به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب حسین الله کرم در بیان خاطرات خود از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیتهای گروه موسوم به اللهکرم و رنجبران در منطقه قیام و خیابان 17 شهریور در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد وگفت: فعالیت انقلابی من از دوران دانشجویی هنگامی که در رشته تکنسین مکانیکی در انستیتو تکنولوژی تهران درس میخواندم، شروع شد. در آن زمان من قهرمان پینگ پنگ انستیتوها بودم و ازسوی دیگر کاپیتان تیم بسکتبال انستیتو بودم و دارای فرم ورزشکاری مناسب بودم. یک روز برای دریافت کت و شلوار دعوت شدیم و وقتی علت این موضوع را پرسیدیم گفتند که شما باید در ورزشگاه آریا مهر آن زمان آزادی فعلی، در مراسمی که در روز 9 آبان 56 برگزار میشود و تعدادی از مقامات حضور دارند شرکت کنید.
وی ادامه داد: من از گرفتن لباس امتناع کرد و در ورزشگاه نیز حضور پیدا نکردم. فردای آن روز آقای مقیمی که در انستیتو بود و با ساواک در ارتباط بود، بنده را خواست و با من برخورد کرد و گفت شما باید علت عدم حضورت در آن مراسم را بگویی وگرنه از انستیتو اخراج میشوی. من از آن روز به بعد خودم را در یک وضعیت جدید پیدا کردم. این موضوع در زمانی رخ داد که مباحث گل سرخی مطرح بود و کم و بیش در و دیوار انستیتو، دانشکده و دانشگاهها مطالبی در این ارتباط نوشته میشد و افرادی که در عرصه مبارزه فعالیت میکردند وقتی دیدند کاپیتان بسکتبال و پینگ پنگ انستیتو در این فضا قرار گرفته ،کمکم بابنده مرتبط شدند. البته انستیتو نیز با این قضیه برخورد میکرد و ما نیز فعالیتهایمان در محله شدت گرفت و شبها این فعالیتها بیشتر شد.
اللهکرم افزود: شبها با حجتالاسلام و المسلمین غفاری که بعدها در جبهه نیز همرزم بودیم و شهید شد، در منطقهای که زندگی میکردیم از جمله میدان قیام و خیابان ری تا خیابان شهریور فعالیتهای انقلابی انجام میدادیم. مرکز کارهای ما نیز خیابان زیبای آن زمان بود که عمدتا سران مؤتلفه اسلامی و انقلابیون در آن جا بودند. ما شبها راهپیمایی میکردیم و در همین حین بود که من با آقای صالحی آشنا شدم.
این استاد دانشگاه گفت: ایشان مسئول چاپ اعلامیههای حضرت امام بودند و پس از آشنایی با ایشان ما اقدام به پخش اعلامیه نیز در شبها میکردیم تا شبهایی که از سوی حکومت به عنوان حکومتنظامی اعلام شد. ما در آن شبها با نیروهای رژیم در خیابان و کوچهها درگیر میشدیم از جمله در خیابان خراسان، خیابان 17 شهریور و میدان قیام. ما در کوچهها شعار میدادیم و آنها نیز تیراندازی میکردند این وضعیت ادامه پیدا کرد تا عید فطر که به پیشنمازی آیتالله مفتح برگزار شد. ما از آنجا به بعد مسئولیت حفاظت از بخشی از راهپیماییها را بر عهده داشتیم و در زمان ورود امام نیز جزو حلقه دوم محافظین طی مسیر فرودگاه تا بهشتزهرا بودیم.
این فعال سیاسی ادامه داد: در بازگشت از نماز عید فطر از خیابان شریعتی تا خیابان انقلاب پیاده برگشتیم و در طول مسیر از جمله در سه راه طالقانی با پلیس درگیر شدیم. ما سعی کردیم فرار کنیم، ولی چند تن از دوستان ما دستگیر و به باغ شاه آن زمان منتقل شدند.
اللهکرم در ادامه توضیح فعالیتهای مبارزاتی خود گفت: در روز 17 شهریور قرار بود ما با میدان ژاله برویم، ولی شب قبل از آن گروه ما مورد تهاجم پلیس قرار گرفت و کوچکترین عضو گروه که 13، 14 سالش بود به شهادت رسید و به خاطر شرکت در مراسم تشییع ما به مراسم میدان ژاله دیر رسیدیم. وقتی به آنجا رسیدیم که درگیری بین مردم و نیروهای رژیم رخ داده بود و ما و دوستانمان اقدام به انتقال مجروحین به بیمارستان سوم شعبان کردیم که در بیمارستان نیروهای ارتش و ساواک حضور پیدا کردند و ما مجبور شدیم از آنجا فرار کنیم.
وی افزود: در طول این مدت راهپیماییها و پخش اطلاعیههای امام خمینی(ره) در شب ادامه پیدا کرد تا اینکه یکی از اعضای گروه ما اسلحه کوچکی به دست آورد و ما در واقع توانستیم اولین تپانچه آن محل را به دست بگیریم. ما گروه نیمه منسجمی بودیم و در راستای فعالیتهای خود به سرعت به جوانان محله آموزش ساختن کوکتل مولوتف دادیم، چون امام فرموده بودند در روز 22 بهمن همه فعال و آماده باشند. ما در محلهمان سنگربندی کردیم هم کوکتل موتولف آماده کرده بودیم و بین ما و نیروهای رژیم درگیری ایجاد شد و آنها به ما تیراندازی میکردند، ولی یک دفعه دیدیم که آنها عقبنشینی کردند و ما نیز با توجه به اینکه اسلحه داشتیم خودمان را به چند پادگان رساندیم. البته شب قبل آن به پادگان نیروی هوایی در خیابان پیروزی رفته بودیم و در آنجا یکی از جوانانی که همراه ما بود و ما او را نمیشناختیم به نام افراسیابی تیر خورد و شهید شد، البته بعدها من با خانواده ایشان آشنا شدم و چهار برادر وی در جبهه شهید شدند.
اللهکرم در پایان خاطرنشان کرد: در روز 22 بهمن نیز به سه پادگان دیگر از جمله پادگان تسلیحات رفتیم و تقریبا مسلح بودیم. گروه ما معروف به اللهکرم و رنجبران بود. رنجبران که در زمان جنگ معاون تیپ عمار بود در عملیات بیتالمقدس شهید شد و پدر ایشان از یاران نواب صفوی و از افراد انقلابی بودند. پدر ایشان شیخ عباس رنجبران که معروف به شیخ عباس لباف بود در فعالیتهای انقلابی مشوق ما بودند، به نحوی که ما در آن زمان در زورخانه عکس امام خمینی(ره) را به جای عکس شاه گذاشتیم، البته بعد از این اتفاق ما تا مدتی پنهان شدیم؛ چرا که تحت نظر بودیم.