سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پاسخ «بهبود فریبا» به اینانلو/ به خودم تبریک می‌گویم

بازیگر نقش «بهبود فریبا» با بیان اینکه رضایت مردم باعث خوشحالی من است و نفس راحت می‌کشم و شبها راحت می‌خوابم، گفت: به خاطر ایفای این نقش به خودم تبریک می‌گویم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،یکی از نقاط قوت مجموعه تلویزیونی پایتخت در نوروز 93 بازی قابل توجه و تأمل مهران احمدی در نقش «بهبود فریبا» بود. محیط بانی که با برادر همسر خود کل‌کل‌های فراوانی دارد اما پای حفظ خانواده که به میان می‌آید، برای هم از جان مایه می‌گذارند. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگوی فارس با این بازیگر است.

**چه شد که امسال نقش آقای احمدی در سریال پایتخت بیشتر و پررنگ‌تر شد؟

-لطف دوستان بود؛ در پایتخت2، بهبود شاکله‌ و شخصیتش شکل گرفت. بعد از آن به خاطر لطفی که دوستان داشتند و انگار مورد تَفقُد تماشاچی قرار گرفته بود، تصمیم گرفته شد بهبود تا پایان باشد. البته در پایتخت2 هم قسمت‌هایی که بهبود حضور داشت، حضور پررنگی بود، در حقیقت صورت وضعیت عوض شده بود در پایتخت3، یعنی موقعیت و روابط و وضعیتی که بهبود در آن قرار می‌گرفت تغییر کرده بود، شخصیت همان بود؛‌ مثل اینکه مهران احمدی در میدان باشد، مهران احمدی در شهربازی باشد، وضعیت فرق کرده، خود شخصیت همان است، منتها ری‌‌اکشن مهران احمدی در این دو وضعیت قطعا فرق می‌کند. بهبود هم همانطور بود، یعنی بهبود آنجا یک وضعیتی داشت که برادر معتادش را باید پنهان می‌کرد و موجب آبروریزی شد ولی اینجا یک وضعیت‌‌های متفاوت‌تری نسبت به آنجا واقع شده بود که خب این باعث می‌شد وضعیت جدید، روابط جدید، اتفاقات جدید و ری‌اکشن‌های جدید داشته باشد.

** لوچی چشم ایده خودتان است؟

-برای خودم بود که به آقای تنابنده انتقال دادم. چون کارمان، کار کمدی بود،‌ حساب کردیم یک آدمی که محیط‌بان است و باید حواسش به همه جا باشد و چشم‌هایش باید خوب کار کند، می‌تواند کمدی باشد اگر یک چشمش لوچ باشد. آدم‌هایی که چشم‌هایشان لوچ است، درست می‌بینند اصلا چیزی را اشتباه نمی‌بینند یا دوبینی ندارند، ما هستیم که اگر چشمان را لوچ کنیم برعکس می‌بینیم. آنها در شرایط استاندارد خودشان همه چیز را سالم و درست می‌بینند.

**در کل شخصیت بهبود در اغراق غرق است. حتی در حرف زدن هم اعراق می‌کند.

-در قسمت اول ما می‌بینیم که بهبود یک درگیری با شکارچیان داشته و می‌آید خانه. حتی سروصدا را در خانه می‌شنود فکر می‌کند همان شکارچیان غیرقانونی هستند و حمله کردند به خانه او و به خاطر همین هم رگبار را می‌بندد و توضیح می‌دهد و می‌گوید به خدا من با شکارچیان درگیر شدم و این کار را کردند. قطعا او با آدم‌هایی درگیر شده، با همان شکارچیان غیرقانونی و در نهایت هم منجر شده به اینکه آنها گله‌‌اش را به دل داشتند و قطعا او را زدند. این داستانی که نقی تعریف می‌کند بیشتر از روی حس حسادتی است که نسبت به بهبود دارد. به خاطر افسردگی‌ای که خودش در آن گیر کرده و به قولش خودش بحران افسردگی گیر کرده و به خاطر همین است که در داستان می‌گوید خودش به خودش تیر زده، اصلا مگر می‌شود یک انسانی خودش به خودش تیر بزند، مگر اینکه خُل و چل باشد و بهبود خُل و چل نیست.

ولی به خاطر اینکه تیر خورده، همه ما اینطور هستیم وقتی یک اتفاقی که می‌افتد و واقعی هم است، یک مقدار پیاز داغ ماجرا را زیاد می‌کنیم که بیشتر مورد اقبال قرار بگیریم. حتما این درگیر شده و تیر خورده طفلکی. و می‌گوید «حالا شما شاید باورتان نشود ولی همان پلنگی که من نجات دادم، همان من را آورد گذاشت تو جاده رستم‌کلا». این معلوم است که خالی‌بندی است ولی واقعیت این است که این حتما درگیر شده است.

**اما در این میان برخی نظیر اقای اینانلو ازاین طراحی شخصیت ناراحت شدند.

-ایشان یک مقدار دچار سوءتفاهم شدند، نمی‌خواهم حالا، فکر می‌کنم ایشان یک مقدار باید با سعه‌صدر بیشتری به این قضیه نگاه کنند، ایشان اشتباه گرفته این کار، این سریال یک کار کمدی است و بسترش کمدی است و نباید با یک تراژدی اشتباه فرض کنیم و بیاییم حالا غُلو کنیم که چرا تیر به پشت این آدم خورده، خب درگیر شده و اینها 7، 8 نفری درگیر شدند. بیاید من ماجرا را بگویم. مگر من بهبود فریبا نیستم... من واقعیت را برایش می‌گویم. واقعیت این است که من درگیر شدم با اینها و دیدم 7، 8 نفری دارند می‌ریزند سرم فرار کردم و از پشت من را زدند. این واقعه اصلی بود ولی اصل واقعه که زیر سوال نمی‌رود. من تیر خوردم به عنوان کسی که دارد از محیط‌ زیست مراقبت می‌کند. یا می‌گویند چرا فامیل ایشان فریباست؟ اصلا در حد آقای اینانلو‌ نیست که این حرف‌ها را بزند. مگر آقای بهتاش فریبا که یکی از فوتبالیست‌های معروف این مملکت بوده هیچ وقت بابت فامیلش شرمنده بوده؟ زشت است. یا چرا این آدم چشمش لوچ است، یعنی هر کسی را که چشمش لوچ است باید مورد تمسخر قرار دهیم و بگوییم چرا چشم تو لوچ است. اینها زشت است. آقای اینانلو که خیلی سبقه زیادی دارند در محیط‌ زیست، خودشان دست به کار شوند و یک کار فاخر اینطوری بسازند.

** در طول سریال شما با ارسطو و نقی بیشتر تعامل داشتید؟

-نه با خانمم هم داشتم. با خانم نصرتی هم داشتیم خیلی ارتباط به نظرم دوستانه‌ای بود. من فکر می‌کنم یکی از شاخصه‌های این خانواده دوست‌داشتنی کَل‌کَل‌هایی است که با هم می‌کنند. ما همه این کل‌کَل‌هایی را در خانواده‌هایمان داشتیم الان کمتر شده است به خاطر اینکه دور هم نیستیم و اتفاقا کل‌کل یکی از آداب و رسوم بامزه ما ایرانی‌هاست، چه هنگامی که داریم فوتبال بازی می‌کنیم، مثلا یک کار ورزشی می‌کنیم، کل‌کل را داریم و این خیلی شیرین است و اتفاقا باعث صمیمت بیش از حد است، نشان به آن نشان که اینقدر این آدم‌ها با هم رفیق و صمیمی هستند که یک جاهایی می‌بینیم جانشان برای همدیگر در می‌رود، گریه می‌کنند بابت آن. حتی قهرمانی نقی بخشی‌اش مدیون شارژی است که بهبود می‌کند با همة کل‌کل‌هایی که با هم دارند، یک جمله به او می‌گوید و می‌گوید جان بچه‌هایت ببرش و نقی آن آمریکایی را می‌کوبد زمین. یا وقتی که مثلا بهبود می‌شنود نقی دچار ضایعه مغزی شده، شما می‌بینید در حمام گریه می‌کند و می‌زند روی دستش و یا وقتی نقی می‌شنود بهبود چنین فاجعه‌ای برایش رخ داده و ممکن است قطع نخاع شود، می‌بینیم که مثل مرغ پرکنده بال بال می‌زند و ساعت‌ها در خیابان نقشه می‌کشند. اینها قابل احترام و تقدیر است.

یعنی وقتی ما می‌خواهیم در مورد خانواده حرف بزنیم، نهاد خانواده شعار می‌دهیم که باید محکم باشد،‌ همین‌هاست. همین خانواده صمیمی و دوست‌داشتنی است که اتفاقا کل‌کل هم دارند و با هم مهربانی هم می‌کنند و جاهایی هم با هم بحث و جدل هم می‌کنند ولی در نهایت جانشان برای هم درمی‌رود.

**یکی از شاخصه‌های شما هم این بود که نمی‌توانستید به خاطر وضعیتی که برایتان ترسیم شده بود، هنرنمایی فیزیکی داشته باشید.

-بله. 90 درصد فیزیک من دچار ضایعه بود و نمی‌توانستیم هیچ حرکتی و میزانسن خاصی داشته باشم. این یک ویژگی بود برای خودم و یک تجربه شایان توجه برای بازیگری من که من چطور می‌توانم فقط با یک حرکت 180درجه گردن و لحن بتوانم در این میدان جان سالم به در ببرم. مثل اینکه اتفاق افتاده.

**بازخوردها چطور بود؟

-الحمدالله همه راضی بودند و مضاف اینکه من یک کار بسیار بسیار سخت با آوای باران و شکیب را پشت سر گذاشته بودم. کار سختی بود، من به خودم تبریک می‌گویم. سخت‌کاری را می‌گویم، توانمندی را نمی‌گویم.

**تفاوت کارگردانی آقای مقدم در مجموعه‌های مختلف چگونه است؟

-با آقای مقدم سومین کار من است، تا ثریا و پایتخت 2 و 3. آقای مقدم کار به کار متفاوت است و روز به روز بهتر می‌شود و وجه تکنیکال و حرفه‌ای ماجرا، چیزهایی که من از آقای مقدم می‌گیرم، بیشتر اخلاق، منش و روش است و طریقت است و سلوکی که ایشان در کار دارد، بدون اغراق حتی تا آخرین روز آخر عمرم با آقای مقدم کار نکنم، اینها بیشتر از چیزهای تکنیکالی است که من از آقای مقدم یاد می‌گیرم و برای من نمود دارد.

**الان کار دیگری دارید؟

-من الان دارم تئاتر کار می‌کنم با آقای کوروش نریمانی و تالار اصلی تئاتر شهر قرار است اجرا شود از اوایل اردیبهشت ماه به نام «دن‌کاملیو» و آقای سیامک صفری و خانم سپاه‌منصور و خانم عبدالرزاقی، آقای بهرام افشاری، و آقای هوتن شکیبا و بنده بازی می‌کنیم البته اقتباس از یک داستان ایتالیایی است به نام دردسرهای کوچک دن‌کامیلو. من با آقای نریمانی حدود 18 سال پیش تله‌تئاترهای شبکه دو را کار کردم و آنجا بود که با پانته‌آ بهرام وارد تلویزیون شدیم، ایشان کارگردان بود و الان دوباره رجعتی دوباره با هم داریم. سال 73 یا 74 بود.

**صحبت پایانی؟

-خوشحالم که تاثیر محیط‌ زیستی‌این سریال موجبات شادمانی مردم، تاثیرات محیط‌ زیستی گذاشته و بیشتر خوشحالی‌ام به خاطر این است و اینکه مردم دوست داشتند و رای به این دادند که پایتخت3 بهترین سریال تلویزیون بود و این باعث خوشحالی من است و نفس راحت می‌کشم و شبها راحت می‌خوابم.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.