سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ردای عاشقی بردوش جوانمردان یتیم نواز

روایت 15 سال عشق ورزی در شب های قدر از زبان دو دانشجو

رضا عباسی راهلی، ورودی سال 1373 دانشگاه صنعتی شریف، رشته برق قدرت در پی یک ایده قدم در راهی نهاد که حالا با گذشت 15 سال، جدا شدن از آن مسیر را مایه عقبگرد خود می‌داند.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، رضا عباسی راهلی، ورودی سال 1373 دانشگاه صنعتی شریف، رشته برق قدرت در پی یک ایده قدم در راهی نهاد که حالا با گذشت 15 سال، جدا شدن از آن مسیر را مایه عقبگرد خود می‌داند.

او به همراه 6 نفر از هم دانشگاهیانش که در کلاس‌های ادبیات نمایشی و تئاتر دانشگاه فعالیت می‌کردند تصمیم گرفتند در ماهی که مزین به نام امام اول شیعیان است، به تأسی از او کیسه‌های آذوقه را به دوش بگیرند و در دل شب، دل کودکانی را شاد کنند که در چهره پدر و مادرشان به جای شکوفه‌های لبخند، رد پای شرمساری دویده بود.

شب‌های قدر امسال، پانزدهمین سالروز برگزاری آیین کوچه گردان عاشق است که جمعیت امدادی دانشجویی امام علی(ع) هر سال با شکوه بیشتری آن را برگزار می‌کند.سال 78 برای نخستین بار تصمیم گرفتیم آیین کوچه گردان عاشق را برگزار کنیم تا به نیت حضرت علی(ع) شماری خانواده محروم را شناسایی و به آنها یاری برسانیم.

در آن سال کیسه‌های آذوقه را به ساختمانی که برخی از جنگ زده‌ها در آن اسکان داشتند بردیم تعدادشان محدود بود، اما تصمیم داشتیم سال بعد تعداد آن را افزایش و این آیین را میان مردم ترویج دهیم. به لطف خداوند همین طور هم شد و توانستیم سال بعد در دانشگاهی که درآن تحصیل می‌کردیم دفتری راه بیندازیم و جمعیت دانشجویی  امام علی(ع) را به ثبت برسانیم و با چاپ آگهی در روزنامه دانشجویان و مردم را با این حرکت دانشجویی آشنا ساختیم.

چرا در این آیین حاضر می‌شوید؟

شرکت در این آیین را یک وظیفه شرعی می‌دانم و  معتقدم اگر قرار است خود را شیعه مولا علی(ع) بدانیم باید فرمایش ایشان در مورد کودکان یتیم را فراموش نکنیم. متأسفانه هر سال که می‌گذرد بر تعداد محرومان و فقرای جامعه افزوده می‌شود و خانواده‌هایی که سال‌های قبل زندگی بسیار ساده‌ای داشتند با وجود شرایط نابسامان اقتصادی از همان جایگاه دور مانده‌اند.

این حرکت چه تأثیری در ذهن تان دارد؟

اقدام ما یک ارزش نیست بلکه اگر انسانیت و اخلاقیات را محک بزنیم شرکت در این قبیل مراسم یک وظیفه است تا به این واسطه کودکان بی‌گناه و معصومی را که با وضعیت بغرنج زندگی دست و پنجه نرم می‌کنند از این شرایط رهایی بخشیم.

با چه خانواده‌هایی در ارتباط هستید؟

در شب‌های قدر به سراغ خانواده‌هایی نمی‌رویم که نخستین مرتبه است با آنها آشنا شده‌ایم بلکه این‌ها خانواده‌هایی هستند که فرزندانشان را تحت حمایت جمعیت قرار داده‌ایم و نگران وضعیت تحصیلی، فرهنگی و ورزشی آنها هستیم و نمی‌خواهیم کودک کار به جای گذراندن وقت برای درس خواندن و کودکی کردن، به فکر  پول در آوردن و گرداندن چرخ زندگی باشد.
چه پیامی برای آنها دارید؟

کوچه گردان برای ما حکم سمبلی را پیدا کرده است که برکت زندگی یک سال مان را تامین می‌کند و از سوی دیگر به زندگی محرومان برکتی می‌بخشد تا بدانند هستند افرادی که به عنوان خواهر یا برادر کوچک ترشان دغدغه همراه شدن با آنها را دارند و می‌خواهند این را ثابت کنند.
چه صحنه تکان دهنده‌ای در طول این سال‌ها را به یاد دارید؟

خوب به یاد دارم خانواده‌هایی که از شدت  فقر و نداری، زبان به گلایه می‌گشودند و هراس این می‌رفت که حلقه‌های زنجیر ارتباط معنوی آنها با خالق از هم گسسته شود، به همین دلیل سعی می‌کردیم به هر طریقی که شده گره از مشکل آنها بگشاییم تا یقین پیدا کنند خداوند افرادی را به عنوان وسیله برای زنده کردن امید در دل دیگری قرار می‌دهد و دیدن این صحنه و بازگشتن افراد به آغوش خداوند تکان دهنده‌ترین صحنه‌ای بود که آیین کوچه گردان عاشق در ذهنم حک کرده است.
ممکن است حالا که پانزدهمین سالروز کوچه گردان را سپری می‌کنید روزی از  این قافله باز بمانید؟

احساس می‌کنم اگر یک سال از قافله کوچه گردان باز بمانم از خیر و برکت زندگی‌ام کاسته می‌شود. باور دارم این طرح برای ما تنها عامل برای کمک‌رسانی نیست بلکه روح‌مان را آرام می‌سازد و به رزق و روزی مان برکت می‌بخشد. احساس می‌کنم این آیین مشکلات پیش رویم را از بین می‌برد و جا ماندن از این حرکت نه تنها یک نیازمند را تنها می‌گذارد بلکه مرا نیز به عقب می‌راند. این‌که محرومان افغان، عراقی وحتی پاکستانی با این آیین مورد لطف قرار می‌گیرند برای ما که سال‌های نخست با تعداد کمی کیسه آذوقه کار را آغاز کرده بودیم جای بسی خوشحالی است. می‌خواهیم حق پایمال شده کودکان را به آنها باز گردانیم و در تمام این سال‌ها تلاش جمعیت بر همین اساس بوده است و آیین‌هایی مانند کوچه گردان عاشق در نهایت قرار است قرار دل بی‌قرار کودکان سرزمینمان شود.

پانزده سال قبل بود که جمعیت امداد دانشجویی- مردمی امام علی(ع) در ماه رمضان سال 1379 شکل گرفت تا دلهای خستهای که در کوچه پسکوچههای تاریک این شهر، در انتظار فانوس مهربانی بودند، شاد شود. در آن سالها بضاعت این نهاد مردمی محدود بود و تنها 30 کیسه آذوقه بر دوش 7 دانشجو قرار گرفت تا شبهای قدر تعدادی از نیازمندان شهر با یاد امام یتیمان و کوچههای تاریک کوفه سپری شود اما حالا در آستانه پانزدهمین سال تأسیس جمعیت امام علی(ع)، تعداد این کیسهها به بیش از 4هزار کیسه آذوقه افزایش پیدا کرده تا دلهای رنجور بسیاری به مهمانی آرامش دعوت شود.

• راه روشن

سال 1387 که دانشجوی رشته علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بود، احساس میکرد بسیاری از پلههای نردبان زندگی را پیموده و دغدغهای از جنس دغدغههای همسن و سالان خود ندارد. تصورش این بود که تحصیل در دانشگاه معتبر، رفاه نسبی و شاد بودن در کنار اعضای خانواده تمام زندگی نیست و اگر قرار باشد در تمام لحظههای زندگی فقط برای خودش باشد زندگی برایش معنا نمیشود.

عاطفه صحرایی مربی خانه ایرانی لب خط در منطقه شوش که از خانههای وابسته به جمعیت امداد دانشجویی – مردمی امام علی(ع) است، روزهایی که گذشت را اینطور مرور میکند: کلاف کلنجارهای ذهنیام برای پیدا کردن معنا و مفهوم زندگی هر روز پیچیدهتر میشد تا اینکه یک روز در حیاط دانشگاه، پوستر اطلاعرسانی کلاسهای رهیافت مرتبط با جمعیت امام علی(ع) را دیدم، در جلسه معارفه که توسط مؤسس جمعیت برگزار شد شرکت کردم و شنیدن جمله « دگر خواهی اصول کمال است» تا مدتها ذهنم را درگیر کرده بود.

همیشه اهدافم را روی کاغذ مینوشتم و برای رسیدن به آنها تمام تلاشم را به کار میگرفتم. دست پیدا کردن به قدرت، ثروت، تحصیلات، موقعیت مناسب اجتماعی در کنار کمک کردن به کودکان مهمترین اهدافی بود که همواره روی کاغذ میآوردم زیرا به کودکان علاقه زیادی داشته و دارم و کمک کردن به آنها احساس خوبی به من میدهد.

شنیدن آن جمله تکان دهنده و اینکه بدانم حتی فکر کردن به دیگران و دعا برای آنها گویای این است که در راه کمال قدم بر میدارم کافی بود تا متوجه شوم تمام آن اهداف وسیلهای برای رسیدن به کمال بودند و این را بارها با خود تکرار میکردم که شرکت در کلاسهای رهیافت باعث شد تا زاویه نگاهم تغییر کند.

آیین مهربانی

از همان روزهای نخست در مراسم مختلف مربوط به جمعیت امام علی(ع) شرکت میکردم و از میان آنها آیینهایی که در محلههای غربت و بزه دیده برگزار میشد مرا بشدت تحت تأثیر قرار میداد.
جمعیت دانشجویی امام علی(ع) کار خود را با کوچه گردان عاشق و تعداد محدودی کیسه آذوقه شروع کرد. به واسطه این طرح که در شبهای قدر انجام میشود، به تأسی از حضرت علی(ع) کیسههای پر شده از آذوقه، در دل شب به نیازمندان تحویل داده میشود تا علاوه بر کمکرسانی به آنها، شناسایی شوند و تحت پوشش حمایتهای آتی جمعیت قرار بگیرند.

مربی خانه ایرانی لب خط ادامه داد: نخستین ماه رمضان را در سال 1388 در کنار اعضای جمعیت زمانی تجربه کردم که تا آخرین لحظههای همایش در فرهنگسرای بهمن و پس از آن یعنی وقتی که کیسههای غذا را بسته بندی میکردیم در حال و هوای انجام فعالیتهای خیریهای بودم تا اینکه این جمله توجهم را به خود جلب کرد «خدا را، خدا را درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید و نزد خود ضایعشان مگذارید.» با شرکت در مراسم کوچه گردان و دیدن صحنههایی که اعضای جمعیت کیسههای آذوقه را به دوش میگیرند و در کوچههای تنگ و تاریک به دنبال خانهای میگردند متوجه شدم اعضای جمعیت این کیسهها را به نیازمندان میرسانند اما این کار تنها منوط به شبهای قدر نبود بلکه به واسطه این کیسهها وارد خانه نیازمندان شده و با وضعیت زندگی آنها آشنا میشوند و به این ترتیب کودکان و خانوادههای نیازمند تحت پوششهای آموزشی، درمانی، حقوقی و حمایتی خانههای علم و جمعیت امام علی(ع) قرار میگیرند و به این ترتیب در جهت توانمندسازی و استعدادیابی مددجویان گامهایی برداشته میشود که گاه به گاه نیست بلکه حمایتهای مستمری از آنها به عمل میآید و در برخی مواقع شرایط به گونهای هموار میشود که مددجویان به یکی از مددکاران جمعیت تبدیل میشوند.

تا پیش از اینکه با جمعیت امام علی(ع) آشنا شوم، به همراه یک گروه در شبهای قدر به شیرخوارگاههای رقیه و آمنه میرفتم و برای کودکان دف مینواختم. به نوعی موافق عبادتهای فردی در شبهای قدر نبودم و دوست داشتم در این شبها احساس خوب را از عبادتهای جمعی کسب کنم. به دنبال آشنایی با جمعیت امام علی(ع) فهمیدم که میتوان آیینهای فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و ملی را با هم عجین ساخت و لذتی فراتر از آنچه تصورش را میکردم کسب کنم.

این شب برای عاطفه صحرایی با شبهای دیگر فرق دارد زیرا به گفته خودش در یک لحظه با تعداد بیشماری از مددکاران جمعیت، احساس مشترکی دارد و حتی خارج از مرزهای این کشور نیز کسانی هستند که با وجود فاصله مکانی، قلب شان را به یکدیگر نزدیک ساختهاند و در این هدف مشترک سهیم شدهاند.  این مددکار میگوید: همین که میبینم با وجود اینکه میتوانستم در گوشهای از یک مسجد به تنهایی مشغول عبادت شوم اما به عنوان عضو کوچکی از این جمعیت در برگزاری آیین کوچه گردان عاشق ایفای نقش میکنم روحم احساس غرور میکند.

 الفبای زندگی

عاطفه صحرایی به عنوان یکی از مربیان خانههای ایرانی وابسته به جمعیت امداد دانشجویی – مردمی امام علی(ع) فعالیتهای دیگری هم بر عهده دارد.

سال 1388 در طرح «شام عیاران» با دختری به نام نگین آشنا شدم که به دلیل نداشتن شناسنامه به مدرسه نمیرفت و برای نخستین مرتبه بود که میشنیدم کودکانی در این سرزمین زندگی میکنند که از کمترین حق و حقوق نیز محروم هستند و همین باعث شد تا کارم را با جدیت بیشتری دنبال کنم و با همه توانم برای کوتاهتر شدن مسیر شناسنامه دار شدن کودکان سرزمینم تلاش کنم. عاطفه در ادامه گفت: با پیگیریهای بسیار خانه ایرانی «محله لب خط» در منطقه شوش را به راه انداختم و هر روز مسیر غرب تا جنوب شهر تهران را به عشق همین کودکان بیهویت طی میکنم تا ضمن آموزش الفبا به آنها، هویت را برای آنها کسب کنم.

عاطفه برای این همه عشق چرایی قائل نیست و میگوید: چرا نیایم وقتی میتوانم وقتم را در اختیار این کودکان قرار دهم. وی میگوید: من به حقوق طبیعیام رسیدهام و به مدرسه رفتهام بدون اینکه بدانم چه زمانی صاحب شناسنامه شدهام چرا برای کودک 12 سالهای که نوشابه مشکی و برداشتن یک پرتقال خنک از داخل یخچال آرزویش بوده است قدمی بر ندارم؟ وقتی میدانم مولایم علی(ع) در دل شب به عشق کودکان آذوقه به دوش میگرفت و برای نشاندن لبخندی بر چهره نحیف و رنجور آنها لحظه شماری میکرد چرا من به عنوان یک عضو کوچک که خود را شیعه همان امام بزرگوار میدانم، برای کودکانی که با زشت ترین کلمات از خواب بیدار میشوند و صبح شان متفاوتتر از هر کودک دیگری رقم میخورد و از ابتداییترین حقوق یک انسان فرسنگها فاصله دارد، قدم بر ندارم. من از زندگی عادی خستهام و نمیخواهم تمام حواسم به زندگی باشد بلکه میخواهم پایم را فراتر بگذارم. با حضور در محل زندگی این کودکان احساس میکنم چراغی در وجودم روشن است اما اطرافم را تاریکی محض پوشانده و باید با تک تک گام هایم آنها را تا روشنایی همراهی کنم.

ستارههای آرامش

در شبهای قدر، آرزوی عاطفه، آرزوی تک تک کودکان خانههای علم است. آرزویش این است که کودکی بدون آرزو در این سرزمین نباشد. او به عادت هر ساله، در کوچه گردان عاشق امسال هم از پروردگار میخواهد که دیگر آرزوی هیچ کودکی تأمین حقوق اولیهاش نباشد. او در این شبها، خودش را فراموش نمیکند و از خدا آرامش میخواهد تا بتواند در سایه این آرامش زندگی شخصیاش را مدیریت کند و بدون ناامیدی در این مسیر با گامهای استوار پیش رود.

قلب عاطفه همیشه برای کودکان میتپد و حتی زمانی که خسته و بیحوصله است با کودکان که زمان میگذراند تمام دغدغهها را فراموش میکند و وقتی از آنها دور میشود تازه به خاطر میآورد که چه دغدغهای در سر داشته است. وی میگوید: درست است که من به آنها الفبا میآموزم اما آنها به من هویت میدهند زیرا با وجود تمام رنجهایی که متحمل شدهاند باز هم میخندند.

 وسعت معصومیت این کودکان قابل وصف نیست و همین باعث میشود که وقتی برای کاری به سراغم میآیند احساس میکنم انرژی را هم با خودشان آوردهاند در این مواقع یقین پیدا میکنم آنها عاطفه را صدا نکردهاند بلکه در لحظهای خاص، خدایی را که قدرتش بیپایان است صدا کردهاند.

هر سال به تأسی از مولای متقیان حضرت علی(ع) برای اجرای آیین کوچه گردان در شب بیست و یکم ماه رمضان و همزمان با مراسم احیا، مددکاران جمعیت امام علی(ع) کیسههای آذوقه را به خانهها میبرند تا کودکان آن خانه بدانند اگر کودکانی بودهاند که به امید عطر وجود مردی مهربان اما ناشناس، خواب آرام داشتند هستند مردمانی که میخواهند قدم در جای پای همان مرد بزرگ بگذارند و برای لحظهای ستارههای آرامش را در دل شبهای تاریک به آنها هدیه دهند.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
سپیده
۱۶:۳۲ ۲۶ تير ۱۳۹۳
خدا ازتون راضی باشه
علی
۱۵:۱۵ ۲۶ تير ۱۳۹۳
لطفا آدرسی از این گروه برایم بفرستید متشکرم