به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران ارومیه ، محبوب ایوب حاج علیزاده ،حسین زاده و شاهین ذاکری دوچرخه سوران شهرستان خوی در جهت ترویج و توسعه ورزش همگانی مبتنی بر فرمایشات مقام معظم رهبری و گسترش روابط و اشتراکات دینی و فرهنگی دو کشور دوست و همسایه، بمناسبت روز جهانی قدس و با شعار صلح و دوستی مسیر 3500 کیلومتری مزار شمس تبریزی در شهرستان خوی تا مقبره مولانا در شهر قونیه ترکیه و بالعکس را رکاب خواهند زد.
این تیم سه نفره دوچرخه سواری که پیش از این در سال 87 مسیر مزار شمس تبریزی تا بارگاه ملکوتی امام رضا(ع)، در سال 90 مسیر مزار شمس تبریزی تا دور ایران و در سال 92 مسیر مزار شمس تبریزی تا مشهد مقدس را برای بار دوم رکاب زده اند امسال نیز با شعار صلح و دوستی و بمناسبت روز جهانی قدس و دفاع از اهداف مردم مظلوم و مسلمان فلسطین، حرکت خود را در 5 مرحله و با گذشتن از شهرهای وان، تاوتان، الازیگ و آدانای ترکیه و سپری نمودن مجموع مسافت 1750 کیلوتر آغاز و به شهر قونیه ختم خواهند کرد. بر اساس اعلام این گروه ، این حرکت ورزشی فرهنگی حدودا یکماه طول خواهد کشید.
شایان ذکر است شمس تبریزی و مولانا از شعرا و عرفای سده های هفتم بودند که ارادت این دو شاعر و عارف توانمند به یکدیگر پس از ملاقات هم مضمون اشعار فارسی مثنوی معنوی مولانا است .هم اکنون مزار شمس تبریزی در محله شمس شهرستان خوی و مقبره مولانا در شهر قونیه ترکیه قراردارد/س.
شمس تبریزی که مولانا دیوان کبیر خود را به نام او پرداخته و مثنوی را شرح رمزی از انعام او دانسته ،پس از ترک قونیه به کجا رفت و چه بر سرش آمد ، روشن نیست .به حدس و گمان ،احتمال وجود تربت او را در قونیه و خوی و تبریز داده اند و محققین و پژوهشگران در تلاش کشف آرامگاه او هستند و هر چه زمان بیشتری می گذرد قصه و افسانه های تازه تری پیرامون این واقعه غریب بر سر زبانها می افتد ...بله راز این تاریخ زندگانی مولانا یعنی شمس تبریزی همچنان در پرده ابهام باقی ست.
آیا به راستی چنین فرد و شخصیت و معشوقی در زندگی مولانا وجود داشته که همه در پی تاریخ تولد ، زندگی نامه و چگونگی وفات او و کشف مقبره اویند ؟!
شمس تبریز که مشهور تر از خورشید است
من که همسایه شمسم چو قمر مشهورم
و باز:
تبریزیان ،ای شمس حق و جان بیا
بلکه صدای توست این همه گفتار من
تبریزیان چه کسانی هستند و منظور مولانا از تبریزیان چیست ؟!
در عصر و زمانه ای که متعصبین خشک مغز و کوته فکران جاهل که هر آن مترصد بر دار زدن عارفان روشنفکر به واقعیت رسیده بودند آیا مولانا می توانست به وضوح سخن بگوید؟! چرا خاموشی و لب دوختن عرفا الزامی بود ؟! آیا دار منصور حلاج کنایات و استعارات عرفانی را اجباری نکرد ؟!
روشنگری عرفا ، خصومت و کینه ورزی علمای دین را بر می انگیخت و سعایت آنان نزد شاهان وقت ، چوبه دار را برپا میکرد اینجاست که در می یابیم که تبریز ،شهر تبریز و تبریزیان ، مردم شهر تبریز نیستند...تب ریز و تب ریزیان روشنگرانی هستند که در قالب کنایه و استعاره ، تب داغ و سوزنده بیراهه رفتن ها را فرو می نشانند و سلامت فکر و واقعیت اندیشی را جایگزین می کنند و استعاره شمس تبریز هم خورشید روشنائی بخش است که با انوار روشنائی های خود ،تاریکی ها را محو و چراغ راه و تب ریز کج اندیشی و موهوم اندیشی ها می گردد بر این اساس بود که مولانا ، شمس ، این منبع روشنائی ، نور و تب ریز را سلطان المعشوقین می دانست.
ساربانا بار بگشا زاشتران
شهر تب ریز است و کوی گلستان
فر فردوسی ست این پالیز را
شعشعه عرشی ست این تب ریز را
هر زمانی موج روح انگیز جان
از فراز عرش بر تب ریزیان
بگفتم شمس تبریز کیست ؟ گفت :
شمایم من شمایم من شمایم ــ احمد فتحی مدیر وبلاگ «اسرار ناب هستی »