مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛نصف شب بود، با مصطفی از مراسم عزاداری برمی گشتیم اما ماشین نبود تا مصطفی برود خانه خودشان، خانه ما نزدیک تر بود، رفتیم آن جا، اما مادرم پشت در را انداخته بود. دلمان نیامد در بزنیم، رفتیم توی پارک نشستیم، نیم ساعت نشده بود که گرفتندمان و سر از کلانتری درآوردیم، مصطفی گیر داده بود به افسر کلانتری که: «آقا بذارین شب بمونیم همین جا!»
یادگاران - کتاب «مصطفی احمدی روشن»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید