سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

«از هواپیماهای قراضه شهباز تا آنتونوف 140» به روایت خسرو معتضد

در جنگ جهانی دوم هواپیماهای مونتاژ شده انگلیسی در کارخانه هواپیماسازی شهباز در شرق تهران (دوشان تپه) نه تنها یارشاطر نشدند، بلکه بارخاطر شدند؛ بیشتر آن هواپیماها که در تبریز و مشهد و اهواز مستقر بودند، در بین راه فرود آمدند یا سقوط کردند و چند خلبان خوب و تحصیل کرده ایرانی کشته شدند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، در پی سقوط هواپیمای ایران – 140 و مرگ دلخراش جمعی از هم وطنان مان، خسرو معتضد – نویسنده و تاریخ پژوه - در شماره امروز روزنامه قدس مطلبی نوشت.

به گزارش عصر ایران متن این یادداشت از این قرار است:
 
یک شرکت هواپیماسازی ایرانی –هسا- شروع به تولید مشترک هواپیما- بله هواپیما و نه خودرو - با یک شرکت اوکراینی درب و داغان کرد. مدیران اوکراینی که به ایران آمدند اما خود در پروازی به اصفهان کشته شدند!

چندین سانحه ایران -140 نشان می‌دهد صنعت هواپیماسازی، آن هم با مشارکت شرکت اوکراینی راه به جایی نمی‌برد، همچنان که تجربه قدیمی و پیش‌تر یعنی هواپیماسازی شهباز در زمان رضاشاه، تازه با مشارکت انگلیسی‌ها که مدل های ابتدایی و از رده خارج متعلق به جنگ جهانی اول و قبل از آن را با بهای گزاف به ایران قالب می‌کردند به ناکامی و شکست انجامید.

 در جنگ جهانی دوم هواپیماهای مونتاژ شده انگلیسی در کارخانه هواپیماسازی شهباز در شرق تهران (دوشان تپه) نه تنها یارشاطر نشدند، بلکه بارخاطر شدند؛ از بیشتر آن هواپیماها که در تبریز و مشهد و اهواز مستقر بودند، هیچ حمله جنگی دیده نشد و وقتی قرار شد به تهران پرواز کنند، اغلب در بین راه فرود آمدند یا سقوط کردند و چند خلبان خوب و تحصیل کرده ایرانی کشته شدند.

پس از جنگ جهانی دوم نیز بیشتر هواپیماهای مونتاژ شهباز در سوانح مختلف و به علت ساختمان بد و ناقص و معیوب، سقوط می‌کردند.

  به یاد دارم در کودکی هر زمان به دو گورستان معروف تهران آن زمان، ابن بابویه و امامزاده عبدالله می‌رفتم، ده‌ها ملخ هواپیما را می‌دیدم که با عکس خلبانان کشته شده در سوانح بالای گور آن جوانان نصب شده بود.

از هواپیماهای ضعیف و معیوب ساخته شهباز تا سال 1325 که طیارات آمریکایی به ایران واگذار و فروخته شد، کاری برنمی‌آمد. تازه هواپیماهای آمریکایی نیز مستعمل و کهنه و در تمام دوران جنگ جهانی دوم مورد استفاده واقع شده بود. در سال های بعد نیروی هوایی و هواپیمایی کشوری ایران با خرید هواپیما از کشورهای دارای تخصص و سابقه هواپیماسازی بهینه و مدرن شدند. چنان که هواپیماهای جنگی ایران در خاورمیانه شهره بودند و در جنگ با عراق به خوبی از عهده تار و مار کردن هواپیماهای روسی میگ و سوخو برآمدند و هواپیماهای هما تا نیویورک و تورنتو پرواز می‌کردند و به مسکو و پکن هم خط پرواز داشتند. (حالا هم اغلب دارند).

اگر صنعت هواپیماسازی این قدر آسان بود همه کشورهای اروپایی هواپیماساز می‌شدند. عقب افتادگی ژاپن در صنعت هوانوردی در جنگ جهانی دوم سبب بمباران وحشتناک شهرهای ژاپن شد، زیرا نیروهای ژاپنی نمی‌توانستند از پس طیاره های آمریکایی برآیند. برتری صنایع جنگی هوایی آلمان بر شوروی در جنگ جهانی دوم در سه سال اول جنگ آلمان نازی و شوروی سبب ساقط شدن سریع هواپیماهای شوروی می‌شد.

من نمی‌دانم چه اصراری است که ما برای اثبات این که مردمی عالم و صنعت گر هستیم، باید با کمک دولتی مانند اوکراین هواپیما بسازیم، آن هم هواپیمای مسافربری؟!

من نمی‌دانم اگر میمون به فضا نمی‌فرستادیم، آیا سابقه درخشان علوم و فرهنگ و دانش ما در نجوم و ریاضیات به دنیا ثابت نمی‌شد؟ برای چه باید ایران به آزمایشگاهی برای آزمایش کامیون های خطرناک «هوو»ی چینی و «اسکانیا» تبدیل شود؟

علاوه بر این که صنعت کاران خوبی در بعضی از صنایع مانند خودروسازی و هواپیماسازی نیستیم، وجدان کار هم در وجودمان بسیار ضعیف است.

جزییات سقوط این هواپیمای خطرناک را که جان چهل نفر را گرفت در جراید بخوانید:

 بال هواپیما جدا می‌شود، حفره‌ای در پهلوی هواپیما ایجاد می شود، سه دقیقه از پرواز نگذشته، طیاره سقوط می‌کند. جریان بنزین قطع می‌شود. آخر این چه هواپیمایی است؟ این چه سیستم بررسی و آزمایش است؟

تنها هواپیما و خودروهای قلابی نیست که تازه هر روز قیمت بلیت را بیشتر و شناورتر کرده یا بهای اتوبوس های معیوب را بالا می‌برند.

ملاحظه بکنید روغن پالم را به لبنیات و ماست زده به ملت نجیب و سربه زیر قالب می‌کنند؛ روغن خطرناکی که باعث رسوب چربی در رگ ها و سکته می‌شود . مصاحبه هم می‌کنند و آن را بی ضرر هم می‌دانند، انگار مردم ایران موش آزمایشگاهی هستند یا خرگوش لابراتواری!

باید پیش از استفاده، آنان را مورد آزمایش قرار داد تا هواپیماسازان متوجه شوند، وقتی طیاره آتش می گیرد، مردم چقدر جزغاله می‌شوند و چه تعداد می‌توانند خود را پایین بیندازند و زنده بمانند. یا آورندگان تریلر هووی چینی مایلند دریابند تریلرهای آنها که به بهای سنگین به ایرانیان قالب کرده‌اند، چند درصد دچار سوانح می‌شوند.

این شایعه را شنیده‌ام که سفیر سابق ایران در یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی و همدست سرمایه دار او در ایران جزو وارد کنندگان روغن پالم به کشور بوده اند ولی خم به ابرو نمی‌آورند، چون می‌دانند همه سروصداها به سرعت می‌خوابد.

این چهل نفر هم سوختند و به دیار آخرت شتافتند، چند دستور صادر شده که به مثابه نوش دارو پس از مرگ سهراب است. چند آگهی تسلیت در جراید، چند پیام تسلیت از پوتین و امیر کویت، کشته شدن فجیع خلبان و کمک خلبان و آن خدمه مظلوم مهماندار؛ تمام شد  و رفت پی کار خودش...

از هفت هواپیمای تولید شده تاکنون سه فروند سقوط کرده است! حرف هم که بزنید، می‌گویند، ای بابا دو هواپیمای مالزیایی با آن عظمت یکی در اقیانوس، یکی هم در اوکراین سقوط کرده، حالا خوبه این آنتونوف - ایران140  ما روز روشن توی بزرگراه سقوط کرده و بازماندگان هیچ دلواپسی ندارند که سرنشینان آن مانند طیاره مالزیایی مفقود شده‌اند.

آری، ما موش آزمایشگاهی هستیم. از روغن خطرناک پالم تا اتوبوس آدم کش اسکانیا تا هووی ویرانگر، پی در پی ما را آزمایش می‌کنند ببینند  چند مَرده حلاج هستیم!

برچسب ها: شهبار ، آنتونوف ، معتضد
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.