به گزارش
خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، ساعت 4 و 10 بامداد امروز 29 اردیبهشت ماه در پی اعلام مرکز فوریت های پلیس تهران بزرگ مبنی بر یک مورد اقدام به خودکشی در آدرس اتوبان آزادگان، پل صنیع خانی بلافاصله واحد گشت خودروی کلانتری 152 خانی آباد نو به موقعیت اعزام و به بررسی موضوع پرداخت.
در بررسی های پلیس مشخص شد که زن جوانی به نام سمیه 25 ساله روی پل صنیع خانی با آویزان کردن خود از میله های کناری قصد خودکشی داشته که خودروهای عبوری متوجه آن شدند و با تماس به آتش نشانی و پلیس 110 موضوع را اطلاع داده اند که سریعا امدادگران و ماموران نیروی انتظامی در محل حاضر و با صحبت و مشاوره یک ساعته وی را از این اقدام منصرف کرده و از کنار پل دور می کنند.
ماموران سمیه را بلافاصله تحت الحفظ به کلانتری منتقل و در حالی که حال مساعدی نداشت و مدام گریه می کرد پس از آرام شدن تحت بازجویی قرا می دهند که وی قصد خود را از خودکشی انصراف نازمزدش به هویت فرشید از ازدواج با وی عنوان کرد.
وی در ادامه اعلام داشت : مدتی با فرشید دوست بودم تا اینکه وی از ازدواج با من پشیمان شد و من نیز بلافاصله با یکی از پسر های فامیل به پیشنهاد خانواده ام ازدواج کردم.
سمیه افزود: در حال حاضر با شوهرم مشکل دارم و زندگی به کامم تلخ شده است و به دلیل اینکه شوهرم از بستگان مادرم است جرات متارکه و بیان طلاق را ندارم و به همین دلیل صبح امروز تصمیم به خودکشی گرفته تا از این زندگی زجرآور رهایی یابم.
در ادامه ماموران با خانواده سمیه تماس گرفته و آنان با حضور در کلانتری گفته های دخترشان را تائید کردند.
سرهنگ امید بهمنیاری رئیس کلانتری 152 خانی آباد نو با اعلام این خبر به خبرنگار باشگاه خبرنگاران، گفت: سمیه به دلیل اینکه با اقدام به خودکشی، اخلال در نظم عمومی کرده بود برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به مرجع قضایی معرفی شد.
انتهای پیام/
من خودم با همسرم مشکل داشتم مشکلات فراوانی از قبیل اقتصادی , از حضورش در خانه هایی که فال و قهوه میگیرن , با همسرم صحبت کردم تا دست از کارهایش بردارد دخالت دیگران هم باعث شده بود زندگی ما مشکل شدید مواجه بشه , حتی تا دهها جلسه به روانشناس رفتیم دو تا هم بچه دارم , اما نشد که نشد , علیرغم این که خیلی خانواده ام را دوست دارم تصمیم سخت زندگیم را گرفتم , بچه ها را برداشتم و از همسرم جدا شدم و بهش گفتم دوستت دارم برو با هر کسی که دوست داری زندگی کن و هر جا دوست داری برو من یه مردم و بچه هایم را بزرگ میکنم ..من بهش گفتم در خونه من همیشه بازه و میتونی دست از کارهایت و خرافات برداری و دوباره برگردی....از هم جدا شدیم و بچه ها را برداشتم حتی یک پیراهن هم از خانه برنداشتم و همه رو گذاشتم خانمم...
دو سال گذشت و سختی های فراوانی کشیدم و حتی در آن شرایط سخت بچه هایم را در بهترین مدارس غیرانتفاعی ثبت نام کردم ...
بعد از دوسال همسرم برگشت پشیمان و نادم و بعد از صحبت های ابتدایی و مهم دوباره زندگی خوبی را در کنار هم شروع کردیم بدون حاشیه و درگیری...
الان هم دخترم در حال انتخاب رشته پزشکی و پسرم یکی از شاگردان ممتاز استان می باشد...
پس هر چیزی ممکنه بستگی به انتخاب آدم ها داره , امیدارم ما به زندگی به نوعی دیگر نگاه کنیم خودکشی پایان زندگی نیست
زندگی خیلی چیزهای مهمی دارد زیبا و قشنگ مثلا بچه های من که به عشقشون زندگیم رو از صفر ساختم..
موفق باشید.
اين مشكل نمي باشد به خدا تكيه كن و سعي كن از يك روانشناس با تجربه كمك بگيري يا حق