سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

جشنواره‌ عمار در روستایی‌که تلویزیون هم آنتن نمی‌دهد

در مرور پیامک‌هایی ماه اخیر از گزارشات اکران فیلم‌های جشنواره عمار موردی می‌بینیم درباره اکران در روستای سمنگان منطقه کهمره سرخی که فیلم‌های جشنواره عمار برای چهل و پنج نفر اکران شده است

به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران؛ در مرور پیامک‌هایی که در ماه اخیراز گزارشات اکران فیلم‌ها برای جشنواره عمار ارسال شده است موردی می‌بینیم درباره اکران در روستای سمنگان منطقه کهمره سرخی که فیلم‌های جشنواره عمار برای چهل و پنج نفر اکران شده است، نام بخش و مدرسه و شهرستان هم در پیامک قید شده بود.
 
با شماره همراه ارسال کننده پیامک تماس گرفتیم، ولی نمی‌دانستیم او پسر است یا دختر، و جوان است یا می‌انسال، و کارمند است یا شغل آزاد. آهنگ پیشواز، بخشهایی از سخنان رهبر انقلاب، شروع می‌شود: «من می‌خواهم این واجب فراموش شده اسلام را به یاد شما مردم ایران بیاورم، امر به معروف و نهی از منکر…» * به تماس جواب می‌دهد و نمی‌گذارد آهنگ پیشواز را تا آخر بشنویم.
 
خودم را معرفی می‌کنم، همین که اسم جشنواره عمار را می‌آورم می‌شناسد. صدایی که به گمانم به مرد سی ساله می‌ماند از اکرانش چیزهایی کلی می‌گوید که مثلاً فیلم‌ها را برای دانش آموزان راهنمایی و ابتدایی دو حلقه صالحین شهید همت و شهید کاظمی اکران کرده است.
 
اکرانی که یک ماه از آن گذشته است ارزش خبری ندارد، فقط تماس گرفته‌ایم که بگوییم در اکران بعدی، گزارش اکران را از کانال سایت و سامانه اکران مردمی برایمان بفرستد، حرفمان تمام نشده است که درد دلهای او شروع می‌شود: «ما روستایمان خیلی محروم است و امکانات نداریم، دوربین نداریم که عکس بگیریم، اینترنت هم! برای همین از ما نخواهید که عکسهای نگرفته‌مان را برایتان بفرستیم» و بعد زود می‌رود سراغ مشکلات روستا: «اینجا برای همه چیز و همه نوع فرهنگی تبلیغ می‌شود جز برای فرهنگ اسلامی. ما حتی در اینجا مسجد نداریم، من رفته‌ام با مالکان صحبت کرده‌ام و زمین را برای ساخت مسجد فراهم کرده‌ام اما سرمایه‌ای برای ساخت مسجد نداریم، اگر می‌توانید با قرارگاه خاتم صحبت کنید در ساخت مسجد به ما کمک کنند.»
 
از صدا و دغدغه‌ها و بزرگی کار‌هایش گمان می‌کنیم مردی ۳۰ ساله است اما وقتی نام و مشخصاتش را می‌پرسیم می‌فهمیم آن طرف خط یک دانش آموز اول دبیرستانی دارد صحبت می‌کند: «محمد شکوهی دانش آموز اول دبیرستان اهل روستای سمنگان منطقه کهمره سرخی بخش می‌مند شهرستان فیروزآباد…» برایمان جالب و البته ناباورانه است، کنجکاو شده و بعضی سوالات را دوباره می‌پرسیم، فرق می‌کند این کار‌ها را یک مرد ۴۰ ساله ذی نفوذ انجام داده باشد تا اینکه یک دانش آموز دبیرستانی با دستان خالی. ادامه حرف‌هایش جالب‌تر می‌شود:
 
«اینجا در روستایمان پایگاه فعالی نداریم، به سپاه ناحیه شهرستان رفتم که پایگاه فعال شود، به من یک دی وی دی دادند و گفتند می‌توانی اکران کنی؟ من قول ندادم اما گفتم تلاشم را می‌کنم. روستای ما دویست نفر جمعیت دارد. به سختی و هزار مشقت توانستم از آموزش و پرورش امکانات پخش امانت بگیرم، فیلم را یکبار در حلقه صالحین مدرسه ابتدایی شهید چمران روستای خودمان برای ده نفر دانش آموز ابتدایی پخش کردیم، ولی چون مدرسه راهنمایی ندارد فیلم را به مدیر مدرسه شهید کاظمی روستای بیروکان دادم، چون دانش آموزان راهنمایی روستای ما هر روز با سرویس مینی بوس به آن روستا می‌روند. مدیر مدرسه شهید کاظمی هم فیلم را برای دانش آموزان حلقه صالحین شهید کاظمی پخش کرد.»
 
محمد باز هم سراغ فرهنگ می‌رود و مشکلات فرهنگی روستا: «روستای ما مسجد ندارد، و هیچ مراسمی در طول سال برگزار نمی‌شود، یک امامزاده دارد که یک ساختمان دو در سه برایش ساخته‌اند و پنج نفر به زور در آنجا می‌شوند. فقط در دو سه روز منتهی به عاشورا در خانه‌ها برنامه‌ای هست و اطراف امامزاده هم چادر می‌زنند، وگرنه دیگر هیچ خبری نیست. اینجا تلویزیون آنتن نمی‌دهد و مردم برای گرفتن کانال‌های داخلی هم مجبورند ماهواره نصب کنند، یک بار برای جمع کردن ماهواره رفتیم از شهر دستگاه دیجیتال گرفتیم و آوردیم اما دستگاه دیجیتال هم جواب نداد و هنوز‌‌ همان بساط ماهواره‌ها برقرار است.»
 
آخر صحبت یادمان می‌آید که محمد دانش آموز دبیرستان است ولی گفته بود روستایشان فقط یک مدرسه کوچک ابتدایی دارد، می‌پرسیم خودت چکار می‌کنی و کجا درس می‌خوانی؟ تازه می‌فهمیم محمد این همه کار را نه فقط با امکانات کم کرده است، که «زمان» هم یکی دیگر از محدودیت‌هایش است: «من پنج روز از هفته را در شهرستان هستم که سیصد کیلومتر با روستایمان فاصله دارد و تنها دو روز در هفته به روستا بر می‌گردم. روزهایی که در شهرستان هستم در آنجا و روززهایی را هم که در روستا هستم سعی می‌کنم در روستا تلاش کنم.»
 
محمد شکوهی از مردم روستایش هم می‌گوید که همت کرده‌اند و برای اینکه در جهاد اقتصادی نقشی داشته باشند خیلی‌ها کارشان را عوض کرده‌اند و شغلی انتخاب کرده‌اند که اقتصاد مقاومتی بیشتر به آن نیاز دارد.

وقت خداحافظی، محمد از ما می‌خواهد به فکر مشکلات فرهنگی روستایشان باشیم و نباشد که فقط برای جشنواره عمار و اکران فیلم به او زنگ بزنیم.

منبع: عمار پرتال

انتهای پیام/ اس

برچسب ها: جشنواره ، عمار ، فیلم ، سینما
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.