شما سالهاست در نمایشهای رادیویی نویسندگی، کارگردانی و بازیگری را تجربه میکنید. کدام یک از این رشتهها به لحاظ روحی بیشتر شما را راضی میکند؟
این مساله سلیقهای است، اما من بازیگری را به هر کار دیگری ترجیح میدهم و بیشتر دوستش دارم.
در عرصه نمایشهای رادیویی، کارگردانی نمایشهای مختلف همچون «شاه لیر» و « ربهکا» را در کارنامه دارید که جزو آثار خوب رادیو است، اما به بازیگری بیشتر از کارگردانی علاقهمند هستید؟
به دلیل اینکه تخصصم بازیگری است و روی این مقوله هم تمرکز دارم. در کنارش هر وقت کارگردانی اثری به من پیشنهاد شده پذیرفتهام، اما دغدغه اصلیام بازیگری است و بیش از هر چیز خودم را بازیگر میدانم.
در ارتباط با نمایشهای رادیویی باید بگویم نمایشهای ما طبق استانداردهای بینالمللی تولید و پخش میشود، حتی در خاورمیانه حرف اول را میزنیم و آثار ما در دنیا جزو چند کار برتر است. بنابراین این مدیوم نهتنها قابل دفاع، بلکه قابل تحسین است.
من جایی کار میکنم که استانداردهای کارم برتر از استانداردهای بینالمللی است. بنابراین کار را در این مدیوم دوست دارم و مرتب آن را تجربه میکنم. همیشه هم تلاش کردم کارم را به بهترین شکل انجام بدهم. بیشتر مردم این کمالگرایی را دارند و این ویژگی منحصر به من نیست. همین حس باعث میشود کارهای خاص انجام بدهم و تلاش کنم بهترین باشم.
زمانی که دانشجو بودم، وارد عرصه نمایشهای رادیویی شدم. همیشه دوست داشتم بیانم را قوی کنم و کسب تجربه در مدیوم رادیو برایم جالب بود. فضای نمایشهای رادیویی را دوست داشتم. به قول همکاران و دوستان، استعدادم هم در این زمینه خوب بود و بارها کسانی که در هنر این مملکت درجه یک هستند، مرا مورد تشویق قرار دادند که بهتر است به فعالیتم در این رسانه ادامه و کارهای خوب و خلاقانه انجام بدهم.
با وجود سختیهایی که در رادیو وجود دارد، اما به کارم در این رسانه ادامه دادم. کار در فضای رادیو را خیلی دوست دارم. خوشبختانه تلاشهایم نتیجه داد و زمانی اولین نمایش رادیویی را کارگردانی کردم که محال بود به یک جوان این کار را بسپارند و بیشتر کارها را کارگردانان پیشکسوت کارگردانی میکردند، حتی محال بود یک جوان در جشنوارههای بینالمللی هم خودش و هم عوامل و بازیگران کارش جایزه بگیرند، اما همه این اتفاقهای خوب برای من افتاد.
به عنوان یکی از جوانانی که توانستید به عرصه کارگردانی نمایشهای رادیویی راه پیدا کنید، از این تجربه برایمان بگویید.
کارگردانی نمایش رادیویی مراحلی داشت که من آن را سالم طی کردم و الان بر این باور هستم که کار نمایش رادیویی گروهی است و به هیچوجه انفرادی نیست. ما عکاس و نقاش نیستم، بلکه باید گروهی کار کنیم تا بتوانیم یک اثر درخشان تولید کنیم.
من کارگردانی نمایشی مثل «طبل حلبی» اثر گونترگراس را در کارنامهام دارم که در هفت قسمت کارگردانی و یکی از نقشهایش را هم بازی کردم. کارگردانی این نمایش کار دشواری بود، چرا که باید بازیهای این نمایش بیبدیل در میآمد تا حق مطلب ادا میشد.
در نمایشهای شاه لیر و ربهکا خلاقیت دیگری انجام دادیم. تا آن زمان وقتی میخواستیم فلاش بک (رجعت به گذشته) را در نمایش رادیویی نشان بدهیم، معمولا از موسیقی و اکو استفاده میکردیم؛ ولی من برای اولین بار در این نمایش برای این بخشها، موسیقی و اکو را حذف کردم و صداسازی کردم که خوشبختانه خروجی خیلی خوبی داشت.وقتی برای اولین بار این کار را انجام دادم، خیلیها با من همکاری نکردند، اما شهناز دهکردی نخستین تهیهکننده رادیو بود که در این زمینه با من همراه شد و با ساند افکت و صداسازی نمایش را ضبط کردیم و از این روش در دیگر نمایشهای رادیویی هم استفاده شد.
ریتم در نمایش رادیویی چه جایگاهی دارد، زیرا گاهی شاهد هستیم برخی نمایشها بیجهت ریتم طولانی دارند؟
ریتم در نمایش رادیویی اهمیت زیادی دارد. روزی که به رادیو آمدم به این مساله خیلی توجه کردم و برایم سرعت خیلی مهم بود. زمانی ریتم در یک اثر هنری کند میشود که منظور خاص از این کار داشته باشیم. به نظرم ریتم کند به نمایش رادیویی لطمه میزند. به همین دلیل ریتم مناسب در نمایش رادیویی همیشه جزو اولویتهای کارم است.
بزرگان ادبیات نمایش همیشه به ریتم کار و احترام به شعور مخاطب تاکید دارند و من هم تلاش میکنم به این دو مورد توجه کنم. خوشحالم در این راه دوستانی داشتم که مرا همراهی و حمایت کردند. گرچه بعضیها هم بودند که نهتنها حمایت نکردند، بلکه به من لطمه هم زدند، ولی به قول معروف وقتی آب راه خودش را پیدا کند، به مسیرش ادامه خواهد داد. به نظرم در نهایت آنچه باقی میماند، اثر هنری است.
استادان شما در رادیو چه کسانی بودند؟
در رادیو از خسرو فرخزادی، مهین نثری، صدرالدین شجره، بهزاد فراهانی، ثریا قاسمی، زندهیاد احمد آقالو و ژاله علو بسیار آموختم.
اشاره کردید علاقهمند به انجام بهترین و خاصترین کارها هستید. اگر بخواهید نگاهی به کارنامهتان داشته باشید، فکر میکنید این اتفاق برایتان افتاده است؟
بله، خوشبختانه این اتفاق افتاده، اما راهی طولانی پیش رو دارم، چون آنقدر ناشناختهها زیاد است و دنیای هنر بیکرانه، که هر چقدر یاد بگیرم و تجربه کنم باز کم است. من زمان و انرژی زیادی برای کارهایم در رادیو گذاشتم. مدیوم برایم فرقی نمیکند، بلکه همیشه تلاشم را برای کارم کردم، حتی در زمینه بازیگری و کارگردانی نمایش رادیویی مشغول نگارش یک کتاب هستم که اطمینان دارم برای خیلیها مفید خواهد بود. امیدوارم امسال چاپ شود. با نگارش این کتاب دین خودم را به این حوزه ادا کردم.
تا چه میزان حق انتخاب نمایشنامهها را دارید تا روی آن کار کنید؟
انتخاب با ما نیست. فقط باید خوش شانس باشیم و نمایشنامههای خوب برای کار کردن به دست ما برسد. خوشبختانه نمایشهای بزرگ جهان مثل شاه لیر و ربهکا قسمت من شد و این دو نمایش را به ترتیب در 21 قسمت و چهار قسمت کارگردانی کردم. البته برخی مواقع هم پیش میآید نمایشنامههایی را خودمان برای کار انتخاب یا نمایشنامههایی را تنظیم میکنیم و برای تولید پیشنهاد میدهیم.
بیشتر علاقهمند هستید روی نمایشنامههای ایرانی کار کنید یا خارجی؟
فرقی نمیکند. وقتی نمایشنامهای خوب باشد ترجیح میدهم هر دوی آنها را کار کنم.
در مقام کارگردان آیا انتخاب بازیگران برای نمایشنامههای داخلی و خارجی با یکدیگر فرق دارد؟
بله، متفاوت است. هر بازیگری با توجه به جنس صدا، ظرفیت بازی، لحن و متناسب با نقش انتخاب خواهد شد. به عنوان مثال اگر بازیگری در نمایش ایرانی نقش حاجی فیروز را بازی میکند، طبیعی است با همان صدا و بیان نمیتواند نقش هملت را بازی کند؛ مگر آن که هملت را به شکل سیاهبازی اجرا کنیم. هر نقشی صدا، لحن، ریتم و حال و هوای خودش را میطلبد. بنابراین به خاطر تفاوت نقشها و فرهنگها، بازیگر باید متناسب با کیفیت رفتاری نقش عمل کند.
با توجه به این که در این سالها روی نمایشنامههای داخلی و خارجی بسیاری کار کردید، به نظرتان مخاطب با متنهای داخلی بیشتر ارتباط برقرار میکند یا خارجی؟
هر اثر هنری که تاثیرگذار باشد با مخاطب ارتباط برقرار میکند. بسیاری از نمایشنامهها در دنیا نوشته میشود که به صورت ترجمه در دسترس قرار میگیرد. به نظرم بسیار حیف است که ما بخواهیم نمایشنامههای ایرانی و خارجی را از هم به این صورت تفکیک کنیم.
نمایشنامههای ایرانی با فرهنگ و شکل زندگی مردم ما همخوانی بیشتری دارد، به دلیل این که شخصیتها از خود افراد جامعه شکل میگیرند، اما فراموش نکنیم غیر از شخصیتپردازی و خط داستانی، مفاهیم انسانی در بسیاری از نمایشنامهها نهفته است که این مرز را از بین میبرد. آنچه در نمایشنامه بسیار مهم است غیر از خط داستانی، شکل، فرم و برداشت درام نمایشنامه است که مربوط به ساختار نمایشنامه میشود.
نمایشنامه و نمایشنامهنویسی در ایران هنوز جای رشد و تکامل بیشتری دارد. به این معنا که از لحاظ تکنیک و فرم بسیاری از نمایشنامهها در دنیا دارای بنیاد و بنیان قوی است. آنچه در نمایشنامه ایرانی اهمیت دارد این است که ما نمایشنامههای خوبی داریم که مفاهیم، شکل و فرم دراماتیک با تکنیکهای خاص در هم میآمیزد تا بتواند کشش لازم برای جذب مخاطبان داشته باشد.
تنظیم رادیویی تا چه میزان در اقتباس نمایشنامههای خارجی نقش دارد؟
این مساله خیلی مهم است و باید سلامت اقتباس در تنظیمکنندهها وجود داشته باشد. برخی مواقع دخل و تصرف در یک نمایشنامه به درام لطمه میزند و بعضی وقتها کمک میکند. زمانی که اقتباس میشود دست تنظیمکننده باز است و میتواند اعمال نظر بیشتری داشته باشد، ولی آنچه در رادیو مهم است این که تنظیمکننده رادیو باید به درام و نمایشنامهنویسی مسلط باشد و ادبیات و درام ایران و جهان را بشناسد تا بتواند از رونویسی فراتر رفته، صحنههای متفاوت نمایش را با ظرفیت نمایش در رادیو تطبیق و سازگار کند.
به نظرتان ما تنظیمکنندههای خوبی داریم؟
متاسفانه تنظیمکنندههای خیلی خوب کم داریم.
در صحبتهایتان اشاره کردید نمایشهای رادیویی ایران حرف اول را در خاورمیانه میزند. حرفتان بر اساس آمار است یا تحقیقات میدانی خودتان؟
نتیجه تحقیقات خودم است. اگر به نمایشهای رادیویی ایران و دیگر کشورها گوش بدهید، متوجه این ماجرا میشوید، ضمن این که من داور بینالمللی جشنواره رادیو هم بوده و نمایشهای رادیویی کشورهای دیگر را هم شنیده ام، واقعا جایگاه نمایشهای رادیویی ایران خیلی بالاست و میتوان گفت بیبدیل و منحصر به فرد است.به نظرم از ظرفیت نمایشهای رادیو خیلی استفاده نمیشود. این اشکال به آدمها برمیگردد نه به نمایشهای رادیویی. به همین دلیل در دورههایی درخشان است. این مساله فقط شامل نمایشهای رادیویی نمیشود. اگر تئاتر الان ایدهآل نیست، فی نفسه به خاطر تئاتر نیست، بلکه برای نمایشهایی است که کار میکنیم.
اگر نگاه حرفهای و دلسوزانه به نمایشهای رادیویی داشته باشیم و از افراد متخصص بهره ببریم، نمایشها فوقالعاده خواهند شد. جامعه ما به هنرمند نیاز دارد، نه به تعدادی کارگر هنر. برخی فقط بازی میکنند یا مینویسند و کارگردانی میکنند، اما هنرمند نیستند. این در حالی است که هنر در درون خودش آموزش میدهد.
وقتی از هنر برای آموزش استفاده میشود، پایههای بنیادی و تفکر فرهنگی جامعه را در زمان خودش میسازد و بد نیست هرازگاهی به این مساله فکر کنیم. معتقدم در زمانهای زندگی میکنیم که هنرمندانه زیستن دشوار است. به هر حال برای من این مهم است که قبل از هنرمند شدن، هنر زندگیکردن را یاد بگیرم.
بنابراین باید سعی کنیم با انجام کارهای خوب پاسخگوی لطف مردم باشیم. هنر بسیار ارزشمند و نامحدود است و نیاز به عشق و زحمت فراوان دارد که انسان بتواند به درک وسیعتری از زندگی و کائنات برسد.