در این اثر که تلفیقی از موسیقی و نمایش است اشکان خطیبی و غزل شاکری به عنوان بازیگر و خواننده به ایفای نقش می پردازند و یک گروه ارکستر 5 تا 6 نفره که ترانهها را به صورت زنده اجرا میکنند و بهروز صفاریان به عنوان آهنگساز با گروه همکاری می کند.
در روزهای آخر اسفند یک music performance که نوعی تئاتر موزیکال یا موسیقی ـ نمایش است؛ با این تفاوت که اگر در موسیقی نمایش اولویت با جنبه های تئاتریکالیستی اثر است در music performance این موسیقی و ترانه ها هستند که سمت و سوی اجرا را مشخص می کنند.
گفتگو، کلام و درام نمایشی واسطه عقد اتصال ترانه ها به یکدیگر هستند و نه بالعکس. تاکیید بر موسیقی حتی می تواند جنبه های نمایشی را تحت تاثیر قرار دهد و قطعات نمایشی را با تأسی از خود تغییر دهد.
در مجموع می توان گفت : در ایران این نخستین تجربه از این نوع اجراست و این در حالی است که در تئاترهای زندهی جهان ـ از جمله برادوی ـ چند سالی است که جای خود را در دل علاقهمندان باز کرده است.
در music performance آنچه که حائز اهمیت فراوان است تم کلی و غالب موسیقی هایی است که انتخاب می شود.
در نمایش " در روزهای آخر اسفند " این تم با نگاهی به موسیقی پاپ ـ راک شکل گرفته است و نه تنها پاپ ـ راک ایرانی بلکه پاپ ـ راک در دوره های اوج خود با خوانندگانی چون اندی ویلیامز، نوئل هریسون، جان لنون و لئونارد کوئن و نیز گروهایی چون آبا و مودی بلوز که هر یک در سال های جنبش و اعتراض علیه نابرابری ها از جنگ ویتنام گرفته تا تورم و بیکاری حضوری چشمگیر در عرصه هنر موسیقی داشتند و با ترانه های خاطره انگیزی که ساختند و نواختند و خواندند خاطره جمعی نسلهایی را از آن خود ساختند.
بسیاری از این ترانهها اکنون به ترانههایی نوستالژیک برای همه دوران ها تبدیل شده است؛ ترانههایی چون " تصور کن " از جان لنون و مرد مالیخولیایی از مودی بلوز و ترانهی افشاگرانهی "پول. پول. پول" از گروه آبا. انتخاب ترانهها دقیقا برای ایجاد همین حس و حال نوستالژیک نسبت به دوره ی خاصی از موسیقی پاپ ـ راک است.
تنها ترانه ایرانی این نمایش قطعه پایانی اثر با عنوان «در روزهای آخر اسفند» نوشته محمدرضا شفیعیکدکنی است که توسط رضا یزدانی اجرا خواهد شد. این ترانه پیش از این توسط فرهاد مهراد خوانده شده است. " در روزهای آخر اسفند " نیز در واقع ادای دینی به این خواننده فقید و هنرمندان دیگری چون فریدون فروغی محسوب میشود.
داستان در یک بعد از ظهر روزهای آخر اسفند می گذرد. یک پزشک جوان روانکاو به نام بهار عارف که تخصصش در جرم شناسی است و معمولا در پروندههایی که انگیزههای روانی نامشخص بزهکار عامل اصلی جرم شناخته میشود همکاری میکند، در انتظار بیماری است که جرمی مرتکب شده و با پای خود به پلیس مراجعه کرده و خود را معرفی کرده است و اینک قاضی پرونده برای کشف جنبههای پنهان جرم او را به نزد روانکاو فرستاده است.
از نخستین برخوردها پزشک جوان متوجه نوعی شخصیت دو قطبی در او میشود و می فهمد داروهایی که برای بیماری سرگیجهاش مصرف میکند حالات عصبی و بیمارگون او را تشدید کرده است. کشف بعدی دکتر یافتن عشق و علاقه جوان بیمار یعنی موسیقی است. او تحصیل در دبیرستان را به عشق عضویت در یک گروه موسیقی رها کرده و به نوعی زندگیاش را وقف موسیقی کرده است. الگوی او در موسیقی خواننده درگذشته فرهاد مهراد بوده تا آنجا که نام خود را هم به فرهاد تغییر داده است.
به تدریج و در طول ترانههایی که از او میشنویم با حسرتخواری او نسبت به یک دوره از دست رفته موسیقی پی میبریم. دورهای که ترانهها مفهومی عمیق و انسانی داشتند و افسوس که تسلط موسیقی بی مفهوم و بی خاصیت گویی سنگی است بر گور دوران سپری شده.
با پیشروی داستان و جهت افشاگرانه ترانهها پزشک به تدریج درمییابد چرا او دست به چنین جرمی زده است. مرد جوان شبی به سراغ یک صفحه فروشی قدیمی که گنجینهای از صفحات 45 دور و 33 دور را داشته میرود و در یک جوشش عصبی مغازه صفحه فروشی را به آتش میکشد چرا که نیک دریافته جهان دیگر محتاج ترانه های قدیمی نیست و نام های اسطورهای موسیقی بهتر است بسوزند و نابود شوند تا اینکه زیر انبوهی از اصوات نامفهوم از یاد برود. جوان به بازداشتگاه بازگردانده می شود و پزشک جوان گویی حالا به درک تازهای از تران های قدیمی رسیده است.
محمد رحمانیان در نوشتن این اثر نگاهی به نمایشنامه " ایکواس" اثر پیتر شفر نمایشنامه نویس بزرگ انگلیسی داشته است و در بروشور نمایش ترجمهی همهی ترانههایی که بر روی صحنه اجرا میشوند ضمیمه میگردد.
گفتنی است: نمایش " در روزهای آخر اسفند " از 5 تا 20 اسفند ساعت 18:30 و 21 و 22 اسفند در دو سانس 18:30 و 21 در تالار وحدت اجرا می شود.
انتهای پیام/