سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

سیاوش طهمورث از نقش‌های منفی و مثبت می‌گوید

در کارنامه حرفه‌ای سیاوش طهمورث نقش‌های منفی یا ضدقهرمان‌های زیادی می‌توان یافت که همه بدخو، رند و دسیسه‌گر هستند؛ از نقش داروغه در سریال‌ گرگ‌ها گرفته تا نقش یاوری در سریال برابر اصل که دو سطح متفاوت از توانایی طهمورث را نشان می‌دهد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،طهمورث بارها بازی در چنین نقشی را تجربه کرده و بسته به قدرت و ضعف کل سریال به‌عنوان بازیگر گاهی موفق و گاهی هم ناموفق بوده است. این بازیگر پیشکسوت از دهه 40 با بازی در تئاتر وارد دنیای بازیگری شد و بعد آرام آرام بازیگری در سینما و تلویزیون را تجربه کرد. تعداد قابل توجهی از آثار سیاوش طهمورث سریال‌هایی است که او برای تلویزیون بازی کرده است. ازجمله این سریال‌ها می‌توان به افسانه سلطان و شبان، آینه، در پناه تو، شلیک نهایی، فکر پلید، معصومیت از دست رفته، زیر تیغ، آخرین دعوت، بانو، شهر دقیانوس، نابرده رنج و برابر اصل اشاره کرد.



طهمورث به موازات تلویزیون در تئاتر هم فعالیت کرده و نمایش‌های متعددی را روی صحنه برده که از آن جمله می‌توان به عاشق‌کشون، معرکه در معرکه و سوگ سیاوش اشاره کرد. او بعد از دو سال دوری از تئاتر قصد دارد نمایش اژدهاک نوشته بهرام بیضایی را امسال روی صحنه ببرد. با طهمورث درباره بازی در نقش‌های منفی به بهانه حضور در سریال برابر اصل گفت‌وگو کرده‌ایم:

خاطرات ما از بازی‌های خوب شما به گذشته بازمی‌گردد و مثلا سریال گرگ‌ها. اگر چه این موفقیت در سریال نابرده‌رنج هم تا حدودی تکرار شد، اما در مجموع این اواخر بازی‌های خوب کمتری از شما دیده‌ایم. چرا؟

شما بفرمایید مگر چند سریال خوب ساخته می‌شود که من بخواهم نقش‌های خوب بازی کنم؟ سوالی که پرسیدید دو جنبه دارد؛ اگر منظورتان بازی در سریال‌های خوب است باید بگویم سریال‌های شهر دقیانوس یا نابرده رنج یا بانو از کارهای اخیر من است که همه آنها جزو سریال‌های خوب تلویزیون محسوب می‌شود. ضمن این‌که من به‌عنوان بازیگر فقط تا جایی که بضاعت داشته باشم، می‌توانم مقاومت کنم و در نهایت باید دست به انتخاب بزنم، چون باید زندگی کنم؛ نه به لحاظ مادی بلکه حتی به لحاظ معنوی. یک بازیگر زمانی زندگی می‌کند که بازی کند.

درباره جنبه دوم سوالتان هم باید بگویم اگر منظورتان خوب بازی کردن در سریال‌های تلویزیونی است باید بگویم من فکر نمی‌کنم کم گذاشته باشم.

در برخی سریال‌ها مثل در برابر اصل بسیار غلو شده بازی می‌کنید؛ تاکید زیادی روی نگاه و حرکاتتان دارید. این بازی پررنگ و تند و تیز شاید گاهی برای برخی نقش‌ها جذاب باشد، اما نه همیشه!

من به‌عنوان بازیگر به کمک پشتوانه تجربه‌هایم در تئاتر و تلویزیون حتی اگر این تجربه‌ها به اندازه یک سر سوزن باشد، شخصیت‌پردازی می‌کنم و نقشم را بر مبنای گذشته و آینده‌ای که دارد، بازی می‌کنم. شما در سریال برابر اصل یاوری را از زمانی می‌بینید که از زندان آزاد می‌شود، اما من از 20 سال قبل او را می‌بینم و به این فکر می‌کنم که او از کجا آمده، در طول عمرش چه کرده و چه رفتاری دارد و چرا حرکاتش تند و تیز است.

به‌عنوان بازیگر از این تحلیل‌ها برای اجرای نقش استفاده می‌کنم و بعد از آن دیگر به کارگردان مربوط است که چه نمایی از کدام بعد بازی من را به تصویر می‌کشد.

معتقدید اگر نمابندی کارگردان تفاوت داشت، ابعاد دیگری از بازی شما دیده می‌شد؟

نمی‌خواهم کسی را مقصر جلوه بدهم، اما اگر بازی من غلو شده به نظر می‌آید شاید به این دلیل است که احتمالا نمای بسته از چهره‌ام گرفته شده یا مثلا در جایی باید نمای بسته گرفته می‌شده و نشده است. اصلا چرا این‌طور به این ماجرا نگاه نمی‌کنید که یاوری آدمی است با حرکات و رفتارهای غلو شده؟!

آدم‌های زیادی در زندگی واقعی شبیه یاوری هستند و من یکی از آنها را به نمایش گذاشته‌ام. شما تجربه من را می‌دانید و می‌توانید بفهمید که بازی از دستم در نرفته است. چرا این شیوه در نابرده‌ رنج، بانو، فکر پلید، زیر تیغ و گرگ‌ها نبوده است؟ درست است. همه این شخصیت‌ها به قول شما منفی بوده، اما شبیه هم نیست.

متاسفانه عده‌ای از دوستان بازیگر تلاش می‌کنند اصلا بازی نکنند، این دوستان چهره‌ای مات و بی‌احساس دارند و درواقع جلوی دوربین خودشان هستند؛ جالب این که وقتی بازی نمی‌کنند و خودشان هستند، فوق‌العاده توصیف می‌شوند و جایزه و موقعیت‌های بیشتر هم به آنها می‌دهند. در حالی که در سینما و تلویزیون بازی باید در چهره متمرکز شود، آن هم به صورت حسی که پشت پوست صورت می‌نشیند و از طریق چشم‌ها خودش را نشان می‌دهد.

براساس آموزه‌های تئاتری معتقدید بازیگر نباید خودش باشد؟

نکته اینجاست که سینما، تئاتر و تلویزیون تعاریف متفاوت دارد و بازی در آنها هم متفاوت است. نوع بازی در تئاتر محال است در تلویزیون یا در سینما مورد توجه قرار بگیرد. بازی تئاتری از صفحه تلویزیون یا پرده سینما بیرون می‌زند.

بازی در تئاتر به خاطر فاصله بازیگر از تماشاچی پر از شعارهای حسی است. بین بازیگر تئاتر و تماشاگرش فاصله زیادی هست و این فاصله می‌تواند خلأ بزرگی بین این دو ایجاد کند مگر این‌که سالن کوچک باشد، اما در سینما و تلویزیون بازیگر فاصله‌ زیادی با تماشاگرش ندارد و می‌تواند به دور از شعارهای حسی نقشش را ایفا کند که البته بستگی به کارگردان، انتخاب لنز، زاویه و اندازه تصویر دارد.

به اعتقاد من منتقدان ما وقتی اثری را نقد می‌کنند، به اجزای آن توجه ندارند؛ ممکن است یک اثر کارگردانی خوبی نداشته باشد اما دکور و گریم خوبی داشته باشد، ممکن است یک اثر خوب باشد اما بازیگری در همان اثر بد بازی کند یا برعکس.

براساس توضیحات خودتان اگر یک بازیگر کارش را خوب انجام بدهد، اما کارگردان نتواند بهترین نما از بازی او را به نمایش بگذارد، منتقد چطور می‌تواند درباره بازی او قضاوت کند؟

منتقد باید بتواند تشخیص بدهد بازیگر چه کرده است. باید بداند چه بخشی از قوت یا ضعف اثر به کارگردان ارتباط دارد و چه بخشی به بازیگر؛ بخصوص درباره هنرمندانی که می‌شناسیم و پیشینه و سابقه‌شان را داریم.

وقتی توان و قدرت یک بازیگر را در کارهای قبلی دیده‌ایم و حالا یک کار ضعیف از او می‌بینیم، یعنی او مقصر نیست و احتمالا کارگردان کارش را به درستی انجام نداده است.

تمام نقش‌هایی که به شما پیشنهاد می‌شود منفی است یا شما دوست دارید نقش‌های منفی را به عهده بگیرید؟

من بر مبنای داستان و شخصیت هر نقش آن را انتخاب می‌کنم. متاسفانه بازیگر با یک تبسم یا چشم خمار کردن به شخصیت مثبت تبدیل می‌شود و با یک اخم می‌شود آدم منفی. در حالی که اصلا نقش منفی و مثبت وجود ندارد؛ آدم‌ها تمام احساساتی را که در عالم هستی وجود دارد در خود دارند، اما یکی نیکی‌هایش بر بدی‌هایش می‌چربد و دیگری برعکس.

آدم‌ها خاکستری هستند و واکنش‌های خوب و بدشان بستگی به موقعیتی دارد که در آن قرار می‌گیرند. باید دید هر شخصیتی در چه موقعیتی قرار دارد و ما چرا به او حق می‌دهیم که بد باشد یا حق نمی‌دهیم.

آدم‌ها را سیاه و سفید نبینیم. نقشی که من در سریال زیر تیغ بازی کردم سیاه و منفی به نظر می‌رسید، اما او فقط می‌خواست حق خودش را بگیرد و می‌خواست دخترش با پسر برادرش ازدواج کند. چنین آدمی منفی است؟! اگر این‌طور باشد 90 درصد مردم ما منفی هستند.

بگذارید سوال قبلم را این‌طور بپرسم که چرا نقش‌هایی را قبول می‌کنید که خاکستری تیره هستند!؟

بگذارید قبل از جواب دادن به سوال شما من یک سوال بپرسم. آیا نقش‌هایی که من در گرگ‌ها، زیرتیغ و نابرده رنج بازی کرده‌ام، شبیه به هم بوده‌اند؟

نه، تفاوت داشتند.

این چیزی است که اهمیت دارد. درست است که من نقش منفی بازی می‌کنم، اما آدم‌های متنوع و متفاوتی را به نمایش می‌گذارم؛ یعنی طیفی از آدم‌های تیره جامعه! حمل بر خودستایی نشود، اما به نظرم این شاهکار بازیگری است.

به نظر من یک بازیگر باید توانایی داشته باشد که هم نقش منفی بازی کند و هم مثبت، اما به جرات می‌توانم بگویم در کشور ما کارگردان‌ باسواد باتجربه خیلی کم است و بیشتر آنها بازیگر را فقط از این بابت انتخاب می‌کنند که فلان نقش قبلی را دوباره بازی کند، چون قبلا مورد استقبال قرار گرفته است! اما من نقش‌های قبلی‌ام را تکرار نمی‌کنم، پیشنهادها را می‌پذیرم و براساس تفکر خودم، شخصیت‌پردازی می‌کنم تا نقش‌های منفی متفاوتی ارائه کنم.

شخصیت یاوری از وقتی از زندان آزاد شده مدام در حال کشیدن نقشه و دسیسه است. او چه ابعادی دارد و اصلا چیز مثبتی در شخصیت او هست؟

زمانی هست که از فرط خوبی کردن به دیگران لطمه می‌زنیم. لطف و محبت کردن به دیگران تا جایی می‌تواند سازنده باشد. فرض کنید پدر یا مادری فرزندش را دوست دارد و همه چیز را برایش مهیا می‌کند و از تمام اشتباهاتش می‌گذرد. این پدر یا مادر آدم خوبی است، اما رفتارش در مقابل فرزندش منفی است! پس می‌توان گفت او یک شخصیت منفی است.

اتفاقاتی که در زندگی آدم‌ها رخ می‌دهد ممکن است مسیرشان را کاملا تغییر دهد. آیا خوبی زیاد و بی‌مورد یاوری نیست که او را به این روز انداخته است. کمی جامعه‌شناسانه، روان‌شناسانه و فلسفی به مسائل و شخصیت‌ها نگاه کنید و این نکته را هم در نظر داشته باشید که سریال برابر اصل یک سریال آموزشی است و نویسنده تلاش کرده مسائل آموزشی را به صورت نمایش ارائه کند. من هم به‌عنوان بازیگر سعی می‌کنم همین نمایش را زندگی کنم تا مخاطب آن را باور کند.

چرا بیشتر در تلویزیون فعال هستید تا در سینما یا حتی تئاتر؟

شرایط تولید سریال و تئاتر باهم تفاوت دارد. در دو سال گذشته سالن خوبی در تئاتر در اختیارم گذاشته نشده است و در نتیجه به تلویزیون روی آوردم، اما بزودی به تئاتر برمی‌گردم، اما مساله این نیست که در سینما کار کنیم یا تئاتر یا تلویزیون، مساله اینجاست که ما در سینما، تئاتر و تلویزیون جمع‌بندی نداریم. مسئولانی داریم که به این حوزه‌ها توجه می‌کنند، اما تعداد این مدیران دلسوز کم است.

منظورتان از جمع‌بندی چیست؟

این‌که ببینیم کجا هستیم، چه داریم و می‌خواهیم به کجا برویم. اصلا صحبت از سه چهار دهه قبل نیست، صحبت از صد سال گذشته است. در صد سال اخیر چه کرده‌ایم و از کجا به کجا رسیده‌ایم؟ آیا می‌خواستیم سینما، تئاتر و تلویزیون ما شبیه چیزی باشد که الان هست؟ مثلا در حرفه بازیگری استعدادهای زیادی داریم که باید برای آنها برنامه‌ریزی شود.

بازیگران ما چه کم از بازیگران دنیا دارند؟ همه بازیگران ما مستعد هستند حتی آنهایی که من نقدشان کردم؛ آنها هم بااستعداد هستند فقط راهشان را درست نمی‌روند، اما این استعدادها باید کشف شود و برای بروز و بهره‌برداری از آنها سرمایه‌گذاری شود. برای رسیدن به جایگاه واقعی هنرهایمان باید برنامه‌ریزی کنیم، بررسی کنیم، بشناسیم، ارزیابی کنیم، زحمت بکشیم تا به نتیجه برسیم.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.