جا به جایی وتغییر موقعیت انسان ها بر اثر یک اتفاق یا حادثه یکی از الگوهای کلاسیک در قصه گویی است که ریشه در میل روانشناختی آدمی دارد برای اینکه آنها خود را در موقعیت دیگران بسنجند. گاه این میل یک حسرت بیمارگونه است که از ناراضی بودن آدمی از خویش و زندگیش برمی آید همین موقعیت و خواسته در فیلم افسانه آه تهمینه میلانی نیز به محور قصه بدل می شود که در آنجا زنی که همیشه دوست داشت جای دیگران باشد با امکان این جا به جایی درنهایت به این نتیجه میرسد که خوشبختی او در همین خود بودن اوست.
در اپیزود خط به خط اما این جا به جایی و بالطبع تغییر موقعیت روانشناختی آن به یک ابزار ارتباطی تغییر می کند اما در پس این قصه می توان همان میل و عطش را دید. به این معنی که امروزه در جامعه و جهان رسانه ای شده ابزارهای تکنولوژیک ارتباطی به نماد و جایگزینی از آدمی بدل شده و انسان از طریق نسبت خود با آنها هویت مندی می کند. گویی اینکه جا به جایی یک موبایل همان جا به جایی دو انسان است که همه هویت و دغدغه های خود را در این ابزار ارتباطی بازتولید کرده اند. موبایل شمایلی نمادین، تکنیکال،فشرده و موجز از صاحب آن است .
هویتی مجازی که هویت واقعی آدمی را در خود و با خود صورت بندی می کند. در خط رو خط اگرچه این جا به جایی به ایجاد برخی سوتفاهم ها و عصبیت ها منجر می شود اما در کالبد آن و لایه های درونی تر قصه فراتر از مظاهر دراماتیکی موقعیت باید به در هم تنیدگی هویت فردی/ اجتماعی انسان ها و برساختگی آن از هویت مجازی در جامعه معاصر رمزگشایی کرد. واقعیت این است که در راه شیری موقعیت های پیچیده آدمی در نظام اجتماعی پیچیده در پس داستانی ساده نهادینه شده که می توان آن را در یک بازخوانی عمیق تر مکاشفه کرد و با ورود به لایه های درونی تر ماجرا به درک دشواری های انسان معاصر در جامعه امروز رسید.
شاید انتخاب ساختار غیر خطی در راه شیری برای تناسب و هماهنگی با فرم صورت گرفته باشد. در راه شیری با روایت مستقیم و کلاسیک قصه ها مواجه نیستیم و شاید تفاوت در ساختار اجرایی سریال کمی برای مخاطب ایرانی که عادت های تماشایی دیگری دارد سخت به نظر برسد. در واقع راه شیری فارغ از تعدد و تنوع اپیزودها و عواملش در فرم روایی خود مبتنی بر یک الگوی واحد باشد بدین معنی که از یک سو ساختار اپیزودیک دارد و از سوی دیگر در هریک از این اپیزودها نیز روایت غیر خطی را برای طرح داستان خود برگزیده است .
با این حال بارخود را صرفا بر مبنای ساختار
روایی نمیگذارد و این محتوی دراماتیک و پیام های اخلاقی/ اجتماعی آن است که مخاطب
را با قصه ها درگیر کرده و با خود همراه میکند.به عبارت دیگر راه شیری پیشنهادی
درارائه وتحلیل پیام است تا مخاطبان تلویزیون را با شیوه ای غیر متعارف اما منطقی
به مضامین خویش گره بزند. هرچند می توان به روز بودن را در انتخاب مضامین و پیام
های قصه ها نیز ردیابی کرد.
مثلا درهمین اپیزود خط روخط باجا به جایی موبایل
والدین دوکودک،بستر سازی دراماتیک انجام میشود تا برخی نابهنجاری های رفتاری عمیق
تر که جامعه و خانواده های ما را تهدید می کند مثل قضاوت های سطحی و شتاب زده و
مناسبات و روابط پرسوتفاهم را مورد بازخوانی اخلاقی قرار دهد.
البته این بازنمایی صرفا لحنی انتقادی ندارد و سویه مثبت خانواده ایرانی و کارکردهایی آن نیز نمایش داده می شود مثلا مادرانگی های که بازی دلنشین رابعه مدنی شاهد هستیم دلواپسی ها و نگرانی های مادر ایرانی برای فرزندانش را برجسته می کند و تصویری از رابطه اصیل مادر و فرزندی که بنیان عاطفی خانواده است را یادآوری می کند. جالب اینکه رابعه مدنی خود دانش آموخته رشته مربیگری کودک و بازنشسته آموزش و پرورش است که به واسطه پسرش امیرشهاب رضویان وارد حرفه بازیگری شده است، او در مجموعه «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمتالله بازی باورپذیری ارائه کرد.دراینجا نیز بازی او درکنار جمشید مشایخی لحظات تاثیر گذار و دلنشینی را برای مخاطب فراهم کرده است.
خط روی خط تصویری از دلمشغولی ها و نگرانی های خانواده ایرانی و البته آسیب شناسی رفتارهای غلط آنان در ارتباط با تربیت و آینده فرزندانشان است. به همین دلیل می توان گفت راه شیری به دو سویه قصه های خود می پردازد و تاریکی و روشنایی را با هم نشان می دهد.این یعنی واقع گرایی در بازنمایی قصه نه سیاه نمایی. اینکه گاهی در زندگی خط روی خط می افتد و اشتباه و سوظن ما را گرفتار می کند اما راه زندگی مسیر خود را از همین تداخل ها و تلخی ها پیدا می کند.
سپنتا امانپور
انتهای پیام/