سلام ما به تو باداى خديجه كبرى
نخست همسر خوش طينت رسول خدا
هزار رحمت حق بر راوان پاك تو باد
درود ما به تو باد، به جنت الماوى
کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن
گشت مهمان در جوار قرب حي ذوالمنن
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن
جامه ختم رسالت شد بر اندامت کفن
گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت
شد روان از ديدهاش بر چهره اشک ماتمت
اي در امواج بلاها با محمّد رهسپر
در هجوم سنگها جان محمّد را سپر
بر محمّد از همه زنهاي عالم خوبتر
مصطفي را سوز داغت ماند عمري بر جگر
بارها زين غصه چشم سيد بطحا گريست
بلکه در شـام زفاف حيدر و زهرا گريست
ما به تو گريان، تو را لب در جنان پر خنده باد
همچو جان در قلب ياران خاطراتت زنده باد
شوکت و جاه و جلال و عزتت پاينده باد
منطقت تا حشر بر بوجهلها کوبنده باد
اى قبله حاجات مولاتى خديجه
اى مادر سادات مولاتى خديجه
اى آنكه نور عشق لبخند تو باشد
زهرا نمايد فخر فرزند تو باشد
پس از وصیت ام الائمه پیغمبر
خدیجه را به عبایش ز خود مقدم داشت
در آن دمی که کفن از بهشت آوردند
هوای رحلت او روضه محرم داشت
تویى كه ثروت خود بى دريغ بخشيدى
به همسرى كه مقامش به حق بود والا
چو گشت معتكف كوه نور، همسر تو
توئى كه بوده اى چشم انتظار راه حرا
تو رمز پيروزى ختم المرسلينى
در هر دو عالم حتم دارم بهترينى
تو نور بخش دين ميان عالمينى
در كربلا تو ذكر لبهاى حسينى
اى بهترين مادر گرامى، همسر عشق
هستى خود دادى به راه رهبر عشق
اى گرمى كاشانه احمد خديجه
اى سفره دار خانه احمد خديجه
بر تو ميبالد محمّد، بر تو مينازد حجاز
با محمّد خواندهاي پيش از شب بعثت، نماز
مـادر زهرا ! سلام الله ، بر جان و تنت
يازده خورشيد سر زد از سپهر دامنت
با علي همگام در احياي قرآن بودهاي
پيشتر از بعثت احمد مسلمان بودهاي
مؤمنين از چون تو مادر تا قيامت سرفراز
مسلمين آرند بر خاک درت روي نياز
اين سه اصل آمد از اول باعث ترويج دين
هست تو، خُلق نبي، تيغ اميرالمؤمنين
از تمام هست خود يکسر فشاندي آستين
راستي اين است در اسلام، دين راستين
بردباري، صبر، دينداري همه مرهون توست
هر که از اسلام دارد بهرهاي، مديون توست
مصطفي ز آغاز، ياري جز تو و حيدر نداشت
در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت
اي درود آفرينش بر تو و بر شوهرت
وي سلام الله بر دامان زهرا پرورت
در مقام زن ولي مردانگي قانون توست
تا قيامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست
اين بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت
ميسزد پيغمبر اسلام، همسر خواندت
ني عجب گر حيدر کرار، مادر خواندت
يا که جبريل امين زهراي ديگر خواندت
بوي عطر عصمت مريم دهد پيراهنت
نقش لبخند نبي در «يا محمّد» گفتنت
کيست تا مثل تو بانو کُفو طاهايش کنند؟
کفـو طاهـا، مـادر ام ابيهـاش کنند؟
اي شده وقف خداوند تعالي هست تو
وي تمام هستي خالق به روي دست تو
پاکتر از پرده ی بيتِ الهي دامنت
خلعت زيباي اُمالمؤمنيني بر تنت
اي سلام آورده جبريل از خداوندت، سلام
وي محمّد برده نامت را به لب با احترام
همسر و همسنگر و همگام با خيرالانام
سايهات تا صبح محشر بر سر دين مستدام
برای حضرت ام الائمه این یک بس
که نور فاطمه بر دامن مکرم داشت
خدیجه مادر ما اولین مسلمانی است
که با ولای علی عهد خویش محکم داشت
بين امت با وجود آن همه نعت و سپاس
ناشناسي ناشناسي ناشناسي ناشناس
ذات حق، داننده اسرار داند کيستي
هر که هستي احمد مختار داند کيستي
بعد احمد، حيدر کرار داند کيستي
فاطمه، آن عصمت دادار داند کيستي
چه بانویی که خدایش سلام می فرمود
که نامه عملش مُهر مِهر خاتم داشت
یگانه بانوی مردی که از عدالت خود
تمام عالم و آدم به زیر پرچم داشت
هنوز چهره مکه غبار ماتم داشت
هنوز داغ ابوطالب آتش غم داشت
دل لطیف پیمبر غمین زهرا بود
به سینه درد و غم و غصه های عالم داشت
سخن ز رحلت بانوی با کرامت بود
کسی که حسن کمال چهار مریم داشت
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر
به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر
الهی مادر یاسم غریب می میرد
غریب بود و غریبانه جان دهد آخر
برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم
و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم
مقام و منزلتش را کسی چه می داند
شریک امر رسالت همیشه می ماند
قد خمیده و موی سفید او امشب
هزار روضه برای رسول می خواند
اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست
سنگ فراق شیشه ی قلب مرا شکست
امن یجیب خواندن من بی نتیجه ماند
زهرا یتیم گشت و پدر بی خدیجه ماند
تمام هستي خود را به عشق بخشيدم
به عشق اينكه به بيت نبي است مأوايم
ولي چه زود شنيدم پس از من و احمد
حريم عشق بسوزد به دست اعدايم
خداست شاهد حالم كه من چه ها ديدم
اگر چه شاد ز يك عمر امتحانهايم
گهي به شعب ابي طالبم گواه بلا
گهي ستم كش اهل حجاز و بطحايم
من آن كنيز خدايم كه يار طاهايم
منم كه مادر امّ الائمه زهرايم
به افتخار كنيزي مصطفي اين بس
كه من شريك نبي در نشاط و غمهايم
همت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر و دوش کشیدی
تو به اسلام مادری کردی
تو به توحید یاوری کردی
عصمت از دامنت چنان جوشید
که به مریم برابری کردی
هنوز عطرِ تو مادر به جسمِ من جاریست
هنوز زخمِ نبودن به سینهام کاریست
ز مصحف مددت یک ورق به جا مانده
میان آن در و دیوار لحظه ی یاریست
مادرِ زهرا چو دل را بر نبی تقدیم کرد
جانثاری بهر احمد را به خود تصمیم کرد
با نثار جان و مالش نزد زهرا دخترش
یاری همسر نمودن را چنین ترسیم کرد
اى بانوى ذوالکرم خدیجه
اى مادر اهل غم خدیجه
دلداده تو حبیب حق بود
صاحب نفس حرم خدیجه
در سوگ تو آتشین دلم مادرِ یاس
هجران تو گشته قاتلم مادرِ یاس
زهرا به کنارِ قبر تو میگرید
از نالهی او منفعلم مادرِ یاس
امشب خدیجه می رود از خانه ی وحی
تاریک شد در ماتمش کاشانه ی وحی
چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر
خون جگر از دیده می بارد پیمبر
با کوچ تو ای بانو! دیگر هیچ کاروانی در بیابان دلها، بیشوقِ کعبه یادت قدم نزد؛ که استواری امروزِ بنای دین،
از برکت خشتِ نخستینِ توست، السّلام علیک ای نور کبری ای نیّره عظمی!
سلام بر تو بانوی چشمه های روان، مادر مهربان شریعت، همسایه دیوار به دیوار آسمان، خدیجه بزرگ!
رحمت خدا بر خدیجه علیها السلام باد که شاخه های بی پناه رسالت، بر ریشه های مقتدرش پیوند خورده بودند.
اگر
پيامک و یا اشعار دیگری در خصوص تسلیت وفات حضرت خدیجه (س) سراغ داريد را
در بخش نظرات آن را ارسال کنید و با دیگر خوانندگان دریچه به اشتراک
بگذارید.
در مقام زن ولی مردانگی قانون توست
تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست
بردباری، صبر، دینداری همه مرهون توست
هر که از اسلام دارد بهرهای، مدیون توست
دوستان برای اشعار و پیامک های بیشتر میتونند به سایت انجمن گفتگوی دینی سر بزنند
آدرس:http://www.askdin.com/thread21184.html