سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

امام هادی علیه السلام در قفس شیر . . .

در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.

 مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،

در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.

آن زن گفت : رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم. متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست.

متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه.

آنان به متوکل گفتند : هادی علیه السلام را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند.

امام علیه السلام حاضر شد و فرمود: این دروغگو است و زینب سلام الله علیها در فلان سال وفات کرده است.

متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟

امام علیه السلام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید.

متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام علیه السلام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام علیه السلام داخل قفس برود.

متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام علیه السلام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود.

وقتی امام علیه السلام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام علیه السلام خوابیدند و امام علیه السلام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت.

وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.

متوکل از امام هادی علیه السلام خواست که بیرون بیاید و امام علیه السلام بیرون آمد. امام فرمود : هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.

متوکل به آن زن گفت : داخل شو. آن زن گفت : من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت.

منابــع :

- بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۴۹ ح ۳۵ چاپ ایران.

- منتهی الامال ج ۲ ص ۶۵۴ چاپ هجرت.


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۳
در انتظار بررسی: ۰
فاطمه حسنا
۲۱:۲۸ ۱۱ آبان ۱۴۰۱
بسیاربسیار..........عالی بود.
ناشناس
۰۲:۵۹ ۱۷ بهمن ۱۴۰۰
عالی
ناشناس
۱۵:۰۲ ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
بسیار عالی بود
علی
۱۳:۵۱ ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
عالی
رقیه
۱۰:۴۱ ۰۸ بهمن ۱۴۰۰
عالی
عباس
۱۳:۴۸ ۰۱ آذر ۱۴۰۰
خیلی خوب عالی بود
ناشناس
۱۸:۵۸ ۳۰ مهر ۱۴۰۰
عالی بود،ممنون
علی. م
۱۹:۲۳ ۲۲ تير ۱۴۰۰
عالی بود، سپاسگذارم
ناشناس
۲۰:۴۴ ۰۶ فروردين ۱۴۰۰
داستان‌خیلی‌قشنگی‌بود.
ناشناس
۱۹:۱۱ ۲۷ بهمن ۱۳۹۹
به نام خدا ممنون ازحسن وتوجه تان خداخیر تا ‌ن دهد
ناشناس
۰۹:۵۰ ۲۷ بهمن ۱۳۹۹
السلام علیک یا امام هادی (ع)
ناشناس
۰۱:۳۴ ۱۹ شهريور ۱۳۹۹
بسیار جالب.دست شما درد نکنه
ناشناس
۱۶:۰۰ ۰۸ اسفند ۱۳۹۸
خدا خیرتون بده
خدایا منتقم اهل بیت طهارت رو برسون
ناشناس
۱۶:۵۲ ۱۷ بهمن ۱۳۹۸
داستان خیلی خیلی قشنگ بود
ناشناس
۱۳:۵۳ ۲۴ دی ۱۳۹۸
داستان‌عالی‌و‌آموزنده‌ای‌بود.
ایوب
۱۸:۵۰ ۰۳ تير ۱۳۹۷
السلام علیک یا حضرت زینب سلام علیها لطفا به امام ها احترام بگذاریم يعني چی نوشتین هادی علیه السلام
ناشناس
۱۰:۰۰ ۰۴ اسفند ۱۳۹۶
داستان زیبایی بود.
ناشناس
۰۰:۰۰ ۱۸ بهمن ۱۳۹۶
روایت خیلی جالبی بود
م
۲۲:۳۹ ۰۵ آذر ۱۳۹۶
این آزمایش رو باید رو ملکه انگلیس هم امتحان کرد که ادعا می کنه از سادات هاشمی هست!
نسرین
۰۶:۳۴ ۲۹ مهر ۱۳۹۶
بابی انت و امی یا مولای
ناشناس
۱۰:۰۰ ۰۴ اسفند ۱۳۹۶
ناشناس
۱۸:۳۸ ۱۶ فروردين ۱۳۹۵
جان عالم فدای یک تار موی امام علی النقي الهادي(ع)
سعید واحدی صبور
۰۰:۲۴ ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳
ممنون داستان جالبی بود اللهم عجل لولیک الفرج.