سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

جستجوی سرنخ ادبیات جنایی در ​ایران و​ جهان

سوزان سانتاگ، نویسنده و منتقد نامدار معتقد است تا وقتی که ما از خواندن صفحه حوادث روزنامه‌ها لذت می‌بریم، تا وقتی که دوست داریم قاتل را بشناسیم و تا وقتی که دوست داریم بدانیم پشت دیوارهای خانه همسایه‌مان چه می‌گذرد از داستان پلیسی لذت می‌بریم.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، با این تفاوت که دیگر دوره حل معماها گذشته است. قاتل دیگر از پنجره فرار نمی‌کند که اگر این طور بود، این کتاب‌های قطور 700 صفحه‌ای روی دست نویسنده باد می‌کرد. حالا ماجرا فرق کرده است.

داستان پلیسی از یک قرن پیش تا امروز نوشته می‌شود. کافی است سری به سایت آمازون بزنید تا متوجه شوید در میان پرفروش‌ترین‌ها حداقل چهار کتاب اول در این گونه می‌گنجد. از نمونه‌های بارز این آثار هم می‌توان به «رمز داوینچی» اثر دن براون اشاره کرد که تا امروز حدود به 30 هزار بار تجدید چاپ شده است.

اغلب منتقدان بر این باورند که پدر رمان کارآگاهی ادگارآلن پو، نویسنده نامدار آمریکایی ا‎ست، اما ادبیات جنایی که داستان‌های کارآگاهی پو هم زیرمجموعه‎ آن قرار می‎گیرند، قدمتی‎ طولانی‎تر دارد. برای فهم رویکردهای معاصر به جنایت و روایات جنایی ضروری است که مروری داشته‎ باشیم گذرا به خاستگاه اصلی این گونه. دروتی ال سایرس، نویسنده آثار جنایی و خالق «لرد پیتر ویمزی» ـ کارآگاهی که بسیار مورد تقلید قرار گرفته ـ در مقدمه کتاب «بهترین داستان‎های کوتاه کارآگاهی، معمایی و ترسناک» (سال 1929) به عنوان اولین مجموعه آثار جنایی در آمریکا به چاپ رسید، چهار داستان را به عنوان سرچشمه‎های این ژانر معرفی کرد؛ دو داستان از عهد عتیق از کتاب دانیال، متعلق به قرن چهارم تا اول پیش از میلاد، یک داستان از هرودت از قرن پنجم قبل از میلاد و یکی از روایت‎ها از اسطوره‎‎ هرکول.

فتح‌الله بی‌نیاز، منتقد ادبی درباره چگونگی تکوین این گونه ادبی بر این باور است که مثل هر چیز دیگری که در اروپا تولید و بعد به آمریکا صادر می‌شود، داستان پلیسی نیز از اروپا به آمریکا رفت و در آنجا به اوج شکوفایی خود رسید، به گونه‌ای که به گفته هوارد‌های کرفت رمان پلیسی تحت تاثیر این شکوفایی در سال‌های دهه 40 یک‌چهارم کل کتاب‌های منتشر شده در آمریکا، انگلستان و اروپای غربی را تشکیل می‌داد.

یکی از دلایل این شکوفایی، دگرگون شدن مضمون داستان پلیسی در آمریکا بود که به تولد زیرمجموعه دیگری از ادبیات پلیسی به نام «هارد بویلد» انجامید، اما سنت «هارد بویلد» چه بود؟ بیشترین دگرگونی در سنت آمریکایی رمان پلیسی، به شخصیت کارآگاه مربوط می‌شد. کارآگاه در سنت هارد بویلد به صورت خصوصی و به تنهایی کار می‌کرد، اغلب بین 35 تا 45 سال داشت و انسان سخت و تلخی بود، تنها و بی‌خانواده زندگی می‌کرد، قهوه را بی‌شیر و شکر می‌نوشید و پشت‌سر هم سیگار دود می‌کرد.

چنین تعریفی را می‌توان نمادی برای یک کارآگاه در داستان‌های پلیسی قلمداد کرد. نمادی که بسیاری از کارآگاهان را به ذهن ما متبادر می‌کنند؛ شخصیت‌هایی مثل هرکول پوآرو، درک یا حتی کارآگاه علوی خودمان. انسان‌هایی تنها که بارانی می‌پوشند، شیک‌پوش هستند، قهوه را معمولا تلخ می‌نوشند و نگاه نکته‌سنج و تیزبین و نافذی دارند. این چنین بود که به مرور زمان در داستان‌های جنایی و به تبع آن حتی فیلم‌هایی که براساس این داستان‌ها ساخته شد، کارآگاه‌ها فراتر از شخصیت ظاهر شدند و به مرحله تیپ شدن رسیدند.

البته در این بین برخی نویسندگان هم تلاش کردند که خوراک محبوبی برای کارآگاهان داستان‌هایشان دست و پا کنند. مثلا ژرژ سیمنون، نویسنده معروف داستان‌های پلیسی که آثار زیادی از او به فارسی ترجمه شده است، در یکی از رمان‌هایش کارآگاهی را خلق می‌کند که بعد از بررسی پرونده‌هایش به خوردن سیرابی اعتیاد دارد. اما داستان‌های جنایی یا پلیسی چه مشخصه‌هایی باید داشته باشند؟ قطعا این داستان‌ها بدون عنصر روایت هیچ‌اند.

در یادداشتی که سال 1928 ویلارد هانتینگتون رایت که با نام مستعار اس.‌اس.‌ون داین داستان پلیسی می‌نوشته، منتشر کرده، قوانینی را درباره ملاک‌های داستان پلیسی ذکر کرده است. به گفته او داستان کارآگاهی نوعی بازی هوش است؛ فراتر از آن، یک رویداد تفریحی است و برای نوشتن داستان‌های کارآگاهی، قوانین مشخصی وجود دارد. قوانین هانتینگتون به این شرح است:

خواننده برای حل راز باید فرصت برابری به نسبت کارآگاه داشته باشد. هیچ حق عامدانه یا فریبی نباید روی خواننده اجرا شود مگر آنها که خود مجرم در داستان برای کارآگاه اجرا می‌کند، خط عشقی نباید وجود داشته باشد، خود کارآگاه یا یکی از بازرسان رسمی هرگز نباید مجرم از کار دربیایند، مجرم باید از طریق جست‌وجوی منطقی معلوم شود، نه از روی تصادف، حادثه یا اعتراف بی‌دلیل، رمان کارآگاهی باید فقط یک کارآگاه داشته باشد، یک جسد باید در رمان کارآگاهی باشد، مسأله جنایت باید صرفا از طرق طبیعی حل شود، مجرم باید شخصیتی باشد که نقش کم و بیش مهمی در داستان بازی کرده است، مجرم باید یک‌نفر باشد، انجمن‌های مخفی، مافیا و... جایی در داستان کارآگاهی ندارند، روش جنایت و روش کشف جنایت باید عقلانی و علمی باشد و حقیقت مسأله باید همواره واضح باشد.

اما گونه ادبیات پلیسی یا جنایی یا کارآگاهی یا هر عنوان دیگری، در ایران چه جایگاهی دارد؟ قدر مسلم در ایران بیشتر طرفداران این گونه ادبی که تعدادشان هم کم نیست، بیشتر آثار ترجمه‌ای را دنبال می‌کنند. با این حال در ایران نیز دست‌کم در یکی دو دهه‎ اخیر شاهد یک رویکرد تازه به ادبیات پلیسی ـ جنایی هستیم (اگر نه در حوزه‌ داستان‎نویسی، بلکه در حوزه‌ ترجمه)؛ با این وصف ادبیات پلیسی ـ جنایی در ایران حکایتی دیگرگونه داشته و شاید بیش از دیگر کشورها با کم‌لطفی و کم‌توجهی روبه‌رو شده است، چه در عرصه‌ ترجمه و چه در زمینه خلق آثاری در این ژانر به زبان فارسی.

مثل بسیاری از قالب‌ها و گونه‌های دیگر ادبی، ژانر ادبیات جنایی هم در کشور ما پدیده‌ای وارداتی محسوب می‌شود. اگر به پیشینه ترجمه‌ ادبیات پلیسی در کشور‎مان بنگریم، این ادبیات سابقه‎ای تقریبا صد ساله دارد، یعنی اندک زمانی بعد از درگرفتن نهضت ترجمه در ایران. (اواخر عصر قاجار) بنابراین شروع ترجمه‌‎ داستان‎های جنایی در ایران به حدود دهه‌ آخر سده سیزدهم (شمسی) بازمی‎گردد.

اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40 را باید اوج دوران محبوبیت رمان‌های پلیسی در ایران به حساب آورد که همزمان با رشدی کمی و تا حدی کیفی در این زمینه همراه است. در این سال‎ها علاوه بر عناوین تازه‎ای از کتاب‌های پلیسی ـ جنایی که منتشر شدند، اغلب پاورقی‌های جنایی ذبیح‌الله منصوری در سال‌های جوانی‎اش، دوباره و این‌بار در قطع جیبی به ‌صورت کتاب منتشر شدند. عنایت‎الله شکیباپور در یک مقطع چند ساله اغلب رمان‌های موریس لبلان را (که برخی پیشتر هم توسط دیگران ترجمه و منتشر شده بودند) به فارسی برگرداند. این سال‌ها همچنین همزمان است با اوج پرکاری مترجمی به نام گیورگیس‌ آقاسی که ترجمه‌هایی تقریبا قابل‌قبول از آثار جیمز هادلی چیز و همچنین میکی اسپلین ارائه کرد.

اما صرف‌نظر از آثار پلیسی که گهگاه با ترجمه آبرومندانه‎ای در سال‌های قبل منتشر شده بودند، آن جهش کیفی در ترجمه‌ آثار پلیسی ـ جنایی در ابتدای دهه 40، مدیون آثاری ا‎ست که دو ناشر با رویکرد حرفه‎ای ارائه کردند. یکی سازمان انتشارات جیبی وابسته به نشر امیرکبیر که متاثر از نمونه‎های مشابه خارجی مجموعه‎ای از آثار درخور ‌اعتنا را در قطع جیبی به بازار داد، که در میان این آثار، رمان‌هایی پلیسی نیز یافت می‎شدند که هم در حسن‌ انتخاب و هم در کیفیت ترجمه، فراتر از آن چیزی بودند که تا آن زمان منتشر شده بود. ژرژ سیمنون و آگاتا کریستی ازجمله نویسندگانی بودند که داستان‌هایی به قلم آنها به سرمایه‎ کانون معرفت توسط سازمان انتشارات جیبی منتشر شد.

در این سری، نمونه‎هایی از آثار جیمز هادلی چیز، یان فلمینگ و دیگر نویسندگان آثار پلیسی ـ جنایی نیز دیده می‎شود. همزمان با این آثار انتشارات پرستو که آن هم وابسته به نشر امیرکبیر بود، آثاری پلیسی ـ جنایی را منتشر کرد، که بیشتر آنها از دسته‌ای بودند که در سینما نیز مورد اقتباس قرار گرفتند.​نشر گلچین هم در آن سال‌ها سری داستان‌های جیمز باند اثر یان فلمینگ، آثاری از جان لوکاره و میکی اسپلین را منتشر کرد که با توجه به کیفیت این آثار نقش مهمی در ارتقای نشر کتاب‌های پلیسی ایفا کرد.

دهه‎ 60 با تغییر و تحولات ناشی از انقلاب، پاورقی‎نویسی در مطبوعات و همچنین رمان عامه‎پسند و در کنار آن رمان پلیسی که در ذهن عامه‎ مخاطبان شعبه‎‎ای از رمان عامه‎پسند محسوب می‌شود، رو به افول می‌رود. در این ایام تقریبا بساط کتاب‌های جیبی و بسیاری از ناشران زرد برچیده می‎شود.

در دهه‌ 80، اما ناشران بیشتری به ادبیات جنایی و پلیسی روی خوش نشان دادند. دهه 80 تقریبا دهه‌ای بود که به ادبیات جنایی به شکلی علمی‌تر و آکادمیک‌تر نگاه می‌شد و منتقدان و مترجمان تلاش می‌کردند با توجه به ابزار رسانه، این گونه را به عنوان یک گونه ادبی که دارای ارزش ادبی است و صرفا برای سرگرمی و تفنن نیست، معرفی کنند.

شاید به همین دلیل است که کاوه میرعباسی یکی از فعال‌ترین مترجمان گونه ادبیات جنایی در سال‌های اخیر معتقد است نگاه به این نوع ادبی، پیش از این کاملا تفننی بوده به همین دلیل ترجمه‌های خیلی شاخصی هم انجام نمی‌شده است.

به گفته او مترجمان جدی سراغ این نوع ادبی نمی‌رفتند و نگاهشان به آن منفی بود و شاید به همین دلیل است که این ترجمه‌ها در ادبیات معاصر ما ماندگار نشدند. میرعباسی تأکید می‌کند که ما هنوز یک هزارم آثار شاخص این ژانر را به فارسی ترجمه نکرده و بیشتر به ترجمه آثار سطحی و عامه‌پسند پرداخته و از آن سو منتقدان هم با پیشداوری جلوی انتخاب و اعتلای شایسته این ژانر را گرفته‌اند.

انتشار این کتاب‌ها همزمان با نگاه هنری و ادبی‌تر به این گونه و همچنین انتشار مقالات و یادداشت‌هایی علمی درباره جنایی‌نویسی در فضای مجازی و... باعث شد ادبیات جنایی، امروز در کشور ما، صرفا به دید یک داستان سرگرم‌کننده نگریسته نشود./ روزنامه جام جم

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.