به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران به نقل از "پایگاه اطلاع رسانی عراق"؛ این خوب است که روحانیون می گویند، "داعش" و "القاعده"، اولین دشمنان اسلام هستند، ولی اقداماتی که این دو سازمان تروریستی از سال 2001 تا آنچه که امروز در سوریه و عراق شاهد آن هستیم، انجام داده اند، نشان می دهد که پاسخ دادن به اندیشه ی وهابی و تروریستی آنان، از طریق محکومیت، نصیحت، ارشاد و حتی با توبه نیز، ممکن نخواهد بود.
این وحشی گری و خشونتی که این دو سازمان تروریستی اعمال می کنند، تنها به این دو کشور محدود نبوده و پیش از این نیز در الجزائر، افغانستان و دولت های آفریقایی و مسلمان آسیا، شاهد آن بوده ایم؛ هر کدام از این سازمان ها، با امید به بازگرداندن گذشته ی دور خود از طریق ویرانی و یا پنهان کردن وعده ی موعود با ساخت رویدادهایی که وعده ی عدل نهایی را نزدیک جلوه می دهد، می خواهد اسلام را طبق خواسته ی خود اجرا کند. و بین این دو حالت، استراتژی ها و منافع بین المللی، با ریختن خون بی گناهان، پنهان می ماند، ولی غایب اصلی در هر دو حالت، همان اسلام واقعی است که این جنگ وحشیانه به اسم و با پرچم آن، صورت می گیرد.
فضایی از نفاق و دورویی بر جهان عرب حاکم شده که هدفش بیزاری جستن از داعش است؛ همه آن را تقبیح و محکوم می کنند، ولی چنانچه این تقبیح و محکومیت با این سوالات همراه نباشد و به آن پاسخ نگوید، بی مفهوم خواهد بود: آیا اسلام، ترور را مجاز می داند و پیشینه نظریه ای که سازمان های اسلام سیاسی در توجیه خشونت چیست؟ آیا امکان بحث و بررسی خاستگاه اندیشه اسلام سیاسی و مشروعیت بخشی به آن وجود دارد؟ آیا پیشرفت تروریسم به اسم اسلام، می تواند جوازی برای ورود به اصلاح واقعی دین باشد؟
هیچ کس خواستار برگزاری کنفرانس اسلامی و بین المللی برای اصلاح مفاهیمی که چه به زور و چه با تکیه به گذشته ای دور که وقایع و مستندات خاص خود را دارد و امروز دیگر اصلاح شدنی نیست، به اسلام اضافه شده، نشده است. از طرفی توحش و از طرفی دیگر، نفهمی و کودنی، موجب می شود که با دوزبان دین به عنوان اعتقادات و پیشرفت علمی به عنوان واقعیت با آن دو حرف زد، تا تفکیک اسکیزوفرنی اجتماعی-روانی، میان مفاهیم موروثی افراطی و آداب و سنن جاهلی، و میان جهانی شدن و سرعت انتقال افکار و عادات جدید و پیشرفت علمی، صورت گیرد.
این تکفیری ها، خودشان را مجریان دستورات الهی در برخورد با بشریت و بویژه غیر مسلمانان، به حساب می آورند. افراد بسیاری مانند بن لادن و زرقاوی، در مقابله با کسانی که آنها را به خاطر اعمال تروریستی، به خروج از دین اسلام متهم کردند، همین عقیده را ابراز کردند؛ بن لادن و پیروان او اعتقاد داشتند که بسیاری از مسلمانان از او تبعیت می کنند و اقدامات تروریستی آنان علیه غیر مسلمانان و حتی مسلمانانی که با آنها هم عقیده نیستند، را اعمالی مشروع و موجه می دانند. این یک جنبه از رویکرد نظری داعش است و در مقابل ای سازمان باصطلاح دینی، به متون مقدس با نگاهی تاریخی مراجعه نکرده تا با بررسی شان نزول و شرایط نزول آن، میان آنچه در این زمان و زمان های دیگر، صلاحیت استمرار دارد، تفاوت قائل شود.
منظور از آن، چیزی است که به اصالت دین اسلام مرتبط است، به گونه ای که اساس آن، قانون اخلاق کلی و سازگاری، محبت و برخورد نیکو و پرهیز از بی اخلاقی ها، خشونت و تبعیض میان شهروندان، بر اساس دین است.
جاهلیت معاصر داعش، گمان می کند که دارد برای اینکه مسلمانان به قدرت جهانی تبدیل شوند، تلاش می کند و به پیشرفت فناوری و دانش، براساس ایده های جاهلی موروثی که کامپیوتر، لیزر و بمبگذاری ها را جایگزین شتر، اسب و شمشیر کرده، تکیه دارد تا عقیده سلفی خود را با زور، بر دیگران، تحمیل کند.
این گروه تروریستی، فراموش کرده که اگر خدواند می خواست همه انسان ها بر یک دین باشند، قطعا چنین می کرد و احداقل، اسلامگرایان نباید به ان تفکر اعتقاد داشته با شند، مگر زمانی که خدا خواست باشد کافران را به دست مسلمانان هلاک سازد.
تکفیری ها، اسلام و مسلمانان را به عقب باز می گردانند، چه کسی می خواهد آنان را بیدار کند و با دیدی جدید، آنها را به جلو سوق دهد؟ چه کسی اسلام را با اصلاح مفاهیمی که آن و جوامع آن را ویران می سازد، نجات می دهد، و نه تنها برای تبیین جنایات القاعده و داعش، بلکه برای نجات جوامع اسلامی از وبای این دو گروه تروریستی، به برگزاری کنفرانس جهانی فرا خواهد خواند؟
انتهای پیام./