در جریان این گزارشها که اغلب با دانستههای تاریخی ما مغایرت دارند، داستانهایی شگفتانگیز و بعضا عاشقانه مانند داستان پانتهآ و آبراداتاس وجود دارند. از طرفی نویسنده شرح مفصلی از گفتوگوهای کورش با سربازانش ارائه میدهد که مشخصا نمیتوانسته آنها را از هیچ منبعی چه کتبی و چه شفاهی دریافت کرده باشد.
این داستانها که توافق عمومی آنها را جعلی میداند، طیف مشخصی از ایدهها و استراتژیهای حاکمیت را القا میکنند. در چنین شرایطی که کورشنامه، ایدهآلهای سیاسی نویسنده آن را بازتاب میدهد؛ شخص کورش، نقش اول را برای این رمان ایفا میکند؛
«[کورش] بخوبی میدانست اگر نمایندگان حکومتی، وظایفشان را بدرستی انجام ندهند، هیچ کاری به خوبی پیش نخواهد رفت، اما اگر آن نمایندگان، شایسته باشند همه چیز بر وفق مراد خواهد بود. بنابراین به این نتیجه رسید که آنچه را از دیگران خواستار است، قبل از همه خودش نیز باید انجام دهد. هیچ کس نمیتواند دیگران را به کارهای شریف تشویق کند، مگر آن که خودش در این زمینه کوتاهی نکند.»
در قطعه بالا که مربوط به کتاب هشتم، فصل اول، بند 12 از کتاب کورشنامه است؛ شاه آرمانی به مثابه الگو و سرنمونه جامعه آرمانی نشان داده شده است. چنین الگویی در سراسر مانیفیست گزنفون دیده میشود؛
«کورش همه جا و در هر فرصتی، مهربانی خود را نشان میداد و اعتقاد داشت همان طور که به دشواری میتوانیم کسی را که از ما متنفر است، دوست داشته باشیم به همان تناسب نیز غیرممکن است کسانی که ما را دوست دارند، نسبت به ما حس دشمنی داشته باشند.»
کورش به عنوان شاهی مشروع و مقبول،
در دیگر منابع یونانی و غیریونانی پیش و پس از تاریخ نگارش کتاب گزنفون
نیز مورد ستایش بود. این موضوع در آثار مورخی چون هرودوت، نمایشنامهنویسی
چون آیسخولوس و منابع بابلی و عبری دیده میشد.
آنچه کورشنامه گزنفون را از آثار دیگر متمایز میکند این است که کورش در آن وسیله شکلگیری فلسفه آرمانشهری نویسنده قرار گرفته است. در واقع این گزنفون است که آگاهانه و عامدانه، نقش یک حاکم ایدهآل و آرمانی را به کورش دوم میدهد و مطلوبهای خویش را از زبان او و خطاب به افسران و همراهانش ارائه میدهد. نویسندگان یونانی براساس پیشفرضها، کلیشهها و قالبهای فرهنگی که داشتهاند، تاریخنگاری میکردهاند. چنان که توافق عمومی بر این است که گزنفون هنگام توصیف حکومت کورش، پادشاهی اسپارت را مدنظر داشته است.
در واقع به نظر میرسد که کورش پارسی در جهانبینی یونانی گزنفون به مثابه شاهی غربی (اسپارتی) تجسم شده است. اسپارت که آرمانهای نویسنده را تأمین میکرد، قالب لازم را برای داستانپردازیها پیرامون زندگی، عقاید و شیوههای اعمال مدیریت در جنبههای مختلف حکومتی در اثر او فراهم میکرد. از این رو، غالب مطالب کتاب کورشنامه در میان مورخان امروزی جدی گرفته نمیشود، اما به این معنا نخواهد بود که کتاب را فاقد ارزش دانست بلکه برخی از دادههای آن همچنان قابل استفاده و استناد است.