شما از یک خانواده هنری آمدهاید، بالاخره استاد ایرج عموی شماست. چرا اینقدر فراری هستید از اینکه با نام خواجهامیری شناخته بشوید؟!
نه، اصلا اینطور نیست. برخلاف تصور خیلیها چنین دافعهای وجود ندارد. اولویتم این است که در حوزه موسیقی به یک هویت مستقل دست پیدا کنم. دوست ندارم مردم به ترانههایم گوش بدهند یا از آلبومم حمایت کنند، فقط صرف اینکه از خاندان خواجهامیری هستم. ترجیح میدهم به جایگاهی که مد نظرم هست به تنهایی دست پیدا کنم نه به واسطه افراد دیگری. البته این را هم بگویم که من کارهای احسان را خیلی دوست دارم و از او طرفداری میکنم، اما داشتن یک هویت مستقل برایم خیلی اهمیت دارد. از طرفی هر کدام از ما تفکر خاص خودش را در ژانر متفاوتی از موسیقی دارد و ما هیچ وقت سعی نکردیم در حوزه کاری همدیگر وارد بشویم. در معاشرتهای خانوادگی هم معمولا از هر چیزی صحبت میکنیم جز موسیقی! به نوعی به حریم همدیگر احترام میگذاریم.
پس چطور شد که وارد دنیای موسیقی شدید؟
شاید عجیب باشد، اما تقریبا در ده سالگی با دیدن کارهای «یانی» به موسیقی علاقهمند شدم. برای همین هم به کارهای New Age و Instrumental گرایش پیدا کردم. من حتی آهنگسازی کارهای سنتی را براساس سیستم کلاسیک انجام میدهم. یعنی بینش من به کارهای سنتی هم از دیدگاه کلاسیک است. هیچ وقت سلیقه موسیقاییام به سمت موسیقی سنتی ایرانی تمایلی نداشت و به خاطر همین هم برخی که من و خانوادهام را میشناختند، میگفتند «تو خائن خاندان خواجهامیری هستی!»
از طرف دیگر سازی هم که انتخاب کردم، پیانو بود و بیشتر دوست داشتم کارهای ملودی محور را بنوازم. البته هدفم از یادگیری پیانو، صرفا نواختن نبود. از ابتدا به دنبال خلق بودم به همین دلیل پس از مدتی از کارهای کلاسیک هم فاصله گرفتم، چون کشف تازهها و ابداع برایم اولویت اصلی بود. بعد از پیانو هم به سراغ دودوک رفتم.
درباره آلبوم اولتان بگویید؛ فکر کنم سن کمی داشتید برای تولید یک آلبوم.
تقریبا هجده ساله بودم که کارم را با یک تکآهنگ در ژانر New Age شروع کردم. بعد از آن چند تا سفارش کار از طرف صدا و سیما داشتم که موفقترینشان «رویای زمستانی» بود که در طول فصل زمستان از شبکه یک سیما پخش میشد. این قطعه بعدها در اولین آلبومم «خالق» هم گنجانده شد. خب این آلبوم خیلی مورد توجه قرار گرفت، چون جزو معدود آلبومهای ژانر New Age بود، اما متاسفانه دانلودهای غیرمجاز زیادی از آن شد و امکان پخش مویرگی به این شکل کنونی وجود نداشت.
خیلیها وقتی به عقب برمیگردند و آثارشان را میبینند رضایت سابق را ندارند. درباره «خالق» چنین حسی دارید؟
نه! حتی بعد از هفت سال به آن افتخار هم میکنم. شاید درباره کارهای پاپ مثل آلبوم «سایه سوم» بعد از چند سال در موردش چنین احساسی داشته باشم که میتوانست بهتر از این باشد، اما درباره خالق اصلا اینطور نیست.
معمولا خوانندهها خیلی کم از یک ژانر به ژانر دیگری میروند، اما شما دوست دارید در چند ژانر مختلف کار کنید؛ چرا؟
من به نوعی از موسیقی علاقه دارم که پشتش یک تفکر وجود داشته باشد، یعنی مخاطبش را با سوال روبهرو کند. برای همین خودم را به گوش دادن به موسیقی محدود نمیکنم و به همه استایلها و ژانرها توجه دارم. درواقع تعصبی به نوعی از ژانر موسیقی ندارم. هر موسیقی که همراه با اندیشه و ایده باشد، برایم ارزشمند است.
پس قصد دارید فعالیت را در ژانرهای مختلف ادامه بدهید؟
بله، حتی الان هم با دو ارکستر مشغول تمرین هستم. یکی برای آهنگهای پاپ و دیگری برای آهنگهای اینسترومنتال (بدون کلام) که هر دو به شکل موازی پیش میروند.
فکر نمیکنید این حجم بالای کاری باعث افت کیفیت آثارتان بشود؟
همیشه کیفیت از کمیت مهمتر بوده، این را هم دقت کنید که انتشار آلبوم اول و دومم هفت سال فاصله داشتند. هیچ وقت خودم را از ترس زیاد شدن کار محدود نمیکنم، چون به نوعی این محدودیت از خلاقیتم کم میکند.
کمی درباره آلبوم تازهتان بگویید؛ چرا «سایه سوم»؟ این اسم معنا یا مفهوم خاصی دارد؟
خب منظور از سایه سوم به نوعی خیانت است. تصمیم گرفتم آلبومم با این مفهوم یک تم داشته باشد. در حقیقت به دنبال همان تفکری بودم که تنیده شده به موسیقی باشد. داشتن یک تم یا موضوع مشخص در کارهای موسیقی ایرانی بسیار کم است و معمولا ترانههای یک آلبوم پراکنده هستند، اما من خواستم آلبومم را با یک موضوع واحد خلق کنم.
فکر میکنم کمتر خوانندهای در ایران این کار را کرده باشد. این موضوع در آثار دیگری مثل سینما و تئاتر مرسوم هست، اما در موسیقی آن هم از نوع پاپ کمتر بوده است. حالا چرا مفهوم خیانت را انتخاب کردید؟
هر هنرمندی که میخواهد مردمی باشد، لازم است که شرایط اجتماعیاش را در نظر بگیرد، یعنی حواسش به اتفاقات پیرامونی جامعه باشد. پرداختن به اتفاقات ناگوار و البته شیرین جامعه میتواند به گونهای مرهمی برای روح مردم همان جامعه باشد. یعنی اگر درد بخشی از جامعه امروز خیانت و دروغ است و همان موضوع در ترانههایی که زمزمه میکنند هم بیاید، شاید کمی تسکیندهنده باشد. مردم اگر احساس کنند یکی دارد حرف دلشان را میزند، حتی اگر کمی هم با شنیدن این کارها غمگین شوند، اما مطمئن باشید آرام میشوند. حس همذات پنداری با هنرمند به شنونده بسیار کمک میکند.
پس معتقدید یک خواننده پاپ هم باید در برابر اتفاقات جامعه مسئول باشد؟
بله، نه به اندازه یک جمله زیبا در یک مصاحبه که درواقع با خلق اثری هنری این مسئولیت را نشان میدهم. حتما در کارهای آیندهام هم این کار را انجام میدهم، اما نه اینکه همیشه باید به مشکلات جامعه پرداخت. شاید چند سال دیگر جامعه ما آنقدر خوب و ایدهآل باشد که موضوع آلبومم را «شادی و خوشبختی» انتخاب کنم یا یک موضوع مثبت و مفید دیگری. جامعه و همه اتفاقات در آن موضوع آلبوم بعدی را انتخاب میکند.
نامهای بزرگی در آلبومتان هست، ضمن اینکه با ترانهسراهای زیادی کار کردید که این کار هم خیلی مرسوم نیست.
علت اینکه من با چند ترانهسرای مختلف کار کردم، هم این بود که بفهمم کدامیک از آنها در آینده بیشتر میتوانند با من همکاری کنند و در موفقیتهای آینده آثار من کمککننده باشند. برای همین هم نظر مردم برایم بسیار مهم است. من از انتقاد بیشتر خوشم میآید تا تعریف چون میتوانم نقطه ضعفهایم را پیدا کنم و کارهای آیندهام را بهتر بسازم.
کدام یکی از قطعههای این آلبوم را بیشتر دوست دارید؟
من دو تا کار را خیلی دوست دارم؛ یکی «دارم میرم» و دیگری «یکی از ما سه نفر» و جالبه که مردم هم نسبت به این دو قطعه خیلی نظرات مثبتی داشتند.
ساخت این آلبوم چقدر زمان برد؟
سایه سوم از حدود سه سال پیش با یک تکآهنگ به نام کابوس کلید خورد که قرار بود، تیتراژ یک سریال باشد، اما به دلایلی این اتفاق نیفتاد. اولین آهنگ آلبوم فعلی «دارم میرم» هست اما «یکی از ما سه نفر» نخستین آهنگی بود که از این آلبوم ساخته شد. ساخت کل آهنگها ده ماه طول کشید، اما کمی سر مجوزها و اصلاحیهها کار عقب افتاد. بهطور کلی کار آهنگسازی، تنظیم و خواندن خیلی سریع پیش رفت، اما کار میکس کمی زمانبر شد.
آهنگسازی و تنظیم تمام قطعات آلبوم را خودتان انجام دادید. مهرزاد خواجهامیری کمی خودشیفته نیست؟!
نه فکر نمیکنم این مساله به خودشیفتگی مربوط باشد. چند گزینه مختلف برای اینکه کار آهنگسازی این آلبوم را انجام بدهند پیشرو داشتم، اما احساس میکردم ذهن ملودیساز خودم در بیان آن چیزی که مد نظرم هست بیشتر کمک میکند چراکه تصاویری را که از کارها میدیدم خودم بهتر میتوانستم اجرا کنم تا اینکه بخواهم به شخص دیگری بسپارم.
در طول دورهای که حرفهای به موسیقی میپرداختید، کاری بوده که بسازید و بعدش پشیمان بشوید؟
بله ،چند تا کار داشتم که آهنگ خوبی برایش ساختم، اما کلام روی آن خوب نمیشد؛ برای همین هم کنار گذاشتمشان و هیچ وقت منتشرشان نکردم.
شما کار هنریتان را ابتدا با آهنگسازی شروع کردید و بعد وارد دنیای خوانندگی شدید. دوست دارید مهرزاد خواجهامیری را به چه عنوانی بشناسند؟
سوال سختی است؛ تا دو سال پیش بیشتر دوست داشتم، بهعنوان یک آهنگساز شناخته بشوم، ولی الان هر دو برایم به یک اندازه مهم هستند. دوست دارم مردم من را بهعنوان خواننده و آهنگساز بشناسند.
ایدهات در دنیای موسیقی چیست؟
هر انسانی که زنده است برای خودش رویاها و آرزوهایی دارد. من دوست دارم بتوانم کنسرتی در تخت جمشید داشته باشم و کارهای بیکلام و اینسترومنتالم را در آنجا اجرا کنم. چون مسائل تاریخی و نشان دادن عظمت تاریخ ایران باستان برایم بسیار مهم و ارزشمند و دوستداشتنی است.
شما با آلبوم سایه سوم ژانر پاپ را تجربه کردید. نظرتان راجع به موسیقی پاپ چیست؟
من مثل بقیه معتقد نیستم که پاپ حال و روزش خوب نیست. به نظر من اتفاقات مثبتی در حال شکلگیری است و میشود به آینده امیدوار بود. البته اگر همینطور پیش برود و باز محدودیتهای قدیمی ایجاد نشود.
کدام یک از خوانندههایی که الان پاپ کار میکنند را میپسندید؟
در هر جامعهای هیچ اثر هنری بیدلیل محبوب نمیشود. از نظر من محسن یگانه طی چند سال گذشته خیلی خوب کار کرده؛ یکسری از کارهای بنیامین و احسان را هم دوست دارم؛ کارهای خیلی قدیمی محسن چاوشی را هم خیلی دوست دارم.
شما صدای گرم و خوبی دارید، اما این صدا ویژگی خاصی ندارد و این موسیقی شماست که بیشتر کارتان را متفاوت میکند، قبول دارید؟
به قول معروف هیچ بقالی نمیگوید «ماست من ترشه» (باخنده) ولی خب احساس میکنم که با یک آلبوم و یک کار نمیشود اینقدر راحت اظهارنظر کرد. فکر میکنم به کمی زمان بیشتری نیاز هست و به مرور زمان میتوانم خودم را بهتر به مخاطبم بشناسانم، اما جدا از این حرفها من دوست دارم اثری که خلق میکنم، مورد علاقه مردم قرار بگیرد، حالا چه به خاطر صدایم، چه به خاطر آهنگسازیام یا حتی به خاطر تنظیمم. این جزئیات خیلی برایم مهم نیست.
دو سال پیش کتاب «نگاهی به برترین ترانهها» را هم منتشر کردید، ترانههای این مجموعه را بر چه اساسی انتخاب کردید؟
من سعی کردم یکسری از ترانههایی که در دنیا مشهور بود و همینطور در ایران بین مردم جاافتاده بود و به نوعی هم به آن گوش میدادند و هم دوستش داشتند را انتخاب کنم.
به نظر میرسد به اصالت ترانه در یک قطعه موسیقی اعتقاد خاصی دارید؟
بله از نظر من خیلی مهم است که شنونده یک اثر موسیقی بتواند با آن اثر احساس همذاتپنداری کند و این احساس با ترانههایی که روایی هستند و داستانی را به همراه دارند خیلی بیشتر پدید میآید. مثلا یکی از ترانههایی که به آن پرداختم «سلام» نام دارد، از گروه ایونسِنس. در این ترانه خواننده داستانی از هفت سالگی خودش را تعریف میکند که چطور در آن سن خواهرش را از دست داده است. در ترانههایی که انتخاب کردم سعیام بر این بوده که مفاهیم جهانشمولی را در بر بگیرد، سوگ، دروغ، خیانت و... محدود به جغرافیای خاصی نمیشود.
علاوه بر این شنوندههای آثار ایرانی به ترانه بیشتر از سایر عناصر یک اثر موسیقی، حتی صدای خواننده توجه میکنند و درواقع ترانه برایشان خیلی اهمیت دارد. در نتیجه وقتی شما با توجه به مخاطب اثری را خلق میکنید، باید به علاقهمندیهایش هم احترام بگذارید.
با این اوصاف معتقدید که ترانهنویسی به کمی تحول نیاز دارد؟
بله، در مقدمه کتاب هم به این مساله اشاره کردم و گفتم که مخاطب اصلی این کتاب ترانهسراها و دستاندرکاران این حوزه هستند. اینکه ترانهسراها بهتر است که کمی بیشتر روی محتوای ترانهها تاکید کنند. در بازار جهانی موسیقی ترانهسراها معمولا به صورت گروهی کار میکنند که این خیلی در تجزیه و تحلیل و بهتر شدن کارهایشان کمک میکند. این افراد وقتی مرتب باهم در ارتباط هستند و به افزایش اطلاعات همدیگر کمک میکنند، قطعا نتیجه از کیفیت بهتری برخوردار میشود. علاوه بر این ترانهسراهای موفق جهان معمولا به سایر عناصر تشکیلدهنده اثر موسیقایی هم اشراف دارند. منظورم این نیست که هم ترانهسرایی میکنند و هم آهنگسازی یا تنظیم یا خوانندگی؛ منظورم داشتن اطلاعات حرفهای در این حوزههاست که کمک میکند بهتر ترانه بگویند یا ترانههایی خلق کنند که با ملودی بیشتر همخوانی دارد. ترانهسراهای ایرانی معمولا اشرافی به آهنگسازی ندارند و معمولا شاعر محض هستند که این سبب خلق آثاری میشود که تکبعدی است و شاید برای آهنگساز کار کردن روی این ترانهها بعضا خیلی مشکل باشد.
تا به حال از کسانی که برای شما ترانه مینویسند، خواستهاید که کمی این شیوه روایتی و داستانگونه را لحاظ کنند؟
در آلبوم «سایه سوم» با چند ترانهسرا و شاعر کار کردم. شاید در نگاه اول این افراد هیچ ارتباط مفهومی بین کارهایشان نباشد اما هدفم از این کار این بود که نوع نگاه هر کدام را با یک موضوع واحد که «خیانت» بود بسنجم و ببینم چطور میشود به این شیوه از ترانهسرایی رسید، اما باید بگویم که باز هم نتوانستم در آلبومم به این تصویرسازی در ترانه دست پیدا کنم. از طرف دیگر این کار کردن سفارشی با ترانهسراهای ایرانی قابل انجام نیست. چون این هنرمندان دارایشان و مرتبه بالایی هستند و اصلا نمیشود شما مثلا از یک شاعر معروف و کهنهکار بخواهید که ترانهای برایتان بگوید که موارد مورد نظر شما درآن گنجانده شده است.