آیه 51 سوره فصلت
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ
چون به آدمى نعمتى ارزانى داريم، رويگردان مىشود و به تكبر گردن مىافرازد. و اگر بدو شرى برسد، بسيار فرياد و فغان مىكند.
قوم سبأ که در قرآن مورد ملامت قرار گرفته و مستوجب عذاب شده اند نمونه ای از این خصلت آدمیان را نشان می دهند که خداوند نعمت را در حق ایشان تمام کرد، مُلک ایشان را آباد نمود، بیابانها را از میان شهرها برداشت تا شهرها به هم نزدیک شدند، نعمت و برکت برای همگان حاصل شد اما باز زبان به ناشکری گشودند که:
شهرها نزدیک یکدیگر بد است آن بیابان است خوش کآنجا دد است
مثنوی
اما وقتی خداوند آن نعمت ها را از ایشان دور می کند و به جای آن سختی و محنتی به ایشان روی می آورد، همه روی در خدا می کنند و دعاهای عریض و طویل می خوانند، باشد که بدان وضع پیشین باز گردند و گاهی نیز به کمترین محنتی زبان به اعتراض می گشایند و سخنان می گویند و اگر حتی با خدا جرأت به گستاخی نکنند زمین و زمان و روزگار و دهر ناسازگار را ناسزا می گویند و نشنیده اند آن حدیث پیامبر را که فرمود «لا تسب الدهر فإن الدهر هو الله» یعنی «دهر را ناسزا مگویید که دهر همان خداست»:
جز آدمیان هر آنچه هستند بر شقۀ قانعی نشتند آن آدمی است کز دلیری کفر آرد وقت نیم سحری گر تر شودش به قطره ای بام در ابر کشد زبان به دشنامنظامی، لیلی و مجنون
حکایت شیرینی هست از عطار درباره رابعه که شخصی پیش رابعه آمد در حالی که سرش را دستمال بسته بود. رابعه گفت این برای چیست؟ گفت نشان آن است که از «سردرد» رنج می برم. رابعه گفت آیا آن زمان که سردرد نداشتی و سلامت و خوش بودی هیچ علامتی با خود حمل می کردی که شاد و سلامتم؟
چنین است خصلت عامه آدمیان که در هنگام برخورداری از نعمت به جای شکر کردن و شکرانه دادن شکوه و شکایت می کنند و چون نعمت زایل شد آنگاه آه و فغان بر می آورند و هزار علامت دارند از اینکه از نعمتی محرومند از جمله آنکه با خلق تلخ و ناخوش شوند و با خدا ترشرویی و گستاخی می کنند.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید