سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پدرهای خودخوانده ورزش

این روزها حرف‌های تازه‌ای در فضای ورزش کشورمان طنین‌انداز شده است، بحث‌های نو و مستندی اینجا و آنجا از زبان این و آن مسئول و مدیر و کارشناس و... شنیده می‌شود، نکات قابل توجه و بدیعی مطرح و موجب درنگ و تامل اهالی ورزش شده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،از آن سو و مهمتر از همه، کارهایی شروع شده و اقداماتی در حال چهره بستن است که... جملگی بیش از هر چیز حکایت از این دارد که قرار است در ورزش و برای ورزش «کاری» صورت بگیرد. کاری که آن را از گرفتاری در چنبره «وضع موجود» برهاند و از کسالت و رخوت و یکنواختی و شرایط رسوب شده و «فسیلی» خارج نماید و به مرحله جدید و حرکتی دوباره سوق دهد و در واقع وادار کند. به راستی اگر هر کدام از این حرف‌ها و بحث‌ها صورت عمل به خود گیرد و هر کدام از این اقدامات که تازه مراحل ابتدایی و آغازین خود را طی می‌کند، به بار بنشیند و به مقصد نهایی برسد بدون هیچ تردیدی می‌توان به ایجاد تغییر و تحول در ورزش آن هم نه «صوری» و «ظاهری»، که «ریشه‌ای و ساختاری» امیدوار بود. آری این روزها این حرف‌ها مطرح است و بحث‌ها گرم است، اقدامات و کارهایی هم شروع شده است که گفته‌اند و ما هم بارها از قول آن بزرگان نوشته‌ایم که:

قدم باید اندر طریقت، نه دم
که اصلی ندارد، دم بی‌قدم
و در مقابل این حرف‌ها و اقدامات، کنش‌ها و واکنش‌هایی هم صورت می‌گیرد که هر کدام چه از نوع مثبت یا منفی آن، موافق با آن یا مخالف آن و... جالب، قابل بررسی و ریشه یابی است، و این البته طبیعی‌ترین اتفاقی است که وقتی حرف از «تغییر شرایط» و «بر هم زدن وضع موجود» به میان می‌آید و نشانه‌هایی غیرقابل انکار هم از عملی شدن «تغییرات» حکایت می‌کند، رخ می‌دهد. گروهی در سلک موافق قرار می‌گیرند و حرکت را همراهی و با دست‌اندرکاران آن همکاری می‌کنند و گروهی نیز در جبهه مخالفین قرار می‌گیرند و سعی می‌کنند با لطائف‌الحیل و از راه و روش‌هایی گوناگون مانع از به ثمر رسیدن این تغییرات و بر هم زدن وضع موجود شوند که این گروه منافع خود را در حفظ وضع موجود و تداوم شرایط حاکم و رسوب شده می‌بینند. بنابراین کسانی که قصد تغییر دارند، اراده اصلاح دارند، می‌خواهند به وضع ورزش سروسامان بخشند و آن را به حرکتی دوباره به سمت جایگاه حقه خود درآورند، باید انتظار این برخوردها- چه مثبت و چه منفی، چه موافق و چه مخالف- را داشته باشند، به ویژه از لحاظ مادی و روحی خود را برای مقابله با جریانات مخالف- نه منتقد-آماده کرده باشند. جریاناتی رشد کرده و فربه شده در سایر  شرایط حاکم چند ساله- که جز به «نفع» خود و حفظ جایگاه و «نام و نان» خود نمی‌اندیشند و...
پیش از این در یکی از شماره‌های پیشین روزنامه از بعضی روش‌ها و شیوه‌هایی که این جماعت برای مقابله با  سروسامان یافتن ورزش کشور استفاده می‌کنند، فهرست وار یاد کردیم و اگر لازم شد روزی مفصل و با ذکر مصادیق بر آنها مروری مستند خواهیم داشت، اما با توجه به مسائلی که روزهای اخیر در صحنه ورزش کشور طرح شد و بعضی حرکات و اتفاقاتی که به  چشم آمد، احساس خطر کردیم و لازم دیدیم اینجا به یکی از روش‌های این جریان اشاره کنیم. جریانی که خود را صاحب اصلی ورزش و «ریگ ته جوی» آن می‌داند و معتقد است دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، مدیریت‌ها در ورزش عوض می‌شوند و هر کدام با ایده‌ها و شعارهای تند و تیز به میدان می‌آیند، اما... خط حاکم بر ورزش را «ما» تعیین می‌کنیم! این ما نیستیم که باید خود را با برنامه‌های آقایان مدیران ورزش هماهنگ کنیم و تطبیق دهیم، آنها هر شعاری که می‌خواهند سردهند، اما در نهایت این آقایان هستند که باید در خدمت «ما» و «خط حاکم» شده بر ورزش عمل کنند، اگر پولی هست و بودجه‌ای... باید صرف آنچه «ما» می‌خواهیم و تضمین منافع «ما» را در پی دارد منجر شود...!
از جمله این روش‌های خطرناک و شاید خطرناکترین حربه تجربه شده آنان، «نقاب دوستی و همدلی به چهره زدن و ادای همراهی و دلسوزی درآوردن است و...» است!
گفتم؛ «تجربه شده»، چون سال‌هاست شاهدیم و تجربه کرده‌ایم که در ورزش، چه در سطح مدیریت کلان آن و چه در حد فدراسیون‌های حساسی مثل فوتبال، مدیرانی با نیت خیر و قصد خدمت، عزم جزم و توپی پر و کلی شعار و وعده مبنی بر اصلاح وضع ورزش به میدان مسئولیت وارد شده و تا مراحلی هم جلو رفته‌اند،... اما دیده شده آن جریان منفعت‌پرست و بوقلمون‌صفت بعد از «یکه خوردن» ابتدایی، به سرعت و به زودی خود را جمع و جور کرده و صرفا برای دفاع از منافع و جایگاه خود، برای اینکه عزم آن مدیر را در هم بشکند و شعارهای وی از حد حرف جلوتر نرود و در یک کلام، «وضع موجود» حفظ شود و «خط حاکم» تداوم پیدا کند، خود را با آن مدیر و مسئول چنان همسو و همراه و همدل نشان داده و آن مدیر را با جلب اعتماد! مسخ کرده که شاهد بوده‌ایم رفته رفته یاران و همفکران اولیه و چند ساله مدیر مسخ شده را کنار زده و به صورت رقیب و مزاحم و حتی دشمن وی قلمداد کرده‌اند!! (در این باره مثال‌ها و نمونه‌های زیادی موجود است که برای جلوگیری از اطاله کلام از ذکر آن می‌گذریم، هر چند اهالی ورزش با این نمونه‌ها و مثال‌ها آشنا هستند!) و... خلاصه و سرانجام کار وقتی آن مدیر یا مسئول چشم باز کرده، متوجه شده که عمر مدیریتی او به پایان رسیده و دوران مسئولیت خاتمه یافته، و او در حالی سرخورده و خسته و فرسوده با صندلی مسئولیتی خود وداع می‌کند که عملا برنامه‌ها و اهداف خود را فراموش و در خدمت آن جریان و جماعت قرار گرفته و عمل کرده و...! و اینها به هیچ وجه قصه و داستانسرایی نیست. بلکه  نمونه‌های مستند فراوانی  دارد که اهل ورزش خوب با آن آشنا هستند برای مثال روزی روزگاری سخن از ضرورت از «علمی شدن ورزش» به میان آمد و بلافاصله سر و کله این جماعت بیگانه با علم و معرفت ستیز پیدا شد که  با شعار «علم روز دنیا»! اینجا و آنجا به ویژه در رسانه‌های تحت نفوذخود در این باره افاضه می‌کردند و چنان در این باره حنجره دراندند و گریبان چاک دادند که آغازگران آن شعار به «ضدعلم بودن» و «سنتی بودن»! و بیگانگی با «علم روز ورزش دنیای مدرن»! متهم شده و در نهایت به کنج انزوا رانده شدند و... در نهایت آن چیزی که این جماعت به اسم «علمی کردن ورزش» بر سر ورزش آوردند، رواج دلال‌بازی و ورود بی‌حساب و کتاب مربیان دسته چندم و بی‌کارنامه خارجی و بازیکنان خارجی بی‌کیفیت و... بود که امروز هم ادامه دارد. اینجا و آنجا به ویژه در رسانه‌های مکتوب و تصویری‌شان هم با وقاحت سینه ستبر می‌کردند که این مربیان، این بازیکنان «خارجی» هستند، پس «علمی» هستند و از علم روز آگاهند و... باید توی سر مربیان بی‌سواد خودمان زد و...!
یک زمان حرف از «حرفه‌ای شدن» فوتبال شد، باز این جماعت خود را وسط معرکه انداختند، و  با کمک ابزار رسانه‌ها و تبلیغات پردامنه تعریف وارونه‌ای از «حرفه‌ای»گری به جامعه ارائه دادند و طی آن بازار هرهری‌مسلکی، اصالت‌زدایی، غیرت‌ستیزی، پول‌پرستی و بی‌تعصبی و... و بساط همین مخارج بی‌حساب و کتاب و هزینه‌های افسارگسیخته را که این روزها بحث داغ ورزش است رونق دادند و... اگر کسی انتقاد می‌کرد، از سوی آنان پاسخ می‌شنید که: فوتبال حرفه‌ای یعنی این دیگر، یعنی پول، یعنی سود، یعنی نفع شخصی و... الخ!
یا وقتی حرف از «ورزش پاک و اخلاقی» می‌شود، باز همین جماعت که خود دلیل اصلی ناپاکی در ورزش و مروج بداخلاقی در آن هستند و بعضا سطر سطر نوشته‌های زردنامه‌هایشان آلوده به بند و بست و مسائل پشت پرده‌ است، یکشبه طرفدار «ورزش پاک» و «قهرمانی پاک» می‌شوند... و اصل ماجرا را به نفع خود منحرف می‌کنند.
آنچه به اختصار آمد ،واقعیت‌های  غیرقابل انکار است و از آن روی مطرح شده که اگر امروز بحث فرهنگ و رویکرد فرهنگی و اخلاقی در ورزش طنین انداخته و مسئولان ورزش به ویژه شخص وزیر محترم عزم خود را برای مسائلی نظیر شفاف کردن مسائلی مالی، حاکمیت عدالت، و... جزم کرده است، هشداری باشد که باید سخت مراقب واکنش‌های خطرناک جریان یاد شده باشیم که اگر آنان در گذشته با شعار علم مانع از «علمی شدن ورزش» و یا با شعار حرفه‌ای شدن مانع از «حرفه‌ای‌گری سازنده و واقعی در ورزش» شدند، و... خواست و نظر خود را تحمیل کردند، این بار، اجازه ندهیم با رنگ عوض کردن و سر دادن شعار فرهنگ و رخنه و نفوذ پیرامون مسئولان ارشد ورزش چنان بلایی سر فرهنگ و اخلاق و... در ورزش بیاورند که دیگر «نه از تاک نشان ماند و نه از تاک‌نشان!»

کیهان

برچسب ها: پدر ، خود خوانده ، ورزش
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.