در ابتدا مطلبی را ازحسین شریعتمداری با عنوان«آبی شدههای آب ندیده!»میخوانید که در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رسید:1- بر سر آن بودیم که امروز در آستانه سالروز بعثت پیامبر اعظم(ص) وجیزهای
به همین مناسبت بنویسیم و با بضاعت و توشه ناچیز خود، گزارشگونهای مستند
از موقعیت کنونی انقلاب اسلامی ارائه دهیم، که به تعبیر زیبا و حکیمانه
حضرتآقا، «بعثت دوم» بوده است و از این روی امام راحلمان-
رضواناللهتعالیعلیه- را احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) نامیدهاند، چرا که
آن بزرگوار غبار قرنها بدعت و تحریف و کجاندیشی و بداندیشی را که بر چهره
اسلام نشسته بود، زدود و اسلام ناب محمدی(ص) را همانگونه که در «صدر» بود
به دنیای ظلمتزده و تشنه عدالت عرضه نمود. و از آن پس تا به امروز همه
رخدادها بی کم و کاست همان بوده و هست که در صدر اسلام بود، با این تفاوت
که در بعثت دوم، مردم ایران و به دنبال آنان، سایر ملتهای مسلمان، تجربه
تلخ «فرودها» و طعم شیرین و روحنواز «فرازها»ی صدر اسلام را با خود داشتند و
این بار بر خلاف آن روزها، در لغزشگاهها نلغزیدند و از دامهای رنگارنگ و
توطئههای پیدرپی به سلامت عبور کردند، در احد، از تنگه غنیمت شکست
نخوردند، در صفین، از نیزه فریب که پارههای قرآن را بر آن آویز کرده
بودند، زخم برنداشتند، در کوفه علی(ع)، در مدینه حسن(ع) و در کربلا
حسینبنعلی(ع) را در میانه میدان تنها نگذاشتند و چنین بود که سقف ظلمانی
نظام سلطه بینالمللی را شکافتند و طرحی نو درانداختند و... اما، شرح این
ماجرای شورانگیز را که پایانی ندارد و تا ظهور مراد غایبمان-ارواحنا
لهالفداء- روی قوس صعودی تحولات جهان ادامه دارد، وانهادیم و پرداختن به
نکتهای را پیش کشیدیم که از جانمایههای رسالت رسولخدا(ص) و نهضت فراگیر
انقلاب اسلامی در دنیای امروز است. نکتهای که دیروز رهبر معظم انقلاب در
دیدار نمایندگان مجلس با ایشان، بر آن تاکید ورزیدند؛ «عبور موفقیتآمیز
نظام اسلامی از مقاطع مهم و سرنوشتساز 35سال گذشته مرهون مبارزه جدی،
صادقانه و خردمندانه ملت ایران بوده است که این تفکر باید با حفظ ویژگیهای
آن ادامه یابد.» و «کسانی که تفکر سازش و تسلیم در برابر زورگویان را
ترویج میکنند و نظام اسلامی را متهم به جنگطلبی میکنند، در واقع مرتکب
خیانت میشوند» و...
2- سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن
تا امروز، شاهد حضور افراد و جریانهایی بودهایم که با قیافه حق به جانب و
در پوشش خیرخواهی و دلسوزی برای مردم و مصلحتاندیشی برای اسلام و انقلاب،
نسخه سازش در برابر زورگویی قدرتهای استکباری را میپیچیدند! و در حالی
که سینه صاف میکردند و ابرو به انکار بالا میکشیدند، مقابله با زورگویان و
مبارزه با آنان را بیحاصل میدانستند و به «سائیدن آب در هاون»! و
«کوبیدن مشت بر سندان» تشبیه میکردند! مثلا در جریان جنگ تحمیلی و در حالی
که دشمن دست تجاوز به جان و مال و ناموس و سرزمین مادری مردم دراز کرده
بود، نهضت آزادی که آن روزها «هنوزش نفسی میآمد»! به نمایندگی از همه
جریانات لیبرالمنش و شخصیت فروخته نظیر، جبهه ملی، انجمن حجتیه،
غربباوران، جریان موسوم به «ولایتیها» که به قول حضرت امام(ره) «ولایت که
هیچ، دیانت هم نداشتند» با انتشار جزوهای تحت عنوان «پایان عادلانه جنگ
بیپایان»! رزمندگان اسلام را به وقاحت با سربازان وحشی آتیلا مقایسه کرده و
تسلیم در برابر آمریکا را اینگونه تئوریزه کرده بودند که «اگر خدا به شیر
زور بازو و قدرت حمله داده است، در عوض به آهو نیز پای فرار بخشیده و قانون
بدون استثناء طبیعت، فرار آهو از مقابل شیر درنده است»! و ایستادگی و
مقاومت در برابر دشمنان مهاجم را «تندروی بیقاعده»! و «ناشی از نادانی»!
معرفی میکردند. این جماعت، بعدها و پس از پیروزی رزمندگان، به روی نامبارک
خود هم نیاوردند که اگر ایثار و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام- یعنی همان
تندروها به قول آنان- نبود، امروزه به جای زندگی آرام و امنیت جانی و مالی
که از آن برخوردارند، باید چکمه سربازان آمریکایی را واکس میزدند و...
امروزه،
این دیدگاه، «ذلتپذیر»! و «حیثیتگریز»! که خوشبختانه در میان مردم
جایگاهی ندارد، متاسفانه در میان برخی از شخصیتها و جریانات سیاسی نیز به
وضوح دیده میشود. این جماعت هرچند اندک و کمشمارند ولی تاسفبار آن که
شماری از آنان به ناحق در حاشیه کرسیهای سیاستسازی و نظریهپردازی کشور
حضور دارند و اگر درایت رهبری و صلابت برخاسته از باورهای اسلامی مردم
نبود، تاکنون، از رهگذر حقارت خویش، آسیبهای جدی فراوانی به ملت، نظام و
انقلاب اسلامی تحمیل کرده بودند و...و اما، با ترویجکنندگان خط سازش گفتنیهایی در میان است. بخوانید!
3-
اول باید از منادیان و ترویجدهندگان خط سازش و تفکر تسلیم پرسید؛ کدام
پیروزی، آرامش، رفاه و دستاوردی را میتوانید نشان بدهید که بدون مقاومت در
برابر زورگویان به دست آمده باشد؟ اگر نمونهای دارید- که ندارید-
بفرمائید!دوم؛ کدام خط سازش و تسلیم در مقابل قدرتهای استکباری را
میتوانید آدرس بدهید که سرانجامی غیر از «خفت»، «ذلت»، «غارت منابع طبیعی و
ثروت ملی»، «اختناق»، «گسترش فقر» و ناامنی و زندگی بردهوار ملتهای
سلطهپذیر، داشته باشد؟ اگر نمونه و آدرسی در چنته دارید- که میدانیم و
میدانید- ندارید، ارائه دهید. این گوی و این میدان.سوم؛ اشاره که نه،
بلکه تأکید بر این واقعیت غیرقابل انکار که ترویجدهندگان خط سازش و
نظریهپردازان امروزی «تفکر تسلیم»، زندگی آرام، کرسیهای مسئولیت و حتی
تکتک نفسکشیدنهای خود را وامدار و مدیون همان کسانی هستند که با وقاحت و
نمکناشناسی آنان را «تندرو»! مینامند. به بیان دیگر، اگر این روزها،
آمریکا و متحدانش آغوش خود را به سوی نظریهپردازان خط سازش گشودهاند و در
حالی که از سازشناپذیران خط مقاومت با عناوینی نظیر «تندرو» و «افراطی»!
یاد میکنند، پیروان خط سازش و تسلیم را با واژههایی نظیر «عقلگرا»!
«واقعبین»! و... تحویل میگیرند، این تحویل گرفتنها به خاطر احترام به
شخصیت سیاسی سازشکاران نیست، بلکه اگر ایستادگی غیرتمندانه خط مقاومت نبود،
آمریکا و متحدانش برای سازشکاران تره هم خرد نمیکردند، بخوانید!
4-
این یک قاعده و فرمول شناخته شده است که هرگاه دشمن در مسیر زورگویی و
باجخواهی خود با خط مقاومت روبرو میشود و ناکام میماند، برای مقابله با
ایستادگی و مقاومت مردم و ایجاد شکاف در سدی که پیشروی میبیند، به
جریانات و افراد سازشکار که ترس، رفاهطلبی و خوشگذرانی از ویژگیهای آنان
است روی میآورد و با مطرح کردن و تحویل گرفتن آنها به دنبال شکافی برای
رخنه در سد مقاومت میگردد.بنابراین افراد و جریانات سازشکار به خودی خود
برای دشمن کمترین ارزش و اهمیتی ندارند، بلکه اگر از سوی حریف تحویل گرفته
میشوند این تحویل گرفتن را مدیون خط مقاومت هستند و چه نمکنشناس و
بیشخصیتاند سازشکارانی که ولینعمتهای خود، یعنی نیروهای مقاوم و
سازشناپذیر را «تندرو»! و «افراطی»! مینامند!
5- حالا به چند نمونه زیر که فقط اندکی از بسیارهاست توجه کنید، قضاوت با خودتان؛
✓
اگر ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی و مقاومت و سختی کشیدن
مردم در مقابل هجوم سراسری دشمنان نبود، آمریکا و متحدانش به جریانات و
گروههای سازشکار کمترین اهمیتی میدادند؟!
✓ اگر مقاومت جانانه ملت در
جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نبود و دست دشمن برای براندازی بازمانده
بود، مثلث آمریکا، اسرائیل، انگلیس، برای سران و عوامل فتنه تره خرد
میکردند؟
✓ اگر انقلاب اسلامی و نیاز نظام سلطه جهانی به جریانسازی
منطقهای علیه آن نبود، آمریکا و متحدانش به ملک عبدالله و ملکحسین،
حسنیمبارک و... کمترین اهمیتی میدادند؟!
✓ اگر مقاومت حزبالله، نبود، آمریکا و اسرائیل نیازی به محمود عباس و تحویل گرفتن خط سازش در منطقه داشتند؟
✓
وقتی حکومت بعثی عراق آیتالله صدر را به شهادت رساند، «بنت الهدی» خواهر
ایشان به خیابان آمد و مردم را به مقابله فراخواند ولی فقط 50 نفر با او
همراهی کردند و نتیجه آن شد که علاوه بر شهادت بنتالهدی و بسیاری از علمای
دیگر، میلیونها نفر از مردم عراق در هجوم وحشیانه بعثیها به قتل رسیدند و
یا در جریان جنگ تحمیلی به زور وادار به حضور ناخواسته در میدان نبرد
شدند.
✓ اگر محمد مرسی و اخوانالمسلمین، بعد از انقلاب اسلامی مصر راه
سازش با آمریکا و اسرائیل و متحدان منطقهای آنها، نظیر عربستان و قطر را
در پیش نگرفته بودند، آیا امروز مردم مصر زیر چکمه نظامیان آمریکایی دست و
پا میزدند؟ و دادگاه نظامی، در یک روز 700 نفر را محکوم به اعدام میکرد؟!
✓ اگر مردم سوریه در کنار بشار اسد در مقابل باجخواهی آمریکا و متحدانش مقاومت نکرده بودند، امروز شاهد پیروزی بودند؟
✓
اگر مردم ایران در برابر باجخواهی هستهای و غیرهستهای آمریکا به مقاومت
مثالزدنی دست نزده بودند، آیا به سرنوشت کشورهایی نظیر مصر مبتلا نبودند و
آیا آمریکا و متحدانش برای شخصیتهای سازشکار امروزی کمترین ارزش و اهمیتی
قائل بودند؟!
اگر و... اگر...
6- و بالاخره، خطاب به سازشکاران و
نسخهنویسان «تسلیم» گفتنی است که اگر اهل انصاف باشید بایستی در مقابل هر
نفسی که میکشید و هر گامی که به آرامش و امنیت برمیدارید، هزار بار بر
دست بازوی همان کسانی بوسه بزنید که ولینعمت شما هستند ولیشمایان با
نمکناشناسی آنان را «تندرو» و «افراطی»! مینامید!
ای آب ندیدهها و آبیشدهها
بیجبهه و جنگ انقلابیشدهها!
مدیون شب حمله جانبازانید
ای بر سر سفره آفتابیشدهها
کورش شجاعی ستون سرمقاله روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«ريشه همه مفسدان
و مسئولان اعتمادسوز را بسوزانيد»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:دو
روز پيش عامل اصلي فساد ۳ هزار ميليارد توماني پس از برگزاري ۱۵ جلسه
دادگاه به اتهام افساد في الارض و به خاطر اخلال در نظام اقتصادي کشور با
تباني و فساد در شبکه بانکي و توسل به روش هاي متقلبانه و مجرمانه و اخذ
ميلياردها تومان وجوه غيرقانوني و شرکت در پولشويي و پرداخت رشوه اعدام شد.پرونده اين فساد بزرگ مالي با ۳۹ متهم از اواسط سال ۱۳۹۰ تشکيل شد و نخستين
جلسه دادگاه در اسفند همان سال برگزار و پس از ۱۵ جلسه دادگاه، در نهايت ۴
نفر از متهمان اين پرونده به اعدام، ۲ نفر به حبس ابد و بقيه متهمان نيز
به حبس از يک تا ۲۰ سال محکوم و براي ۲ نفر نيز حکم برائت صادر شد.
در اين نوشته قصد آن ندارم که به بررسي ماجراي مه آفريد امير خسروي که در
سال ۱۳۴۸ در يکي از روستاهاي استان گيلان به دنيا آمد و اين که چگونه شد پس
از راه اندازي يک گاوداري در فاصله چند سال با استفاده از رانت هاي
گوناگون و دريافت وام هاي کلان و خريد برخي کارخانه ها و شرکت هاي دولتي به
سرمايه نجومي و نامشروع چند هزار ميليارد توماني دست يافت، بپردازم آن هم
در شرايطي که به گفته وزير ورزش و جوانان 1.5 ميليون زوج در نوبت وام ۳
ميليوني ازدواج مانده اند يا بسياري از مردم براي دريافت وام هاي اندک بايد
هزار مشقت را تحمل کنند بلکه با بيان اين مقدمه قصد دارم چند نکته اساسي
درباره فساد در سيستم اقتصادي را به اجمال بنويسم.
۱ - بي گمان اين فساد ۳ هزار ميليارد توماني همانطور که در پرونده دادگاه
کاملاً مشخص است توسط يک نفر به وقوع نپيوسته در نتيجه همانطور که عامل
اصلي اين فساد و ضربه زننده به اقتصاد کشور و از آن مهم تر ضربه زننده به
اعتماد و اطمينان مردم پس از برگزاري جلسات متعدد دادگاه به اشد مجازات
محکوم شد مردم انتظار دارند تمام کساني که به هر شکل در اين فساد نقش
داشته اند نيز به سزاي عمل نامشروع و خيانت کارانه خود برسند و دستگاه هاي
دولتي و قضايي و امنيتي تمام سرشاخه ها و شاخه هاي کوچک و بزرگ اين فساد و
ديگر مفاسد اقتصادي که در سيستم بانکي و اقتصادي کشور نفوذ کرده را شناسايي
و به محکمه بسپارند و دستگاه قضايي نيز همه مقصران و حتي کوتاهي کنندگان
در اين فساد مالي و ديگر مفاسد اقتصادي را به تناسب قصور يا جرمي که مرتکب
شده اند محاکمه و به سزاي عمل خود برساند به گونه اي که هيچ مقصر و يا مجرم
خرد و کلاني در هر رده مسئوليتي که قرار دارند يا داشته اند کمترين حاشيه
امني براي فرار از محاکمه و مجازات پيدا نکند و هيچ مقصر و مجرمي در هيچ
رده مسئوليتي و در هر لباسي نتواند از چنگ قانون بگريزد. پر واضح است که
فسادهاي بزرگ اين چنيني بدون همکاري، مباشرت و تباني برخي از مسئولان بانکي
و برخي دواير دولتي و حتي بخش خصوصي و... شکل نمي گيرد پس مردم به حق
منتظر شناسايي کامل تمام مقصران و مجرمان نه تنها در اين فساد بلکه همه
فسادهايي که در سيستم اقتصادي رخ داده هستند.
تحقق اين مطالبه مردم پس از اقدام قاطع اخير قوه قضاييه نه تنها موجب
مي شود که همه خصوصاً مجرمان و تبهکاران اقتصادي و غيراقتصادي باور کنند
هزينه ارتکاب جرم و ضربه زدن به حيثيت نظام بانکي و اقتصادي کشور و از آن
مهم تر ضربه زدن به اطمينان و اعتماد مردم بسيار بالاست بلکه چنين
اقدام هايي باعث مي شود آن بخش از اعتماد و اطمينان خدشه دار شده مردم که
بر اثر اعمال مجرمانه مفسدان اقتصادي به وجود آمده تا حدود زيادي ترميم و
بازسازي شود.
۲ - آن چه بيش از پيش بايد مورد توجه تمامي مسئولان و قانونگذاران و سيستم
بازرسي و نظارتي کشور قرار بگيرد اين است که اين سيستم بايد آن چنان
قانونمند، چابک، کارآمد و موثر باشد که به بهترين شکل بتواند از به وجود
آمدن مفاسد بزرگ و حتي کوچک در همان ابتداي امر جلوگيري کند و سيستم آن
چنان قانونمند و کارآمد باشد که هيچ کس نتواند با رشوه، جعل يا هر اقدام
خلاف ديگري در آن اخلال به وجود بياورد. بنابراين تلاش بسيار موثرتري بايد
از سوي قانونگذاران و مسئولان و ناظران و بازرسان و مجريان انجام شود که
احتمال فساد در سيستم را به صفر نزديک کند و قطعاً مسلم است که پيشگيري
بسيار آسان تر و بهتر از جراحي هاي سخت است.
۳ - نکته قابل توجه ديگر اين که اگر با همه دقت ها و کارآمدي سيستم باز هم
خداي ناکرده تخلفي صورت گيرد بايد سيستم نظارتي و بازرسي درون سازماني و
سيستم نظارتي بازرسي برون سازماني به گونه اي حساس و هوشيار باشد که هر
گونه تخلف را در همان ابتداي امر شناسايي و از گسترده شدن آن و تبديل آن به
يک دمل چرکين جلوگيري کند، چرا که هر تخلفي آن گاه که در ابتداي کار قرار
دارد هم برخورد با آن آسان تر و هم هزينه هاي برخورد با آن تخلف کمتر است و
هم ضرر بسيار کمتري به کشور وارد مي کند. بنابراين همه مسئولان بايد توجه
کنند که با تخلف در هر حدي از کوچکي که قرار دارد بايد همان ابتدا با دقت و
قاطعيت برخورد کرد و با تخلف در هر حدي از سوي هر کسي از کارمند جزء گرفته
تا مديران ارشد بدون ملاحظه و تسامح برخورد شود نه اين که سزاي برخي
تخلفات اين باشد که مديري را از جايي به جايي ديگر انتقال دهند.
۴ - پس از اعمال مجازات درباره عامل مهم فساد بزرگ ۳ هزار ميلياردي اکنون
مردم منتظر محاکمه و مجازات ساير عوامل شناخته شده از جمله خاوري و عوامل
ناشناخته اين پرونده و ديگر پرونده ها هستند از جمله پرونده بيمه، پرونده
تأمين اجتماعي، پرونده بابک زنجاني، پرونده رانت ۶۵۰ ميليون يورويي که توسط
يکي از نمايندگان مجلس مطرح شد و برخي پرونده هاي خرد و کلان ديگر که بايد
با سرعت و دقت با اقدام قاطع قوه قضاييه و همکاري مسئولان دولتي و سيستم
نظارتي تعيين تکليف شود.
۵ - نه تنها تخلف و فسادهاي اقتصادي بلکه تمامي جرايم و مفاسد بايد با جديت
و قاطعيت پيگيري شود و مجرمان به سزاي اعمال خود برسند، چه مفسداني مانند
آناني که با چاقو و قمه از مردم زورگيري مي کنند و امنيت جامعه و احساس
امنيت را به خطر مي اندازند، چه سارقان سابقه داري که مال و جان مردم را به
يغما مي برند و بعضاً پس از گذراندن زندان هاي کوتاه مدت دوباره به جان
مردم مي افتند، چه تبهکاراني که با سلاح سرد و گرم محل کسب و کار مردم را
ناامن مي کنند، چه آنان که در ملاء عام عربده کشي مي کنند و باعث ايجاد رعب
و وحشت در جامعه مي شوند، چه آنان که در عين پست فطرتي نواميس مردم را هتک
حرمت مي کنند، چه سوداگران مرگي که با توزيع مواد مخدر، جان و جواني
جوانان اين مرز و بوم را به آتش مي کشند، چه بدهکاران بزرگ بانکي و... به
هر صورت در هر کدام از اين موارد ابتدا بايد با انجام کار کارشناسي و تقويت
فرهنگ و سبک زندگي ايراني اسلامي و رعايت اخلاق زمينه ارتکاب کليه جرايم
به حداقل برسد ثانياً بايد با هر مجرمي در هر رده اي و با هر جرمي با قوت و
اقتدار برخورد کرد تا هيچ مجرمي و خطاکاري جرأت تن به خطا دادن نداشته
باشد.
۶ - برخورد قاطع، شفاف و از سر دقت، عدل، انصاف و اعمال مجازات متناسب با
جرم آن گونه که خاصيت بازدارندگي و تکرار نشدن جرم را داشته باشد نه تنها
ميزان جرم و خطا را کاهش مي دهد بلکه باعث ترميم و بازسازي اعتماد و
اطمينان مردم به سيستم هاي نظارتي و دستگاه عدليه و قواي مقننه و مجريه
مي شود، همچنين برخوردهاي قاطع و به موقع با خلافکاران و مجرمان در هر
رده اي که هستند باعث پالايش مجموعه کشور و حاکميت از خطا و خلاف و جرايم و
مجرمان و خلافکاران مي شود، همچنين موجب تجميع قوا و مردم براي سازندگي و
پيشرفت و توسعه و سرافرازي هر چه بيشتر کشور در عرصه جهاني و همچنين از همه
مهمتر شادي روح شهيدان و خشنودي و رضايت خداوند باري تعالي مي شود.
۷ - نکته مهم ديگر اين که بي گمان مهم ترين سرمايه ماندگاري و پيشرفت هر
حاکميتي، اعتماد و اطمينان مردم است بر اين اساس در هر فسادي مهم تر از
ساير افراد، کساني هستند که دستي در مسئوليتي هر چند کوچک يا بزرگ در
حاکميت از جمله در سيستم بانکي و اقتصادي دارند و در مباشرت، تباني،
همکاري، زمينه سازي، چشم بستن بر خلاف در جريان هر گونه فساد کوچک يا بزرگي
نيز دستي دارند بنابراين جرم و خيانت اين گونه افراد چون به نوعي به
حاکميت وصل و منتسب هستند از ديگران بيشتر است چرا که موجب بدبيني و
خدشه دار شدن اعتماد و اطمينان مردم که سرمايه اصلي هر حاکميتي است مي شوند
پس اين گونه افراد در هر سطح و منصبي بايد هر چه سريعتر، قاطعانه و شفاف،
محاکمه و به اشد مجازات محکوم شوند تا بدين ترتيب ريشه مفسدان و مسئولان
اعتمادسوز در اين کشور سوزانده شود.
روزنامه وطن امروز در مطلبی با عنوان«تئوریزه کردن سازش خیانت است»که در ستون یادداشت روز خود پیرامون موضوع رهبر انقلاب در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی اینچنین ادامه داد: حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در
دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، تنها راه ایستادگی در مقابل
جبهه ضدبشری استکبار را استمرار تفکر «مبارزه» با این جبهه دانستند و با
اشاره به لزوم توجه جدی مجلس شورای اسلامی و دولت در تدوین برنامه ششم، بر
سه اولویت اصلی «اقتصاد مقاومتی»، «فرهنگ انقلابی و دینی» و ادامه روند
پرشتاب «پیشرفتهای علمی» تأکید کردند و فرمودند: راه حل مشکلات اقتصادی و
سیاسی کشور را نمیتوان در بیرون از مرزها پیدا کرد بلکه علاج واقعی مشکلات
در درون کشور و تکیه بر ظرفیتها و تواناییهای داخلی است. به گزارش
پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار
ضمن تسلیت سالروز شهادت امام موسیکاظم(ع)، به شکلگیری نظام اسلامی و
همچنین بقای آن براساس «تفکر مبارزه» اشاره و خاطرنشان کردند: پیشرفت
جمهوری اسلامی ایران و عبور موفقیتآمیز نظام اسلامی از مقاطع مهم و
سرنوشتساز 35 سال گذشته مرهون مبارزه جدی، صادقانه و خردمندانه ملت ایران
بوده است که این تفکر باید با حفظ ویژگیهای آن ادامه یابد.حضرتآیتالله العظمی خامنهای با تأکید بر اینکه بدون ادامه تفکر مبارزه با
جبهه استکبار نمیتوانیم به اهداف والای نظام اسلامی برسیم، افزودند: علت
تأکید بر ادامه مبارزه، جنگطلبی نظام اسلامی نیست بلکه عقل و خرد حکم
میکند که انسان برای عبور از منطقهای مملو از دزدان دریایی، خود را مجهز
کند و توانایی و انگیزه دفاع از خود را داشته باشد. ایشان تأکید کردند:
دنیای امروز مملو از دزدان غارتگر عزت و حیثیت و اخلاق بشریت است که با
مجهز شدن به علم و کسب ثروت و قدرت، با وجههای به ظاهر انسانی بهراحتی
مرتکب جنایت میشوند و به آرمانهای بشری خیانت و در نقاط مختلف دنیا
جنگافروزی میکنند.رهبر انقلاب اسلامی گفتند: در چنین شرایطی چارهای جز
ادامه مبارزه و حاکم بودن تفکر مبارزه در همه امور کشور اعم از داخلی و
خارجی وجود ندارد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تلاش عدهای برای
تئوریزه کردن «تفکر سازش و تسلیم»، خاطرنشان کردند: کسانی که میخواهند،
سازش و تسلیم در برابر زورگویان را ترویج و نظام اسلامی را متهم به
جنگطلبی کنند، در واقع مرتکب خیانت میشوند. ایشان افزودند: نظام اسلامی،
نظام انسانی و شرف و احترام به کرامت بشریت و نظام صلح و خیر است.رهبر
انقلاب اسلامی تأکید کردند: همه مسؤولان کشور در بخشهای مختلف اعم از
بخشهای اقتصادی، علمی و فرهنگی، سیاستگذاری، تقنین و مذاکرات خارجی باید
بدانند که در حال مبارزه هستند و در مسیر ادامه مبارزه پیدایش و بقای نظام
اسلامی قرار دارند. حضرت آیتالله خامنهای افزودند: این موضوع باید همچون
تفکر گستردهای بر تمام امور و شئون کشور حاکم باشد و باید خود را در مقابل
جبهه استکبار قوی کرد و محکم ایستاد. ایشان در ادامه همین مبحث، سؤالی را
مطرح کردند و گفتند: این مبارزه تا چه زمانی طول خواهد کشید؟ رهبر انقلاب
اسلامی در پاسخ به این سؤال تأکید کردند: مبارزه و جهاد تمامشدنی نیست چون
شیطان و جبهه شیطان همواره وجود دارد اما ممکن است در شرایط مختلف شیوهها
و روشهای جهاد و مبارزه متفاوت باشد. حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان
کردند:
این مبارزه هنگامی به پایان خواهد رسید که جامعه بشری بتواند خود را
از شر جبهه استکبار و در رأس آن آمریکا که پنجههای خود را بر جسم و روح و
فکر بشریت گسترانیده است، رهایی دهد که این کار نیز نیازمند مبارزهای
دشوار و طولانی و گامهای بلند خواهد بود. ایشان برپایی نظام اسلامی در
ایران را بلندترین گام در مسیر این مبارزه دانستند و افزودند: تشکیل
دورههای پیدرپی مجلس در 35 سال گذشته و حضور نمایندگان در مجلس به عنوان
مظهر مردمسالاری دینی، یک مبارزه است که باید آن را قدر دانست و به پیش
برد. رهبر انقلاب اسلامی به موضوع تأکید بر «مدیریت جهادی» در نامگذاری سال
جاری اشاره و خاطرنشان کردند: مدیریت جهادی فقط شامل امور مربوط به دولت
نمیشود بلکه مجلس نیز اگر وظایف تقنینی و نظارتی خود را فقط با انگیزه
خدمت به مردم انجام دهد، بزرگترین کار جهادی صورت گرفته است. حضرت
آیتالله خامنهای، تنها راه حل مشکلات کشور را اقتصاد مقاومتی و پرهیز از
چشم دوختن به بیرون از مرزها دانستند و گفتند: من از همه کسانی که در
بخشهای مختلف ابتکار و حرکت دارند، دفاع صمیمانه و واقعی میکنم اما
معتقدم، علاج مشکلات در درون کشور است. ایشان افزودند: برای حل مشکلات باید
راه حل صحیح را شناخت و با دلیری و شجاعت آن را انجام دادکه یک گام بلند
در این عرصه اقتصاد مقاومتی است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به حمایتها و
ستایشهای لفظی که در ماههای اخیر از اقتصاد مقاومتی شده است، تأکید
کردند: برای اجرای اقتصاد مقاومتی تمجید و ستایش لفظی کافی نیست بلکه باید
حرکت و اقدام کرد. حضرت آیتالله خامنهای با تشکر از فعالیتهای دولت و
مجلس درباره اقتصاد مقاومتی گفتند: مجلس باید فعالیتهای انجام گرفته را در
بُعد تقنینی و در بُعد نظارتی، پیگیری جدی کند. ایشان تصویب قوانین مناسب
برای اقتصاد مقاومتی و حذف قوانین مزاحم یا معارض و نظارت بر عملکرد دولت
را از وظایف اصلی مجلس برشمردند و افزودند: مجلس درباره قانونگذاری برای
اقتصاد مقاومتی نمیتواند فقط متکی به طرحها باشد بلکه دولت باید لوایح
مناسب را به مجلس ارائه دهد. رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به آماده
شدن مجلس شورای اسلامی برای تدوین «برنامه پنجساله ششم» تأکید کردند: در
این برنامه باید «اقتصاد مقاومتی»، «فرهنگ» و «علم» 3 اولویت اصلی باشند.
حضرت آیتالله خامنهای درباره «فرهنگ» گفتند: منظور از فرهنگ، فرهنگ
انقلابی و دینی و ایجاد حرکت فرهنگی بر مبنای اسلام و ارزشهای اسلامی و
تقویت فرهنگ و باور و آداب و اخلاق اسلامی در جامعه است. ایشان تأکید
کردند: نباید به صرف بهوجود آمدن و یا گسترش یک ابزار فرهنگی در جامعه،
تلقی پیشرفت فرهنگ شود بلکه پیشرفت فرهنگی در جامعه، هنگامی است که فرهنگ
دینی و انقلابی گسترش یابد. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: انتظار من از
نمایندگان مجلس به عنوان سربازان انقلاب، حمایت از گسترش فرهنگ انقلابی و
اسلامی در جامعه است.
حضرت آیتالله خامنهای درباره «علم» به عنوان سومین
اولویت تدوین برنامه ششم گفتند: حرکت پرشتاب علمی که در 12 سال اخیر در
کشور بهوجود آمده، به هیچ وجه نباید کُند شود بلکه باید سرعت و شتاب آن
بیشتر شود. ایشان موضوع علم را برای کشور بسیار مهم خواندند و خاطرنشان
کردند: بخش عمدهای از افتخار ملی، عزت ملی و ثروت ملی بهوسیله علم به دست
میآید.رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنان خود، یکی از وظایف اصلی نظارتی
مجلس را مبارزه حقیقی با فساد برشمردند و تأکید کردند: در موضوع مبارزه با
فساد، از همان ابتدا نباید اجازه داد که کانونهای چرکین شکل بگیرد زیرا در
این صورت یا مقابله امکانپذیر نیست و یا اینکه مقابله بسیار دشوار خواهد
شد. حضرت آیتالله خامنهای همچنین به ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت اشاره
کردند و با استقبال از طرح مجلس شورای اسلامی برای افزایش باروری و پیشگیری
از کاهش جمعیت گفتند: درخصوص جمعیت باید مراقب باشیم که اشتباه سالهای
قبل تکرار نشود زیرا بهترین حالت برای دشمن، ایرانی «کمجمعیت» و با
اکثریتی «سالخورده» است.
ایشان تأکید کردند: درباره موضوع افزایش جمعیت باید
طرحها، صحیح، منطقی و عالمانه باشند. پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب
اسلامی، آقای دکتر لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی در سخنانی ضمن تسلیت
شهادت امام موسیکاظم علیهالسلام و تبریک حماسه فتح خرمشهر و بعثت پیامبر
گرامی اسلام گفت: مجلس شورای اسلامی در مسائلی همچون فلسطین، سوریه و
هستهای موضعی مستحکم و مقتدرانه داشته است. دکتر لاریجانی با اشاره به
ارائه 450 طرح و لایحه در دوره دوساله مجلس نهم، افزود: در دو سال گذشته از
میان طرحها و لوایح رسیده، 80 قانون به تصویب رسیده است که مواردی چون
قانون نظام صنفی، بودجه، آیین دادرسی کیفری از اهم این موارد بوده است.
رئیس مجلس شورای اسلامی جهتگیری کلی قوه مقننه را تقویت فضای کسب و کار،
پیگیری سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تقویت بعد نظارتی مجلس از طریق
کمیسیونهای مربوطه یا از طریق طرح سؤال از مسؤولان اجرایی، تحقیق و تفحص و
دیوان محاسبات بیان کرد.
«معجزه بعثت»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به مطلبی چاپ شده در ستون سرمقاله خود اختصاص داد:واقعه مهم بعثت پيامبر بزرگ اسلام را هيچكس بهتر از حضرت علي عليه السلام نميتواند تفسير كند و فلسفه آن را بيان نمايد. اميرالمؤمنين در اولين خطبه نهج البلاغه، بعد از تشريح خلقت انسان و ارسال رسل از ناحيه خداي متعالي به بعثت پيامبر اسلام ميپردازد و ميفرمايد:
خداي سبحان، حضرت محمد صليالله عليه و آله و سلم را مبعوث به رسالت فرمود تا به عهد خود با مردم وفا نموده و نبوت را به كمال برساند. او پيامبري است كه پيمان پيامبرش از همه پيامبران گرفته شده بود، علائم نبوتش شناخته شده بود و تولد او بر همه مبارك بود. او هنگامي به رسالت مبعوث شد كه مردم در روي زمين دچار پراكندگي بودند و خواستهها و گرايشهاي گوناگون داشتند. عدهاي خدا را به مخلوقات او تشبيه ميكردند و گروهي ويژگيهاي خدا را منكر بودند و به غير خدا نسبت ميدادند. در چنين زماني، خداي متعال با مبعوث نمودن پيامبر اسلام به نبوت، مردم را از گمراهي و جهل نجات داد."از بيان اميرالمؤمنين عليه السلام كاملاً مشخص است كه فلسفه بعثت پيامبر اسلام، نجات دادن مردم از پراكندگي و هدايت آنها به مسير خداشناسي و توحيد بود. توصيف شرايط نابسامان، زمان بعثت كه تفرقه، انكار خدا، بت پرستي و جهل بود، بدين معني است كه پيامبر اسلام مبعوث شد تا مردم را از پراكندگي نجات دهد، آنها را با خدا آشنا كند، از بتپرستي دور نمايد و از ديو جهل برهاند. اين، ويژگي هر چند به همه پيامبران تعلق دارد ولي از آنجا كه پيامبر اسلام با دين خود، اديان گذشته را كامل كرد بطور طبيعي داراي برجستگي بيشتري در اين زمينه بود. ماندگاري و گسترش دين اسلام و توفيق بزرگي كه پيامبر اسلام براي عمق بخشيدن به توحيد پيدا كرد نيز اين واقعيت را به نمايش ميگذارد.
نكته قابل تأمل اينست كه جهان در مسير تحول خود عليرغم پيشرفتهاي زيادي كه در زمينههاي علم و صنعت كرده، بعد از خروج از قرون وسطي و دست يابي به تمدن مادي جديد، بار ديگر گرفتار جمود و جهل و خرافه در بخش معنوي شد و از مسير هدايت الهي فاصله گرفت. در اروپا و غرب "اومانيسم" جاي خداپرستي را گرفت و با دست اندازي قدرتهاي غربي به كشورهاي شرقي، ملتهاي شرق نيز مقهور فرهنگ غرب شدند.تمدن غربي، ظاهري زيبا و جذاب داشت ولي باطن آن هيچ تفاوتي با فرهنگ دوران جاهليت نداشت. اصالت انسان يا اومانيسم، بهانهاي بود برايآنكه زراندوزان غربي بتوانند با دستورالعملي كه خود صادر ميكنند، هر چند در تضاد با فرمان خدا باشد، انسانها را استثمار كنند و زنان را نيز علاوه بر بهره كشي از آنها در كارخانجات، مورد سوءاستفادههاي جنسي نيز قرار دهند.
بيهوده نبود كه بعضي از نويسندگان جهان اسلام و عرب، عنوان "جاهليت مدرن" را براي فرهنگ غرب در قرن اخير برگزيدند و تمدن جديد غرب را نوعي بازگشت به دوران جاهليت دانستند. اين، يك ارزيابي واقعي بود كه در عمل نمونههاي زيادي داشت و سلطه استعماري كشورهاي غربي بر ساير ملتها و حتي فشارها و زورگوئيهاي آنها به بوميان قاره آمريكا نيز بخشي از همين جاهليت مدرن است. اين فرهنگ مادي، براي انسان غربي و ملتهاي تحت استعمار آنها هويت انساني باقي نگذاشت، ميان آنها و خدا و دين خدا فاصله انداخت و مظاهر فريبنده تمدن مادي را در باور آنها به جاي خدا نشاند.انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني را اگر در محدوده تغيير يك رژيم شاهي به يك نظام حكومتي ديني و مردمي كه در ايران رخ داد تصور كنيم، به اين انقلاب جفا كرده ايم. كاري كه امام خميني با رهبري انقلاب اسلامي و به پيروزي رساندن آن انجام داد بسيار فراتر از تغيير رژيم حكومتي يك كشور بود. اين انقلاب توانست همچون سد محكمي در برابر حركت پرشتاب و خطرناك "جاهليت مدرن" بايستد و مانع نابودي كامل فرهنگ و باورهاي ملتها شود و راه را بر سيل بنيان كن دور شدن از خدا و تسليم جهان بيني مادي شدن ببندد. درست در شرايطي كه غرب بر طبل اومانيسم ميكوبيد و براي خدا حسابي باز نميكرد و در طرف مقابل نيز اردوگاه ماترياليسم به سركردگي اتحاد جماهير شوروي در پرتو تعاليم ماركس و لنين، دين را افيون تودهها معرفي ميكرد و دينداران را تحقير ميكرد كه شما به چيزي اعتقاد داريد كه مردم را به تسليم شدن در برابر قدرتها تشويق ميكند و اصولاً در قاموس خود الفباي مبارزه را ندارد، يك روحاني مسلمان از ايران، كه بيش از هزار كيلومتر مرز مشترك با پايگاه حكومتي ماترياليسم ديالكتيك داشت، به نام دين قيام كرد و يك ملت دهها ميليوني را با سخنرانيها و اعلاميههاي خود به حركت در آورد و با شعار "الله اكبر" توانست بنيان يك رژيم 2500 ساله را به همراه حاميان ابرقدرتش كه عمدتاً از اردوگاه غرب بودند بر كند و بر شعار دروغين "دين، افيون تودههاست" خط بطلان بكشد.
اين، معجزه بعثت در عصر جديد بود، معجزهاي كه قدرتهاي جهاني مجهز به سلاحهاي اتمي و حكومت تا دندان مسلح محلي نتوانستند در برابر آن مقاومت كنند و مجبور شدند اين قدرت جديد، كه قدرت دين است، را باور نمايند. اين معجزه معنوي، در منطقه و جهان، طوفاني به راه انداخت و راه را براي آزاد شدن ملتها از زنجير اسارتهاي فكري هموار كرد و مسير تاريخ را كه با سرعت به سوي فرو رفتن در ظلمت مطلق ميرفت، تغيير داد. اين، كار خدا بود كه به دست امام خميني و فداكاري ملت ايران انجام شد و سرود "الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور" را در سرتاسر جهان نواخت و البته حساسيت شديد دشمنان خدا را بر انگيخت و آنان را به تكاپو واداشت، تكاپوئي كه اكنون براي مقابله با فلسفه بعثت در جريان است و بخشهائي از جهان را درگير خود كرده است. اين تكاپو برخلاف ظاهري كه دارد، به نفع دشمنان بعثت تمام نخواهد شد بلكه قطعاً زمان را آبستن حادثهاي كرده است كه سرنوشت جهان را به نفع دينداران رقم خواهد زد. اين حادثه مهم در راه است.
ادامه دارد
روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی را با عنوان«حقوق شهروندی؛ نگاه به خیابان به جای کتابها»در ستون سرمقاله اش به چاپ رسید:سانچو پانزا، شخصیت داستانی طنز، گفته بود که «اگر قرار باشد مرا به ریاست
عدهای از مردم بگمارید بهتر است یک قبیله سیاهپوستان باشد؛ زیرا اگر
نتوانستم با مردمم کنار آیم لااقل آنها را بهعنوان برده بفروشم و دخلی
فراهم کنم.» مصداق این گفته را بعدا مطرح خواهم کرد. هر انسان در محیط
اجتماعی و بهعنوان یک واحد از بدنه اجتماع و عضو آن به صورت مجموعهای از
حقوق تعریف میشود (مانند حق حیات، حق بری بودن از تعرض، حق مالکیت و ...).
برده فروش در واقع تمام آن حقوق یک انسان را یکجا میفروشد. لیکن اگر نهاد
یا سازمان و تشکیلاتی بود که بخشی از حقوق مردم و شهروندان را فروخت و
دخلی حاصل کرد نیز در همان راه ناصواب گام برداشته است. اگرچه آن راه را
بعضا طی کرده باشد نیز از صعوبت و اندیشناک شدن پیرامون آن نمیکاهد. نهادی
که طی دهها سال در این راه پیگیر بوده است شهرداریها هستند. شهرداریها
بودهاند که پیوسته با فروش تخلف به سازندگان اجازه دادهاند تا فضای زندگی
مردم شهر با بیبرنامگی تنگتر شود. به عدهای اجازه دادهاند پارکینگها
را مسکونی کنند و اتومبیلها را برای پارک به کنار خیابانها بفرستند و
فضای ترافیک را تنگتر و بار و هزینه وقت و فرسایش اعصاب و آلودگی را به
مردم تحمیل کنند. به عدهای اجازه دادهاند تا در اطراف کوچه باغها برج
بسازند و اجازه دادهاند برجها روی باغها و فضای سبزی ساخته شود که
فراخگاه تنفس شهر بوده است.
اجازه دادهاند سازندگان مجموعهها در
مشاعاتی که خود در برنامه ساختوساز قبلا تصویب کردهاند و در تملک
خریداران باید باشد مورد تعرض قرار داده و بخشی از مشاعات را برای فروش
مجدد تبدیل به واحدهای اداری یا خدماتی و مسکونی کنند. همین شهرداریها
بودهاند که به بعضی مجوز دادهاند واحدهایی با طبقات معدود یا واحدهای
ویلایی بسازند و هنوز کار ساختوساز آنها به پایان نرسیده به دیگری اجازه
دادهاند در مقابل ساختمان و پنجره و مشرف به حیاط آنها برجهای سر بفلک
کشیده بنا کنند. به اطراف شهر نگاه کنید شهری که بیپروا و بیبرنامه از هر
طرف در حال گسترش است از یک طرف دامنه تپهها را در مینوردد و از طرف
دیگر سینه کوه را میشکافد، از یک سو زبالهدانیهای سابق را میبلعد و از
سوی دیگر در دامنه کویر پیشرفت میکند. اگر کسی بپرسد که نقشه این شهر را
چه کسی کشیده و شهرسازی را چه کسی به این ناهمسازی و ناهمخوانی طرح
انداخته است؟ جواب این است که عمدتا بسازوبفروشها و شهرداریها هم با کیف
خود بهدنبال آنها در حرکت و سازمانهای آب و برق و مخابرات نیز لاجرم
افتان و خیزان بهدنبال آنها در تلاش برای تامین خدمات شهری روان. شهری که
بسازوبفروشها عامل عمده تحرک آن به هر طرف و تغییر تراکم بودهاند بهتر از
این نمیشود.
شهری که روی یک زیر بنای سنجیده شکل نگرفته و زیربناها به
تبع و بهدنبال ساختوسازها ایجاد شدهاند. (آیا در تلویزیون به دفعات
مناظر دلخراشی را ندیدهایم که افراد حاشیهنشین در کنار خانههای ساخته
شده در کوچههای خاکی و فاضلاب روان ایستادهاند و به مخبر تلویزیون
میگویند چرا کوچه ما آسفالت نمیشود و برای ما آب لولهکشی و برق فراهم
نمیگردد؟). شهری که بر اساس یک برنامه مشخص استفاده بهینه از زمین ایجاد
نشده است. شهری که برای دهها سال اجازه ساخت به واحدهایی داده که در مقابل
زلزله آسیبپذیرند و صدها هزار از این نوع در شهر موجود هستند. بیدلیل
نیست که ناگاه سیاستمداران به اطراف خود نگاه میکنند و میگویند این شهر
بهعنوان کرسی حکومت مشکلدار است و باید به فکر باشیم تا کرسی را بر داشته
و از این دیار رخت بر بندیم.
در اینجا هم تجربهای را میگویم که با
حدود هزار نفر در آن مشترکیم. در جایی زندگی میکنیم که بیش از بیست سال
است یک سایت ساختمانی است و از زمان فروش اولین واحدهای آماده شده بیست
سال ساکنین با صدای بولدوزر و سایر ماشینآلات ساختمانی و گرد و خاک و گرد
سیمان و سایر مصالح ساختمانی زیستهاند. ارباب منطقه، یک شرکتی است از لحاظ
فعالیت ناکار آمد، وابسته به دولت که سی سال یا بیشتر یعنی از قبل از
انقلاب تا کنون روی همین قطعه زمین خیمه زده و بر همین یک تکه زمین باقی
مانده و ارتزاق میکند. گفتم ناکارآمد بهدلیل اینکه همان کاری که سایر
بسازوبفروشها میکنند و بهدنبال محلهای جدید هستند را نیز نتوانسته
پیگیری کند. گهگاه بخشی از فضاهای مشاع یا عمومی را اشغال میکند و روی آن
یک برج جدید میسازد. وقتی برج را تمام میکند، آپارتمانها را میفروشد و
سپس با شهرداری در مورد پرداخت جریمه که رقمهای میلیاردی است، به تفاهم
میرسد. طی سالهای اول انقلاب نیمی از زمین در اختیار خود را از دست داد و
در عوض تمام واحدهای مسکونی برنامه اولیه را روی نیمه باقیمانده ساخت؛
یعنی تراکم دو برابر و اکنون نیز حتی بسیار بیش از آن ادامه میدهد. پارسال
ماشینهای ساختمانی را برای تخریب زمین بازی بچهها و ساخت برجی جدید، به
محوطه آورد که با ازدحام کودکان و نوجوانان و ساکنان به پشت همین زمین عقب
نشست و در آنجا بساط را پهن کرد و شبها به خاکبرداری مشغول شد. گفته میشود
باز با پرداخت پول به شهرداری مجوز ساخت جدیدی اخذ کرده است.
یکی، دو
سال پیش با برخی ساکنین به نزد شهردار محترم محل رفتیم و شکوه کردیم که به
چه دلیل حقوق مردم را به این شرکت میفروشید و چرا به یک نقشه که ابتدا
خودتان تصویب کردهاید پایبند نیستید و هر سال مجوز جدیدی برای فعالیت این
شرکت در همان قطعه زمین صادر میکنید؟ اگر در یک کشور پیشرفته بود شرکت،
کار ساختمانسازی را تمام میکرد و تحویل میداد و میرفت بهدنبال فعالیت
در سایت جدید. این شرکت مورد نظر بیش از سی سال است روی یک قطعه زمین باقی
مانده و هرچه به خاطر تورم زمینها گرانتر میشود، این شرکت نیز تعدی به
فضاهای عمومی را بیشتر میکند. شهردار محترم که بسیار مودب و با حسن اخلاق
بودند، گفتند ما اختیار قانونی داریم برای اینگونه کارها و میتوانیم
مجوزها و طرحهای مصوب قبلی و نقشهها را عوض کنیم. اگر از آن شرکت شکایت
کنید کارتان به جایی نمیرسد چون از ما مجوز دارد. اگر از شهرداری شکایت
کنید کارتان به جایی نمیرسد چون ما قانون داریم! در اینجا بود که به فکر
دنیای سانچو پانزا افتادم. در آن جهان بینی درست است! میتوان حقوق شهروندی
همشهریان را فروخت. ولی قانونی که شهرداری بر مبنای آن کار میکند بر
مبنای قانون اساسی نوشته شده که عمده شاکله آن برشمردن حقوق مردم و در جهت
تامین بهروزی آنها است. بنا بر این شاید مفید باشد روزی به مدیرانی که با
مردم در ارتباط هستند آموزش داده شود که این قانون به آن قانون اساسی پیوند
دارد و آن قانون اساسی است که این را برای شما قانون کرده است. هر گاه از
این قانون برای حفظ حقوق مردم استفاده شد آنگاه کار بر اساس قانون انجام
شده. در غیر این صورت، اگر تفسیر این اختیار قانونی در جهت نقض حقوق مردم
بود، نام آن در واقع دیگر قانون نیست.
چون پیوند خود را با سرچشمه قانون از
دست داده است. هیچکس منکر این نیست که شهرداریها کارهای مهمی را انجام
میدهند و کسی هم منکر این نیست که برای تامین هزینه نیازمند در آمد هستند.
شایسته است فروش حقوق شهروندان برای کسب درآمد متوقف شود و منابع سالم
درآمدی برای انجام خدمات شهری تعیین شود. در این مورد نقش مهمی برای دولت و
برای قانونگذار قابل تصور است. این شیوه نه تنها از لحاظ حقوق شهروندی
زیانبار است، از لحاظ هزینه برای خود شهرداریها در بلندمدت نیز پر هزینه
است. زیرا تصحیح این روندها و شاکلهای که شهر بهخود گرفته صدها سال به
طول میانجامد و طی این مدت هزینه ناکارآییها و ضایعات بیشماری را باید
تحمل کرد.
مطلبی که هجیر تشکری با عنوان«دولت روحاني، کدام چهره؟ کدام عقبه؟!»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند به شرح زیر است:در ادبياتِ آکادميکِ سياسي، ادعا مي
شود که دولت داراي چهار پايه يا چهره است: 1-چهره ي اجبار. 2- چهره ي
ايدئولوژيک. 3- چهره ي عمومي. 4- چهره ي خصوصي. «چهره ي اجبار» به سه شکل تبلور مي يابد:
الف)
اجبار ابزاري= استفاده از ابزارهاي مادي و زور براي تحميلِ اراده ي خود بر
مخالفين. اين شکل از اجبار تک بُعدي است؛ به اين معنا که يک طرف، طرفِ
ديگر را مجبور به تبعيت مي کند. در اجبار ابزاري، از قدرتِ برتر اطاعت مي
شود.
ب) اجبار ساختاري= اجبار تعبيه شده در ساختار
قوانين و مقررات. اين شکل از اجبار دو بُعدي است؛ به اين معنا که عاملِ
اجبار اراده ي خود را در قوانين مي گنجاند، سپس طرفِ اجبار مورد کاربردِ
قدرت قرار مي گيرد. در اجبار ساختاري، از قوانين اطاعت مي شود.
ج)
اجبار ايدئولوژيک= القاي منطقِ عاملِ اجبار به طرفِ ديگر به شکلي که اجبار
براي او معقول و طبيعي تلقي مي شود. در اين ضلعِ سوم از چهره ي نخست،
اجبار، لباس ايدئولوژيک بر تن مي کند و ديگر اجبار به نظر نمي رسد.
اين
نوع از اجبار سه بُعدي است؛ بدين معنا که عاملِ اجبار، اراده ي خود را در
دستگاههاي ايدئولوژيک تعبيه مي کند، سپس پيام هاي ايدئولوژيک بر طرفِ اجبار
باريدن گرفته و او را متقاعد مي کنند، و در بُعد سوم، اجبارشده بر اساسِ
عقايدِ «خود» عمل مي کند. در اجبار ايدئولوژيک، از عقايد پيروي مي شود.بدونِ
شک وجه اجبارِ دولت وقتي از حالتِ تعادل خارج و به افراط و تفريط مبتلا
شود بحران زا خواهد شد. بدين معنا که در صورتِ تضعيفِ اين وجهِ عبوس و
خشمگينِ دولت، «بحران سلطه ي سياسي» ايجاد مي شود؛ و در مقابل، چيرگي اين
چهره نيز منجر به شکل گيري نظامهاي آتوکراتيک (فردسالار) مي شود.
چهره ي ايدئولوژيکِ دولت، چهره ي حق به جانب و توجيه گر آن است. تضعيفِ وجه ايدئولوژيک منجر به «بحران مشروعيت» خواهد شد.
چهره
ي عمومي دولت، وجه خَير و نيکوکار آن است که به تأمينِ خدمات و کارويژه
هاي عمومي مي پردازد. تضعيفِ اين چهره به «بحرانِ کارآيي» مي انجامد.چهره
ي خصوصي دولت، وجه اقتصادي، مکار و آزمند آن است. تضعيفِ اين چهره «بحرانِ
ناشي از زوالِ حمايتِ اجتماعي» را در پي خواهد داشت. (بر بنياد آثار و
آراي دکتر بشيريه) در هر جامعه اي به حکمِ طبيعت و
تربيت و تحصيل و... شهروندان با يکديگر متفاوت اند. بر همين اساس هر دولتي
علي الاصول داراي هر چهار چهره ي مورد بحث خواهد بود؛ تنها، تفاوت در چگالي
اين چهره ها و شدت و ضعف آنهاست که دولتها را از هم متمايز مي کند و چهره
اي متعادل و مثبت، يا افراطي و تفريطي از آنها به دست مي دهد. به علاوه،
دولتها معمولاً وقتي در يکي از اين پايه ها با بحران (يا تنش يا مسأله)
مواجه مي شوند، به جاي تمرکز بر حل يا رفع بحران (يا...) از ساير چهره ها
استفاده، بلکه سوء استفاده مي کنند. بر بنياد تفاوتهاي فردي يادشده اگر در
جامعه اي بزهکاران و مخالفان و... افزايش يابند، شکل نخست از چهره ي
«اجبار» (اجبار ابزاري) فربه و استفاده مي شود؛ همانگونه که عمومِ مردم با
چهره هاي «ايدئولوژيک» و «عمومي» دولت سر و کار دارند، و تجار و اغنيا با
وجه «خصوصي» آن.
بر بنيادِ ادبيات و برنامه هاي رئيس
جمهور به هيچ وجه به نظر نمي رسد دولت اعتدال قصدِ تضعيفِ سيستماتيکِ يکي
از اين وجوه يا تقويتِ استراتژيکِ وجه ديگر آن با هدفِ ناديده انگاشتنِ
مردم و فداکردنِ منافع و امنيت ملّي را داشته باشد.
بلکه بر مبناي شواهد و
قرائنِ موجود، تاکنون بيشتر اراده ي «شخصِ» ايشان بر مطالبات و مطلوباتِ
مردم متمرکز بوده است. البته اين بدان معنا نيست که در پراتيکِ اجتماعي و
سياسي، دولت يکسره مدبرانه عمل کرده است. ادامه ي مديريتِ عقبه ي احمدي
نژاد يا به کارگيري مجدد آنها در بعضي از استانها در سطوحِ مختلف ممکن است
زمينه نارضايتي را فراهم آورد. به عبارتِ ديگر عليرغمِ دفاعِ روحاني از
مفهومِ «اصلاح طلبي» و مشي رفورميستي ايشان، از «اصلاح طلبان» ولي کندي
عملکرد بدنه، تعارض ساز است.شايان ذکر است اگر چه
«تأسيسِ» دولتِ اعتدال بر مبناي اميد بود و «استقرار» آن با تدبيرتوأم شد،
ولي نبايد فراموش کرد که دولت براي «استمرار» مشروعيت و محبوبيت خود علي
القاعده مي بايست نه تنها ميان وجوهِ يادشده تعادل برقرار کند، بلکه در
مقامِ عمل و اجرا مي بايست نابسامانيهاي مديريتي موجود از جمله استفاده از
باقيات الصالحاتِ زردِ دولتِ هاله! و به کارگيري نيروهاي ناکارآمد و
بسازبفروشانِ سياسي (آن هم به نام اعتدال گرايي) به ويژه در خارج از پايتخت
را متوقف کند؛ و از مواجهه ي کارت پستالي با اصلاح طلبانِ اصيل و تبعيضِ
معنادار سياسي (دست کم) بکاهد؛ و در مقابل، با بهره گيري از نيروهاي دلسوزِ
دولت و موبايليزه کردنِ شايستگانِ ملت، خود را داوطلبانه فريب ندهد و
سخاوتمندانه در گوشه ي رينگ گرفتار نکند! تنها در اين صورت است که دولت مي
تواند بدونِ غلبه يا تضعيفِ من غيرحقِ يکي از چهار چهره ي خود با عبور از
«تن ها»، از تنهايي عملي و عملِ بدونِ «حمايتِ رضايتمندانه خواص» بيرون
آيد، و به کسري مشروعيت گرفتار نشود؛ بلکه محبوبيتِ انتخاباتي خود را به
محبوبيتِ پايدار و مشروعيتِ عملي بدل کند. يحتمل در غير اين صورت، و با
حجمِ کارشکني هاي معنادارِ موجود از يک سو، و انفعالِ مديرانِ کارناوالي و
موسمي دولت از سوي ديگر، دير يا زود اعتدال به «اِم اِس» سياسي – اجرايي و
بحران در بعضي از چهره هاي يادشده مبتلا خواهد شد.سید محمد مهدی موسوی عنوان«رشد اخلاقی و تربیتی درس بزرگ بعثت نبوی(ص)»را به ستون یادداشت روز روزنامه حمایت پیرامون بعثت پیامبر اکرم(ص) اختصاص داد:زندگی نورانی پیامبر (ص)، نمونه کاملی از سبک زندگی دینی و متعالی است؛ در
واقع حضرت رسول (ص) بر اساس آموزههای قرآن کریم، مدلی از زندگی ارایه
فرمودند که پس از ایشان نیز همه حضرات معصومین (ع) در امتداد آموزههای
نبوی(ص) به تبیین آن الگو و مدل الهی پرداختند. با وجود این، جای این تأسف،
به طورعمیق وجود دارد که شاخصهها و اصول سبک زندگی پیامبر (ص) و ائمه هدی
(ع) در زندگی بسیاری از مسلمین و شیعیان تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفته
است . امروزه یکی از مهمترین مشکلات جوامع انسانی از جمله جامعه خودمان،
کم توجهی به مقوله اخلاق و تربیت است. از این حیث، یکی از اصلیترین
رسالتهای انبیای الهی و در رأس آنان خاتم پیغمبران حضرت محمد(ص)، ناظر به
تقویت بعد اخلاقی و تربیتی جامعه اسلامی بوده و اساسا سیره تربیتی و اخلاقی
حضرت، بخش قابل توجهی از سیره و سبک زندگی ایشان را در برمی گیرد. البته
مسایل اخلاقی و تربیتی از چنان حوزه وسیعی برخوردار هستند که نمیتوان
آنها را در دو یا چند مورد و موضوع محدود کرد.
اینکه ما معتقدیم پیامبر
اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) برترین الگوهای اخلاقی و تربیتی هستند باید در
راس هرم زندگی فردی و اجتماعی ما نمایان باشد. حفظ اعتدال در زندگی، ایثار و
گذشت و خوش برخوردی در مواجهه با مردم، رفتار صحیح و کریمانه در محیط خانه
و خانواده، مهرورزی در جامعه و به خصوص محیط کار، رعایت دقیق حقالناس و
تکریم ارباب رجوع و ... فقط بخشی از درسهایی است که ما میتوانیم از سبک
زندگی پیامبر اعظم (ص) کسب کرده و با معطر شدن به این صفات پسندیده اخلاقی
در پرتو تربیت صحیح اعتقادی و عملی، زندگی خود را نورانی سازیم و آرامش
حقیقی را برای خود، خانواده و اطرافیانمان به ارمغان آوریم. حرکت در مسیر
آرمانها و رهنمودهای اخلاقی و تربیتی حضرات معصومین (ع) به ویژه نبی مکرم
(ص) چنانچه در عمل صورت گیرد، سعادتمندی به همراه میآورد وگرنه بسنده کردن
به جشن و شادیِ صرف در اعیادی چون مبعث و نصب بنرها و پارچه نوشتهها از
کلام آن بزرگواران در سطح شهرها – بدون توجه عمیق به فحوای بیان
نورانیشان- چندان دردی از دردهای اجتماع امروز ما دوا نمیکند.