«بخش دوّم حرف من، دربارهی فرهنگ است. من در یک جمله عرض بکنم: عزیزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. الان دربارهی تولید داخلی حرف میزدیم؛ اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، باید فرهنگ [مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ.
فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزهی اجتماعی، قانونگرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهتگیری مردم جهتگیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدایناکرده جهتگیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدایناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا، به آن سرنوشت دچار شدند.
بنابراین تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ بهخاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینهی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنهی فرهنگی باشند؛ رخنههای فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند. نمیخواهیم بگوییم همهی آسیبهای فرهنگی کار بیگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصّریم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگی، مسئولان غیر فرهنگی، کمکاریها، غلطکاریها، اینها تأثیر داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمیاندازیم؛ امّا حضور دشمن را هم در زمینهی مسائل فرهنگی نمیتوانیم فراموش کنیم.
امروز و از روزهای اوّل انقلاب، دستگاههای تبلیغات، همهی توشوتوان خود را گذاشتهاند برای اینکه مردم را نسبت به پایههای این انقلاب بیاعتقاد کنند. این کارِ فرهنگی است؟ ایمان مردم را مورد تهاجم قرار دادند، باورهای قلبی مردم را مورد تهاجم قرار میدهند؛ این را نمیشود انسان ندیده بگیرد...
امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با اراده خودشان، با انگیزه خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند.
بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. علاوهی بر اینها، مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند.»
جنگ فرهنگی؛ کلاسیک-منظم یا چریکی-نامنظم
دایرهالمعارف ویکی پدیا جنگ کلاسیک را اینگونه تعریف کرده است: «جنگ کلاسیک یا نبرد متقارن به گونهای از جنگ گفته میشود که در آن از جنگافزارهای متعارف نظامی و تاکتیکهای تعریفشده، مشخص و معین نظامی استفاده شده و میان دو یا چند کشور صورت میگیرد. رویارویی دو طرف در جنگ کلاسیک باز بوده و نیروهای دو طرف تعریف شده هستند.»
در جنگ منظم، سپاه دو طرف ساختاری منظم دارند و با برنامهای مشخص که از قبل تعیین شده است عمل میکنند. ساختار ارتشی که به جنگ منظم دست میزند از دو بخش صف و ستاد تشکیل شده است. ستاد مسئول طرح ریزی، برنامه ریزی و نظارت بر اجرای دستورات بوده و معمولا در شهرها یا پادگانهای مرکزی قرار دارد. قسمت اعظم صف نیز از کسانی تشکیل شده که رویارویی مستقیم با دشمن صورت داده و دستورات ستاد را اجرا میکنند.
دایرهالمعارف ویکی پدیا جنگ نامنظم را اینگونه تعریف کرده است: «جنگ پارتیزانی یا جنگ چریکی (جنگ نرم چریکی) یکی از انواع جنگهای نامنظم است که در آن گروه کوچکی از افراد مسلح (به ایمان و تقوا و علوم دینی، رسانه و فیلمسازی، رایانه، اینترنت، نویسندگی و ...) با استفاده از تاکتیکهای نظامی دستبرد، گروگانگیری، خرابکاری، کمین، هجوم ناگهانی و غافلگیری به یک هدف نظامی آسیبپذیر یا یک واحد نظامی بزرگتر حملهور شده و بلافاصله صحنه نبرد را ترک میکنند. شیوه جنگهای پارتیزانی سخت از شیوههای بسیار قدیمی جنگی است.»
صف و ستاد در جنگ نامنظم، به همان گروه کوچک خلاصه شده و توسط فرمانده عملیات راهبری می شود. جنگ نامنظم هنگامی کاربرد پیدا می کند که دشمن پیشروی زیادی کرده و به هر دلیلی امکان جنگ منظم وجود نداشته باشد. گروهک چریکی در زمان مقتضی، حساسترین بخش دشمن را هدف گرفته و پس از وارد آوردن خسارت محل را ترک می کنند.
نمونه های موفق جنگ چریکی
خداوند در آیه 249 سوره بقره می فرمایند: «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» - بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است.
جنگ چریکی یکی از راهکارهای رسیدن به این پیروزی است اگر در راه رضای خدا و اجرای فرامین او باشد.
حزب الله لبنان در طول 20 سال گذشته با استفاده از همین روش، بارها و بارها ارتش تا دندان مسلح رژیم صهیونیستی را به زانو درآورده است.
جنگ های نامنظم احمدشاه مسعود علیه ارتش عظیم شوروی در افغانستان هم با همین روش بود.
اما بهترین مثالی که می توان برای عملیات چریکی زد شهید مصطفی چمران است. شهید چمران هم که دست به جنگ چریکی در کردستان زد به دلیل نارسایی سیستم ارتش و جنگ منظم ما در آن زمان و در آن منطقه بود. آن دسته از جوانان کشور ما هم که به زعم مقام معظم رهبری در شهر خود کار فرهنگی میکنند از قاعده شهید چمران پیروی میکنند. و از آنجایی که دکترین به معنای قاعدهالقواعدی است که تبدیل به قانون منسجم و مصوب نشده و میتوان از آن قواعد بسیاری بیرون کشید، پس جوانان علاقمند به جنگ نرم و فرهنگی ما، برای جبران ناکارآمدی سیستم فرهنگی کشور در جنگ نرم از دکترین چمران استفاده میکنند و امام خامنهای نیز دقیقا همین را میخواهند. این جمله از سخنان امام خامنهای برداشت میشود: داشتن دست بالا در جنگ نرم کنونی تنها یک راه دارد و آن هم استفاده از این دکترین است.
ستاد جنگ فرهنگی در ایران
سوال مهمی که به ذهن متبادر میشود این است که چرا امام خامنهای، با ارائه شعار سال، کار فرهنگی را از مردم طلب میکنند؟ در پاسخ باید گفت: ایشان میبینند که سیستمهای فرهنگی موجود در کشور فلج هستند و به نوعی دچار آنتروپی سیستمی شدهاند. از وزارت ارشاد و وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم تا دیگر دستگاههای مرتبط همگی دچار نارسایی در امر اقناع و ارضای قلب و ذهن جامعه هستند. اینجاست که کار به دوش افراد میافتد.
سیستمهای فرهنگی کشور به نوعی دچار آنتروپی سیستمی شدهاند. به عبارت دیگر سیستمهای تعریف شده در جامعه ما توانایی جنگ منظم علیه دشمن در جبهه جنگ نرم را ندارند. اینجاست که کار به دوش افراد جامعه آن هم به صورت چریکی و جسته و گریخته میافتد؛ به صورتی که هرجا احساس نیاز کنند دست به اقدام میزنند.
مشکل اساسی سیستمهای اداری فرهنگی کشور ما این است که در بهترین حالت، دست به تشویق و تنبیه میزنند و تقریبا هیچکدام برای استفاده از روش اقناع و ارضا توانمند نیستند. همانگونه که در جنگ سخت چریکی، توانایی بالای جسمی برای سرعت عمل بالا نیاز است، در مغز و اساس جنگ نرم، توانایی در اقناع و ارضای مخاطب مبنای کار است.
هر چند که نگارنده می داند سرویسهای رصدی دشمن، این مطلب را مطالعه می کنند اما در هر صورت باید گفت که به دلیل ناکارآمدی در طرح ریزی و برنامه ریزی برای صف جنگ نرم کشور توسط شورای انقلاب فرهنگی و وزارت ارشاد، امروز به اینجا رسیده ایم که به دستور مقام معظم رهبری، جنگ منظم تبدیل به جنگ چریکی شده است.
جنگ چریکی فرهنگی؛ کجا و چگونه؟
جنگ چریکی نظامی اهداف زیادی را می تواند زیر ضرب بگیرد اما گاهی نیز هدف از جنگ چریکی نظامی، حمله به متصرفات دشمن در خاک خودی است. جنگ نرم چریکی در این قسمت با جنگ سخت چریکی منطبق می شود.
اگر مسئولان فرهنگی کشور در جبهه جنگ نرم به تصرف کردن متون کتب دانشگاهی توسط مطالب اسلامی و ناب شیعی روی بیاورند، به دلیل ساختاری که در خود دارند، ناچارند که از روش جنگ منظم استفاده کنند. اما در جنگ نرم چریکی، گروهی از افراد مسلح به آنچه که قبلا گفته شد، اصلا تلاشی برای تغییر متون درسی نمی کنند ( هر چند اگر بتوان این کار را کرد نور علی نور است) بلکه مثلا در مورد ولایت فقیه، سعی میکنند عده ای از افرادی که در این بحث اشکال وارد می کنند را قانع و سپس ارضا کنند. اساسا جنگ نرم چریکی یعنی هرجا هر مشکل فکری، ایمانی، عقیدتی و رفتاری و فرهنگی که دیده میشود مورد حمله قرار گیرد و در دو مرحله، ابتدا اقناع و سپس ارضا گردد. بهترین سلاح آن نیز، «خودعملگری» است. هر کسی ابتدا باید از خودش و خانواده اش شروع کند.
مفهوم اقناع و ارضا:
شخصی را در نظر بگیرید که به دلیل تبلیغات سوء دشمن، به باور رسیده و تصمیم گرفته است تا جادهای را بند بیاورد. این شخص به هر دلیلی به شما اجازه عبور نمی دهد. شما می توانید برای رفع این مشکل، با او صحبت کرده و به هر استدلالی که می توانید او را قانع کنید تا از سر راه شما کنار برود. تا اینجای کار شما فقط مشکل خود را حل کرده اید و اگر بعد از این کار به راه خود ادامه دادید ممکن است که این شخص پس از عبور شما باز هم از سوی دشمن تحریک شده و به کار خود بازگردد. اما اگر گفتگوی خود با وی را ادامه دهید تا جایی که به مرحله ارضا برسد، می بینید شخصی که تا ساعتی پیش مخالف شما جبهه داشت نه تنها دیگر سر راه شما نیست بلکه پشت سر قرار گرفته و مسیر شما را ادامه خواهد داد.
یکی از مولفههایی که نباید از آن غافل شد این است که دقیقا مانند گروهکهای چریکی که یک فرمانده دارند، در جنگ نرم فرهنگی نیز این گروه کوچک باید اعمال خود را با فرمانده خود تنظیم کرده و از اقدام خودسرانه شخصی پرهیز کنند تا مبادا به جای اقدام علیه دشمن، ناخواسته علیه امنیت ملی خودمان اقدامی کرده باشند.
مشرق