سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پشت پرده صادرات قورباغه در ایران!

چند سالی می‌شود که پرورش حیوانات غیرعادی مثل قورباغه، کروکودیل و زالو در کشور مد شده است. موجوداتی که مصرف داخلی ندارند و بیشتر به کار صادرات می آیند و خب به دنبال آن دلارهای نازنینی هستند که شاید با کمترین زحمت ریخته می شود توی جیب صادرکنندگان.

به گزارش گروه وب‌گردی باشگاه خبرنگاران، "دنیایی از فایده پشت هیبتی چندش‌آور". این تیتر یکی از مطالبی است که در فروم یک سایت تجاری درباره پرورش قورباغه آمده است اما آیا واقعا همینطور است که می‌گویند؟! گذشت آن زمانی که مثل قارچ ایران پر شد از شترمرغ. بازار شترمرغ‌ها اینقدر گرفت و آنها اینقدر مهم شدند که تا بازی در فیلم مجید مجیدی هم پیش رفتند.
 
همشهری جوان با این مقدمه گزارش داد: چند سالی می‌شود که پرورش حیوانات غیرعادی مثل قورباغه، کروکودیل و زالو در کشور مد شده است. موجوداتی که مصرف داخلی ندارند و بیشتر به کار صادرات می آیند و خب به دنبال آن دلارهای نازنینی هستند که شاید با کمترین زحمت ریخته می شود توی جیب صادرکنندگان. این را از تعداد زیاد تبلیغات و وبلاگ هایی که با این موضوع توی اینترنت پیدا می شوند، می شود فهمید. اگر رد تبلیغات را بگیرید حتی به آدرس شرکتی در تهران می رسید که تمام امکانات یک دانشگاه دولتی را برای دانشجویانش فراهم می کند. چیزهایی از قبیل خوابگاه، استاد و ... برای اینکه به شما یاد بدهد چطور قورباغه پرورش دهید. شرکتی که تنها 4 قلم دی وی دی هایش را 180 هزار تومان به شما می‌فروشد.  
 
در این گزارش گفتگوی ما را با جوانی می‌خوانید که تب پرورش قورباغه را گرفته و کسب و کار عجیبی برای خودش راه انداخته. او برای سه سال قورباغه صادر کرده و حالا اوضاع مالی اش از این رو به آن رو شده است.  
پشت میزش صاف نشسته و انگشت هایش را در هم فرو کرده است. نور کم‌رمق آفتاب که بعد چند روز بارتش مداوم برف از پنجره به داخل می‌تابد، باعث شده شیشه عینکش مثل عینک استیو مک کوئین جلوی فلاش دوربین عکاس‌ها بدرخشد.  
«برای انجام یک کار تجاری به استانبول سفر کردم. کارهایم را انجام داده بودم. چمدان‌هایم را بسته بودم که به فرودگاه بروم اما ناگهان از تهران تماس گرفتند و گفتند باید چند روز دیگر آنجا بمانی. برگشتم هتل. توی لابی هتل نشسته بودم و مشغول صحبت با بچه‌های شرکت بودم که یکی سلام کرد و روی مبل روبرویی نشست و داستان از همین جا شروع شد.  
آن آقای ایرانی که آن روز با هم آشنا شدیم، برای انجام کارهای صادرات قورباغه‌هایش به استانبول آمده بود. او آن موقع یک مزرعه کوچک در بابل داشت. من شم بیزنسم خیلی قوی است. توی همان صحبت چند دقیقه‌ای تمام اطلاعات را از او گرفتم و به محض آمدن به تهران چند تا از بچه‌ها را گذاشتم تا روی موضوع تحقیق و مطالعه کنند ...»  
تحقیقات زود به نتیجه رسید. اولین کاری که باید می‌کردند این بود که زمینی را در شمال گیر بیاورند. شمال به خاطر رطوبت خاصش بهترین جا برای پرورش قورباغه بود. «بالاخره با واسطه آشنایی که در انزلی داشتیم، زمین پیدا کردیم. زمین مرده‌ای که 5 هزار متر بود و در کناره تالاب انزلی قرار داشت و به علت بالا آمدن آب تالاب انگ کار ما بود ...»  
می دانید که؟ قورباغه موجودی است دوزیست! و چنین لوکیشنی جان می‌دهد برای کرال پشت رفتن موجودات دوزیست. همه چیز آماده بود. آنها خیلی زود اولین سفارش را از یک شرکت ترکیه‌ای گرفتند. «طرف ترکیه خواسته بود که اول نمونه‌ها را ببیند و بعد قرارداد را نهایی کند. برای همین یک یونولیت پر از قورباغه برایشان هدیه بردم. فرودگاه این طرف که اصلا کاری نداشت اما توی فرودگاه استانبول وقتی قورباغه‌ها را دیدند گفتند «اینها باید برود سازمان دامپزشکی و بهداشت و این جور چیزها». این جوری چند هفته معطل می‌شدم. برای همین یکی از آنها را برداشتم و انداختم جلویش و گفتم «ببین مرده است.» و بعد برایشان توضیح دادم که قورباغه‌های مرده را برای چه بار زده‌ام و آورده‌ام.» و خب قورباغه مرده که نیازی به ویزیت شدن ندارد. همین هم شد که مامور فرودگاه مهر ترخیص را روی بسته‌های هدیه هادی زد. 

منبع: همشهری جوان

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.