سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

هر شب یا یک داستان واقعی؛

صحبت‌های تکان دهنده دختر 14 ساله از قتل پدر و خیانت مادرش/ دوست صمیمی که شیطان زندگی شد

حسین مرا تهدید کرد که اگر حرفی به پلیس بزنم مرا می‌کشد،‌ همانطور که پدرم را به قتل رساند و مادرم نیز گفت که اگر حرفی بزنم او را اعدام خواهند کرد و بی‌ پدر و مادر می‌شوم و باید تا آخر عمرم تنها زندگی کنم.

به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، گم شدن یک پدر و سکوت یک دختر، ‌داستان واقعی است که یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی زاهدان آن را تعریف کرد.
 
این پرونده چند سال پیش رخ داد و در آن مردی، قربانی اعتمادش شد که در ادامه این داستان را می‌خوانید:  
 
مردی به رئیس اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی زاهدان مراجعه کرد و گفت: برادرم برای ماموریتی به شیراز رفته بود و قرار بود که 5 روز پیش به خانه‌اش در زاهدان برگردد،‌ ولی از زمانی که از شیراز حرکت کرده است، دیگر خبری از او ندارم.
 
به دلیل حساسیت موضوع سریعا پرونده در اختیار کارآگاهان قرار گرفت که ماموران در گام نخست در تحقیقات خود از اهالی و همسایگان فرد فقدانی که نامش نادر بود، ‌متوجه شدند که او چند ماهی است که از شهرستان زاهدان به زابل نقل مکان کرده است و علت این کارش نیز،‌ مشکلاتش با فردی به نام حسین اهالی شهرستان زاهدان است.
 
پلیس در قدم بعدی متوجه شد که نادر و حسین با یکدیگر دوستان بسیار صمیمی بودند که چند ماه پیش سر مسئله‌ای که همه از او بی‌خبرند، به شدت دچار مشکل شده‌اند.
 
همین موضوع باعث شد تا همسر نادر به پلیس آگاهی دعوت شود و از او درباره رابطه و مشکل حسین با شوهرش سوالاتی پرسیده شود.
 
همسر نادر به نام مهسا 26 ساله در پلیس آگاهی حضور پیدا کرد و در جواب سوالات کارآگاهان گفت: نادر و حسین با یکدیگر خیلی صمیمی بودند و نادر هر وقت به ماموریت می‌رفت،‌ سفارش من و دخترم را به حسین می‌کرد که اگر چیزی احتیاج داریم برایمان تهیه کند.
 
وی گفت: حسین نیز بسیار مهربان و رئوف بود و همیشه تمامی مایحتاج ما را از قبیل کپسول گاز،‌ برنج،‌ گوشت و سایر اقلام،‌ تهیه می‌کرد و به درب خانه می‌آورد، ‌سرانجام نادر با حسین چند ماه پیش با مشکلی روبرو شدند که من نیز از او بی‌خبرم و همان باعث شد تا خانه‌مان را از زاهدان به زابل منتقل کنیم.
 
همچنین ماموران برای اینکه از صحت گفته‌های مهسا اطمینان پیدا کنند،‌ همان سوالات را از ملیکا 14 ساله دختر مرد مفقود شده، پرسیدند و او نیز همان جواب‌ها را داد.
 
کارآگاهان مجدد تحقیقات خودشان را آغاز کردند، که فهمیدند نادر چند روز گذشته دقیقا ساعاتی پس از حرکتش از شیراز در ورودی شهر زابل دیده شده و همینطور به سمت خانه در حرکت بوده است که سپس ناپدید شده است.
 
از طرفی همان روز نیز حسین در آن منطقه دیده شده بود،‌ لذا با دستور قضایی حسین بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل شد که او نیز در بازجویی‌های فنی و پلیسی اعلام کرد: من با نادر دوست بسیار صمیمی بودیم ولی من همیشه در غیابش مایحتاج زندگی زن و بچه‌اش را فراهم می‌کردم تا اینکه چند ماه پیش به دلیل مسائل مالی با یکدیگر به مشکل برخوردیم و از آن روز با یکدیگر دشمن شدیم.
 
کارآگاهان در حالی که داشتند،‌ نادر را مورد بازجویی قرار می‌دادند، عده‌ای از ماموران نیز به بازرسی منزل و خودروی حسین پرداختند که ناگهان با چند لکه خون در صندوق عقب خودرو مواجه شدند.
 
حسین به طور موقت آزاد شد و ماموران در حالی که نگذاشتند او از پیدا شدن چند لکه خون با خبر شود،‌ آن را به پزشکی قانونی فرستادند، که متخصصان تشخیص هویت طی چندین آزمایش DNA به پلیس اعلام کردند که خون متعلق به نادر است.
 
با به دست آمدن این سرنخ ماموران به صورت مخفیانه دختر نادر را به پلیس آگاهی منتقل کردند و دوباره او را مورد بازجویی قرار دادند،‌ ولی این بار به ملیکا سرنخ‌هایی را که به دست آورده بودند را گفتند و از او خواستند برای نجات خود و مادرش حقیقت را بگوید.
 
ملیکا وقتی فهمید پلیس همه چیز را فهمیده است، ‌گفت: حسین قاتل پدرم است، پدرم با این مرد شیطان صفت از زمانی دچار مشکل شد که فکر می‌کرد با مادرم رابطه دارد که البته هم داشت، ‌چراکه هر وقت پدرم به ماموریت می‌رفت، حسین با خرید مایحتاج زندگی به خانه‌مان می‌آمد و بیشتر شب‌ها نمی‌رفت.
 
دختر جوان ادامه داد: به خاطر همین موضوع پدرم از زاهدان به زابل نقل مکان کرد، ولی بازهم حسین دست از سر ما بر نداشت و وقتی پدرم به ماموریت شیراز رفت به خانه‌مان آمد و شب را ماند،‌ صبح بسیار زود که پدرم از سفر برگشت، به محض ورود به خانه با حسین روبرو شد و آن مرد با چاقو به جان پدرم افتاد و با ده‌ها ضربه چاقو پدرم را کشت و سپس با کمک مادرم جسدش را به حمام بردند و داخل یک پلاستیک بزرگ پیچیدند و سپس جسدش را به صندوق انداخته و به بیابان‌های اطراف منتقل و همانجا دفن کردند.
 
ملیکا در پاسخ به سوال این سوال چرا از همان ابتدا حقیقت را بازگو نکرده است،‌ بیان داشت: حسین مرا تهدید کرد که اگر حرفی به پلیس بزنم مرا می‌کشد،‌ همانطور که پدرم را به قتل رساند و مادرم نیز گفت که اگر حرفی بزنم او را اعدام خواهند کرد و بی‌ پدر و مادر می‌شوم و باید تا آخر عمرش تنها زندگی کند.

با صحبت‌های ملیکا، مهسا و حسین دستگیر شدند و دیگر چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشتند و با اعتراف صریح به قتل نادر پرونده‌شان تکمیل و در اختیار مقام قضایی قرار گرفت.
 
انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۳:۰۶ ۰۸ تير ۱۳۹۹
شما چه کسی هستید که توی زندگی مردم دخالت میکنید این کار شما از قتل این مردم بدتره
علی
۱۷:۴۸ ۲۳ فروردين ۱۳۹۸
مرده داشته به خاطر زنی که با کسی دیگری بوده کار میکرده
nemo
۰۸:۴۱ ۲۳ مهر ۱۳۹۳
داستانتون غیر واقعیه ..(رابطه فهمیده بعد نقل مکان کرده.اونم زاهدان)

کارآگاهان در حالی که داشتند،‌ را مورد بازجویی قرار می‌دادند، عده‌ای از ماموران نیز به بازرسی منزل و خودروی پرداختند که ناگهان با چند لکه خون در صندوق عقب خودرو مواجه شدند.
به طور موقت آزاد شد و ماموران در حالی که نگذاشتند او از پیدا شدن چند لکه خون با خبر شود،‌ آن را به پزشکی قانونی فرستادند، که متخصصان تشخیص هویت طی چندین آزمایش DNA به پلیس اعلام کردند که خون متعلق به نادر است.
بهزاد
۱۲:۳۷ ۲۲ مهر ۱۳۹۳
سوتی:نادر کشته شده رو مورد بررسی قرار میدادین??????!!!!
یک پدر
۲۱:۴۰ ۲۱ مهر ۱۳۹۳
دوره اخر زمان شده
ناشناس
۱۸:۰۵ ۲۰ مهر ۱۳۹۳
مهسا 26 ساله بوده و دخترشون 14 ساله؟!!!!!!!!!!! يعني تو 12 سالگي بچه دار شده؟!!!!!!!!!!!!
kazem
۱۸:۰۲ ۲۰ مهر ۱۳۹۳
سلام انسان نباید به کسی اعتماد پیدا کند
زهرا
۱۷:۰۴ ۲۰ مهر ۱۳۹۳
متاسف شدم
محمد
۱۳:۰۳ ۲۰ مهر ۱۳۹۳
زمانه کثیفی شده .خدا رحم کنه
هادی
۱۲:۵۴ ۲۰ مهر ۱۳۹۳
خاک عالم بر سر چنین مادری که ارزش های مادری رو زیر پا می زاره خدا به فریاد دخترش برسه.
ناشناس
۱۰:۵۴ ۲۰ مهر ۱۳۹۳
مهسا گناهکار نیست چون به دعوت زن مزدور خاک برسری به اسم (مسیح ع.) مشغول تمرین آزادی های یواشکی بوده !
علی
۱۰:۵۰ ۲۰ مهر ۱۳۹۳
فقط اعدام مهسا به جرم خیانت
حسین باید زجر کش بشه
ناشناس
۲۳:۱۴ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
بسمه تعالی
به نظر من انتشار این گونه مسائل تنها افکار مردم را خراب می کند و بهتر است بجای انتشار اینگونه موارد تنها نکات آموزنده و امنیتی آن هشدار داده شود .
البته در بسیاری از این موارد اگر در تعاملات اجتماعی به آموزه های اسلامی نظیر حجاب و نحوه برخورد با نا محرم و حتی قبل از آن به توصیه هایی که در خصوص ازدواج شده است درست عمل می شد کار به اینجا نمی کشید.
ناشناس
۲۰:۵۸ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
چقد بی بندوباری عادی شده
علی
۲۰:۴۲ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
جفتشون اعدام باید شوند
ناشناس
۱۹:۴۷ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
زن خیانتکار باید 1000بار اعدام شود
ناشناس
۱۹:۴۰ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
بسمه تعالی
به نظر من انتشار این گونه مسائل تنها افکار مردم را خراب می کند و بهتر است بجای انتشار اینگونه موارد تنها نکات آموزنده و امنیتی آن هشدار داده شود .
البته در بسیاری از این موارد اگر در تعاملات اجتماعی به آموزه های اسلامی نظیر حجاب و نحوه برخورد با نا محرم و حتی قبل از آن به توصیه هایی که در خصوص ازدواج شده است درست عمل می شد کار به اینجا نمی کشید.
ناشناس
۱۹:۳۶ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
بیچاره مرد بخاظر کی کار میکرد!!
عباس
۱۹:۱۵ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
اینطور آدمها که به ناموس مردم در عین اعتماد بهشون تجاوز میکنن بایستی در ملا عام اعدام بشن...

همینطور اون زنی که به شوهرش خیانت کرده
زمان ب
۱۹:۰۳ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
مهسا مادر اصلی ملیکا بود؟
یهنی ۱۲ سال فاصله ی سنی؟
ناشناس
۱۸:۵۰ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
مادر 26 ساله و دخترش 14 ساله یعنی 12 سالگی دخترشو به دنیا آورده؟؟
ناشناس
۱۹:۲۳ ۱۱ آبان ۱۳۹۳
ایول