامی در منطقه باعث شد تا در سلسله اتفاقات مهم خاورمیانه، دو طرف انگشت اتهام را بهسوی دیگری نشانه روند. اسناد موجود درباره نقش عربستان در جریان انفجار در مقابل سفارت کشورمان در بیروت و یا قتل تکنسینهای ایرانی در عراق چنان پررنگ بود که حتی باعث برکناری بندر بنسلطان رئیس شورای امنیت ملی عربستان شد و در مقابل چنین رفتارهایی ریاض ناچار به پروندهسازیهایی چون توهم توطئه ترور سفیرش در واشنگتن توسط کشورمان شد که این ها به خودی خود، بر تیرگی روابط افزود. در همین دوره بود که برخی رسانههای داخلی مدام از مرگ پادشاه عربستان مینوشتند؛ رویکردی که بعید بهنظر میرسد برای سعودیها چندان خوشایند بوده باشد.بحران در مناسبات دو کشور چنان بود که چند ماه قبل وقتی خبر پرواز یک پهپاد رژیم صهیونیستی از یکی از کشورهای همسایه به سوی ایران و راهگیری و انهدام آن مطرح شد، رسانههای داخلی بلافاصله «ریاض» را مبدأ پرواز این پهپاد معرفی کردند، هرچند کمی بعد معلوم شد چنین نبوده است. با این حال صدور حکم اعدام برای شیخ نمر، بار دیگر شعلههای اختلافی را برافروخت که آثار آن در جریان دیدار فیصل و کری در وین قابل رویت بود.اختلاف در جهان اسلام، بازی برد – برد برای تلآویونتیجه این اختلافات، سوءاستفاده کشورهایی بود که تلاش میکردند با ایجاد سیاست موازنه منفی میان تهران و ریاض، عملا فضای لازم برای مانور قدرت خود و رژیم صهیونیستی در منطقه بهوجود آورند.آمریکا به بهانه نارضایتیهای اعراب از ایران، فشار بر کشورمان بر سر مساله هستهای را دوچندان کرد و همزمان بر حجم فروش سلاحهای تولیدی خود به کشورهای عرب منطقه افزود. بر اساس اسناد منتشر شده ویکیلیکس، عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی خواستار حمله نظامی ایالات متحده به ایران و متوقف کردن برنامه هستهای ایران بوده و در آوریل ۲۰۰۸ به ریان کروکر، سفیر ایالات متحده در عراق و ژنرال دیوید پترائوس گفته بود: «سر افعی را قطع کنید». همین اسناد روشن میکند عادل الجبیر، سفیر عربستان در واشنگتن که ریاض کشورمان را متهم به توطئه برای قتل او کرده بود، از توصیههای مکرّر ملک عبدالله به آمریکا درباره حمله نظامی به ایران و متوقفکردن برنامه هستهای این کشور یاد کرده است.بدیهی است که هزینه این اختلافات روبه افزایش را مردم منطقه میدادند. به ویژه به این خاطر که نتیجه روشن این اختلافها، پیدایش تروریستهایی بود که عراق و سوریه را به آتش کشیدند.با شدت گرفتن فعالیت تروریستها در خاورمیانه، کمکم روشن شد که ادامه سیاستهای خصمانه نسبت به ایران، جز بیثباتی بیشتر منطقه، نتیجهای دیگر در بر نخواهد داشت. به این ترتیب شاید درک اشتباه محاسباتی نسبت به تشخیص «سر افعی» در تحولات منطقه، آغازی بر بهبود روابط میان ایران و عربستان به عنوان دو قطب اثرگذار جهان اسلام باشد. با این وجود هنوز ریاض نگران است که قدرت گرفتن ایران، باعث فراموش شدن عربستان در تحولات منطقه شود. حسن روحانی در آخرین نشست خبری خود تلاش کرد تا از این دغدغه بکاهد. شاید برای همین بود که گفت: «ما آمادگی داریم با عربستان حرف بزنیم، مذاکره کنیم و به تفاهم برسیم… میتوانیم رابطه خوب و صمیمی داشته باشیم در عین حال ممکن است برخی موارد هم نظرات ما یکی نباشد…».هرچند رفتار عربستان در جریان مذاکرات هستهای و نفتی وین که طی کمتر از یک هفته موجب افزایش فشار بر تهران شد، اکنون یخ روابط دو کشور را قطورتر کرده اما صاحبنظران معتقدند که تقویت دیپلماسی منطقهای میتواند مانع از سردتر شدن روابط تهران و ریاض شود. به این ترتیب باید به دستگاه دیپلماسی یادآوری کرد که هرچند ممکن است برخی بحرانهای منطقهای راهحلی فرا منطقهای داشته باشد، اما نباید از یاد برد که گاه پارهای از بحرانهای فرا منطقهای نیز پاسخی درون منطقهای دارد.