سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

همراه نوروز/

افسانه‌های نوروزی و شخصیت «حاجی فیروز»

به اعتقادپارسیان،نوروز؛اول روزاززمانه وفلک راآغاز گشتن است.اندیشه ایرانی،نوروز راآغاززندگی می‌داندوشروع هرپدیده مهمی رابدین روزمنسوب می‌دارد.ایرانیان هرآغازی راجشن می‌گیرندونوروزبزرگ‌ترین آغازوبزرگ‌‌ترین جشن،بااصیل‌ترین سنت‌هاومراسم جاودانه است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  آغاز ِمراسم باشکوه عیدنوروزبه زمان پادشاهی جمشیدشاه بازمی گردد.گفته می‌شوداودرزمان سلطنت خوددرآبادانی ایران وآسایش خاطرِ مردم ازهجوم بیگانگان،نقش بسیاری داشت.

اسطوره‌های گوناگونی درایران باستان،درباره این جشن ملی آورده شده است که به برخی ازآن هاجهت اطلاع علاقه‌مندان اشاره می‌شود.

  ریشه‌های افسانه نوروز

نوروزجشنی است مربوط به پیش ازآمدن آریایی‌ها به این سرزمین وبسیاری آن راقدیمی ترین جشن تحویل سال درتمامی جهان می‌دانند.ساکنان بین النهرین حداقل دوتا سه هزاراز ورود آریایی هانیز این جشن درایران برگزار می‌کرده اندوبه احتمال زیاد با آیین ازدواج مقدس مرتبط است.اکنون تصورمی شودکه الهه بزرگ،یعنی الهه مادر،شاه رابرای شاهی انتخاب وبااو ازدواج می‌کند.

این الهه را «ننه»یا«ننه خاتون»نام می‌نهند،معادل سومری آن«نانای»ومعادل بابلی وایرانی آن«ایشتر»و «آناهیتا»است.تاآنجا که می‌دانیم این الهه خدای جنگ،آفرینندگی وباروری است.آناهیتا یا ایشتر که در بین النهرین است عاشق«دوموزی»یا«تموز»می شود.نام دوموزی درکتاب مقدس تموزآمده است.پس از آن که «ایشتر»که الهه زمین نیز هست،«دوموزی»،الهه ايزدگياه رابرمی گزیند؛یک روزبه زیرزمین می‌رودوباورودالهه به زیرزمین،در روی زمین باروری متوقف می‌شود.درافسانه‌ها دلیلی برای رفتن ایشتر به زیر زمین مطرح نشده است غیرازاین که اومی تواند الهه سرزمین زیرین زمین نیز باشد.بارفتن الهه به زیر زمین دوموزی دراندوه غرق می‌شود و نه دیگردرختی سبز می‌شودونه دیگرگیاهی هست.خدایان که ازایستایی جهان ناراحت بوده اند،برای پیداکردن راه حل گردهم می‌آیندوقراری می‌گذارندکه سرنوشت طبیعت راتغییرمی دهد.

ازآن پس به جای ایشتر،نیمی ازسال را«دوموزی»به زیرزمین برودونیم دیگرسال راخواهردوموزی که «گشتی ننه»نام دارد،به جای برادربه زیرزمین برودوالهه ایشتر روی زمین باقی بماند.وقتی دوموزی به روی زمین می‌آید،بهار می‌شودوزمین سبزمی‌شودوروزنو برای طبیعت و آدمیان آغاز می‌شود.

طبق این افسانه‌ها رسم نوروز ازاین آیین سرچشمه گرفته است. آن گاه که دوموزی رابه زیرزمین می‌فرستند،لباسی سرخ بر تن وی می‌کنندودایره،تنبک،سازونی لبک به او می‌دهند. صورت سیاه وی مربوط به بازگشت ازدنیای مردگان است واین شادمانی‌ها برای بازگشت دوموزی از زیرزمین است.این افسانه ازریشه سومری نوروز استخراج شده است.قصه ای که امروز تبدیل به قصه حاجی فیروز وعمو نوروز شده است.

افسانه نوروز،روایتی است باقی مانده ازدوران پیشین ایرانیان که باخواندنش بخشی ازمعمای قصه‌های کهن این سرزمین آشکارمی شود.حاجی فیروز طلایه دارعید نوروز است ،امااکثر ما ازداستان شکل گیری این اسطوره بی‌خبریم.

 در اسنادبين‌النهريني،خداي نباتي رابالباس قرمزوني‌لبك به دنياي زيرزمين مي‌فرستادندرنگ هيات وروي اوكه سياه است به اين دليل است كه ازدنياي مرگ بازگشته است.اسناد و مداركي از بين‌النهرين وجودداردكه ريشه حاجي فيروز رانشان مي‌دهد.خدايي كه قرباني مي‌شود و با زنده شدن جهان زنده مي‌شود.حاجي فيروز از آن نمادهاي بسیارقديم است كه مراسمش بومي ايران است.خداي قرباني شونده است كه به سمت زمين مي‌رودودوباره بازمي‌گرددزمستان به دنياي مرگ مي‌رودواول بهار زنده مي‌شودوبه دنياي زندگان مي آيدونويدآمدن سال نورا مي‌دهد.

  جایگاه حاجی فیروز در فرهنگ ایرانیان

شخصیت و پیشینه«حاجی فیروز»به عنوانِ طلایه داروپیام آورنوروزی قدمتی برابروحتی بیشترازفرهنگ و تمدن ایران زمین دارد.ریشه وخاستگاه این پدیده فرهنگی‌ راهمانا درباور‌هاواعتقادات توده مردم می‌توان جست‌وجو کرد.

ازآنجا که فرهنگ،نخستین گستره‌ای است که آفرینندگانش نامی‌ از خودبرجای نگذاشته و تاریخی‌ روشن ندارد،حضور متداوم یک نمادفرهنگی‌،چون حاجی فیروزوجاری بودن آن‌ درروزگارمعاصر، بازتاب روشنی است ازاندیشه‌ها،عواطف،وسنت‌های جامعه‌ای که باپیروی ازروش شفاهی‌ ازراه زبان، اشاره ،حرکت ونمایش، آن را فردبه فردونسل به نسل به دیگران منتقل ودربستر تاریخ،آن باور‌ها رابا هنجارهای اجتماعی دیگرمنطبق می‌سازد ازاین‌رو شخصیت حاجی فیروز را می‌توان برآیند یک اندیشه یا تخیل جمعی دانست که درمسیرتاریخی‌ خوداز سرزمینی به سرزمین دیگرکوچ کرده وروایتی مختلف ولی‌ با هسته‌ای یکسان،پدیدآورده است.

زنده یادمهردادبهار،اسطوره شناس ایران،حاجی فیروز رابازمانده آیین ایزدشهیدشونده دانسته ومراسم سوگ سیاوش رانیزنموداری ازهمین آیین ارزیابی کرده است.چهره سیاه اونمادبازگشت ازجهان مردگان و لباس سرخ او نیز نمادخون سرخ سیاوش وحیات مجدد ایزدشهید شونده وشادی اوشادی زایش دوباره آنهاست که با خود، رویش وبرکت می‌آورند.مهردادبهار نیزسیاوش رابا ایزد نباتی بومی مربوط می‌داند. چرا که پس از شهادت سیاوش، از خونش گیاهی می‌روید.این همان برکت بخشی و رویش است.با این تعابیر،وی معنای دیگری برای نام سیاوش ارائه می‌دهد.سیاوش را که صورت پهلوی آن سیاوخش وصورت اوستایی سیاورشن است،معمولا به دارنده اسب سیاه یا قهوه‌ای معنا می‌کنند.اما مهردادبهارباریشه یابی آیین سیاوش،معنای این نام رامرد سیاه یاسیه چرده می‌داندکه اشاره به رنگ سیاهی است که دراین مراسم برچهره می‌مالیدندیابه صورتک سیاهي که به‌کار می‌بردند.این مطلب قدمت شگفت آورمراسم حاجی فیروز رانشان می‌دهدکه به آیین تموزوایشتر بابلی وازآن کهنه تربه آیین‌های سومری می‌پیوندد.

«شیدا جلیلوند صدفی»که برافسانه هبوط ایشتر،ایزدبانوی باروری وزایش دراساطیربین النهرین کارکرده،به نکته‌ای برخورد کرده که آن را تاییدی برنظریه زنده یاد«مهرداد بهار» می‌دانند.هر چند روایت جلیلوند با روایت دیگر کمی متفاوت است اماخواندن آن نیز شاید خالی ازلطف نباشد:«ایشتربه جهان زیرین سفر می‌کندوبرای اودیگر بازگشتی نیست.پس ازفرو شدن ایشتر،زایش و باروری بر زمین باز می‌ایستد خدایان درصدد چاره جویی برمی آیندوسرانجام موفق می‌شوند آب زندگی را به دست آورند وبر ایشتربپاشند.اما طبق قانون سرای مردگان،ایشتر باید جانشینی برگزیندتااو را به جای خود به جهان زیرین بفرستد.ایشتر شوهرخود،دو موزی، را که از بازگشت او ناخشنود بود،برمی گزیند.جامه سرخ به تن دوموزی می‌کنند،روغن خوشبو به تنش می‌مالند،نی لاجورد نشان به دستش می‌دهند و او را به جهان زیرین می‌کشانند. دوموزی ایزد نباتی است که با رفتنش به جهان زیرین گیاهان خشک می‌شوند.

پس چاره چیست؟خواهر دوموزی نیمی از سال را به جای برادرش در سرزمین مردگان به سر می‌بردتا برادرش به روی زمین بازآیدوگیاهان جان بگیرند.بالا آمدن دو موزی و رویش گیاهان همزمان با فرا رسیدن بهار و نوروزی ما ایرانی هاست.درآن هنگام که دوموزی به همراه مردگان بالا می‌آید وسال نو آغاز می‌شود،ایرانیان نیز به استقبال فروهرهای مردگان می‌روند وبرای روان‌های مردگان که به خانه و کاشانه خود بازگشته اند،مراسم دینی برگزار می‌کنند.

همزمان بااین آداب ورسوم،حاجی فیروز باجامه‌ای سرخ و چهره سیاه ودایره زنگی دردست،فرارسیدن بهاررانویدمی دهد.آیا این جامه سرخ حاجی فیروز همان جامعه سرخی نیست که بر تن دوموزی کرده اند و وی به هنگام بازگشت به جهان زندگان آن را هنوز بر تن داشته است؟آیا چهره سیاه حاجي‌فیروز نشان از تیرگی جهان مردگان ندارد؟ و آیا دایره زنگی او و نی لبکی که همراه با او می‌نوازد، همان نی و سازی نیست که به دست دوموزی داده اند؟» به گفته شیدا جلیلوند، همه این موارد تاییدی است بر نظریه شادروان استاد مهرداد بهار درباره بومی بودن این بخش از آیین‌های نوروزی و بهاری. اما آیا می‌توان گفت این آیین را بومیان ایران از بین النهرین گرفته بودند؟پاسخ دکتر کتابون مزداپور به این پرسش منفی است.به اعتقاددکترمزداپور تاریخ پژوه واسطوره‌شناس،مسئله فقط شباهت است.حاجی فیروزمتعلق به آیین‌های بومی این سرزمین است.

  حاجی فیروز نمادنو شدگی زمین

در سال‌هاي اخيربحث هايي برسرسياهي صورت حاجي فيروز بوده است كه نشان ازناآگاهي گوينده آنان از تاريخ اساطيري اين سرزمين دارد.حاجي فيروز نه نمادبرده داري بوده (كه هيچ گاه درايران به شيوه ظلم به رنگين پوستان وجود نداشته )و نه نشانه تحقير آدمي ديگر .حاجي فيروز نشان از دوموزي (ایزد گیاه) دارد كه درسرزمين زيرين حبس مي شود وبا اسارت او عشق می‌‌میرد،جهان غرق سکوت شده وباروری متوقف می‌شود .حاجی فیروز همان نماددوموزی است،برخاسته اززمین،برای باروری دوباره زمین.نمادی است ازسنت‌های نیک ایرانیان،سنت‌هایی که درصلح ودوستی وطبیعت دوستی ایرانیان نهفته است.

  حاجی فیروز در سایر جغرافیايی مختلف

در این باره می‌توان گفت که نام«حاجی فیروز»وویژگی‌های خاص امروزین او،همچون پوشاک سرخ و سیاهی چهره وترانه‌های ویژه‌اش،سنتی کاملاًجدیدوخاص تهران معاصر بوده است.اماشخصیت اوبه عنوان «پیام‌آور نوروزی»به گونه‌های مختلف ازدیربازدرسراسر ایران‌زمین روایی داشته و دارد.درنواحی گوناگون او را با نام‌های متفاوتی می‌شناسند:درخراسان و بخش‌هایی از افغانستان «بی‌بی نوروزک»،درخمین و اراک «ننه نوروز»،درکرانه‌های خلیج فارس«ماما نوروز»،درگیلان «پیر بابا»و«آروس/عروس گلی»،در آذربایجان«ننه مریم»،درتاجیکستان وبخارای شریف ودیگر وادی‌های ورارود«ماما مروسه»ونام‌های مشهور دیگری همچون بابا نوروز و عمو نوروز.گفته می‌شود که اووهمراهانش نمادی ازیک سنت کهن در آذربایجان هستند.این سنت «قیشدان چیخدیم»(از زمستان خارج شدم)نام داشت وبراساس آن حاجی فیروز در خیابان‌ها آواز می‌خواندتابه همه خبردهدکه بهارآمده است وزمستان به پایان رسیده است.

در مقابل این همه شادی و نشاط که حاجی فیروز برای مردم به ارمغان می‌آورد، آنهانیزپول وشیرینی و هدایای دیگربه اومی دادند.تاریخچه ظهورحاجی فیروز به درستی معلوم نیست امادرتمام متونی که به آیین‌های نوروزی درجای ایران در طول تاریخ اشاره کرده‌اند ازحاجی فیروز وعمو نوروز نیز ذکری به میان رفته است.درتمام مناطقی نیز که زمانی تحت سلطه ایران بوده اند حاجی فیروز چهره آشنایی است.شیوه اجرای نمایش‌ها در نواحی گوناگون،زمان مراسم وحتی ترانه‌هایی که سروده می‌شود،گاه بایکدیگر متفاوت هستندواین تفاوت‌ها ناشی از ویژگی‌های خاص هر ناحیه است.

در آسیای میانه ودرآخرین شب سال،انتظار«مامای مروسه»رامی‌کشندوبانوی خانه،خوراکی‌هایی همچو سمنک (سمنو)رادر آوند‌هایی بسیار تمیزوآراسته،بردسترخوانی(سفره‌ای)می‌گذاردتاشب هنگام اوآنها رابرکت دهدو بچشد و ببوسد. پیش از آمدن مامای مروسه،مراسم«گل‌گردانی»یا«گل نوروزی»برگزار می‌شودودراین مراسم گروهی از مردم،نخستین گل‌های روییده درصحرا رامی‌چینندوهمراه باشادی وآواز درکوچه‌ها می‌گردانند.این آیین با تفاوت‌هایی درگیلان وکوهپایه‌های تالش نیز برگزار می‌شود.

درآنجا «آروس گلی»و«پیر بابا»بایک خرس وبا دسته‌های گل وپوشیدن پوشاک سرخ و کلاه بوقی(یادمان میترا)به ترانه‌سرایی ودایره‌زنی وکارهای خنده‌آورمی‌پردازند.  حال چگونه است که این سنت‌های کهن نوروزی وازآن جمله حاجی فیروز با نام هاومناسبت‌های گوناگون درطول تاریخ این سرزمین حفظ شده امامشابه این آیین هادربین النهرین(عراق کنونی)باآن همه سندومدرک به فراموشی سپرده شده است؟این رادیگربایددرویژگی فرهنگ ایرانی جست‌وجو کردواز طرفی،گواه دیگری بربومی بودن ومردمی بودن این سنت هاست.چون تنها سنت هاوآیین هایی که ازدل مردم جوشیده باشد،می تواند این چنین درادوار مختلف دوام بیاوردوهرچندنامش تغییرکند،اماباقی بماند.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.