سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گفتگویی صمیمیانه با بابک حمیدیان به بهانه اکران فیلم سینمایی "چ":

"شهید وصالی" به تنهایی سرو بلند بالایی است/حرف‌هایی در مورد ویژگی این شهید به حاتمی‌کیا گوشزد کردم/ این گونه افراد سراغ دل‌های پاک می‌آیند

بابک حمیدیان در گفتگویی صمیمیانه از شهید وصالی و اثرات تاثیرگذار این نقش در زندگی‌اش گفت.

به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران ؛ بابک حمیدیان بعد از 10 سال کار در سینما، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را از آن خود کرد. سیمرغ بلورین برای بازی در دو فیلم"چ" و "رستاخیز" با شرایط تولید بسیار سخت. او با بازی در نقش شهید وصالی در فیلم "چ" ریسک بزرگی کرد.

بازی او در این فیلم تحسین بسیاری از همکاران او و منتقدان را برانگیخت. بابک حمیدیان در جشنواره امسال علاوه بر «چ» و «رستاخیز»، با فیلم های «پنجاه قدم آخر»، «قصه ها» و «با دیگران» حضور داشت، چهار فیلم از بزرگترین فیلمسازان ایران و یک کارگردان فیلم اولی. با او درباره بازی در نقشی متفاوت و فیلم سختی همچون "چ" که در شرایط ویژه ای در آنها بازی کرده گفتگو کردیم. او از نگاهش به بازیگری و تجربه کار در فیلم های جنگی گفت تا محک زدن خودش در آثار مختلف و تفاوت فیلمسازان نسل دوم و سوم.

 همسر شهید وصالی معتقد بود آقای حمیدیان خیلی خوب نقش شهید وصالی را ایفا کردند، چقدر برای بازی در نقش شهید وصالی و آشنایی با این شهید تحقیق کردید؟

تحقیق کردن در مورد نقش یکی از وظایف کار بازیگری است به خصوص زمانی که قرار است نقش افرادی هم عصر خود را بازی کنید و مکتوباتی از آن ها به عنوان واقعیت وجود داشته باشد طبیعی است که اول به این مکتوبات رجوع می کنی تا مطمئن از ثبت خصایص رفتاری و روحی یا معنوی آن ها در مکتوبات شوی به همین منظور در خصوص فرمانده "دستمال سرخ ها" (شهید اصغر وصالی) مکاتب و مقاله های بسیاری در فضای مجازی و یا در کتاب ها موجود بود که من به آن ها رجوع کردم و اطلاعات بسیار غنی که ابراهیم حاتمی کیا در اختیار من قرار داد باعث شد با ترین های مطلوبم به سمت بازی در این نقش حرکت کنم که به مدد و لطف خود شهید عزیزمان ظاهرا از آن سربلند بیرون آمدم اما در هر حال قضاوت تاریخ و قضاوت آیندگان موضوعی است که ما از آن مطلع نیستیم.

شهید وصالی فرمانده "دستمال سرخ ها" را چطور دیدید؟

کاش می شد او را ببینم؛ او را همانطوری دیدم که بازی کردم البته این بازی با توافق کارگردان اتفاق افتاده ولی یکی از ویژگی هایی که در این آدم بود که من به حاتمی کیا نیز گوشزد کردم که باید آن را رعایت کنیم این بود که "اصغر وصالی" را رها کنیم و بگذاریم برود، اجازه نده بایستد من نمی توانم ایستا باشم زمانی که جلوی دوربین هستم این کد و توافق خوبی بین من و ابراهیم حاتمی کیا بود که در خود فیلم هم مشهود است.

آیا دیالوگی بود که به عنوان بازیگر فی البداهه بخواهید خودتان به حاتمی کیا در خصوص "اصغر وصالی" پیشنهاد کنید؟

خیر. در چنین فیلم هایی به دلیل اشراف بیش از حد کارگردان به فضای ساخت این جنس از فیلم ها، خیلی فضا برای فی البداهه یا دنیای تجربی باز نیست و تعهداتی از قبل وجود دارد که موظف به رعایت آن هستیم و حاتمی کیا نیز همیشه جزئیات را در فیلم هایش رعایت می کند که من به عنوان بازیگر ابتدا روش او برایم سخت بود چراکه هرسکانسی که به پایان می رسید وارد موقعیت مکانی فیلمبرداری فردا می شدیم و تمرین می کردیم که این تمرین تا حدودی دشوار بود اما قرار گذاشتیم که به همراه بازیگران از هیچ فضایی را بسازیم و حاتمی کیا با دوربین معروف خود دنبال ما باشد شاید در ابتدا کمی سخت بود اما به مرور خودم را سپردم و با اطمینان هم این کار را کردم، ماحصل آن چیزی است که امروز در پرده سینما می بینیم.

دوست دارم نکته ای را یادآوری کنم مسئله ای که از اطرافیانم می شنوم این است که آیا نقش شهید وصالی در مقایسه با شهید چمران پررنگ تراست ؟ چرا؟ به این تئوری اعتقادی ندارم به دلیل اینکه به نگاه حاتمی کیا و آن بخش مفقول مانده وجوه شهید چمران برای رسیدگی نشدن دراماتیک آن احترام می گذارم؛ شهید چمران حاتمی کیا به شدت آرام و صلح طلب است در مقابل اصغر وصالی به دلایل خاص دوران خودش، جوانی اش و نگاهش به ایدئولوژی هایش موضع بیرون تری نسبت به جهان دارد و دوست دارم این موضوع رفع شود که آیا نقش شهید وصالی پررنگ‌تر است یا کمرنگ تر، دوست دارم این نگاه به طور اساسی از تحلیل فیلم ها در سینمای ایران پاک شود و فیلم ها به خاطر ماهیت هنری و فرهنگی خود قضاوت شوند و من وظیفه داشتم این نکته را بگویم.

در فیلم "چ" می بینیم که شهید وصالی تا حدودی خشونت دارد، چقدر موافق این نظر هستید؟

بر پایه استنادهای تحلیلی انسان شناسی به نظرم می آید یک مقدار خشونت و بی صبری و بی‌طاقتی در انسان ها وجود دارد من واژه خشونت را به بی تابی تغییر می دهم چراکه بی تابی می تواند در موقعیت های بسیار سخت، بی پروایی و خشونت به همراه داشته باشد؛ اگر بخواهیم واقع بینانه به موقعیتی که اصغر وصالی و سربازهای "دستمال سرخ ها" در آن گیر افتاده اند نگاه کنیم آنقدر وضعیت بغرنجی است که آدم ها روحیات یا رفتارهایی براساس واقعیت های همان موقعیت داشته باشند همانگونه که در این فیلم شاهد هستیم که دلیل ترش رویی اصغر وصالی این است که به خاطر از دست دادن زمان نتواند نتیجه گیری مفیدی پیدا کند.

به نظر می آید این رفتار در آن موقعیت بسیار طبیعی است و فضای سینمای امروز ما هم زمانی که از فیلتر ابراهیم حاتمی کیا و فیلم سازان واقع گرا رد می شود حتما دست به واقعیت می زند بخشی از رفتارهای اصغر وصالی و حتی به نظر من همه رفتارهای او بر پایه واقعیت است. این تئوری وجود دارد که شهدای ما همواره با مناعت طبع مهربان و آرام بودند ولی یه وجوه انسانی هم داشتند که در این گونه سینما مجالی برای دیده شدن آن فراهم می شود.

کدام سکانس را بیشتر دوست داشتید؟

اولین باری که فیلم را در برج میلاد دیدم باید صادقانه بگویم که دیدار اول شهید وصالی و شهید چمران همراه با موسیقی پرتنش "فردین خلعتبری" بسیار احساساتی شدم و آن سکانس برایم بسیار مرغوب است.

جالب است که بدانید این همان سکانسی است که همسر شهید وصالی نیز آن را به عنوان سکانس برتر انتخاب کرده است.

تاکنون مزار شهید وصالی رفته اید؟

زیاد

در آن موقعیت و مکان چه احساسی به شما دست می داد؟

من با احساساتم به آنجا نمی رفتم بلکه با باورهایم می رفتم؛ دو تحویل سال از زمان ساخت فیلم "چ" می گذرد و من در هر 2 سال تحویل سال آنجا بودم.

صحبت از باورها کردید این باورها چه بودند؟

این حس تا حدودی شخصی و عمیقی است و متاسفانه آنقدر همه ما در مظان اتهام در رفتارهای روزمره خود قرار گرفتیم که اجازه دهید در این خصوص صحبتی نکنم؛ فعلا آنقدر شخصی و دلی است که خیلی دوست ندارم آن را به مشارکت عموم بگذارم قبل از تولید به لطف گروه تولید به مزار شهیدان فلاحی، وصالی و چمران رفتیم و از آنها کسب اجازه کردیم که آن موقعیت عمومی شد ولی در موقعیت های بعدی و آینده ای که برای خود به وجود خواهم آورد دوست دارم بی صدا و بی حاشیه فقط این واقعیت گریستن بین من و اصغر وصالی باشد.

در یکی از برنامه هایی که از شما تجلیل شده بود چادر همسر شهید وصالی را بوسیدید که ایشان از این کار شما غافلگیر شدند چی شد که این کار را انجام دادید؟

بله، من خودم هم غافلگیر شدم مغزم فرمان داد که این بهترین کاری است که در آن زمان نمی توانستم انجام دهم و به نوعی در آن موقعیت خیلی خوبی بودم؛ قرار نبود چیزی از جهان مادی نصیبم شود و هیچ توافقی قبلش صورت نگرفته بود و به همین دلیل هیچ نقدی بر آن وارد نیست و خودم را رجعت می دهم به گفته قبلی ام آنقدر به خاطر این رفتار قضاوت شدم که دوست ندارم خیلی موضوع باز بماند در عین حال آن حظی که شایسته بود را آن لحظه بردم.

فیلم، تجلیل ها و جایزه ها یک طرف و این کاری که خودتان از ته دل کردید یک طرف، درست است؟

بله فکر کردن به آن لحظه مرا احساساتی می کند، آن لحظه برایم زیبا بود شاید اگر می خواستم از قبل تمرین کنم نمی توانستم آن لحظه آنقدر سبک باشم؛ دو اتفاق این چند وقته رخ داد یکی در قم که حادثه دل پذیری برای خودم بود و دیگری اینکه در فرهنگسرا شفق درختی به یاد شهید اصغر وصالی کاشتیم که هرچند وقت یک بار به آن سر می زنم؛ آن روزی که این درخت را کاشتم احساس می کردم چقدر شهروند مفیدی هستم و کمک می کنم که یک درخت بخشی از آلودگی های این شهر را پاک می کند.

به نام اصغر وصالی...

بله، به اسم اوست البته که او به تنهایی سرو بلند بالایی است.

خاطره ای از صحنه های فیلمبرداری "چ" در ذهن دارید؟

این از آن دسته سوالاتی است که آدم را به دادن جواب تکراری وامی دارد که آن روزگار خاطره بود اما کار با اسلحه یکی از کارهایی که دوست داشتم انجام دهم که خود ابراهیم حاتمی کیا آنقدر استاد است که اگر رفتار درستی از بابت کار با اسلحه از من در فیلم سر می زند به مدد مدیریت حاتمی کیا است.

من یک عادت روزانه پیدا کرده بودم در فصل دوم فیلم به لطف آقای قائم مقامی هر روز پشت "دوشکا" قرار می گرفتم و بیش از 300 گلوله می زدم و صدای آن به حدی رعب انگیز بود که تا چند ساعت گوش ما سوت می کشید؛ اما می ارزید؛ چون به عنوان کاتالیزور سرعت بخش بود که من در فضای فیلم قرار بگیرم. همه فیلم هایی که ما کار می کنیم به دلیل زندگی در آن نقش خاطره است. اگر از دوران کودکی بپرسید راحت می توانم خاطره بگویم ولی فیلم "چ" هنوز در درون من زنده است و تبدیل به خاطره نشده است.

شب آخر بعد از اینکه مریلا زارعی به پشت شما زد و شما گفتید " ننگ بر جنازه پاسداری که در خشاب اسلحه اش فشنگ مانده باشد" چه نظری در مورد این دیالوگ دارید؟

هر دیالوگی که گفتم را با جانم گفتم و به آن می بالم متاسفانه تماشاچی های جوان ما با واژگان معاصر، دیالوگ ها را قضاوت می کنند اما باید واقع بین بود باید بتوانیم خود را به دهه 60 پرتاب کنیم این جنس کلمات و گفتگو ها در آن زمان زیاد بود و هیچ گونه شعارزدگی نداشت.

برای اینکه بخواهید حرف دلی بزنید که فیلم های بیشتری ساخته شود تا اصغر وصالی های بیشتری شناخته شوند، چه می گویید؟

باید دل را به باران سپرد تا آن را بشوید و پاک شوی، از نو شروع کنی و از فاکتورها و معیارهای زندگی روزمره فرار کنی تا کمی احساسی به دنیا نگاه کنی. به عنوان بازیگر وظیفه دارم نسبت به جهان پر از احساس باشم پس به نظرم کسانی که می خواهند کار کنند باید اول دل را به باران بسپارند که پاک شوند چراکه کسانی که می خواهند در خصوص آنها فیلم ساخته شود به سراغ دل های پاک می آیند.





انتهای پیام/اق
برچسب ها: سینما ، حمیدیان ، وصالی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
زهرا
۰۹:۳۶ ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
برادر عزیزم بابک حمیدیان
نمیدانم این نظر را میخوانی یا نه شاید این یک خوش خیالی ساده باشد اما گاهی که همه ی هستی دست به دست هم میدهد تا همانی شود که تو میخواهی
می شود
من در یک شهرستان کوچک زندگی میکنم که سنما ندارد و من شیفته ی سینما هستم
و آقدر که مشتاقم "چ" را ببینم نمیتوانید تصورش را هم بکنید..
نمی دانم باور می کنید یا نه اما وقتی تیزر فیلم پخش می شود آنقدر خوب گوش میدهم که هر بار چیز تازه تری از توی این تیزر ها در آورم
زیاد به سایت فیلم می آیم اما..نداشتن سینما و نداشتن امکان برای اینکه به مرکز استانم بروم تا فیلم ببینم خیلی عذابم میدهد
در شهر من اصلا این عادت که یک زن به مرکز پخش فیلم یا جاهایی که فیلم ها را بفروشد برود وجود ندارد و هر بار که میروی با حجم نگاه هایی مواجه میشوی که قابل باور نیست
چون شهر کوچک است و همه همدیگر را می شناسند من این کار را نمیکنم
شنیده ام که گفته اند نسخه اصلی بخرید اما نیست انگار اصلا به اینجاها نمیرسد
من همیشه کپی های دست چندم میبینم
انشاءالله که حلالم میکنند سنماگران
بابک حمیدیان عزیز تمام طول مصاحبه را اشک ریختم خوش به حالت..
که با اصغر وصالی آنقدر دوستی که ..
من خیلی عاشق هنر و سینما هستم اما برایم حتی اندک فرصتی هم نیست
حتی در شهر من یک گروه تئاتر معمولی وجود نداد
من به حال شما غبطه میخورم
قدر این حالتان را بدانید..
خیلی دوست دارم شما را ببینم
مواظب خودتون و خوبی هاتون باشید
یاعلی...
دکتر دستغیب
۱۳:۴۱ ۳۰ فروردين ۱۳۹۳
با سلام و احترام پایگاه اطلاع رسانی دکتر سید احمد رضا دستغیب آماده دریافت نظرات و پیشنهادات کارشناسان در زمینه های فرهنگی اجتماعی اقتصادی و .... می باشد.