سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

رفتارهای متناقض غرب/ مفهوم "ثبات" در خاورمیانه از دیدگاه غرب چیست؟

"از دیدگاه غرب، یک کشور با ثبات، کشوری‌ با یک دولت دست نشانده آمریکا و اصولا طرفدار منافع ایالات متحده است".

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از میدل ایست انلاین، هنگامی که دولت‌های غربی با ژست بشردوستانه در مورد "ثبات در خاور میانه" صحبت می‌كنند ، به ندرت منافع و امنیت مردم منطقه را مدنظر خود قرار می‌دهند  چرا که منافع غرب برای آنها تحت هر شرایطی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است . 

زمانی كه در مورد ثبات خاورمیانه صحبت می‌كنیم ناخداگاه بحران‌های عراق، سوریه، لبنان و جهان عرب به ذهن خطور می‌کند ."ثبات" به عنوان یک درمان فوری برای همه مشکلاتی که اكنون در خاورمیانه اتفاق افتاده است ، بیش از گذشته مطرح می‌گردد.
 
به راستی معنای ثبات چیست و اینكه چه كسانی از این شاخص امنیتی باید بهره‌مند گردند ؟

تعریف منطقی از ثبات می‌تواند چنین باشد : ثبات به معنای زندگی در یک محیط که شرایط آن قابل پیش بینی است (برای زندگی) ، محیطی كه در آن ترس از خسارت‌های ناخواسته و غیر منتظره مانند بمب و یا موشک (در زندگی شهروندان) مطرح نباشد . در واقعثبات نظم و امنیت است. بدون آنها، هر چیز دیگری بی ارزش است.

***غرب از چه نوع ثباتی همیشه صحبت می‌كند؟ 
از نقطه نظر دولت‌های غربی ، مقوله ثبات معمولا یک تعریف کاملا متفاوتی دارد (برحسب منافع آنها) .از دیدگاه آنها، یک کشور با ثبات ، کشوری ست با یک دولت قوی ، همراستا و حافظ منافع ایالات متحده !.در حالت ایده‌آل همه عناصر جامعه در این دولت ملموس است و از حمایت گسترده مردمی نیز برخوردار می‌باشد ، اما همه این موارد ، پیش شرط مطلق از ثبات نیستند .

هنگامی که ایالات متحده در سال 2003 به عراق حمله كرد و صدام حسین عامل سابق خود را از قدرت عزل كرد ، کل نظام وقت را دگرگون ساخت ، آنها به عمد نظمی را كه همه عراقی ها را -از هر قوم و قبیله ای - كنار یكدیگر متحد و یكپارچه نگه می‌داشت ، از بین بردند . 

ثبات عراق بدین ترتیب با دخالت خود آمریکا شكست . یک عراق با ثبات ، البته عراقی كه توسط یك مشت اهنی اداره و حكمرانی می‌شد ،به به هرج و مرج و جنگ داخلی كشانده شد - و نهایت بی ثباتی و ناامنی را در این كشور مستقر كردند .از سال سرنوشت ساز 2003، عراق در جستجوی یک تعادل جدید همیشه دست و پا می‌زند اما منافع آمریکا اجازه تحقق آن را نمی‌دهد.

هنگامی که آخرین گروه از نیروهای آمریکا دو سال پیش عراق را ترک كردند ، آنها یك عراق با ثبات را ترك كردند!..... این حداقل چیزی است که آمریکایی ها همیشه ادعا می‌كنند !...

عراق به اصطلاح با ثبات توسط یک رهبر دموکراتیک و مشروع ، نوری المالکی اداره می‎شد.یکی از عوامل تاثیرگذار بر بحران فعلی عراق این است که مالکی شیعه است . شیعیان در زمان صدام حسین متحمل درد رنج بسیار بودند و مالکی خود بیش از 20 سال را در تبعید به سر برده است .پس از به دار آویخته شدن صدام حسین ، زمان اقتدار شیعه و بازگشت مالکی ، فرا رسید .

نه تنها ایالات متحده برای سرنگونی رژیم صدام حسین در عراق برنامه‌ریزی گسترده داشت ، بلكه به دنبال هدف اصیل خود در لابلای شعار " آوردن دموکراسی به عراق" می‌گشت . از آنجایی که بیشترین سهم جامعه عراق را شیعیان عراقی تشکیل می‌دهد ، انتخابات به طور طبیعی یک پیروز شیعیه را همیشه در پی خواهد داشت!!!. 

غرب به طرز ماهرانه‌ای در عراق ، دموکراسی را با دیکتاتوری اکثریت كه همان شیعیان هستند ، در بین افكار عمومی عراق گنجاند .

در اروپا همه می‌دانند که دموکراسی اساسا مترادف با بی ثباتی سیاسی است - به این معنا که دولت‌ها می‌آیند و می‌روند و نخست وزیران استعفا می‌دهند و مخالفان به مناصب جدید می‌رسند - تحلیلگران در ایالات متحده هنوز هم به نظر می‌رسد بر این باورند که دموکراسی به خودی خود عامل و فاكتور کلیدیبراییککشورباثباتاست.
"ایالات متحده مقر بهترین مدارس علوم سیاسی جهان است اما آنها نتایج ناامید کننده ای را ارائه می‌دهند ." آیا آنها كر و لال هستند ؟یا چنین وانمود می کنند؟  دموکراسی در اروپا (و در ایالات متحده آمریکا) کارآیی دارد، زیرا فرهنگ سیاسی برای دموکراسی وجود دارد. براساس نهادهای قوی و درک مشترک ملت، مردم و اهداف آن روند سیاسی در اروپا کاملا مشخص است .به عبارتی دیگر بك درک که فراتر از منافع شخصی می‌باشد .دموکراسی در اروپا کارآیی دارد زیرا جوامع قبیله‌ای نیستند و آنها مجبور به مقابله با پیامدهای تفرقه و اختلاف سلایق اعتقادی - در بین ساختارهای مختلف قومی قبیله‌ای – نیستند (آنچه بلای جان عراق و سوریه و کردستان شده است ) . 
 
*** ایالات متحده برای ترویج ثبات در خاورمیانه چه برنامه‌ای دارد؟!
ثباتی که مردم خاورمیانه به آن نیاز دارند، ثباتی است که نظم و امنیت را دارد .پس از صدام حسین در عراق ، نیروی هوایی ایالات متحده به همراه متحدان خود در ناتو معمر قذافی را در سال 2011 در حملات هوایی و برنامه‌ریزی شده ، از حكومت ساقط كردند .این برنامه ، كشور را به دست شبه نظامیان مختلف انداخت ، كه یکی از آنها سفیر ایالات متحده را در سال 2012 كشت (!).

در سوریه، ایالات متحده آمریکا تلاش زیادی برای تضعیف رژیم بشار اسد بكار گرفت ، در ابتدا با حمایت از نیروهایی که در حال حاضر به عنوان تهدیدی برای مالكی هستند برآمد ، و همین امر گزینه‌های مختلف اعم از دخالت مستقیم آمریكا را فراهم كرده است . 

سابقه دموکراسی ایالات متحده (در برقراری دموکراسی آمریکایی) در جهان تامل برانگیز است .آمریکا از آن‌دسته از دموکراسی‌هایی پشتیبانی می‌کند که بعد از اسقاط دولت مذکور دولتی دست نشانده و حافظ منافع خود را  در راس قدرت نشانده باشد و در مقابل نیز با روند دموکراتیک هنگامی که نتایج آن نامطلوب برای منافع آمریکا نیست ، به شدت برخورد می‌کند . 

مثال مهم ، عربستان سعودی است. پادشاهی آل سعود برنامه‌های زیادی برای خاورمیانه دارد ، و مقدار زیادی از پول‌های نفتی خود را برای اجرا سازی آنها بی حساب و کتاب هزینه می‌کند ، اما هیچ کدام از آنها دموکراتیک نمی‌باشند.

ایران همیشه از حزب الله حمایت کرده است... پس می‌توان گفت تاسیس داعش می‌تواند نوعی مقابله به مثل و برقراری تعادل (به ضم عربستان) تلقی گردد. با توجه به شناخت ماهیت مقاومتی حزب الله ، قطعا برقراری گروه تروریستی داعش حرکتی دموکراتیک و صلح آمیز برای منطقه نخواهد بود بلکه نوعی بلندپروازی و شیعه ستیزی آل‌سعود را نشان می‌دهد .

عربستان سعودی با اعزام نیروهای نظامی خود به بحرین برای کمک به خانواده سلطنتی و سرکوب جنبش مردمی که خواستار اعاده حقوق مدنی و شیعیان بحرین بودند ، دخالت مستقیم داشته است . در کویت و در قطر، مردم برای انتقاد از طبقه حاکم و شرایط فعلی جامعه به زندان می‌روند .در همه این موارد ، ایالات متحده آمریکا نگاه دیگری دارد ، و به خوبی آگاه است که دموکراسی بیشتر ، ثبات کمتری برای ایالات متحده در پی خواهد داشت .ثباتی که آمریکایی‌ها مد نظر دارند ، شرایطی‌ست کاملا مساعد برای حفظ پایگاه‌های نظامی خود در تمام این کشورها، برای تامین امنیت تامین انرژی و تحت نظر داشتن ایران در خلیج فارس است . 

یک کشور در خاورمیانه است که به نظر می‌رسد در برابر خواسته مردم برای دموکراسی و ثبات در امان است : لبنان.پس از جنگ داخلی که در سال 1990 به پایان رسید، لبنان یک نظام سیاسی فراگیر را ایجاد کرده است : با تمام فرقه‌ها در تمام سطوح ...... که این کشور را کاملا غیر قابل کنترل کرده است .در حال حاضر، لبنان بار دیگر بدون رئیس جمهور است ! .تلاش‌ها برای تشکیل مجلس و انتخاب کاندیدی مطمئن برای تشکیل دولت در ماه مه و در ماه ژوئن سال 2014 تاکنون شکست خورده است .

با این حال، عدم توانایی لبنان در اداره موقعیت داخلی خود ، شرایط سیاسی خاصی را بوجود آورده که تاکنون در هیچ کشوری دیده نشده است : انعطاف پذیری هرج‌ومرج.

اکنون فرد قدرتمند سیاسی در این کشور به مانند کشورهای دیگر وجود ندارد (به لحاظ سیاسی) .پس از ترور رفیق حریری، نخست وزیر در سال 2005 چنین حالت عدم ثبات سیاسی در لبنان بوجود آمده است .

بنابراین، لبنان در سطح بسیار پایین ثبات و پایداری ست و هرچند در حال تزلزل است اما در حال سقوط نبوده است .


**** ایالات متحده آمریکا برای تقویت ثبات لبنان چه کاری انجام می‌دهد؟! 
 آنها برای ثبات بیشتر لبنان کاری نمی‌کنند. ایالات متحده در تلاش برای تحمیل راه حلی بر لبنان است که برای خودشان و متحدین خود مناسب است نه لزوما لبنان و مردم آن ! . آنها طرفدار یک بلوک سیاسی بر دیگری هستند .آمریکا بانک‌های لبنای را به اتهام تامین مالی تروریسم و انجامخدماتبانکیبرایحزبالله مورد سرزنش قرار داده و در این راستا اقداماتی را نیز انجام داده است.

اگر ایالات متحده و انگلستان واقعا می‌خواهند به لبنان کمک کنند ، باید برای عدم مسلح کردن شورشیان در سوریه و برخورد با آل سعود فتنه‌انگیز برای برقراری امنیت لبنان ، اقدام مقتضی انجام دهند .

رفتارهای متناقض غرب تمامی ندارد . درخواست 500 میلیون دلاری اوباما از کنگره برای تصویب کمک مالی برای آموزش و تجهیز شورشیان مخالف سوریه نیز از این نوع رفتارهای دوپهلوی غرب می‌باشد .هدف غرب صرفا طولانی شدن ناآرامی‌های منطقه برای بهره‌برداری‌های شخصی است .غرب در پس برقراری ثبات آمریکایی در منطقه، تنها به دنبال منافع خود می‌گردد و این نوع رفتارهای فقط شعارهای ساختگی است.


انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.