دکتر شهربانو قهاری، روانشناس در گفتوگو با جامجم با تصریح به اینکه دروغگویی رفتار ناپسندی است که گاه حالت عادت به خود میگیرد و فرد در شرایط مختلف با استناد به دروغگویی سعی در پیشبرد امور و کارهای خود دارد، معتقد است: این عادت ناپسند وقتی در جامعه رواج پیدا میکند که افراد زیادی آن را طبیعی میدانند و از آن بهعنوان اهرمی کارآمد استفاده میکنند.
بهزعم
این کارشناس، ترس یکی از دلایل مهم دروغگویی است. ترس از مجازات، تنبیه و
مورد مواخذه قرار گرفتن دیگران. این امر مخصوصا در کودکان به شکل بارزتری
خود را نشان میدهد. گاهی کودک آن چیزی را که موجب عصبانیت و رنجش والدینش
میشود، تحریف میکند و به گونهای آن را بازگو میکند که مورد خوشایند پدر
و مادرش واقع شود. مثلا اگر ظرفی از دستش افتاده و شکسته، میگوید من ظرف
را نشکستم، خودش از بالای کابینت سر خورد، افتاد و شکست. این حالت حتی در
بزرگسالان هم دیده میشود.
گاهی به دلیل ترس از تنبیه کارفرما، کاری را که اشتباه انجام دادهایم، گردن دیگری میاندازیم و خودمان را تبرئه میکنیم. گاهی دروغ میگوییم که خودمان را در نظر دیگران بهتر و مقبولتر یا برعکس، موضوعی را به شکل نازیباتری نشان دهیم. این حالت در کودکان برای کسب تشویق، تمجید و تحسین دیگران است. از آنجایی که برخی کودکان مدام مورد کم مهری اطرافیان قرار میگیرند، با تمسک به دروغ گفتن خود را بهتر و قابل تحسین نشان میدهند. مثلا کودک به والدینش میگوید من از همه بچههای همسایه بهتر فوتبال بازی میکنم، در حالی که عملا اینگونه نیست.
چرا برخی مثل آب خوردن دروغ میگویند؟
همانطور که برای شادی، گریه، حسادت، تنفر، غم، ترس، خشم و نظایر آن چهره و حالتهای فیزیکی مختلفی گرفته میشود و ما از کنار هم قرار دادن این حالتها پی به نوع هیجان، احساس و تفکر میبریم، در دروغ هم حالت و فیزیک چهره تغییر میکند. تنگ شدن مردمک چشم، پلک زدن مکرر، خارش یا تورم بینی، لرزش ماهیچههای صورت و بیان غلط الفاظ و کلمات، رنگ پریدگی، اضطراب و خنده دروغین، نمونهای از علائمی هستند که هنگام دروغ گفتن در عضلات چهره خود را نمایش میدهد.
دکتر
شهربانو قهاری معتقد است: افرادی که دروغ را در ذهن و فکر خود بد
میپندارند و آن را عملی ناپسند تلقی میکنند، وقتی در شرایطی قرار
میگیرند که به دروغ متوسل میشوند، بعد از گفتن دروغ، احساس شرمندگی، گناه
و پشیمانی به آنها دست میدهد و به نوعی وجدان آنها به درد میآید و دوست
دارند هر طور شده از بار این فشار روحی سنگین خارج شوند. مثلا فرد دست به
توجیه رفتار و دروغی که گفته میزند و میگوید همه کسانی را که من میشناسم
حداقل یکبار دروغ گفتهاند، من هم یکبار دروغ گفتم یا دروغ مصلحتی اشکال
ندارد، بهتر از راستی است که موجب دعوا و آشوب و بدخلقی شود.
درواقع او با دلایل بسیار و مکرر سعی دارد دروغ گفته شده را در ذهن و روان خود توجیه و آن را هضم کند، اما در مقابل افرادی هم هستند که وقتی دروغ میگویند انگار هیچ اتفاق ناپسندی نیفتاده است. خیلی عادی و بسیار راحت با دروغ گفته شده برخورد میکنند. آنها هیچ وقت احساس گناه نمیکنند و از کرده خود پشیمان نمیشوند. اگر فردی وجدانش رشد طبیعی داشته باشد و اصول اخلاقی و باورداشتهای محکمی را از کودکی بنا کند، هیچگاه عادتهای ناپسند برایش رنگ و بوی عادی شدن نخواهد گرفت.
در این میان افراد ضد اجتماعی که به حقوق دیگران احترام نمیگذارند و هنجارهای اجتماعی را قبول ندارند، براحتی دروغ میگویند، بدون اینکه احساس شرم و پشیمانی داشته باشند، بنابراین نوع تربیت خانوادهها و عملکرد متقابل آنها در برابر فرزندان هنگامی که با یک عمل ناپسند از سوی آنها روبهرو میشوند، در رفتارهای آینده و نوع برخورد فرزندانشان نسبت به مسائل مختلف تاثیر خواهد گذاشت.
جوانها بیشتر در معرض دروغگویی هستند
سالمندان و افرادی که سنی از آنها گذشته، همیشه برای مردم مورد احترام بوده و سعی شده از تجربیات آنها به بهترین شکل ممکن استفاده شود. در اینجا انتظار داریم سالمندان نسبت به رفتارهای ناپسندی همچون دروغ گفتن، جبههگیری بیشتر کرده و از آن دوری کنند. دکتر قهاری بیان میدارد سالمندان به دلیل اینکه جاهطلبی، چشم و همچشمی و رقابتهای بین فردی را به میزان کمتری تجربه میکنند، میتوان انتظار داشت گرایش آنها به سمت دروغگویی کمتر باشد، اما افراد بزرگسال و جوان به دلیل رقابتهای شدید بین فردی و شاید حسادتهای ناخودآگاه به وجود آمده بین دوستان هرازگاهی در دام دروغهای ریز و درشت میافتند.
فرد مقابل را با دروغی که گفته، روبهرو کنید
دروغ گفتن در زندگی، اعتماد زوجین را به یکدیگر از بین میبرد. در این صورت دیگر هیچ کدام تکیهگاه محکمی برای هم محسوب نمیشوند. وقتی خانوادهای مبتلا به این عادت ناپسند میشود، تمایل دارد برای رفع این معضل مهم اقداماتی را انجام دهد؛ اقداماتی که در عین حفظ حرمت و عزت نفس اعضای آن خانواده، به حل مشکل به وجود آمده کمک کند.
دکتر قهاری در اینباره بیان میکند: وقتی با یک بزرگسال دروغگو روبهرو میشویم، باید او را با دروغی که گفته، مواجه کنیم. مواجه کردن فرد دروغگو با عمل ناپسندش باعث میشود متوجه این موضوع شود که ما نیز نسبت به دروغی که گفته، آگاهی داریم و میدانیم حرفهای او از سر صدق و راستی نیست، چراکه اگر بهطور مثال شوهر، علت دیرآمدنش به خانه را به مشغله زیاد و کار نسبت دهد در صورتی که شب را با دوستانش سپری کرده و زن این دروغ را برای او باز نکند، در دفعات بعدی مرد از این اهرم برای گمراه کردن زن استفاده میکند، به گمان آنکه زن متوجه دروغ او نمیشود. البته یادمان باشد تذکراتی که به همسرمان میدهیم، با توهین و تحقیر همراه نباشد، بلکه با او در شرایط مساعدی صحبت کنیم و بگوییم همراهی تو با دوستانت هیچ اشکالی ندارد، اما هر کاری موقع و زمان خود را میطلبد.
تخیلات و خیالبافی کودکان، مصداق دروغگویی نیست
کودکان مظهر پاکی و صداقتند. ما انتظار داریم کودک اگر حرفی میزند، در کمال راستی آن را بیان کند، اما گاهی از زبان فرزندمان حرفهایی میشنویم که انتظار شنیدن آن دور از ذهن است. به دنبال این گفتار دروغآمیز نگران شده، در پی راههایی برای رفع این مشکل برمیآییم. دکتر قهاری در اینباره میگوید: یکی از عوامل ایجاد دروغگویی در اطفال، تخیلات آنهاست؛ تخیلاتی که با دیدن کارتون و فیلمهای افسانهای به وجود میآید. یادمان باشد کودک اگر به شکل تخیلی حرفی دروغ میزند، نشانه آن نیست که قصد فریب شما یا دیگران را دارد، بلکه تمایل دارد از تصوراتش لذت ببرد و آنها را با دیگران در میان بگذارد که اغلب این مشکل با افزایش سن کودک برطرف میشود، چراکه وی بمرور قادر به تمایز واقعیت از خیال خواهد شد، اما گاهی دروغ گفتن بچهها ناشی از ترس است یا از سوی والدین به شکل غیرمستقیم به کودک آموزش داده میشود. به طور مثال پدر به مادر میگوید، اگر کسی سراغ مرا گرفت، بگو خوابیده است، در صورتی که بیدار است. وقتی روبهروی کودک حرف دروغی میزنیم، کودک چنین برداشت میکند که دروغ رفتار پسندیدهای است که پدر و مادر من در شرایط مختلف از آن کمک میگیرند. بنابراین بهترین روش برای پنهان کردن چیزی است که نسبت به آن تمایل ندارم. کودکان یکی از بهترین گزینهها برای تقلید رفتار ما هستند.
اگر کودک زیر دو سال باشد و بهزعم ما دروغی از زبانش بیرون بیاید، نتیجه عدم درک و مهارت نداشتن در حرف زدن و محدود بودن دایره لغات او است. بنابراین شاید نتواند براحتی منظور و خواسته خود را بیان کند و این میشود که ما او را دروغگو خطاب میکنیم، در صورتی که اینگونه نیست و یک دروغ طبیعی تلقی میشود، اما از سه سالگی به بعد نسبت به گفتار و به کار بردن جملات آنها باید نظارت دقیقتری صورت گیرد. واقعیت آن است که خانواده در تربیت فرزندان و نحوه عکسالعمل و پاسخگویی آنها در جامعه نقش ویژهای دارد. اگر برای کودکمان راستی و صداقت را بهعنوان یکی از پایههای مهم زندگی اجتماعی در نظر نگیریم و به جای آن مدام توصیه کنیم حواست را جمع کن که در دام دروغ دیگران نیفتی، چقدر میتوان انتظار داشت که او هم به افراد دیگر دروغ نگوید و راه درست را در پیش نگیرد.