به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، تمدن در منطقه کنونی مصر که در کناره رود نیل شکل گرفته، در زمره کهنترین تمدنها به شمار میآید که از حدود 4 هزار سال پیش از میلاد موجود بوده است. اما موجودیت سیاسی این تمدن کهن کاملا جدید است و حدودا به 6 دهه پیش باز میگردد. اما قبل از این دوران، مصر در تمام طول تاریخ جزو امپراطوریهای مختلف بوده است. در واقع، این منطقه، در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی بخشی از شاهنشاهی ایران بوده است. در سال 332 قبل از میلاد، اسکندر این سرزمین را تصرف کرد و تا سالها دودمان بطلمیوسیان که از جانشینان اسکندر بودند، بر آن حکمفرما بودند. سالها پیش از میلاد مسیح، رومیان با غلبه بر کلئوپاترا، آخرین ملکه بطلمیوسی، مصر را ضمیمه قلمرو روم کردند.
در سال 641 میلادی (19 هجری قمری) در زمان خلیفه دوم نیز اعراب مسلمان این کشور را تسخیر کردند. مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال 1517 میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود.
در سال 1805 میلادی، محمد علی پاشا که آلبانیاییتبار بود، از طرف دولت عثمانی حاکم مصر شد و دودمان جدید این کشور را تشکیل داد. اما مصر در سال 1952 بود که با کودتای بدون خونریزی افسران جوان ارتش علیه ملک فاروق، پادشاه این کشور، صاحب حکومت جمهوری شد که اولین رئیسجمهور آن نیز محمد نجیب نام داشت. او نیز سودانیالاصل بود.
اما دوران شکوفایی مصر در زمان جمال عبدالناصر، دومین رئیسجمهور مصر بود که در سال 1956 به ریاست جمهوری رسید. در دوران او بود که مصر به منبع و منشا اشاعه تفکر پان عربیسم تبدیل شد. اما یکی از مهمترین ویژگیهای جمال عبدالناصر که آینده سیاسی مصر را رقم زد، نظامی بودن او بود. به این ترتیب، نظامیان اولین گروهی در مصر بودند که به این کشور هویت سیاسی مستقل و ملی بخشیدند. از این رو، با توجه به این سابقه تاریخی، حذف نظامیها از دستگاه سیاسی مصر دستکم در میانمدت بسیار دشوار بهنظر میرسد.
اما با اینکه این نظامیان مصری بودند که به این کشور هویت سیاسی بخشیدند در سالهای بعد یعنی در دوران انور سادات، رئیسجمهور اسبق مصر دچار انحراف شدند و جنبه ملی خود را از دست دادند. در واقع، آنها بعد از جنگ یوم کیپور که میان اعراب و اسرائیل در سال 1973 صورت گرفت، از حالت ارتش ملی و الهامبخشی در آمدند و به نماینده استعمار تبدیل شدند.
این اتفاق نیز با دو رویداد بینالمللی همزمان بود؛ یکی غلبه آمریکا بر بلوک شرق در منطقه خاورمیانه و دیگری به وجود آمدن حالت تنشزدایی بین دو قطب جهانی و رو به اضمحلال رفتن اتحاد جماهیر شوروی.
با توجه به سابقه حضور نظامیان در تاریخ سیاسی مصر، سئوال اینجاست که عبدالفتاح السیسی جزو کدام دسته از نظامیان به شمار میآید؛ آنهایی که هویت سیاسی مصر را ایجاد کردند یا نظامیان پس از انحراف که البته با توجه به خصوصیات و رفتاری که تاکنون از سیسی سرزده، او به دسته دوم نظامیان تعلق دارد. بهعبارت دیگر او را باید کپی برابر اصل مبارک دانست.
سیسی هر چند در ظاهر به محمد مرسی، رئیس جمهور مخلوع و اخوان المسلمین روی خوش نشان داد اما خود او زمینه براندازی مرسی را فراهم کرد و به کودتا علیه او دست زد. از جمله دیگر ویژگیهای سیسی میتوان به نزدیکی او به نهادهای قدرت اشاره کرد.
یکی از این نهادهای قدرتی که سیسی در راستای منافع خود به آن نزدیک شده عربستان سعودی است. البته این موضوع یک طرفه نیست و عربستان سعودی نیز از تحولات اخیر مصر در راستای تامین منافع منطقهای خود بهره میگیرد. تحولات مصر از آنجایی برای سعودیها حائز اهمیت است که اکنون آنها در بسیاری از حوزههایی که با ایران سر رقابت دارند، به بنبست خوردهاند، از جمله در بحران سوریه و عراق. در افغانستان نیز عبدالله عبدالله، نامزد پیشرو در انتخابات ریاست جمهوری این کشور به ایران نزدیک است. آنها در یمن با حوثیها به مشکل خوردهاند و روابط آنها با ترکیه و قطر نیز دچار تنش شده است. در این شرایط، تنها جایی که برای عربستان سعودی باقی مانده تا بتواند قدرت خود را به نمایش گذارد، مصر است. در واقع، با انتخاب سیسی فرصت تنفس و مانور منطقهای برای سعودیها فراهم میشود که البته نظامیان مصری نیز بیبهره نمیمانند چراکه قطعا سعودیها با تکیه بر ذخایر نفت خود میتوانند مشکلات عدیده اقتصادی این کشور بحرانزده را حل و فصل کنند و در نتیجه نفوذ خود بر مصر را بیش از پیش گسترش دهند.