انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
باسلام منطقه سه بودم گفتندمنطقه 11 یک معلم می خواهندجاعوضی موقعیت جغرافیایی راسوال کردم وبسرعت رفتم سه راه جمهوری عشق به بندگان خدا درپوست نمی گنجیدم هرطوربودشوهرخوبم راراضی کردم 3پسداشتم 5نفرمی شدیم پسربزرگ رفت دبیرستان علوی پشت بلورسازی وگل سرسبدشدماهم رفتی محله رباط کریم حق شناس مدرشه شهدای اسلام طرف عباسی کادرمدرسه 36 نفربود دارای 3 طبقه و3 دفتر باچادروخیال کردند اخموهستم اماخدایا این مردم چقدرعزیزوصادق بودندپیرمردهای دل زنده یادگرفته بودندمرابنام صدابزنندبچه هاوشوهرم رابسیاردوست داشتند کم کم دوستی من با خانم هازیادشدبطوریکه ازبعدازظهرتانزدیک غروب که من دقیقه ای ازشوهرم جدانمی شدم درکناراین دل شکستگان می نشستم به خانه آنها بااولین دعوت رفتم وروضه های حضرت ابوالفضل منبرایشان راه کوجه تقریباسخت می شد مجالس قرآن داشتیم سالخوردگان درد،دلها داشتند یک روزخواستم برای 400 نفرمحصل مدرسه آش بپزم تعجب مدیرمحترم آقای عبدالهی شد امامادران دریک خانه آشی راآماده کردندوتحویل دادند که گویابامروارید پخته اند یک شب دندانم درد میکرد اقلا 10خانم وچندنفرآقایان مرتاهلال احمربردندوهمان شب دندان راکشیدند وخدامی داند ازآب پرتقال وکباب کوبیده که می آوردندبیشترمکانهای تهران راخدمت آموزش وپرورش بودم اما ازآن مکان یعنی منطقه یازده جایی رابهترنیافتم ناگهان بطرف اصفهان رفتیم وگرنه می گفتم درمنطقه یازده چه دهانه شاهپوروچه هلال احمر برایم یک قبرمی خریدندمن اولین مربی پرورشه شهیدرجایی بودم درمنطقه یک شاهدصابرین زمان آقای مظفر طرح غنچه ها یعنی روزقبل از دبستان راپیاده کردم اما آنجاچیزدیگری ومردمش مردمی دیگرهستند اکنون درتهران سطح کشوری کانون فرهنگی تبلیغی ذوالفقاردارم محل اداری شمیرانات اماخوشابحال آنا که درمنطقه یازده زندگی میکنند سردارقالیباف گرانبها منطقه 11 راعزیزتربدارید