سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

چرا مدونا شعرهای مولوی را می خواند؟

حقایقی از پشت پرده کمپ "ایکس-ری"/ چرا مدونا شعرهای مولوی را می خواند؟

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، میزان نوشت:در نشست نمایش "کمپ اشعه ایکس" بیان شد: پیتر ستلر کارگردان "کمپ اشعه ایکس" هم یک فیلم اولی است که تا پیش از این بیشتر طراح صحنه بوده تا کارگردان و اینکه چنین فیلمی نه برای مصرف ایالات متحده که با حضور بازیگری ایرانی و برای مصرف ایرانیان ساخته میشود خود گواهی است بر اینکه تولید فیلم از جای خاصی به کارگردان سفارش شده است.

بیست و پنجمین جلسه از سلسله نشستهای نمایش فیلم "سینماروایت" با نمایش درام "کمپ اشعه ایکس" ساخته پیتر ستلر برگزار شد. این فیلم که از حضور بازیگرانی چون پیمان معادی و کریستن استوارت سود می برد داستان ایجاد ارتباطی دوستانه میان یکی از زندانیان گوانتانامو به نام "علی" با یک سرباز زن آمریکایی که در این بازداشتگاه خدمت می کند را روایت می کند. "کمپ اشعه ایکس" هرچند فیلم درجه یکی نیست اما بواسطه بازی پیمان معادی در آن هم که شده برای مخاطبان ایرانی کنجکاوی برانگیز است و شاید به همین دلیل هم بود که جلسه نمایش این فیلم در سینماروایت با حضور پرشمار مخاطبان برگزار شد.

در نشست گپ و گفت علاوه بر عباس کریمی روزنامه نگار و منتقد هنری، محمدصادق باطنی کارشناس سینما هم حاضر بود. عباس کریمی به مانند همیشه از عنوان فیلم آغاز کرد و گفت: «اسم فیلم شناسنامه آن است. پس باید پرسید چرا کمپ اشعه ایکس؟ در صورتی که اگر نام فیلم گوانتانامو بود عقلانی تر به نظر می رسید. به نظر می رسد استفاده از اشعه ایکس وجهی نمادین دارد از این بابت که فیلم به زعم خود میخواهد تصویری از زندانیان گوانتانامو را آشکار کند درست همان طور که اشعه ایکس این قابلیت را دارد که ماهیت درونی اشیاء را نمایان کند.»

کریمی بلافاصله بحث را به حضور پیمان معادی در این فیلم کشاند و افزود:«پیمان معادی بازیگر خوبی است ولی بازی کردنش در این فیلم تعجب آور است آن هم به دلیل کیفیت پایین فیلم که حتی در خودِ هالیوود هم درجه 3 محسوب میشود.»

این منتقد در توصیف نقاط ضعف فیلم اذعان داشت:«اول از همه کندی فیلمنامه است که باعث میشود مخاطب نتواند ارتباط لازم را با اثر بگیرد و بعد از آن شخصیت پردازی ضعیف کار است که به فیلم صدمه زده است.»

عباس کریمی با اشاره به استفاده از نمادی به نام کتاب "هری پاتر" در این اثر گفت:«در چند جای فیلم می بینیم کاراکتر علی که مسلمان و البته تحصیلکرده است از علاقه خود به هری پاتر گفته و حتی به صراحت میگوید از کتاب دوم این سری خوشش نیامده چون جادویش کم بوده است؛ نتیجه آن که فیلم می خواهد بگوید تحصیلکردگان مسلمان عاشق جادو هستند و در این مسیر بدش نمی آید که به دروغ مسائل خرافی را به اسلام نسبت دهد.»

محمدصادق باطنی کارشناس سینما با اشاره به تاریخچه ساخت فیلمهای ضدجنگ در هالیوود گفت:«از زمان استقرار اوباما در ایالات متحده یک سری سیاست ضدجنگ سازی در هالیوود شکل میگیرد. سیاستی که از ساخت فیلمهایی مانند "برادران"، "پیام آوران" و "مردانی که به بزها خیره میشوند" آغاز شده و به فیلمهایی چون "بازی منصفانه" و "منطقه سبز" رسید و اخیرا هم به فیلمی چون "زندان ابوغریب" و همین "کمپ اشعه ایکس" منتهی شد. این آثار از یک سو قصد دارند نگاه تبلیغاتی مبنی بر وجود آزادی در آمریکا را تلقین کنند و از آن طرف یک نوع همراهی با سربازان آمریکایی درگیر جنگ نشان دهند.»

او ادامه داد:«اغلب این فیلمهای ضدجنگ هرچند فرصت اکران هم می یابند اما در جشنواره ها و جوایز مطرح آمریکایی به بازی گرفته نمیشوند تا مبادا مطرح شوند و بجایش فیلمهای در خدمت جنگ جوایز را از آن خود می کنند.»

عباس کریمی در ادامه بحث از کندی بیش از حد فیلم گفت و بی دلیل بودن این کندی را پاشنه آشیل اثر دانست. کریمی گفت:«فیلم از حد پیمان معادی خیلی پایین تر است و عجیب است که او بازی در چنین محصولی را قبول کرده. کندی فیلم آن قدر زیاد است که گمان میکنی فیلم در دهه هفتاد میلادی و در دل جریانات شبه روشنفکرانه تولید شده در صورتی که الان روزگار مینی مالیست است و این کندی بیش از حد مخاطب را دلزده می کند.»

وی ادامه داد:«کند بودن اگر در خدمت روایت اثر باشد مانند کندی روایت زندگی دیده بان در "ملکه" میتواند به درام کمک کند اما در "کمپ اشعه ایکس" کندی در خدمت روایت نیست و فقط در جهت کشدار کردن داستان است. فیلم آن قدر کند است که حتی اثری مانند "ملبورن" هم به مراتب جذاب تر از آن به نظر میرسد. حتی بازی معادی در همان "ملبورن" به مراتب بهتر از اینجاست.»

کریمی با افزودن بر صراحت کلام خویش گفت:«اثر را که نگاه میکنی بیشتر به تله فیلمهای تلویزیون خودمان شبیه است تا اثری در مقیاس جهانی. نه قاب ویژه ای می بینی و نه تصویرسازی متفاوتی و نه حتی نبوغی در شخصیت پردازی. همه چیز سردستی و سهل الوصول پیش رفته.»

این منتقد ادامه داد:«عجیب اینجاست که یکی از زندانیان غول پیکری که در فیلم می بینیم و مدام در حال عربده کشی است هرازگاه کلماتی فارسی هم از زبانش خارج میشود. این در حالیست که هیبت بازیگر به شدت شبیه به اعراب است. از آن طرف پیمان معادی که بازیگر نقش اصلی است طوری ایفای نقش میکند که به مخاطب القا شود او عرب است!!! در یک کلام اینکه کارگردان خواسته بگوید ایرانیان هم بیشتر عرب هستند تا ایرانی و متاسفانه استفاده از پیمان معادی در جهت القای عرب بودن ایرانیان است.»

کریمی با اشاره به بابرنامه بودن چنین القائات اظهار داشت:«طبیعی است که اگر امروز القا کنند ایرانیان فرقی با اعراب ندارند فرداروزی توجیه حمله به ایران توجه پذیرتر است.»


عباس کریمی در ادامه بحث نکته ای را هم پیرامون چندلایه بودن آثار هالیوودی بیان کرده و گفت:«اینکه فیملهای آن طرفی اینجا کلی مخاطب دارد فقط و فقط به دلیل این است که این آثار لایه های مختلفی را پشت ظاهر ساده خود پنهان کرده اند یعنی دقیقا همان چیزی که آثار سینمای ایران فاقد آن هستند.»

او گفت:«فکر می کنید مدونا چرا شعر مولوی را می خواند و به آن ابراز علاقه میکند؛ صددرصد به دلیل چندلایه بودن اشعار است و اینکه یک بیت از مولوی مفاهمی مختلفی را متبادر می کند. این چندلایه بودن از ادبیات ما به سینمای هالیوود رفت و حالا در مقیاسی کوچک در اثری سطح پایین مثل این هم استفاده میشود اما متاسفانه ما در سینمای خود از آن استفاده نمی کنیم.»


محمدصادق باطنی در ادامه نشست از جمع بندی پایانی فیلم و وجه تحقیرآمیز آن چنین گفت:«فیلم در نیمه پایانی خود سعی دارد این را بگوید که مسلمانان بیگناهی که در گوانتانامو زندانی هستند همگی یک سری درنده خو هستند که به نفعشان است در قفس باشند. بعد از آن همین که یک مسلمان را در معرض گناه خودکشی قرار میدهد توهینی دیگر به اسلام است.»

او با اشاره به کم کاری سینمای ایران در تصویرنگاری معضلات آن طرف آب ادامه داد:«چرا کسی در ایران پیدا نمی شود که بیاید و درباره کشته شدن گاه و بیگاه سیاهپوستان آمریکا فیلم بسازد؟ چرا درباره ماجراهای نژادپرستی فراوانی که در آمریکا وجود دارد فیلم نمی سازیم؟ آنها به خود اجازه میدهند که درباره همه چیز ما از خشایارشاه تا تسخیر لانه جاسوسی فیلم بسازند و اینجا هیچ خبری نیست.»

این کارشناس گفت:«ما یک سینمای منفعل نظاره گر داریم و آنها یک سینمای تهاجمی. به جای اینکه مباحث استراتژیک را سینمایی کنیم مدام درباره این فیلم میسازیم که در ایران مردمان مرتب به هم دروغ می گویند و خیانت هم در میان آنها رواج یافته است.»

باطنی در پاسخ به سوال یکی از مخاطبان که از وی پرسید در شرایطی که این فیلم بیشتر از آمریکا در ایران دیده شده آیا احتمال دارد شخصی از داخل ایرانی سفارش تولید آن را به کارگردان داده باشد و به عبارتی یک ایرانی پشت پرده تولید اثر باشد گفت:«کارگردان فیلم یک کارگردان فیلم اولی است و عجیب اینجاست که در سالهای اخیر اغلب فیلمسازان فیلم اولی بوده اند که ساخت آثار ضدایرانی به آنها سپرده شده است. فقط کافی است مروری کنیم بر سوابق کارگردانی که قسمت دوم "300" را ساخته یا کارگردانی که "گلاب" را ساخته" یا کارگردانی که "رقاص بیابان" را کارگردانی کرده است.»

باطنی گفت:«پیتر ستلر کارگردان "کمپ اشعه ایکس" هم یک فیلم اولی است که تا پیش از این بیشتر طراح صحنه بوده تا کارگردان و اینکه چنین فیلمی نه برای مصرف ایالات متحده که با حضور بازیگری ایرانی و برای مصرف ایرانیان ساخته میشود خود گواهی است بر اینکه تولید فیلم از جای خاصی به کارگردان سفارش شده است.»
برچسب ها: مدونا ، مولوی ، خواننده
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.