سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

"ابراهیمی دینانی" در برنامه "معرفت" شبکه چهار مطرح کرد

شعر و فلسفه از هم جدا نیستند/ شاهنامه فردوسی را باید خواند

"غلامحسین ابراهیمی دینانی" در برنامه "معرفت" گفت: شعر و فلسفه هر دو زبان وجود بوده و از یکدیگر جدا نیستند.

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون باشگاه خبرنگاران، جمع شب 11 دی ماه برنامه "معرفت" شبکه چهار سیما حضور "غلامحسین ابراهیمی دینانی" استاد دانشگاه به روی آنتن رفت.
 
در ابتدا "اسماعیل منصوری لاریجانی" مجری برنامه گفت: در گلشن حکیمانه شاهنامه حکیم فردوسی هستیم.
 
و از رمزگشایی‌های استاد "دینانی" بهره می‌بریم. هفته گذشته به "سرّ آفرینش" رسیدیم.
 
همی برشد آتش فرود آمد آب      همی گشت گرد زمین آفتاب
 
گیارست با چند گونه درخت       به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
 
ببالد ندارد جز این نیرویی         نپوید پیوندگان هر سویی
 
بود حیرت صاحبان خود           همی هر آن نقش هستی که حق پرور
 
بیا چشم دل بر جهان بازکن        ثنا و ستایش در آغاز کن
 
خور و خواب و آرام جوید همی   وزان زندگی کام جوید همی
 
نه گویا زبان ونه جویا خرد        زخاک و زخاشاک تن پرورد
 
نداند بد و نیک فرجام خویش      نخواهد از و بندگی کار خویش
 
چو دانا توانا بد و دادگر          از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
 
چنین ست فرجام کار جهان      نداند کسی آشکار و نهان
 
ابراهیمی دینانی درخصوص ابیات شعر فردوسی گفت: این ابیاتی که قرائت کردید در واقع همه آنها حکمت و خردمندی و توحید پروردگار است. این مرد حکیم چه زیبا این اشعار را سروده است.
 
وی ادامه داد: همه مردم، عالم را آشکار و خداوند را پنهان می‌بینند، اما فردوسی می‌گوید خدا ظاهر و آدم‌ها پنهان هستند. آدمی مثل فردوسی عارفانه صحبت می‌کند، این عالم ظهور حق تعالی است. چشم حق، اول حق و بعد اثر حق را می‌بیند.
 
کسی که فردی واقع بین و دارای چشم حقیقت باشد اول موثر و بعد اثر را می‌بیند.
 
این موضوع در روایات آمده است، حضرت علی (ع) می‌فرماید: من هر چیزی را که ببینم قبل از آن خدا را می‌بینم.
 
این استاد دانشگاه اظهار داشت: فردوسی نیز همین را می‌گوید، کسی که واقع بین باشد اول موثر و بعد اثر را می‌بیند، در این عالم اول حق و بعد نقش حق است.
 
همه شاعران همچون حافظ و سعدی تحت تأثیر فردوسی بودند.
 
دینانی تصریح کرد: زبان فردوسی، زبان حماسه بوده و زبان حافظ، زبان غزل است.
 
فرق بین شعر حماسی و شعر غزل در این است که غزل در واقع بیان دورن بوده اما حماسه بیشتر به بیرون نظر دارد.
 
حماسه وقایع را می‌بیند، البته هیچ بیرونی از درون و هیچ درونی از بیرون جدا نیست.
 
وی افزود: حافظ که از درون سخن می‌گوید به بیرون ارتباط دارد.
 
در غزل نقش درون و در حماسه نقش بیرون بیشتر است.
 
این استاد دانشگاه ضمن اشاره به این نکته که فردوسی با زبان حماسه وقایع تاریخ را می‌گوید، عنوان کرد: بزرگان اهل ادب گفتند که شعر و سخن حماسی از وقتی آغاز می‌شود که انسان خود را شناخت و خواست که تاریخ خود را بسازد.
 
دینانی اظهار داشت: مادامی که انسان خود را نمی‌شناسد از وقت خود شناختی ندارد.
 
حیوانات تحت تأثیر وقت و زمان هستند، اما به آن آگاهی ندارند، انسان وقت را می‌شناسد چون خود را شناخته است.
 
وی ادامه داد: زبان شعر اعم از غزل و قصیده و حماسه در هر عصری یک معنی دارد. البته وزن و مضمون شعر خیلی اهمیت دارد و نمی‌توان آن را نادیده گرفت.
 
این استاد دانشگاه ضمن اشاره به این نکته که سخن باید برای تأثیرگذاری منسجم بوده باشد، گفت: شعر و فلسفه از هم جدا نیستند، شعر و فلسفه هر دو زبان وجود هستند. وجود را انسان می‌شناسد،  در واقع وجود شناسی از هستی گفتن است.
 
وی ادامه داد: تفاوت شعر و فلسفه در این است که شعر زبان امکان و فلسفه زبان تحقق است.
 
دینانی بیان کرد: فلسفه از چیزی که وجود دارد، صحبت می‌کند و در مورد چیزی که نیست سخن نمی‌گوید. فلسفه هستی شناسی است.
 
وی افزود: زبان شعر وسیع‌تر بوده چون این امکان را فراهم می‌کند، در واقع شعر زبان تخیل است.
 
ابراهیمی دینانی گفت: آگاهی به زمان خیلی مهم است، ما در زمان زندگی می‌کنیم. اما متأسفانه به زمان خیلی آگاهی نداریم؛ ساعت را دیدن زمان شناسی نیست، زمان دم به دم تغییر می‌کند و نمی‌توان آن را نگه داشت در واقع زمانه همه را فرسوده می‌کند.

وی افزود: انسان که زمان را می‌شناسد و می‌داند که زمان انسان را می‌فرساید و نابود می‌کند (از این عالم می‌رود)،  تصمیم می‌گیرد که از زمان عبور کند.

این استاد دانشگاه اظهار داشت: وقتی که زمان ما را می‌فرساید ما باید کوشش کنیم که زمان را فرسایش دهیم. باید بتوانیم فرا زمان شویم با الهی شدن می‌توانیم زمان را فرسایش دهیم و فردوسی در شعر خود به این مطالب اشاره می‌کند.

منصوری لاریجانی مجری برنامه "معرفت" بیان کرد: زبان ستایش در همه اشعار فردوسی وجود دارد.

ابراهیمی دینانی تصریح کرد: ستایش، زبان دل است. اگر دل همراه زبان نباشد، شما هر چه ذکر بگویید در واقع ستایش نیست. وقتی زبان دل گشوده شود آن ستایش حق است. زبان دل تابع نگاه دل است.

وی ادامه داد: ما در این عالم ظواهر را می‌بینیم که این ظواهر یک باطنی دارد؛ چشم دل هم دور از چشم ظاهر نیست، در واقع چشم ظاهر می‌بیند و چشم دل او را همراهی می‌کند یعنی از ظاهر به باطن می‌رود.

ابراهیمی دینانی گفت: همانطور که پیش از این گفتم زبان فردوسی، زبان حماسه بوده. زبان حماسه، زبان کردار است یعنی زبان عمل، فتوت، جوانمردی و انسانیت؛ که همه این موارد در واقع زبان فردوسی محسوب می‌شود.

ابراهیمی دینانی عنوان کرد: آثار مولوی عارفانه است، تخلص مولوی خاموش (خموش) است، خموش یعنی حرف نمی‌زند، مولوی این تخلص را از روش استاد خود انتخاب کرده و کم سخن می‌گوید.

وی اظهار داشت:  چشم دل  فردوسی و  مولانا با چشم ظاهری‌شان همراه بود و از دل سخن گفتند.

فردوسی کمال اندیشه را در کمال سخن دیده و کمال سخن را نیز در کمال اندیشه دیده است.

منصوری لاریجانی گفت: پندهای اخلاقی فردوسی در کنار مباحث معرفتی خیلی زیبا است.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: سخن فردوسی جاودانه و ابدی بوده و آن را بسیار زیبا بیان کرده است و این سخن پایان ندارد. در واقع این سخن همیشه بر تارک تاریخ همچنان می‌درخشد.

وی عنوان کرد: ما خوشبختانه این فرهنگ عالی و متعالی را داریم. در هیچ یک از کشورهای دنیا نظیر فردوسی را پیدا نمی‌کنیم؛‌ حماسه‌ای که از آغاز تا انجام پر از مطالب توحیدی، انسانی و جوانمردی است. این مطالب را نمی‌توانیم در "هومر" پیدا کنیم البته من مستقیم آنها را مطالعه نکردم ولی در مورد آن شنیده‌ام.

دینانی افزود: کسانی که مطالب فردوسی را با دیگر فلاسفه مقایسه کردند، می‌گویند که فردوسی بالاتر است.

ابراهیمی دینانی گفت: قطع به یقین می‌گویم که در تمام ملل عالم و کشورهای متمدن و غیر متمدن بگردیم، زبانی مثل زبان مولانا در عرفان پیدا نمی‌کنیم.

ای کاش مردم زبان اصلی فردوسی را می‌آموختند و می‌خواندند که او چه سخنی می‌گوید، این موارد نمونه‌های فرهنگی و تاریخی ما است و ما این نمونه‌ها را داریم ولی متأسفانه از آنها غافل هستیم.

وی افزود: در گذشته مردم بیشتر با فردوسی آشنایی داشتند اما امروز در عصر مدرن مردم کمتر شاهنامه می‌خوانند. شاهنامه فردوسی را باید خواند چون همه اشعار آن توحیدی است. "ابن عربی" عارف حرف خود را از فردوسی گرفته است.

این استاد دانشگاه اظهار داشت: اشعار فردوسی همراه به ملیت، تاریخ و توحید ما است، ما نباید تاریخ خود را کنار بگذاریم.

ابراهیمی دینانی درخصوص اشعار فردوسی که در اول برنامه قرائت شد عنوان کرد: وقتی زبان گویا است که فرد جویا باشد، خرد جویا یعنی سوال (پرش) داشته باشیم. تکرار در زندگی خسته کننده و بیهوده است، کسی جویاست که هر لحظه در فکر و اندیشه تازه باشد.

فردوسی در اشعار خود می‌گوید که وقتی اندیشه جویا نباشد، زبان گویا نیست و همچنین مولوی می‌گوید جهان وقتی تازه بوده که سخن تازه باشد. تازگی در فکر و اندیشه است. اما وقتی که درک تازه نباشد جهان تازه نیست.

وی گفت: اگر انسان فکرش فعال و جستجوگر نباشد نخست خوب و بد را متوجه نمی‌شود، کسی خوب را متوجه شده که فکرش جویا باشد.

دینانی ضمن اشاره به این مطالب که اگر کسی خوب و بد را نداند سرانجام کار را نمی‌داند، تصریح کرد: کسی سرانجام کار را می‌داند که خوب و بد را متوجه شود و این موارد همه نظم منطق و حکمت است.

این استاد دانشگاه افزود: کسی تواناست که دانا باشد، اگر انسان نادان همه قدرت‌های جهان را در اختیار داشته باشد، بازهم ناتوان است.

فردوسی در یکی از ابیات توانایی را به دنبال دانایی آورده است.

دینانی اظهار داشت: انسان، جنبه حمایتی، جنبه نباتی (رویش بدن)، جنبه حیوانی (غرایز حیوانی) را طی و به مرحله مردمی و انسانی می‌رسد. این مراحل تکامل انسان نیز در قرآن کریم اینگونه توصیف شده است.

وی ادامه داد: انسان کلیدی دارد که در بسته جماد، نبات و حیوان را باز می‌کند یعنی انسان جماد، نبات و حیوان را متوجه شده و تسخیر می‌کند عقل بعنوان کلیدی در دست انسان است.

انسان در بین همه حیوانات راست قامت بوده و همه حیوانات چهارپایند. فردوسی به زیبایی آیات قرآن را توصیف می‌کند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: انسان حیواناتی همچون شیر، گرگ و ببر را رام می‌کند و آسمان‌ها و کرات را تسخیر کرده و اسرار آنها را متوجه می‌شود. انسان با عقل هوش و خرد خود تسخیر می‌کند، توانایی برای خردمند است.

وی افزود: انسان فهرست عالم آفرینش است، چیزی که در این عالم وجود دارد، نمونه آن در انسان است. هر کتابی یک فهرست دارد و اگر انسان را بخوانیم همه عالم آفرینش را خوانده‌ایم.

ابراهیمی دینانی گفت: بعضی‌ها به فردوسی خرده می‌گیرند که از شاهان سخن گفته استف برای فردوسی شاه و پادشاه مهم نیست بلکه برای او دادگر مهم است و اصلا به شاه اهمیت نمی‌دهد.

از اول تا آخر، شاهنامه فردوسی از عدل و داد و محبت به انسان سخن می‌گوید و این عظمت کتاب فردوسی است.

این استاد دانشگاه افزود: هیچ موجودی به اندازه انسان به حق تعالی معرفت ندارد. انسان تنها جانشین خدا در این عالم بوده هیچ حیوانی، نباتی و جمادی و هیچ فرشته‌ای نمی‌تواند خلافت کند.

وی عنوان کرد: مردم در این بیت شعر فردوسی یک معنی بیشتر ندارد و آن انسان است. اگر بشریت همین یک چیز را متوجه می‌شد که انسان یک گوهر است، این همه بداخلاقی، جنگ و پلیدی نبود.

اگر بشر می‌دانست که گوهر انسانی یک چیز است به یکدیگر ظلم و ستم نمی‌کرد.

ابراهیمی دینانی درخصوص این بیت شعر فردوسی گفت:

تو را از دو گیتی برآوردند                    به چندین میانجی پرورده‌اند

نخستین پسین شماست                 تویی خویشتن را به بازی مدار

این دو بیت از شعر فردوسی به طور دقیق ترجمه این حدیث است که خداوند به انسان می‌گوید، همه چیز را برای تو آفریده‌ام و تو را برای خودم آفریدم. انسان باید مراحل جمالی، نباتی و حیوانی را طی کند و خداوند چون می‌خواست انسان را بیافریند، جماد و نبات و حیوان را آفرید.

انتهای پیام/ اس

برچسب ها: دینانی ، شعر ، فلسفه ، معرفت
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.