جعفر بلوری در مطلبی که با عنوان«جدائی اسکاتلند از انگلیس امروز یا فردا ؟»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رساند اینطور نوشت:امروز موعد برگزاری همهپرسی تجزیه و استقلال اسکاتلند از انگلیس است. طبق آخرین خبرهای رسیده از این کشور، هواداران استقلال و طرفداران باقی ماندن در اتحاد، شانه به شانه هم حرکت میکنند و احتمال این که اسکاتلند، این منطقه نفتخیز و ثروتمند به استقلال دست یابد نسبت به گذشته به طرز چشمگیری افزایش یافته است.«تجزیه بریتانیا» روزهای گذشته، به یکی از دغدغههای جدی مقامات انگلیس- از بالاترین سطوح تا پایینترین آنها- تبدیل شده بود و طبق گزارش رسانههای انگلیس، این اواخر حتی ملکه این کشور نیز نتوانست به دلیل حساسیت موضوع، به سکوت هدفدار خود که شاید به منظور کماهمیت جلوه دادن این مسئله صورت میگرفت، ادامه دهد. وی چند روز مانده به موعد همهپرسی، تلاش کرد با طرح اظهاراتی جهتدار، به سهم خود، نقشی در ممانعت از کوچکتر شدن قلمروی حکومتی خود ایفا کند.
دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس که آینده سیاسیاش به نتیجه این همهپرسی گرهخورده نیز، در آخرین تلاشهای خود برای جلوگیری از تجزیه کشورش و در جریان سفرهای پی در پی خود به مناطق مختلف انگلیس، به تهدید و تطمیع روی آورد و مدام از عواقب تجزیه استقلال و اثرات مخرب و بعضا جبرانناپذیر آن برای استقلالطلبان سخنرانی کرد.به گزارش اخیر اشپیگل، افزایش بیسابقه تمایلات استقلالطلبانه در اسکاتلند، نه فقط انگلیسیها بلکه کل اروپا را به وحشت انداخته است. با توجه به این مقدمه، سوالی مطرح میشود مبنی بر این که چرا استعمار پیر و اروپا اینقدر از این همهپرسی به وحشت افتادهاند و چرا یک «احتمال» اینگونه آنها را بر آشفته است؟ برای یافتن پاسخ بخوانید:
1- در اسکاتلند جمعیتی بالغ بر 5/5 میلیون نفر زندگی میکنند. 80 درصد منابع نفت و گاز دریایشمال در این منطقه قرار دارد و ساکنان این منطقه به لحاظ استانداردهای زندگی، در سطحی به مراتب بالاتر از انگلیسیها قرار دارند. این منطقه با حدود 79 هزار کیلومترمربع، کاملا صنعتی است و ظرفیتهای علمی، تحقیقاتی، فنی و ... آن به طرز چشمگیری بالاست. شاید باورکردنی نباشد اما اقتصاد اسکاتلند، زمانی که قدرتمندترین اعضای اتحادیه اروپا و منطقه یورو در حال دست و پنجه نرم کردن با سختترین بحران مالی خود بودند، از رشد اشتغالزایی و افزایش تولید ناخالص داخلی برخوردار بود و در برخی عرصههای اقتصادی از بسیاری کشورهای منطقه یورو و انگلیس جلوتر بود. بنابراین، استقلال این منطقه تبعات اقتصادی بسیار سنگینی برای انگلیس خواهد داشت. آیا چنین تبعاتی برای کشوری که دچار بحرانهای جدی اقتصادی است، کافی نیست تا از شنیدن واژه «همهپرسی استقلال» به لرزه بیفتد؟
2- تقویت جنبشهای استقلالطلبانه، آن هم در سراسر اروپا، حقیقت ترسناک دیگری است که علائم آن در حالی که هنوز این همهپرسی آغاز نشده، نمایان گشته است. اشپیگل در تشریح این جملات مینویسد: تشکیل کشور اسکاتلند یعنی تقویت جنبشهای استقلالطلبانه در سرتاسر اروپا و این یعنی، فروپاشی اتحادیه اروپا. بد نیست بدانیم منطقه «فلاندر» در بلژیک، «کاتالونیا و باسک» در اسپانیا، ایالت «تیرول جنوبی» در ایتالیا و ...چهار چشمی به همهپرسی امروز اسکاتلند چشم دوختهاند ساکنان این مناطق به دلیل اینکه به لحاظ اقتصادی در شرایط مناسبی قرار دارند، با از راه رسیدن بحران مالی و برای در امان ماندن از عواقب اجرای سیاستهای ریاضتی دولتهای مرکزی، تمایلی به متحد ماندن با دولت ندارند و خواستار استقلال هستند.
در صورت موفقیت اسکاتلندیها، این تمایلات، با قطع و یقین شدیدتر خواهد شد همانطور که اعلام آخرین نتایج نظرسنجیها درباره افزایش تمایلات استقلالخواهی در اسکاتلند، این تمایلات را شدیدتر کرده است. به عنوان مثال، استقلالطلبان در «ولز» و «ایرلند شمالی»، تاکید کردهاند در صورت موفقیت اسکاتلندیها، آنها نیز به تلاشها برای جدایی از انگلیس، جدیتر از گذشته ادامه خواهند داد. نگاهی به موضعگیری برخی نمایندگان مجلس انگلیس نیز به خوبی نگرانیها از گسترش احساسات ناسیونالیستی در این دو منطقه را تایید میکند.
3- آینده سیاسی دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس به همهپرسی امروز اسکاتلند گره خورده است، هرچند که وی این حقیقت را تایید نکرده باشد. کامرون، سه روز مانده به برگزاری همهپرسی و در سفری به منطقه نفتخیز «آبردی» واقع در دریای شمال از تکه پاره شدن ارتش بریتانیا، به عنوان فقط یکی از عواقب استقلال اسکاتلند نام برد. این دو یعنی تبعات سنگین سیاسی و نظامی، پاسخ دیگری برای سوال ابتدای این نوشتار است.
4- سقوط پرستیژ انگلیس در مجامع بینالمللی و تضعیف یا حتی لغو عضویت این کشور در سازمانهای بینالمللی، نیز عواقبی هستند که به گفته خود انگلیسیها با «آری» گفتن اسکاتلندیها به همهپرسی امروز، میتواند محقق شود. «جان میجر» نخستوزیر اسبق انگلیس طی سالهای 1990 تا 1997 ، در این باره میگوید، استقلال اسکاتلند، میتواند لندن را در حوزه توانمندیهای هستهای به شدت تحت تاثیر قرار داده و بدین ترتیب نقش این کشور در پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) را تضعیف کند. به گفته این سیاستمدار کهنهکار انگلیسی، این مسئله حتی میتواند، عضویت دائم انگلیس در شورای امنیت سازمان ملل را هم به خطر اندازد.نتیجه رفراندم امروز هرچه باشد و به استقلال اسکاتلند از انگلیس منجر بشود یا نشود، در این واقعیت کمترین تردیدی ایجاد نمیکند که اروپا آبستن بحرانی سخت و شکننده است، چرا که جنبش استقلالطلبانه اسکاتلندیها با توجه به گستره و جدیت آن، حتی چنانچه در همهپرسی امروز به نتیجه نرسد، خاموش شدنی نخواهد بود و از سوی دیگر، دامنه آن به حرکتهای استقلالطلبانه در چند کشور اروپایی دیگر نیز شتاب میبخشد، ضمن آن که شمار بیشتری از کشورهای اروپایی با تمایلات ریشهدار استقلالطلبانه در پارهای از مناطق خود روبرو هستند که حرکت اخیر اسکاتلندیها این تمایلات را آشکار ساخته و عملیاتی خواهد کرد.
روزنامه وطن امروز ستون یادداشت روز خود را به مطلبی با عنوان«بریتانیا مرده است زنده باد آزادی!»در رابطه با اینکه «آری» یا «نه» به استقلال اسکاتلند تفاوتی ندارد؛اختصاص داد:
از نگاه استقلالطلبان اسکاتلندی امروز پنجشنبه 18
سپتامبر میتواند بهترین پنجشنبه 307 سال اخیر باشد یا فقط یک پنجشنبه
کاملا معمولی دیگر که آفتاب در آن با آرزوهایی بزرگ طلوع میکند و ناامید
به مغرب میرود. اگر در همهپرسی امروز فقط یک برگ «آری» بیشتر از آرای
«نه، متشکریم» آنگلوفیلها یا طرفداران بریتانیایی ماندن این ملت به صندوق
برود، بار دیگر فریاد «زنده باد آزادی» مبارز شجاعدل اسکاتلندی «ویلیام
والاس» در هنگام قطعه قطعه شدن و گردن زده شدن توسط شاه ادوارد انگلیسی، در
گوش زمان خواهد پیچید اما اگر چنین نشود هم باز از نگاه آزادیخواهان جهان
این پنجشنبه بهترین پنجشنبه خواهد بود، چرا که پیام همهپرسی چنان همهگیر
شده و ولوله تجزیه بریتانیا چنان زلزلهای بر ساختار قرون وسطایی پادشاهی
متحد انداخته که دیگر رای «آری» یا «نه» به استقلال اسکاتلند تفاوت
چندانی به حال آینده سلطنت لندن ندارد. اسکاتلندیها تا همین جا ثابت
کردهاند پادشاه لخت است و خورشید امپراتوری که زمانی از اقیانوس آرام
طلوع میکرد و دوباره در آن فرو میرفت، حالا از دریای شمال بر میآید و
در خلیج ایرلند فرو میرود.
آلکس سالموند و حامیانش در حزب ملی اسکاتلند
حتی اگر فردا هم جشن استقلال نگیرند امیدوار خواهند بود بزودی این ضیافت را
برپا خواهند کرد، شاید این بار به صورت بینالمللی و همزمان با سایر ملل
تحت قیمومیت ملکه و به دنبال یک فروپاشی ساختاری شبیه آنچه هنگام فروپاشی
شوروی شاهد بودیم. همین امروز میتوان فریاد «بریتانیا مرده است، زنده باد
آزادی!» را در خیابانهای گلاسکو، ادینبورو، فالکریک،کاردیف و بلفاست
شنید. حتی مطبوعات انگلیسی که پیش از همهپرسی، همراه با دولت کامرون و
بیبیسی شمشمیر را برای استقلالطلبان از رو کشیده بودند در روزهای اخیر
اشارات ظریفی داشتند به این واقعیت که پس از پنجشنبه 18 سپتامبر 2014،
دیگر بریتانیا بریتانیای قبل نخواهد بود. همیش مکرائه، ستوننویس روزنامه
ایندیپندنت، تولد ملت جدیدی که قبلا پادشاهی متحد خوانده میشد را تبریک
گفت. نیل وودفورد، ستوننویس اقتصادی روزنامه دیلیتلگراف هم نوشت
همهپرسی اسکاتلند همه چیز را در جزیره به هم ریخته است و حتی اگر رای
نیاورد، مرزهای مقدس پادشاهی متحد بریتانیا را قطع کرده، مرزهایی که برای 3
قرن کسی تصور رد شدن از آن را هم نمیکرد و ذهنیت امپراتوری را هنوز در
میان انگلیسیها و مستعمرات سابقشان پابرجا نگاه میداشت. به همین دلیل
است که آمریکاییها، خواه وزیر خارجه جان کری، خواه سخنگوی کاخ سفید یا
سناتورها و حتی رئیسجمهور اسبق و شوهر رئیسجمهور احتمالی آیندهشان بیل
کلینتون، هماندازه، هماندازه «الیزابت» پیر، صریحا نگران استقلال
اسکاتلند هستند.
چون این اتفاق به معنی شکلگیری گسل فروپاشی یک امپراتوری
غربی همانند ایالات متحده است اما حتی اگر کار به آنجا هم نرسد، نفس
همهپرسی استقلال به معنای بیاعتبار شدن مفهوم امپراتوری در غرب است،
مفهومی که از زمان روم باستان تا به امروز قدرتهای اروپایی و آمریکایی یکی
پس از دیگری به اعتبار آن بر سر کار آمدهاند و دستگاه عریض و طویل اشرافی
اروپا و حاکمیت سایه صهیونیسم آنگلوساکسون هنوز خود را پشت آن پنهان
میکند. به قول فینین کانینگام، ستوننویس ایرلندیتبار پرستیوی، این
همهپرسی فرصتی شد برای درنگ اهالی بریتانیا و اروپا که «آیا بدون پادشاهی و
بدون امپراتوری هم میشود زندگی کرد یا نه؟» نتیجهگیری آنها از این درنگ
در کوتاهمدت هر چه باشد در بلندمدت، ذهنیت مسخشدهشان در نظام سلطه را به
هم خواهد ریخت.
مردمی که بیدار شده و برای سرنوشت خود تصمیم میگیرند، پادشاهان و
ملکههای جدید نظامات سیاسی غربی هستند. خاندان سلطنتی به مدت چند هفته
واژه «YES» را از دایره واژگانش حذف کرده بود چون حتی از تصور اینکه نظام
پادشاهی در گروی پاسخ «YES» یک مشت کارگر اسکاتلندی باشد وحشت داشت.اما در آن سوی کانال مانش نیز یک امپراتوری دیگر به خطر افتاده است. اگرچه
با ظهور اسکاتلند مستقل و جمهوریهای کاتالونیا و ولز و باسک و فلاندر،
ممکن است آنها از دایره اتحادیه اروپا خارج نشوند و به آن بپیوندند اما در
نهایت این روند به نفی ماهیت امپراتوریهای غربی دامن میزند که خود این
اتحادیه سمبلی از آن است و در حقیقت بر اساس ذهنیت امپراتوری قرن نوزدهمی
ناپلئون، قرن بیستمی هیتلر و قرن بیست و یکمی بانکداران یهودیتبار به
اینجا رسیده است.
برای همین، اتحادیه مزور اروپا که در قامت مزدور ناتو طی ربع قرن اخیر،
حمایت از تجزیه کشورهای همجوار و همپیمان روسیه در شرق اروپا را از نان شب
هم واجبتر میدانست و حتی به کاسه داغتر از آش تجزیهطلبی در مناطق خارج
از قلمرویش از کردستان عراق گرفته تا سینکیانگ چین تبدیل شده بود، وقتی
نوبت به غرب و شمال اروپا رسید حتی از استانداردهای دوگانه مرسوم هم فراتر
رفت. این اتحادیه که بهتر است آن را مجمع نوکران کاخهای سفید آمریکا و
باکینگهام بریتانیا بنامیم از اواخر دهه 1990 تاکنون با یک دست برای
جمهوریهای تازه استقلالیافته از شوروی و یوگسلاوی و حتی ریزکشورهایی مثل
مونتهنگرو- که نامش ایتالیایی است ولی زبان مردمانش اسلاو- آغوش باز کرده و
از سوی دیگر بارها و بارها در مقابل درخواستهای کاتالونیا و اسکاتلند و
فلاندر و کورس برای خودمختاری بیشتر، خود را به کری زده و فراتر از آن،
تهدیدشان هم کرده است.
2 سال پیش بود که روزنامه سوییسی «تاگسینسایگر» فاش کرد: «در قراردادهای
اروپایی برای جدایی یک منطقه از یک کشور اروپایی نیز هیچ قاعده خاصی در نظر
گرفته نشده است و رسما اتحادیه اروپا در این باره موضع احتیاط را اتخاذ
کرده است.» البته فقط درباره اروپای غربی!
همان زمان رئیس کمیسیون خارجی پارلمان اروپا در واکنش به توافقنامه یک
همهپرسی درباره استقلال اسکاتلند گفت: «جداییهای منطقهای برای اروپا سم
است». پیشبینی او درست بود. این سم اتحادیه را رفتهرفته از پا در
میآورد.
ستون سرمقاله روزنامه خراسان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«پرچمی بسان پيراهن يوسف»به قلم غلامرضا بنی اسدی اختصاص یافت:
فردا نه فقط در تقویم زمین، روز مهمی
است که در تقویم هجری شمسی زمان هم یک روز خاص است، روزی که به نام زیارتی امام رضا
علیهالسلام، درهای آسمان وزمین را به روی هم میگشاید تا آدمها و
فرشتهها بر سبیل بندگی حضرت حق، جلوههایی از حقیقت را دریابند. در این
روز، زمین فراتر از تولد خود، به برکت روز زیارتی حجت خدا، به قرار میآید و بندگان
خداوند نیز، در آستان هشتمین حجت خدا، پور رشید رسول مصطفی، امام علی بن موسی
الرضا(ع) با فرشتگان همنفس میشوند و در حس بهشت همراه و در قرار بندگی هم
عهد. این روز را باید دریافت چنان که بسیارند اهل راز، که ، به پای جان به آستان
بوسی خورشید میآیند و نه بهره یک روز و یک سال، که قدر یک عمر، توشه برمیگیرند.
پس اگر توفیق، جانتان را جاری کرد به سوی حرم، مطمئن باشید بیش از همیشه چشم در
چشم اولیای خداخواهید شد که به قول استاد حاج علی اکبری، در میان فراوانی جمعیت میتوان
بیشتر امید داشت که اولیای خدا را زیارت کرد پس قدر باید دانست این فرصت را، چنان
که اهل دل، قدر میدانند چنان که بسیاری «اویس قرنی وار» از هزاران فرسنگ
دورتر، به حسرت قدر میدانند و بهشت میشود جان و جهانشان وقتی نسیم،
عطری از این دیار برایشان میبرد بله، آنان قدر میدانند حتی خیال حرم
را و دریغ خواهد بود اگر ما قدر ندانیم مجاورت آفتاب را.
هرچند، همسایگان دریا،
شکوه آن را درک نمیکنند- آنگونه که باید- و دامنهنشینان کوه هم عظمت
آن را-چندان که باید- درنمییابند، اما آنان که دورند، با درک عظمت ، نزدیک می
شوند، چنان که به گفته عزیزی از کاروانیان «زیر سایه خورشید»- که پیغام بر حریم کبریایی
سلطان علی بن موسی الرضا(ع) به اندونزی بود- مردم آن دیار چنان به پرچم متبرک حرم-
که همراه کاروان بود- تبرک میجستند و چنان حالی داشتند که میشد همانجا
ازحس یک زیارت قبول سرشار شد. او از عمق ارادت مردم و اوج عشقشان به امام
رضا(ع) میگفت که سنی و شیعه، نمیشناخت بلکه همه دلها رادچار میکرد
و ...
او میگفت و من پرچم را، پرچم
متبرک را، بسان پیراهن یوسف میدیدم که از مصر حرم، تا همه کنعانها رفت
و نه فقط چشم یک یعقوب که بصیرت قبیله یعقوبها را روزافزون کرد و شوق آمدن
به مصر حرم را چنان در جانها انداخت که عالم برجسته اهل سنت، جناب نور
اسکندر، که ۴ماه در بستر بیماری بود، برپا خیزد و به احترام پرچم حرم به مدرسه آید
و در آخر نیز، سیر سفر درمانی خود را از آلمان به ایران و به مشهد الرضا تغییر دهد.
آری، از راه دور هم میتوان با
«زیارت از بعید» اویس قرنی وار چشمههای عشق را جاری کرد و به تکثیر حرم در
جان آدمها پرداخت، تا زیارت، سفرهای شود پرشکوه به پهنه همه زمین و
پرشکوه و پرشکوفه باد، این زمین به هر زمان، پرشکوفهتر باد، سر شاخههای
دستانی که در روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع) از حرم به آسمان قد میکشد و
مستجاب باد کلماتی که برای همگان دعا میشود و سعید باد هرکه در حرم، خود را
نماینده حاجات همه عالم و آدم میداند و نه به کوچکی دستان خود بل به بزرگی و
کرامت امام رضا(ع) برای همه دعا میکند...
مطلبی که روزنامه حمایت با عنوان«تجربه «وین» در مذاکرات «نیویورک»»در ستون یادداشت خود و به قلم دکتر رضا سیمبر به چاپ رساند به شرح زیر است:
در آستانه سفر رئیس جمهور محترم به نیویورک مقر سازمان ملل و همچنین
سالگرد آغاز مذاکرات هستهای ایران با نمایندگان کشورهای عضو 1+5 قرار
داریم. از سال گذشته که مذاکرات آغاز شد جمهوری اسلامی ایران با حسن نیت و
اعتماد و همچنین با روحیه مصمم در جهت حفظ منافع ملی وارد مذاکرات شد.
ایران سعی کرد در این رایزنی ها اعتماد جامعه جهانی را جلب کند. جمهوری
اسلامی همواره سعی کرده با مذاکرات موضوع برنامه صلح آمیز هسته ای اش را
به صورت مسالمت آمیز حل کند. در این راستا توافق نامه ژنو با عنوان برنامه
اقدام مشترک بین ایران و اعضای 1+5 منعقد شد. البته این توافق نامه با
اقدامات داوطلبانه ایران همراه بود. اما در مقابل غربی ها با ایجاد موانع و
کار شکنی های متعدد پاسخ اقدامات اعتماد ساز جمهوری اسلامی را دادند. از
توافق ژنو تاکنون همچنان شاهد اقدامات سوء غربی ها به ویژه آمریکایی ها
بودهایم. آمریکایی ها طی دوره مذاکرات ژنو و همچنین مذاکرات وین مانع
تراشیهای بسیاری را انجام دادند. آنها در هر دوره از مذاکرات مسائل غیر
هسته ای را مطرح می کردند. موضوعی که خلاف توافق اولیه ایران با مجموعه
کشورهای 1+5 است. آنها زیاده طلبی های متعددی از ایران داشته و دارند.
امری که همواره با مخالفت های ایران در سطوح مختلف پاسخ داده شده است.
آنها با عدم پایبندی به تعهدات شان بارها نقض صریح توافقنامه ژنو را مرتکب
شدند. از جمله اینکه اعمال تحریم های جدیدی که با نص صریح توافقنامه ژنو
در تعارض است را رقم زدند. بنابراین بعد از یکسال مذاکره با وجود تمامی
تلاش ها، همکاری ها، همیاری ها و عمل به تمامی تعهدات، 2 اقدام داوطلبانه
نیز انجام دادیم تا حسن نیت ایران برای حل مشکلات موجود را نشان دهیم. اما
در مقابل شاهد نقض مکرر مفاد توافق نامه ژنو، اظهارات خلاف واقع و ادعاهای
عهد شکنانه غربی ها و خصوصا آمریکاییها هستیم. در مورد اخیر این مواضع خصمانه، اظهارات گستاخانه وندی شرمن مذاکرهکننده
ارشد هسته ای آمریکا است. وی در اظهاراتی غیر مسئولانه اعلام کرده که در
صورت عدم کاهش سطح غنیسازی ایران امکان حصول توافق وجود ندارد. مجموعه
مواضع و اقدامات غربی ها و آمریکایی ها ما را به این رهنمود رهبر انقلاب
میرساند که ما به این مذاکرات خوش بین نیستیم. آنها به دنبال حل موضوع
هسته ای ایران نیستند. راهبرد اصلی آمریکایی ها علاوه بر ممانعت از
استقلال ایران در تولید سوخت هستهای، تضعیف ایران و جلوگیری از الگوگیری
کشورهای منطقه و جهان از الگوی مردمسالاری دینی ایران است. اگر برنامه هسته
ای ایران نیز حل شود آنها مسائل دیگری را مطرح می کنند.
ما
اعتقاد داریم که باید به قدرت درون زای خودمان متکی باشیم و با تمام توان
فناوری هستهای خود را توسعه دهیم. ما باید به اهداف مان بیندیشیم و در
راستای تحقق آنها حرکت کنیم. وقتی آنها دانشجویان ایران را از دانشگاه ها
اخراج می کنند و دست به اقداماتی می زنند که در قرون وسطی باید سابقه
آنها را جستجو کرد چه انتظاری میتوان از غربی ها داشت؟ آنها در قرون وسطی
دانشمندان را به جرم علم آموزی، تفتیش عقاید می کردند و حتی آنها را می
سوزاندند. چگونه می توان به این کشورها امیدوار بود؟ ما باید با تمامی
قدرت و توان داخلی در توسعه علم و فناوری خود را ارتقا بدهیم. اگر آنها
خواهان تعامل با ایران هستند باید از مطالبات و زیاده طلبی های شان عدول
کنند و در چارچوب مقررات بین المللی با ایران وارد تعامل شوند، در غیر این
صورت ملت ایران با قدرت به راه خود ادامه خواهد داد. ما 35 سال را با وجود
تهدید و فشار مضاعف دشمنان به سلامت گذرانده ایم. ملت ما روز به روز با
اتکال به الطاف الهی و اتکا به ظرفیت ها و توانمندی های داخلی توانسته با
سرافرازی مشکلات و معضلات را با موفقیت پشت سر بگذارد. هر چه فشارها بیشتر
شده ما موفقیت های بیشتری کسب کرده ایم. باید این را بدانیم که غربی ها
هیچ گاه کمکی به ما نخواهند کرد. دیپلمات ها و اعضای تیم مذاکرات ایران
باید همواره این نکته را مدنظر قرار دهند که ما در مقابل تعهداتی که تقبل
کردیم و انجام دادیم ما به ازایی به ما ندادند. آنچه را که داده اند بخشی
از حقوق مسلم خود ما بوده است.
ما باید همیشه هزینه هایی که برای دستاوردهای مان پرداخته ایم در پیش
دیدگان مان باشد. باید بدانیم که ما حتی جان دانشمندان مان را برای این
دستاورد ها هزینه کرده ایم. این دستاورد ها را ارزان به دست نیاورده ایم
که ارزان از دست بدهیم. رویکرد غربی ها در موضوعاتی مثل تحریم ها اساسا
تغییری نکرده است. غرب به توان وقدرت ایران نیاز دارد؛ از نشانه های آن می
توان به ناکامی برنامه هایی اشاره کرد که بدون حضور ایران تدارک دیده می
شوند، ما باید با تکیه بر این عناصر و منابع قدرت، در مذاکرات حاضر شویم تا
بتوانیم دستاوردهای بیشتری داشته باشیم. نکته مهم بعدی این است که مذاکرات
هسته ای و به طور کلی مذاکرات بین المللی زمان بر است. باید با صبر و
حوصله و البته با درایت، دوراندیشی و اقتدار مسائل را حل کرد. از ابتدای
انقلاب اسلامی تاکنون آمریکاییها هیچ غلطی نتوانستهاند بکنند و به کمک
الطاف الهی از حالا به بعد نیز نخواهند توانست کاری به پیش برند.
سرمقاله روز پنجشنبه روزنامه رسالت به مطلبی نوشته شده توسط گروه سیاست خارجی با عنوان«فروپاشی تئوريك اتحاديه اروپا»اختصاص یافت که در ادامه میخوانید:
آلكس سالموند نخست وزیر اسكاتلند تاریخ همه پرسی استقلال این كشور از بریتانیای كبیر را 27 شهریور اعلام كرده است. دولت انگلیس با همه پرسی مخالف است اما به لحاظ قانونی ابزاری برای جلوگیری از آن ندارد. نخست وزیر انگلیس دیوید كامرون گفته از رای منفی مردم اسكاتلند به همه پرسی مطمئن است. اما نظر سنجی های دقیق نشان میدهد حداقل 52 درصد مردم اسكاتلند با استقلال این كشور از بریتانیای كبیر موافق هستند. اگر این همه پرسی بی سر و صدا و بدون تنش صورت گیرد دیگر كشوری به نام بریتانیای كبیر وجود نخواهد داشت و حتی حضور انگلیس در شورای امنیت سازمان ملل مشروعیت خود را از دست می دهد.مردم اسكاتلند ازماجراجویی لندن در خاورمیانه و حضور انگلیس در اتئلاف های جنگی این منطقه ناراحت هستند. با ورود مهاجران مخالف نیستند. از همگرایی انگلیس با آمریكا دلخوشی ندارند. آنها حفظ عدالت را مهمتر از كسب سود می دانند در حقیقت نوعی سوسیال دموكرات هستند و نمی خواهند در كنار پادشاهی انگلیس قرار گیرند.
پس از جدایی ایرلند شمالی از انگلیس این دومین قطعه از خاك بریتانیای كبیر است كه از پیكر روباه پیر استعمار كنده میشود. همزمان با طرح این جدایی، بحران اوكراین با جدا شدن كریمه از این كشور و الحاق آن به خاك روسیه روابط شرق و غرب را سخت تحت تأثیر قرار داده است. این حادثه همگرایی در اروپا و نیز در گروه 8 و گروه 20 را مورد تهدید قرار داد تحریم های روسیه از سوی غرب، كرملین را عصبانی كرده و آنها را به مقابله به مثل وادار كرده است.از طرفی همین استعداد جدایی طلبانه كه در اسكاتلند مشاهده می شود در كشورهایی چون اسپانیا، فرانسه، بلژیك و چند كشور اروپایی هم به صورت پررنگ وجود دارد.
70 سال پیش كه جنگ جهانی دوم پایان یافت نخبگان فكری در اروپا را به این نتیجه رساند كه برای پایان دادن به خصومت و جنگ افروزی و
شكل گیری یك قدرت جدید در اروپا و رقابت با قدرت های نوظهور به همگرایی نیاز دارند. آنها در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند كه «ناسیونالیسم» مهمترین عامل در وقوع جنگ جهانی اول و دوم و قبل از جنگ های فرسایشی بین انگلیس و فرانسه، فرانسه و آلمان، آلمان و انگلیس و دیگر دولت های اروپایی بوده است.همت نخبگان در سال های پس از جنگ به این نقطه معطوف شدند تا با سركوب تفكر ناسیونالیسم بنیانهای اتحادیه اروپا را پایه ریزی كنند آنها با تئوری تقسیم منطقی سود بازار مشترك و سپس پول مشترك، پارلمان مشترك و از آنجا به قانون اساسی مشترك روی آوردند. اكنون همه پرسی های جدایی طلبانه حكایت از بازگشت به نقطه صفر دارد و تفكر ناسیونالیسم به اندیشه سیاسی اروپاییان بازگشته است. دومینوی تجزیه و جدایی در اروپا از اوكراین شروع شد، اكنون به اسكاتلند رسیده و از آنجا دیگر دولت های اروپایی را نشانه می گیرد.از این پدیده می توان به عنوان فروپاشی مبانی تئوریك اتحادیه اروپا یاد كرد. ممكن است این پدیده با مقاومت هایی از سوی تئوریسین های اتحادیه اروپا روبه رو شود. این مقاومت تنها می تواند زمان فروپاشی را به تاخیر اندازد اما نمی تواند بذر ناسیونالیسم جدید را كه در خاك
مستعد اروپا كاشته شده نابود كند.
غرب و بویژه اروپایی ها همین بذر را در جهان اسلام یكصد سال پیش كاشتند و
آن را قطعه قطعه كردند. اما با ظهور انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی و آهنگ بیداری
در جهان اسلام اندیشه ناسیونالیسم رنگ باخته است و این فرآیند تا شكل گیری قطب
قدرت اسلام در جهان پیش خواهد رفت. شرارت آنها در سوریه و عراق و دیگر كشورهای
اسلامی جواب نمی دهد. اكنون باید آنها به فكر سمپاشی فكری از جوامع خود از تفكر
ناسیونالیسم باشند كه اروپا و غرب از درون مثل موریانه كاخ اتحاد و همگرایی اروپا
و غرب تهدید می كند.
«تحلیل سیاسی هفته»این هفته روزنامه جمهوری اسلامی درستون سرمقاله اش به چاپ رسیده که در زیر میخوانید:سال 93 به نیمه رسید و ششماه از سال "فرهنگ و اقتصاد با عزم ملی
و مدیریت جهادی" سپری گشت و هنوز مسیرهای ناپیموده زیادی در راه وجود دارد كه
باید به سرعت در ماههای پیش رو طی شود. در
هفتههای پایانی شهریور فضای آموزشی، فرهنگی و دفاعی كشور متحول میشود و دو رویداد
مهم خودنمایی میكند. با آغاز سال تحصیلی جدید امسال 12 میلیون دانش آموز و قریب 5
میلیون دانشجو فضای مدارس و دانشگاههای كشور را عطرآگین میكنند و محیطهای آموزشی
بار دیگر مسیر رشد علمی و بالندگی را برای آیندهسازان كشور فراهم مینمایند. آخرین
روز شهریور نیز یادآور آغاز هجوم ناجوانمردانه صدام عفلقی به انقلاب نوپای اسلامی
ایران و اشغال استانهای غربی و جنوبی كشور است كه امسال سی و چهارمین هفته دفاع
مقدس و حماسهآفرینیهای فرزندان رشید این مرز و بوم را گرامی خواهیم داشت.
در
هفته جاری سخنان رهبر معظم انقلاب درباره عوامفریبیهای مقامات آمریكایی و ادعای
آنها برای مبارزه با داعش بازتاب وسیعی در رسانهها داشت. حضرت آیتالله خامنهای
روز دوشنبه پس از گذشت یك هفته از عمل جراحی و هنگام ترك بیمارستان اظهارات مقامات
آمریكایی درخصوص مبارزه با داعش را پوچ، توخالی و جهتدار خوانده و با اشاره به
سخنان وزیر خارجه و سخنگوی وزارت امور خارجه آمریكا كه صراحتاً اعلام كردند از ایران
برای مبارزه با داعش دعوت نخواهند كرد، افزودند: "اینكه آمریكا از ایران برای
حضور در یك كار خلاف و غلط دستهجمعی مایوس میشود، مایه افتخار ما است و افتخاری
بالاتر از این، برای خود نمیدانیم."
حضرت
آیتالله خامنهای، سپس به منظور نشان دادن دروغ گویی آمریكاییها برای مبارزه با
داعش، جزئیاتی را از پشت پرده این ماجرا بیان كرده و گفتند: "در همان روزهای
سخت حمله داعش به عراق، سفیر آمریكا در عراق طی درخواستی از سفیر ما در عراق خواست
كه ایران و آمریكا جلسهای برای مذاكره و هماهنگی درخصوص داعش داشته باشند. سفیر
ما این موضوع را به داخل كشور منعكس كرد كه برخی مسئولان هم با این جلسه مخالفتی
نداشتند اما من مخالفت كردم و گفتم، در این قضیه ما با آمریكاییها همراهی نمیكنیم
زیرا آنها نیت و دست آلودهای دارند و چگونه امكان دارد كه در چنین شرایطی ما با
آمریكاییها همكاری كنیم." رهبر
انقلاب اسلامی با اشاره به مخالفت صریح جمهوری اسلامی ایران برای همكاری با آمریكا
درخصوص مبارزه با داعش، گفتند: "اكنون آنها به دروغ میگویند كه ما ایران را
در ائتلاف شركت نخواهیم داد درحالی كه ایران از ابتدا مخالفت خود را با حضور در چنین
ائتلافی اعلام كرده بود."
حضرت
آیتالله خامنهای تاكید كردند: "آمریكاییها قبلاً نیز با سروصدای فراوان و
با حضور چندین كشور، یك ائتلاف بر ضد سوریه تشكیل دادند اما هیچ غلطی نتوانستند
بكنند و در مورد عراق نیز وضعیت به همینگونه خواهد بود." ایشان با تاكید بر
اینكه آمریكاییها قصد اقدام جدی بر ضد داعش ندارند، افزودند: "خود آمریكاییها
و حتی خود داعشیها به خوبی میدانند حركتی كه در عراق، كمر داعش را شكست، اقدام
آمریكا نبود، بلكه اقدام نیروهای مردمی و ارتش عراق بود كه مبارزه با داعش را به
خوبی فرا گرفته بودند و ضربات جدی به آن وارد كردند."
رهبر
انقلاب اسلامی با تاكید بر اینكه ضربات نیروهای مردمی و ارتش عراق به داعش ادامه
خواهد داشت، خاطرنشان كردند: "واقعیت آن است كه آمریكاییها به دنبال بهانهای
هستند تا همان كاری را كه در پاكستان انجام میدهند و با وجود دولت مستقر و ارتش
قوی، بدون اجازه وارد خاك این كشور میشوند و نقاط مختلف را بمباران میكنند در
عراق و سوریه انجام دهند. آمریكاییها بدانند كه اگر چنین كاری را انجام دهند،
همان مشكلاتی كه در ده سال گذشته بر سر راهشان در عراق به وجود آمد، بار دیگر به
وجود خواهد آمد."
در
روزهای پایانی هفته دكتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه كشورمان در صدر تیم مذاكره
كننده هستهای برای انجام هفتمین دور از مذاكرات جامع هستهای با گروه 1+5 و شركت
در شصت و نهمین مجمع عمومی سازمان ملل وارد نیویورك شد و دیروز دیدار دوجانبهای
را با كاترین اشتون برگزار كرد. طرفین ابراز امیدواری كردند بتوانند چگونگی ادامه
مسیر مذاكرات را مشخص كرده و در این باره تصمیمگیری كنند كه در صورت نیاز، وزرای
خارجه 6 كشور نیز در نیویورك گردهم خواهند آمد. به
علاوه این روزها، دومین فرصتی است كه دكتر روحانی برای حضور در نشست مجمع عمومی
سازمان ملل به نیویورك سفر خواهد كرد و مناسبتی فراهم میشود تا جمهوری اسلامی ایران
در سطحی گسترده، رایزنیهای دیپلماتیك را برای تبیین مواضع و حقوق هستهای خود
انجام دهد. واقعیت ملموس سالهای اخیر كه از روند مذاكره با غربیها به دست آمده
نشان میدهد طرف مقابل به دنبال زیادهخواهی و عقب نشینی ایران از حقوق مسلم هستهای
بوده و حاضر به رعایت حقوق مساوی طرفین و اجرای بازی "برد - برد" نیست،
والا تا قبل از 4 آذر میتوان به توافقی جامع دست یافت كه هم حقوق هستهای ایران
رعایت شود و هم نگرانیهای احتمالی از صلح آمیز بودن ماهیت فعالیت هستهای ایران
برطرف گردد.
در
عرصه تحولات خارجی هفته نیز میتوان به اخبار تشكیل اجلاسهای عقیم "جده" و
"پاریس" و تلاش برای ایجاد ائتلاف نمایشی علیه داعش با محوریت آمریكا،
حوادث نگران كننده لیبی، سوق یافتن یمن به سوی یك انفجار مردمی و تحولات افغانستان
اشاره كرد. در
عراق، تشكیل دولت جدید و تكمیل پازل سیاسی این كشور، زمینه را برای مقابله با تهدیدات
گروه تروریستی داعش فراهمتر كرد، هر چند انتظار میرفت مجلس این كشور به وزرای پیشنهادی
دو وزارتخانه راهبردی دفاع و كشور كه برای كسب رأی اعتماد معرفی شده بودند رأی
اعتماد بدهد ولی رقابتهای حزبی و سهم خواهیهای طایفهای كه به مختصات سیاسی عراق
تبدیل شده است، تكمیل كابینه حیدرالعبادی را به فرصت دیگری موكول كرد.
در
همین حال آمریكاییها كه همواره به دنبال بهانهجویی و تحكیم پایههای نفوذ و حضور
خود در منطقه هستند، با پیش كشیدن موضوع ناتوانی دولت و ملت عراق در مبارزه با
داعش خواستار تشكیل ائتلاف علیه تروریسم به منظور تجاوز به حریم هوایی كشورهای
منطقه به بهانه بمباران مواضع داعش شدند. البته این تصمیم، صرفنظر از مغایرت با
موازین حقوقی بینالمللی و نقض حق حاكمیت كشورها به لحاظ فهرست رژیمهایی كه در این
ائتلاف، مدعی مبارزه با داعش شدهاند نشان میدهد كه این رژیمها، خود
"پدرخواندههای" گروههای تروریستی و افراطی و حامیان اصلی داعش در سوریه
و عراق بوده و به همین دلیل ادعای مقابله با داعش از سوی آنان یك اقدام نمایشی برای
پوشش دادن به حضورشان در منطقه است. از این رو به دنبال اعلام راهبرد جدید اوباما
در نبرد با داعش، شماری از همپیمانان این كشور در اقدامی نمایشی در جده و پاریس
گردهم آمدند تا مانند گذشته دنبالهروی خود را از سیاستهای واشنگتن نشان دهند.
شركت
كنندگان در این كنفرانسها بر لزوم مقابله با تروریسم در جهان به ویژه در عراق و
سوریه تاكید و ادعا كردند برای این منظور نباید حتی لحظه را از دست داد. از جمله
مواردی كه بر آن اجماع شد معرفی ائتلاف جدیدی متشكل از 25 كشور بود كه قرار است
جبهه بینالمللی مقابله با تروریسم را شكل دهد. این كشورها در واقع همانهایی
هستند كه از حامیان داعش در براندازی نظام سوریه بوده و اكنون كه از این هدف
بازماندهاند، به دنبال مداخله در امور سوریه تحت پوشش مبارزه با داعش هستند.
قطعاً این ائتلافها نیز قبل از آنكه بتواند نیات پلید سردمداران كاخ سفید را
برآورده سازد، ریاكاری سیاسی كشورهای مدعی مبارزه با تروریسم را برملا ساخته و
پرونده سیاه آنان را در استفاده ابزاری از تروریسم و برخورد دوگانه با این پدیده
شوم نشان میدهد.
آنچه
كه ملت و دولت عراق و سوریه در شرایط كنونی به آن نیازمند هستند، اقدام صادقانه و
مسولانه همه كشورها در كمك حقیقی برای مقابله با تروریسم و پرهیز از اقدامات
مداخلهجویانه نظامی و سیاسی در مسائل داخلی بغداد و دمشق به بهانه مبارزه با
تروریسم است والا همانگونه كه در سالها و ماههای اخیر اثبات كردهاند خود به تنهایی
قادرند كمر تروریسم و حامیان پشت پرده آنان را بشكنند. اوضاع
در لیبی روز به روز بحرانیتر میشود و این كشور نفت خیز اسلامی در شمال افریقا
رسماً به صحنه كامل جنگ داخلی و مسلمان كشی تبدیل شده است. این كشور كه پس از سقوط
نظام دیكتاتوری قذافی نتوانسته یك روز آرام را پشت سر بگذارد همچنان درگیر سهم
خواهی گروههای داخلی و مداخلات كشورهای خارجی است؛ كشوری با دو دولت، دو مجلس و
دو ارتش كه هر یك با دیگری درحال كشمكش است.
هر
چند شعله آتش فتنه در لیبی توسط غربیها برافروخته شده ولی آنها مثل همیشه پشت
صحنه عمل میكنند و كشورهای منطقه و گروههای مسلح داخلی آتش افروز این معركه
هستند. قطر، مصر، عربستان با مداخلات خود، این كشور را به صحنه كشمكشهای خود تبدیل
كردهاند و از همین روست كه ارتش مصر با حمایت فرانسه، عربستان و امارات، خود را
برای حمله به لیبی آماده میكند. یمن
نیز وارد چهارمین هفته تحصن بزرگ معترضان علیه دولت به رهبری حوثیها شد. حوثیها
كه این بار در قالب انصارالله توانستهاند عرصه مبارزه با دولت دیكتاتوری جانشین
علی عبدالله صالح را از استان شمالی صعده به پایتخت كشانده و اقشار وسیعی از مردم
را از سراسر كشور به صف معترضان سوق دهند، به عنوان تجلی اراده مردم و ادامه دهنده
راه انقلاب ناتمام ملت یمن نقش زیادی را در تحولات یمن ایفا كرده به گونهای كه
اگر مداخلات خارجی نقشآفرینی نكند، خواهند توانست رئیسجمهور یمن را وادار به تمكین
خواستههای مشروع مردم نمایند.
در این
هفته حواشی سرنوشت ساز انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به نقطه حساسی رسید.
"اشرف احمد غنی زی" و "دكتر عبدالله" دو رقیب پیروز كه بر سر شمارش
آرا با یكدیگر در كش و قوس هستند تحت مدیریت وزیر خارجه و سفارت آمریكا بر سر تقسیم
قدرت به تفاهم نزدیك شدند. بنظر میرسد با اعلام توافق بر سر ریاست جمهوری احمد غنی
زی و معاونت اجرایی عبدالله این جنجالها ختم به مصالحه بشود.
دکتر سمیه مردانه مطلبی را با عنوان«شرط رونق پایدار بخش خودرو»در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رساند که به شرح زیر است:
در دهههای اخیر همزمان با تبدیل شدن خودرو از یک کالای لوکس به یکی از
ضروریترین مایحتاج زندگی شهری، سیاستگذاریها، تصمیمگیریها و تصویب
قوانین جدید بیش از پیش حائز اهمیت شده است. گمانهزنیها در مورد پیشنهاد
افزایش سقف وام خودرو بدون تردید این سوال را به ذهن بسیاری از مخاطبان
اقتصادی متبادر میکند که اولا آیا چنین افزایشی لازم است و ثانیا چه تبعات
مثبت و منفی کوتاهمدت و بلندمدتی میتوان برای آن متصور بود؟خرید
خودرو به عنوان یک کالای مصرفی بادوام در اکثر کشورهای دنیا، صرفنظر از
میزان توسعهیافتگی آن، از محل اعتبارات تامین مالی میشود و در برخی از
کشورها مانند انگلستان این اعتبارات حتی تا 80 درصد قیمت خودرو را پوشش
میدهد. پرداخت وام خودرو با منطق اقتصادی نیز سازگار است؛ چراکه قیمت
بالای انواع خودرو در مقایسه با متوسط دستمزد دریافتی مانع از دسترسی بخش
مهمی از جامعه به این کالا میشود. برای مثال در ایران متوسط درآمد اقشار
متوسط و پایین جامعه رقمی حدود یک میلیون تومان است، در خوشبینانهترین
حالت اگر این متوسط را ماهی یک میلیون تومان و نرخ پسانداز فرد را 10 درصد
فرض کنیم (که برای اقشار مذکور بسیار بعید است)، به این شرط که قیمت خودرو
ثابت بماند، حداقل 10 سال طول میکشد که فرد پول لازم را برای خرید
ارزانقیمتترین خودرو موجود در بازار فعلی پسانداز کند. در چنین شرایطی
میتوان به جرات گفت که پیشنهاد افزایش وام خودرو بسیار بجا و بلکه حتی دیر
هم شده است.
نکته مهمی که در این مورد وجود دارد، نرخ بهره وام مذکور و
نحوه تعیین آن است که میتواند تاثیر بسزایی در تبعات اتخاذ چنین سیاستی
داشته باشد. تاثیر مثبت پرداخت این وام تنها در صورتی بادوام خواهد بود که
نرخ بهره آن در بازار وجوه وامدادنی و به صورت کاملا آزادانه تعیین شود.
دستوری بودن این نرخ اگرچه ممکن است در کوتاهمدت با ایجاد یک تکانه مثبت
در طرف تقاضا موجبات افزایش تقاضا و رونق بازار خودرو را ایجاد کند، اما در
بلندمدت نه تنها رونق مستدام را در پی نخواهد داشت، بلکه یکی از عوامل
اصلی عدم کارآیی و بهینگی عرضه و تقاضا در این بازار خواهد بود. از این رو
لازم است تا شورای پول و اعتبار نه تنها برای وام خودرو که برای هر گونه
وام به این مساله توجه کند که مداخله این نهاد در قیمتگذاری وام که همواره
به سوی ایجاد سقف برای قیمت است، میتواند موجبات سرخوردگی طرف پسانداز
را به همراه داشته باشد و این امر به مفهوم آن است که در بلندمدت وامها
نمیتوانند اعتبارات مالی لازم را داشته باشند و به این شکل تداوم نخواهند
داشت. اگر نرخ آزادانه تعیین شود، آن گاه خود بانکها در مورد میزان وام
نیز با فراغ بال میتوانند تصمیمگیری کنند و مشتاقانه حاضرند با افزایش
قیمت خودرو، سقف وام خویش را افزایش دهند؛ اما مداخله در نرخ بهره وام عملا
این امکان را از سیستم بانکی سلب کرده است.
روزنامه ابتکار را میخوانید که در ستون سرمقاله اش مطلبی را با عنوان«چند روايت هولناک درباره آب»به قلم جواد حیدریان به چاپ رساند:
ز «تا
آبانماه تنها دو نوبت باران میبارد»، «سد لار و لتیان خشک شدند»، «روحانی: به طور
جدی در مصرف آب صرفه جویی کنید» اینها چند گزاره خبری هستند. نه! این جملات چند
گزاره خبری هولناک هستند! بحران آب در ایران به وضعیتی غیر متعارف دچار شده است. منابع آبی به
پایین ترین سطح خود رسیده و دشتها برای خشک شدن از همدیگر سبقت میگیرند. برداشت
آب از سفرههای زیر زمینی به بالای 80 درصد رسیده و حالا تبخیر زیاد، بارش کم و
برداشت بی رویه، سفره های زیر زمینی را هم خالی کرده و کاسه چشم سدها را خشکانده
است. نیمی از حدود 600 دشت ایران دیگر غیر قابل بازگشت هستند. اینها و نمونههای بیشری از بی ملاحظگی سرزمینی به روشنی مشخص کرده
است که دور جدید کم آبی و خشکسالی در ایران آغاز شده و از همه سو سایه مرگ را میتوان
بر سر طبیعت و تنوع زیستی کشور دید. خشک شدن جنگلهای زاگرسی، مرگ گونههای جانوری
بر اثر بی آبی و حالا هم خشک شدن سدها در شهرهای مختلف کشور نشان میدهد بی تفاوتی
نسبت به توسعه پایدار چطور میتواند بیش از همه حیات انسانی را تهدید کند.
گستردگی و فراگیر بودن بحران آب نشان میدهد؛ تغییر اقلیم نقش به
مراتب کمتری به نسبت سوء مدیریت در کاهش و نابودی منابع آبی در ایران داشته است.
اگرچه دوران کم بارشی در ایران آغاز شده و مدیریت بحران در ایران باید خود را برای
شرایط ویژه ای در آینده آماده کند.
تا همین یک سال پیش شاید کمتر مقام دولتی حاضر بود بپذیرد کشور با
بحران آبی و اثرات محیط زیستی ناشی از کمبود آن مواجه است.تذکرهای مدام رسانهها
و کارشناسان راه به جایی نبرد اما در همین چند ماه اخیر وزیر نیرو، مقامات وزارت
کشاورزی و کارشناسان و مدیران سازمان محیط زیست نسبت به بحران آب بیمناک شده و
قرمزی وضعیت را درک کرده اند. حالا همه یکصدا نسبت به کاهش منابع آبی، افت سفرههای
زیر زمینی، خشکی تالابها و دشتها و دریاچهها هشدار میدهند اما آنچه سبب شد رئیس
جمهوری از مردم بخواهد در مصرف آب به شکلی جدی صرفه جویی شود، عمق فاجعه و بحران زیستی
در ایران را نمایان میسازد.
کشاورزی ناپایدار متهم ردیف اول است. مصرف بی اندازه آب در کشاورزی
سنتی، سبب شده منابع آبی کشور، ظرف سه تا حداکثر چهار دهه به پائین ترین سطح خود
نزدیک شوند. اگر برای نمونه سری به اطراف دریاچههای [سابق] کشور بزنید متوجه میشوید
باغات سیب در اطراف دریاچه ارومیه، جالیزهای خیار و کاهو و گوجه در اطراف دریاچه پریشان
و سبزی محصولات در کرانه خشکیده تالابهای کشور چگونه شاهد مرگبار مهمترین اکوسیستمهای
کشور هستند و کشاورزان تربیت نشده و بدون ناظر چگونه آب را از عمق زمین با هزارن
تلمبه غیر مجاز، بیرون کشیده و شیره زمین را مکیده اند!باغها پر بار و جالیزها پر محصولند اما از دریاچهها چه چیزی باقی
مانده جز توده ای خاک خورد شده که خود کانون جوشش گرد و غبار و زمینه آلایندگی وسیعی
برای کل کشور فراهم آورده است. تنشهای اکولوژیک در دشتهای استان فارس، تهران،
خراسان، یزد و سمنان و... خود را به وضوح نشان داده است.
ایران نه تنها در مدیریت اکوسیستمهای آبی از میان 132 کشور جهان رتبه
130 را دارد بلکه در مصرف حفرههای درونی زمین مخرب ترین کشور دنیا لقب گرفته است.
خالی شدن سفرههای زیر زمینی از آب به دلیل برداشت بی رویه برای کشت محصولات
کشاورزی کار را به جایی رسانده که بی شک امنیت ملی در ایران به وضعیت نامطلوبی
مبتلا خواهد شد.با این حال اگر شیوههای آبیاری و کشت محصولات کم مصرف و سازگار با
اقلیمهای متفاوت در کشور اصلاح نشود و مشارکت عمومی در این میان بوجود نیاید، به
زودی شاهد نزاعهای محلی و برخوردهای قبایل و گروهای مردمی بر سر توزیع منابع آب
خواهیم بود.