به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، محمود عزیزی که عضو هیات علمی دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی پردیس دانشگاه تهران است، برای مخاطب تلویزیون بیشتر حکم بازیگر را دارد.
او در فیلمها و سریالهای متعددی بازی کرده که از متاخرترین آنها میتوان به نقش محمود نادری، پدر ستایش در سریال ستایش اشاره کرد و نیز نقش بالازاده در سریال معراجیها که این شبها از شبکه یک به نمایش درمیآید.
عزیزی کمتر این شانس را داشته که برای ایفای شخصیتهای پیچیده و چندبعدی انتخاب شود، اما در مقام بازیگر، بارها ابعاد متنوعی از یک نقش را به نمایش گذاشته و به همین دلیل برخی نقشهای او با توجه ویژه از سوی مخاطبان روبهرو شده است. یکی از این نقشهای خاص شخصیت بالازاده در سریال معراجیهاست که دربارهاش با محمود عزیزی گفتوگو کردهایم.
به عنوان بازیگری که در فضای آکادمیک هم فعالیت میکند، حتما نمونههایی از شخصیت بالازاده را دیدهاید. در اجرای این شخص از نمونه خاصی الهام گرفتهاید؟
مسأله مهم درباره شخصیت بالازاده این نیست که کجای داستان حضور دارد و چه بخشی از آن را روایت میکند، بلکه ویژگی مهم و بارزش اهمیت دارد. او یک فرد ریاکار و مزور است، خصوصیاتی که در عقاید دینی و عرفی ما بسیار نکوهش شده است. در بستر یک اثر نمایشی، شخصیتی که به واسطه شرایط، چارچوب مناسبات و ارتباطاتش را بر مبنای چنین خصوصیتی تعریف میکند و ریاکاری در پیش میگیرد، جذابیت پیدا میکند. فرقی ندارد این شخصیت استاد باشد، رئیس، کارگر معدن، راننده تاکسی، پزشک یا هر کس دیگری. آنچه درباره چنین شخصیتی مهم است، نحوه برخورد او است که بر اساس تزویر و ریاکاری شکل گرفته و در سریال معراجیها به خاطر فضای داستان این شخصیت رئیس دانشگاه است. بالازاده به عنوان یک شخصیت ریاکار در سریال معراجیها در محیط دانشگاه قرار گرفته و برای حفظ منافع خود از دستاویزهایی چون ریا و تزویر بهره میگیرد. بروز این دوگانگی در خلق و خوی انسانی ، هم جذاب و دیدنی است و هم آموزنده و پنددهنده.
شبیه این نقش را در لیلی با من است به کارگردانی کمال تبریزی نیز بازی کرده بودید. بین این دو نقش تفاوتی قائل هستید؟
مهمترین تفاوت آنها به زمان برمیگردد. طبیعی است ذات ریاکاری و تزویر عوض نمیشود و ماهیت خود را در دل داستانها و موقعیتهای متعدد حفظ میکند. شاید به همین دلیل من بعد از لیلی با من است به پیشنهادهای مشابه جواب رد دادم. آن زمان نقشهای مشابه زیادی به من پیشنهاد شد و صبر کردم تا از آن فاصله بگیرم. راستش را بخواهید، فکر میکردم این رفتار ناپسند بعد از گذشت سالها و از زمان لیلی با من است تا امروز به واسطه امکانات ارشادی، تبلیغات و رشد مناسبات اخلاق دینی به مرور زمان جایگاه خودش را از دست میدهد، اما متاسفانه در سالهای اخیر بیشتر شده است. این که چرا این اتفاق در جامعه ما افتاده مسألهای است که دیگران باید در موردش نظر بدهند، اما کاری که من و همکارانم در دنیای هنر میتوانیم انجام بدهیم نشان دادن چنین شخصیتهایی است.
یعنی این روزها در مقایسه با زمان تولید فیلم لیلی با من است، مابهازای بیرونی بیشتری برای این نقش میبینید؟
بله. آن زمان مواجهه با چنین آدمهایی به ندرت اتفاق میافتاد و تعداد کسانی که با دورویی و ریا در جهت کسب اهداف و مقاصد خود میکوشیدند خیلی کم بود. به همین دلیل، دیدن چنین شخصیتی در یک اثر نمایشی جذاب بود، اما این روزها این ناهنجاری بسیار بیشتر از گذشته در جامعه دیده میشود و شاید دیدن آن به اندازه گذشته، تازگی نداشته باشد. با همه اینها هر زمان بتوانیم راجع به مروت، اخلاق، دوستی، ایثار، گذشت و جوانمردی در هر شکلی از مناسبات اجتماعی صحبتکنیم، دیر نیست.
با توجه به این که زندگی خصوصی بالازاده در این سریال به نمایش درنمیآید و اطلاعات کمی از آن در اختیار مخاطب قرار میگیرد، این نقش طبق تحلیل شما چه مختصاتی دارد؟
بازیگری فقط این نیست که شما یک شخصیت را به تنهایی بررسی و بازی کنید. مجموعهای از رخدادها و شخصیتها یک نقش را به تعریف مشخصی میرساند. بالازاده در ارتباط با آدمهایی که دور و برش هستند و در شیوه تعاملش با آنها بالازاده میشود، از درون این مناسبات است که نقش او شکل میگیرد و گرنه اگر قرار باشد یک نقش را به تنهایی تحلیل کنیم به جواب نمیرسیم. یک شخصیت متناسب با شرایطی که در آن زندگی میکند و رفتاری که دیگران دارند و براساس عکسالعملهای خودش نمود پیدا میکند. ما از زندگی خانوادگی و روزمره بالازاده چیزی نمیبینیم. بنابراین من از ورای آدمهایی که حول و حوش بالازاده هستند و با تحلیل آدمهای دور و برش در محیط کارش به این نتیجه میرسم که چرا بالازاده این طور ریاکار و دو رو شده است.
کمی بیشتر توضیح میدهید؛ آدمهای دور و بر بالازاده از جنس همه آدمهای جامعه هستند. پس چرا او متزور میشود؟
رقابت حرفهای، شرایط اجتماعی، خاستگاه فردی، آرزوها و آمال افراد، حتی خودخواهیها و بلندپروازیهای آدمها متفاوت است و همه این ویژگیها در شرایط اجتماعی و نوع روابطی که دارد، تقویت یا تضعیف میشود. بالازاده در شرایط و مناسباتی قرار گرفته که برخی خصوصیاتش تقویت شده و برخی دیگر تضعیف و در نتیجه او به چنین شخصیتی بدل شده است.
نفسانیات کسی مانند بالازاده در چارچوب مناسبات اجتماعی شکل گرفته و بروز پیدا کرده وگرنه او فینفسه متزور نبوده و این گونه متولد نشده است، حتی شاید چند صباح قبل اصلا این طور فکر نمیکرده است.
اگر دقت کنید بالازاده گاهی مهربان برخورد میکند و گاهی بسیار دلسوز است. او آینده خودش را در موفقیت دانشجویان میبیند، بنابراین گاهی به آنها کمک میکند و گاهی برای حفظ موقعیت خود ناچار به ریاکاری میشود. مشکلات امثال بالازاده در جایگاههای شغلی و تخصصی آدمها هم ریشه دارد. شاید اگر او موقعیت حرفهای تثبیت شده داشت و به عنوان یک شخصیت علمی توانمند، نگران آینده حرفهایاش نبود، آنگاه نیازی به ریاکاری نمیدید. او حتی باید نگران این باشد که اگر خودش ریاکار نباشد شاید دیگران باشند و او را حذف کنند. بنابراین وارد جریانی میشود و ناخواسته از دیگران پیشی میگیرد.
شما، هم فضای دانشگاه را خوب میشناسید و هم نقشی را برعهده داشتهاید که نمونهاش در جامعه خیلی کم نیست. بنابراین به نظر میرسد کارتان در معراجیها خیلی سخت نبود!
حضور در یک کار جمعی مانند این است که شما حلقهای از یک زنجیر هستید، زنجیر محکمی که میتواند یک کامیون را هم بکشد. درست است که من در این مجموعه حکم یک حلقه را دارم، اما این حلقه بخشی از زنجیره اصلی است و عملکرد خودش را دارد. وقتی کاری انجام میدهیم امکان ندارد سختی و مشکل را تجربه نکنیم. حتی وقتی آب میخوریم مجموعهای از فعل و انفعالات در وجودمان صورت میگیرد که آب وارد معده شود. در واقع هیچ کاری ساده نیست. هر کاری زحمت خاص خودش را دارد. با همه اینها نقش بالازاده آنقدرها پیچیده نبود که من بخواهم خیلی با آن درگیر شوم.
در این سریال با بازیگران جوانی در ارتباط هستید که نقش دانشجو را برعهده دارند. با توجه به این که مدرس دانشگاه هم هستید، ارتباط با آنها چگونه بود و برایتان مهم بود که تجربیاتتان را در اختیارشان بگذارید؟
هر بازیگری که اجرای نقشی را میپذیرد با آوردههای خودش وارد میدان میشود. این آورده بعلاوه خواست کارگردان و آنچه در فیلمنامه یا نمایشنامه بنیان نهاده شده، باعث میشود نقش شکل بگیرد.
من به عنوان کسی که در دانشگاه فعالیت کردهام و دانشجویان را میشناسم و به این بده بستانها هم آشنا هستم میدانم فردای همه ما و فردای هر کشوری را جوانها میسازند. از نفت، گاز، معادن و سایر ثروتهای ملی که بگذریم، نیروی انسانی مهمترین سرمایه هر کشوری است. در هر کجای دنیا هر استادی آینده را در دانشجویان و جوانان میبیند چون فردا که من بازنشسته میشوم، او کار میکند، مالیات میدهد و حقوق بازنشستگی من از این راه تامین میشود. آینده خوب منوط به شکلگیری توان و تخصص جوانهاست. من به تکتک جوانانی که در این سریال با ما همکاری داشتند به همین چشم نگاه میکردم. در این نوع نگاه هم رافت و مهربانی هست و هم آرزو و امید.
شما از آن دست بازیگرانی هستید که در خدمت کارگردان هستند یا برایتان مهم است که اظهارنظر کنید و از تجربیاتتان بگویید؟
طبیعت حرفه بازیگری این است که وقتی قبول کردیم با کارگردانی کار بکنیم باید نظر او را اجرا کنیم. من هم به تبعیت از ساختار این حرفه همین کار را میکنم، اما اگر لازم بشود و وقتی با هم به تفاهم رسیده باشیم، پیشنهادهایم را ارائه میکنم. البته در نهایت نظر کارگردان اعمال میشود چرا که او مسئول اثر است و مفهوم غایی را او ارائه میکند.
اگر در موردی حس کنید نظر کارگردان اشتباه بوده یا به نفع اثر نیست، باز هم متذکر میشوید؟
بله، من این کار را میکنم. البته درباره متن خیلی دخالت نمیکنم، چون فیلمنامه بعد از چندین بار خواندن و بررسی به دست ما میرسد تا آن را بازی کنیم. بنابراین به متن و مسائل آن کاری ندارم، اما اگر موضوع، مطلب، شرایط یا موقعیتی نیاز به بحث داشته باشد، قطعا جزو آدمهایی هستم که مستقیم یا غیرمستقیم راجع به آن صحبت میکنم.