به گزارش
باشگاه خبرنگاران،
علوم انسانی به دليل نقش این دسته از علوم در مدیریت اجتماعی و تعارض
مبانی فلسفی آن با معارف اسلامی از اهميت ويژهاي برخوردارند و از آنجا که
تحول در علوم انسانی در هر علمی از یک زاویه خاص قابل طرح و پیگیری است
بايد به اين سوال پاسخ گفت که اثرگذاري کدام يک از رشتههاي علوم انساني بر
ساختار جامعه مدني بيشتر است، براي پاسخ به اين سوال
خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران گفتگوي مفصلي را با "منوچهر محمدي" رئيس کارگروه علوم سياسي در شوراي تحول علوم انساني ترتيب داده که مشروح آن را در زير ميخوانيد.
لطفا کمي از خود و عملکردهای اجراییتان بگوييد؟
استاد بازنشسته دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران هستم؛ مدرک کارشناسيام را
در رشته مطالعات بینالملل در ايران گرفتهام و دورههاي کارشناسی ارشد و
دکترايم را در آمريکا گذراندم و در سال 58 پس از اتمام تحصیل به ایران
بازگشتم و از آن زمان در دانشگاه مشغول آموزش بودم. حوزه تخصصی من منابع
اسلامی و سیاست خارجی است.
تحول در علوم انسانی را چگونه تعریف میکنید؟
با توجه به اینکه علوم انسانی ما برگرفته از مبانی سکولاریستی و
مادیگرایانه غرب است، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این مبانی نمیتوانست
پاسخگوی نیازهای ما باشد و باید در آن تحول ایجاد میشد، برخلاف علوم تجربی
که چندان نیازی به تحول نداشت و میبایست ادامه دهنده راه گذشتگان بوديم،
در حوزه علوم انسانی این تحول جدیتر و اساسیتر بود، به این معنا که فقط
مبانی پوزیتیویستی غرب را به چالش کشیده و نفی نميکند.
به هرحال
تحول در علوم انسانی کاری بنیادی و اساسی و برگرفته از انقلاب اسلامی با
رویکردی معرفتی است و نه تنها توجه به عالم ماده بلکه به عالم معنا هم هست
در همين راستا، مجددا علوم انساني را براساس مبانی معرفتی اسلامی بازخوانی
کردیم.
طبیعتا وقتی دریچه نگاه ما تغییر کند، به جای نگاه از
دریچه متریالیستی و سکولار از دریچه الهی، دینی و معنوی نگاه میکنیم که در
این راستا همه چیز حتی چارچوبها و تئوریها تغییر میکند.
متاسفانه
در این رابطه حوزه علمیه کار چندانی انجام نداده و تصور نمیکردند روزی
برسد که به علوم انسانی بر مبانی اسلامی در دانشگاهها نیازمند شویم و این
مسئله مورد توجه قرار بگیرد که این امر ما را با مشکلی بزرگ روبرو ساخته و
عملکرد ما را 30 سال به تعویق انداخت. با وجود اینکه انقلاب ما با عنوان انقلاب فرهنگی مطرح شد، ولی در حقیقت کاری که انجام شد، انقلاب فرهنگی نبود.
در
ابتدا هدف از عنوان انقلاب فرهنگی اخراج گروههای سیاسی از دانشگاه و
عنوانی برای تعطیلی دانشگاهها بود و اخیرا که رهبری نیز به موضوع تحول
علوم انسانی عنایت ویژهای کردند، به دستور ایشان شورای انقلاب فرهنگی وارد
این مسئله شد، اما کار چندانی صورت نداده بودند و ما در حال اجرای این
فرمایش مقام معظم رهبری هستیم.
با
توجه به اظهارات برخی مسئولان مبنی بر گسترش فضای باز سیاسی در
دانشگاهها، شما فضای باز سیاسی را با در نظر گرفتن سند اسلامی کردن
دانشگاه چگونه تعریف میکنید؟
طبیعتا وقتی از فضای باز سیاسی صحبت میکنیم، هدف این است که افراد
بتوانند با ارائه نظرات خود زمینهای برای رشد و افزایش آگاهی سیاسی پیدا
کنند که اسلام این حوزه را تعیین کرده و حوزه فضای سیاسی تا جایی مورد قبول
است که به فتنه، براندازی و هرج و مرج نکشد، به این معنا همانطور
که در حوزههای علمیه و در گذشته و حال طلاب، استاد را زیر سوال میبردند و
بحث میکردند که متاسفانه در دانشگاهها چنین وضعی نبوده و به قولی خیابان
یکطرفه بود، یعنی استاد ارائه دهنده مطلب و دانشجو دریافت کننده بود که
این امر از رشد محیط دانشگاه و دانشجو جلوگیری میکرد.
هدف
از ایجاد فضای باز سیاسی این است که اولا دانشجویان به مسائل سیاسی
بیتفاوت نبوده و دوم اینکه دانشجویان در محیط دانشگاه با مباحثه و جدل خوب
و درست بتوانند به روش نیک حق را از ناحق تشخیص داده و این امر موجب
افزایش رشد و آگاهی آنان شود.
روزی که ما کار در علوم سیاسی را
شروع کردیم، ابتدا با مراجعه به اسناد بالادستی که مروری بر فرمایشات حضرت
امام (ره) و رهبر فرزانه بود و همچنین با نگاه به سند چشم انداز 20 ساله و
برنامه پنجم و همچنين بررسی نقش علمی جامعه کشور و شورای عالی انقلاب
فرهنگی و با توجه به چارچوب آنها که برای علوم انسانی تبیین کرده بودند،
سعی کردیم تغییرات در تحول انسانی را پیاده کنیم.
بنابراین با
مراجعه به آن اسناد، ابتدا رسالت و هدف رشتههاي علوم انساني و رویکرد آن
را برای ما مشخص کرد و با توجه به اهمیت رشته علوم سياسي که مادر علوم
انسانی است، بر آن شديم تا به چهار مسئله توجه کنیم. اول اینکه به اسلامی
کردن دروس بپردازیم؛ به این معنا که تا به حال دروسی که در دانشگاه نبوده و
وجود آنها ضرورت دارد را ارائه دهیم دروسي مانند سیره سیاسی پیامبر
اکرم(ص) و ائمه اطهار، اخلاق و سیاست و همچنین اندیشههای سیاسی امام
راحل(ره)، رهبری و مسائلی از این قبیل.
در زمینه تغییرات دروسی که
از غرب آمده بود نيز بر آن شدیم تا از دریچه اسلامی آنها را مورد بررسی
قرار دهیم، به معنای اینکه آن دروس را توصیف کنیم، مانند مبانی اندیشه
سیاسی، روابط بین الملل، دیپلماسی و ... که ضمن توصیف به نقد آنها از نگاه
اسلامی نیز پرداخته و نقاط مثبت و منفی اين دروس را برای دانشجویان روشن
کنیم.
دومین کاری که در نظر داریم بومی سازی دروس است؛ به هرحال
در درون کشور ما انقلابی صورت گرفته که موجب تولید تحولات عظیم سیاسی شده ،
بنابراین بسیاری از دروسی که در حوزه مسائل بومی نبوده، طراحی کرده و به
آنها نگاه بومی داشتیم.
به عنوان مثال در کتابهاي ما پادشاهان
را منشأ تحولات معرفي ميکرد و تنها به تاريخ آنان ميپرداخت و حال آنکه
تاریخ متعلق به گروههای اجتماعی، جامعه و ملت ایران بوده که در آن به
تحولات احزاب، اقوام و ملیتها پرداختهایم که در آن نقش روحانیت و طبقات
روشنفکر دانشگاهی و دانشجویی نیز مورد پردازش قرار میگیرد و تا به حال
این موضوع در علوم اجتماعی مطرح نشده بود.
سومین کاری که انجام
دادیم، واژهسازی بود؛ واژههای ما در علوم سیاسی برگرفته از غرب هستند و
بعضا واژههای استعماری بوده مانند خاورمیانه که براساس اروپا محوری مطرح
شده است و ما آنها را متحول کردیم و واژههای جدیدی مانند جهان اسلام مطرح
کردیم.
ما مناطق بزرگ دنیا را
براساس نگاه فرهنگی تعریف کردیم و دنیا را به پنج منطقه بزرگ فرهنگی که در
این زمینه هیچ سابقهای وجود نداشت، به جهان اسلام، جهان غرب، جهان شرق،
جهان آمریکای لاتین و جهان آفریقای جنوب صحرا تقسیم کردیم.
کار
دیگری که انجام دادیم، روزآمد کردن دروس بود، به معنای اینکه با توجه به
تحولاتی که پس از جنگ سرد در پیروزی انقلاب به وجود آمد ضرورت داشت که به
مسائل داخلی و خارجی ایران نگاه سیاسی بیندازیم و تئوریهای جدیدی که با
جامعه ما تطبیق داشته باشد، تبین کنیم.
این چهار وظیفه را درباره
همه دروس ارائه کردیم که تقریبا در دوره کارشناسی نیمی از دروس جدید هستند
که تا به حال تدریس نشده و نیمی دیگر محتوای متفاوت با دروس گذشته دارند.
معتقدیم
پایه فکری دانشجو در دوره کارشناسی شکل میگیرد، بنابراین اکنون در دوره
کارشناسی دروس توصیفی را مطرح کردیم و بعد از تهیه سرفصلها و گرایشهای
علوم سیاسی وارد بحث تدوین محتوا شدیم و براین باوریم که با توجه به جدید
بودن سرفصلها وظیفه ما کمک به اساتید برجسته برای تدوین محتوای دروس است
دانشجویان و استادان سرگردان نشوند.
کار دیگری که در نظر داریم
بازآموزی اساتید است که طبیعتا با تحولات و متون درسی آشنا نیستند، و ضرورت
دارد نگرش آنها را تغییر دهیم اینکه چگونه از دریچه جدید به علوم سیاسی
نگاه کند و بیاموزند چگونه این دروس را تدریس کنند؛ لذا هنوز منتظریم که دو
مرحله تدوین و تهیه محتوا و همچنین آموزش و بازآموزی اساتید در دانشگاهها
پیاده شود.
شما
به عنوان رئیس کارگروه علوم سیاسی و با توجه به اهمیت این رشته در ساختار
اجتماعي چه تمهیداتی برای تطبیق علوم انسانی با فرهنگ ایرانی اسلامی
اندیشیدهاید؟
در
واقع در اولین مرحله آغاز کار، طرحی را به دکتر "حدادعادل" دادیم و براساس
آن برنامه 2 ساله معرفی شد که در شهریور ماه 90 شروع کردیم و واقعا به
صورت جهادی پیگیر این امر بودیم و 50 نفر از اساتید متخصص در رشتههای
مختلف را به کار گرفته و چهار کمیته مختلف که زیرمجموعه کارگروهها بود
تعیین شد که اين کميتهها عبارتند از : "کمیته ایران"، "کمیته سیاسی -
اسلامی"، "کمیته بینالملل" و "کمیته سیاسی" که دو کمیته ایران و کمیته
سیاسی – اسلامی در قم و کمیته بینالملل و کمیته سیاسی در تهران هستند.
در
ابتدای شروع کار هزینههایی را پیشبینی کردیم كه متاسفانه به علل مختلف
وزارت علوم آنطور که باید ما را پشتیبانی نکرد و شورای تخصصی علوم انسانی
نیز ما را همراهی نکرد و مبالغ هنگفتی از آنها طلبکاریم. ولی به هر سختی و
تنهایی کار را آغاز کردیم و امیدواریم با گشایشی از سوی مسوولان حقوق
اساتید و کارگروه را بپردازیم.
چهقدر در این خصوص برنامهریزی و سرمایهگذاری کردهاید؟
در واقع
در حوزه علوم سیاسی طبق وعدهای که داده بودیم دوره کارشناسی را از لحاظ تدوین
سرفصلها به سرانجام رساندیم که قرار است این موضوع در جلسه شورای تخصصی تحول علوم
انسانی مورد بررسی قرار گرفته و تصویب شود.
مسئله بازآموزی و
دوره تدوین متون و آموزش اساتید همچنان مطرح است و برنامه این است که در سال
تحصیلی 93-94 بتوانیم این امر در دانشگاهها اجرا کنیم. که به همکاری شورای تخصصی
و مسوولان ذیربط نیازمندیم.
چه مدت
زمان نیاز است تا نتیجه مطلوب حاصل شود و بتوانیم ادعا کنیم که علوم انسانی با
جهانبینی اسلامی تطبیق دارد؟
اولین مسالهای که مهم است نگاه جهادی به این موضوع است و
با سیستم بروکراتيک و تشریفاتی که متاسفانه در تشکیلات ما فراوان است این کار به
سرانجام نمیرسد.
وقتی میگوییم نگاه جهادی داشته باشیم یعنی اساتیدی که برای
این جریان مامور میشوند از کار فارغ شده و از دانشگاهها مرخصی بگیرند و سازوکار
لازم برای آنها فراهم شود که هر کارگروه دبیرخانه دائمی و بودجه خاصی را به خود
اختصاص داده که در این زمینه عدهای کارشناس و محقق تمام وقت برای اجرای امور لازم
است.
اگر بخواهیم باری به هر جهت کار کنیم تا 10 سال آینده نیز
به جایی نمیرسیم ولی اگر این کار صورت گیرد در پهنه زمانی 2 تا 5 سال وقت نیاز
است تا بتوانیم موفقیت خود را در تحول رشتههای علوم انسانی اعلام کنیم.
برای
سرعتبخشی به امر اسلامی شدن علوم چه راهکاری ارائه میدهید؟
بزرگترین موانع سرعتبخشی به امر اسلامی شدن علوم،
برخورد تشریفاتی اداری و بروکراتيک بوده و عدم تامین مالی در این زمینه از مهمترین
موانع اجرای این کار هستند.
موانع بر
سر راه سرعتبخشی به این کار چیست؟
در تقسیمبندیهایی که برای دورههای کارشناسی،
کارشناس ارشد و دکتری به جمعبندی رسیدیم که دوره کارشناسی بر مبنای آموزش توصیفی
بوده و هیچ گونه تحلیل در این دوره صورت نگیرد.
در دوره کارشناسی ارشد تحلیل به دانشجو ارائه
دهیم و آن را
وادار کنیم که مباحث را تحلیل و نقد کند و در دوره دکتری به موضوع
نظریهپردازی و
ابداع تاکید داریم و ما فضای وسیعی را برای نظریهپردازی در اختیار داریم.
چرا که حوزه موردنظر، حوزه معناست که در حوزه ماده غربیها نظریههای
فراوانی ارائه
دادند اما در حوزه معنا نگاه ما باید اسلامی باشد و طبیعتا چارچوبها و
نظریهها
تغییر میکند.
چه
تدابیری اندیشیدهاید که اندیشیمندان اسلامی رو به نظریهپردازی و تولید محتوا
بیاورند؟
نظریهپردازی کاری اساسی است که نباید انتظار داشته
باشیم این کار با سرعت صورت پذیرد بلکه باید دانشجویان را به سمت نظریهپردازی
هدایت و تشویق کنیم و دانشجویی که وارد حوزه نظریهپردازی نمیشود اجازه ورود
نخواهد داشت. یکی از نگرانیهای ما اين است
که متاسفانه عموم مدیران ما در دولت و وزارت علوم و همچنین شورای عالی انقلاب
فرهنگی از گرایشات رشتههای تجربی هستند و به ندرت از افراد رشته علوم انسانی در
این جایگاهها قرار میگیرند.
برای پیشرفت در زمینههای علوم انسانی ميتوان راهکاری مبنی بر اینکه وزیر و دبیرکل شورای
عالی انقلاب فرهنگی باید برای خود معاون علوم انسانی داشته باشند تا بتوانند با
زبان علوم انسانی با مردم صحبت کنند را ارائه داد.
انتهاي پيام/