یک روز قبل از پیروزی انقلاب،21 بهمن57 ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، آخرین گزارش خود را به واشنگتن می دهد: «دیگر کاری برای نجات بختیار نمی توان صورت داد. باید با انقلابیون همصدایی کرد». صبح آن روز برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید از کارتر خواسته بود طرح پیشنهادی آماده کردن ارتش ایران برای کودتا و تکرار واقعه سال 32 را با وزیران دفاع و رئیس سیا در میان بگذارد. وزارت دفاع و سازمان سیا با این موافقت کرده بودند اما غافل از آنکه سولیوان که در متن حادثه است می داند یخ ارتش در کوره انقلاب آب شده است.
ویلیام سولیوان با بررسی حوادث روزهای منتهی به پیروزی انقلاب می دانست مردمی که در خیابان های تهران بودند تاریخ را خوب به یاد دارند. شب 21 بهمن را تا صبح بیدار خواهند ماند تا ماجرای 28 مرداد سال 32 تکرار نشود. از همین رو در آخرین گزارش خود به کاخ سفید تلگراف می زند که باید با انقلابیون همصدایی کرد وگرنه همه چیز از دست می رود. این اختلاف نظر او با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر که در واشنگتن نشسته بود و برای کودتا طرح می ریخت منجر به مشاجره این دو مقام هم شد.
سالیوان (نفر سوم از راست) 21 بهمن به کارتر خبر داد که هیچ کاری برای نگه داشتن دولت بختیار نمی توان انجام داد
زیبگنیو برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا که اتفاقا با وزیر امور
خارجه وقت ایالات متحده بر سر نحوه مواجه با تحولات ایران اختلاف نظر داشت،
در خاطرات خود به این اختلافات اشاره کرده و می نویسد که با آقای سالیوان
هم اختلاف پیدا کرده بود و دامنه این اختلاف به درگیری لفظی هم رسیده بود.
تلگرام آن شب سولیوان به دست کشیک وزارت خارجه رسید و او هم آن را به افسر
کشیک کاخ سفید داد تا بلافاصله پس از بیدار شدن کارتر روی میز او بگذارد.
فردای آن روز که مصادف با 22 بهمن بود کارتر تلگرام سولیوان را دید. طرح
برژینسکی برای کودتای ارتش کنار گذاشته می شود و شورای امنیت ملی آمریکا
تشکیل جلسه می دهد. شورای امنیت ملی آمریکا با بررسی حوادث تهران به نتیجه
می رسد که تنها راه حل؛ دست برداشتن از حمایت بختیار و پیوستن ارتش به دولت
موقت است.
سولیوان درباره اتفاقات روز 22 فروردین در سفارت آمریکا هم می گوید: به
واحد نظامی مستقر در سفارت دستور داده شد محل سفارت را ترک و به پادگان خود
مراجعت نمایند. سروان فرمانده این واحد،پس از آنکه افراد خود را آماده
حرکت کرد با حالتی هیجان زده و چشمانی اشک آلود از وابسته نظامی ما
خداحافظی نمود و بسوی سرنوشتی نامعلوم براه افتاد. از نقاط دیگر شهر هم بما
اطلاع دادند که به کلیه واحدهای نظامی دستورات مشابهی داده شده و نیروهای
نظامی از سطح شهر جمعآوری شده و به پادگانهای خود مراجعت میکنند.
فرماندهان نیروی مسلح از حمایت حکومت بختیار دست برداشته بودند و خود
بختیار هم که دیگر هیچ نیروئی برای ادامه حکومت در اختیار نداشت بعد از ظهر
همانروز ناپدید شد تا اینکه بعدها فرانسه سردرآورد. آنروز پس از عزیمت
واحد نظامی محافظ سفارت من جلسهای با حضور کلیه اعضای ارشد سفارت منجمله
چارلی ناس، وابسته نظامی سفارت، نماینده سازمان سیا و فرمانده واحد
تفنگداران دریائی تشکیل دادم و وضع فوقالعادهای را که با آن روبرو هستیم
برای آنها تشریح کردم. من حدس میزدم که سفارت مجددا مورد حمله قرار خواهد
گرفت و چون این بار مردم مسلح بودند و سفارت تحت حمایت نیروی نظامی و پلیس
ایران نبود با وضع خطرناکتری روبرو بودیم.
ما طی دو هفته قبل با پیشبینی خطرات احتمالی بسیاری از اسناد طبقهبندی
شده سفارت را بستهبندی کرده و به واشنگتن فرستاده بودیم. آنچه باقی مانده
بود قسمتی از مدارک و سوابق مکاتبات روزانه ما بود که برای کارهای روزمره
خود به آنها احتیاج داشتیم. قسمت عمده این اسناد هم در بایگانی رمزی ما
نگاهداری میشد و پیشبینیهای لازم بعمل آمده بود که در صورت بروز خطر جدی
بتوانیم ظرف دو ساعت این اسناد را سوزانده یا در دستگاههای مخصوص ریزریز
کنیم. با افزایش خطر به مراقبت و آمادگی ما هم افزوده شد و با انتقال تمام
اسناد و دستگاه های رمز و مخابرات به اطاق مخصوص بایگانی اسناد دستور دادم
که بمحض بروز خطر آنها را از میان ببرند.
ماموریت سالیوان در تهران اندکی پیش از تسخیر سفارت آمریکا به دست
دانشجویان خط امام تمام می شود. او در زمان تسخیر سفارت در تهران نبود.
سالیوان روزهای آخر عمر خود را در یک مرکز توانبخشی در حومه واشنگتن گذراند
و 19 مهرماه امسال در سن 90 سالگی درگذشت.