به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات
باشگاه خبرنگاران ادبیات این روزهای کشورمان کسانی چون جلال آل احمد را کم دارد جلال با همان صراحت لهجه که بر همه چیز میتازد و از انسان معاصرش میخواهد تا پیرامون چگونگی وقوع اتفاقات پیرامون خود ببیند و علت وقوع آن را بررسی کند.
جلالی که همه چیز را به دست تاریخ نسپارد وگذشت زمان را مرحم دردهایش نبیند جلالی که از شاعران محتوا را طلب میکند همراه با دردهای نیما و آوازهای او،از دلتنگیهای نیما میگوید و اخوان ثالث شاعر محبوب او میشود.
ادبیات امروز کشورمان جلالها را کم دارد تا با دیدی ژرف به ادبیات معاصر کشور بنگرد و تمام انسانها را به طغیانی در برابر جهل و نادانی علاقمند کنند.
علاقمندی که در نتیجه آن انسان آزاده سر برآورد.
سالهای زیادی از روزگاری گه آل احمد در کوچههای همین شهر قدم میزد نمیگذرد هنوز به قرن نرسیده گفتارهایش چون غباری در ذهن مردم مانده است وکسی باید تا با تکاندن این غبار حقیقت وهستی را پیش چشم مردم بنمایاند.
چه رخ داده که آنچه روزگاری آلاحمد فریاد میزد در گوش دل مردم این روزگار دیده نمیشود آنچه او میخواست طغیان آدمی در برابر بیدادهای زمان بود ادبیات امروز ما آل احمد دیگری را میخواهد تا غبار زمان را از دل و ذهن مردم پاک کند.
ادبیات امروز ما جلالی را طلب میکند تا همه را به پویایی و بیداری وادار کند پویایی از جنسی که محتوای شعر را در زمان معاصر طنین انداز کند.
انتهای پیام/اق