به مناسبت سالگشت شهادت حسن باقری قائم مقام فرماندهی نیروی زمینی سپاه
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، 31 سال گذشته است درست 31 سال. آن روزها من هنوز نوجوانی بودم که چندان از جنگ چیزی نمیدانست و اصلاً فکر نمیکرد که روزی تبدیل به خبرنگار و نویسندهای شود که مثل خوابگردها در بیابانهای داغ و تفتیده جنوب بچرخد و در پی آثار و حقایق آن روزها پشت خاکریزها و روی رملهای داغ دنبال حقیقت جنگی که بود یا به تعبیر درست دفاع مقدس مردم این سرزمین آواره شود...
باری میخواهم از حماسهای سخن ساز کنم که رزمندگان ایرانی با زبان روزه آفریدند و اگرچه به اهداف خود نرسیدند، اما چون جنگ احد در صدر اسلام برایشان درسهایی گرانبها داشت. عملیات رمضان که درست 31 سال پیش در دشتهای سوزان جنوب و شلمچه و نهر کتیبان درگرفت، نخستین حرکت رزمندگان ایرانی برای تنبیه متجاوز و ورود به خاک عراق بود که درمنطقه عملیاتی شلمچه (شمال غربی خرمشهر و شرق بصره) اجرا شد.
مغز متفکر این عملیات، حسن باقری است. غلامحسین افشردی(حسن باقری) خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی و یکی از نیروهای زبده اطلاعات بود که محسن رضایی تشکیل داده بود. غلامحسین با روحیه و توان بسیار بالایی، روزها و سالهای نخست انقلاب را در مؤثرترین مراکز تأثیرگذاری جامعه، یعنی روزنامه جمهوری اسلامی- که به نوعی روزنامه انقلاب محسوب میشد- و واحد اطلاعات سپاه میگذراند. پس از گذشت یک سال و چند ماه کار در دو مرکز حساس، با بهرهگیری از هوش و استعداد ذاتی به پختگی و تجربه میرسد.
حالا او در رسانهای پراهمیت با تحلیل اخبار و دانستهها و خواندههایش روی تودههای مردم تأثیر میگذارد و همزمان در یک واحد اطلاعاتی به اهمیت شناخت دشمن و فعالیتهای مؤثر فرهنگی پی میبرد. او میکوشد با مدیریت درست بر داشتههایش، بهترین بهره را ببرد و همزمان افق دور و آینده را میبیند و عمیقاً به دور از هیاهو و جو انقلابیگری آن دوره از سطحینگری و انجام امور بیهوده پرهیز میکند. مطمئناً در این دوره با آزمون و خطا راه میجوید ولی به سرعت از اشتباه درس میگیرد و میخواهد تا بهترین روش را به کار ببندد.
سرانجام روز 31 شهریورماه سال 1359 پس از ماهها تنش مرزی، عراق با یورش زمینی و هوایی به ایران و بمباران شهرهای کشور، رسماً جنگ را آغاز میکند. غلامحسین به سرعت حرکت میکند تا خود را به کانون بزرگترین رویداد جاری در کشور برساند. عصر همان روز به سوی خوزستان و شهر اهواز میشتابد. قبل از آن با محسن رضایی، رئیس واحد اطلاعات سپاه هماهنگ شده تا فردای آن روز با مراجعه به علی شمخانی، فرمانده سپاه اهواز در واحد اطلاعات سپاه مشغول به کار شود.
او کار را خیلی جدی دنبال میکند و برای دفاع در مقابل مهاجم، هسته نخست اطلاعات عملیات را بنیان میگذارد. دست تقدیر حسن باقری را در جایی قرار میدهد که میتواند از تمام تجربیاتش استفاده کند. با ابتکار عمل و خلاقیت ذاتی و تجربیات روزنامهنگاری و کار اطلاعاتی که قبل از آن انجام داده است، کار خود را آغاز میکند. با وجود وظیفه جدیدی که به او سپردهاند، جنگ را مثل خبری داغ به نظاره مینشیند و پس از مدت کوتاهی گره اصلی را میبیند و با کسب اطلاعات اساسی سرنوشت جنگ را تغییر میدهد. در جنگ هشت ساله جوانان باهوش و شجاع کم نبودهاند ولی کاری که او پی میگیرد، از جنس دیگری است.
ضرورت شناخت دشمندر آن آشفتهبازار روزهای نخست جنگ در اوج درگیریهای سیاسی در تهران، ناآرامیهای خونین در کردستان و آشوب در گوشه و کنار ایران او باید سهم خود را برای دفاع از کیان نظام و کشور ادا کند. ارتش با سیستمی که کاملاً برای حریف روشن است، بشدت تضعیف شده، کمتوان و کرخت در انتظار فرمان مسئولان، بدون طرح و نقشهای دفاع میکند. نیروهای از جانگذشته مردمی هم که بدون سلاح و مهمات از جان مایه گذاشته و کاملاً بیبرنامه دفاع میکنند.
حسن با دید درست درمییابد که ابتدا باید دشمن را شناخت و سپس با آن به مقابله برخاست اما برای شناخت مهاجمان ابزارهای پیشرفتهای چون آواکس، ماهواره، هواپیمای جاسوسی یا حداقل عکس هوایی و تجهیزات مخابراتی هم ندارد. او فقط یک دوربین، نقشه، قطبنما، مختصات جغرافیایی و نیروهایی دلیر و از جان گذشته دارد که مثل خودش تا پشت دشمن نفوذ میکنند و اطلاعات عینی و دست اولی از وضعیت دشمن برای او میفرستند. آنان مشاهدات خود را برای حسن گزارش میکنند و او هم از این امکانات محدود نهایت استفاده را میبرد و در سپاه اهواز تمام نیروهایش را وا میدارد تا اطلاعات مختلف را جمع کنند تا در گلف با آرشیو و جمعبندی و پیاده کردن گزارشها روی نقشه و تحلیل وضعیت منطقه نبرد، برآوردی دقیق از نیروی دشمن و نقاط هجوم به دست آورد. باید اول بفهمد که دشمن و نیروهای مدافع در کجا و چگونه باهم رودررو شدهاند. باید زمین منطقه نبرد را بشناسد و محورهای هجوم و میزان نیروی دشمن را دریابد. او باید به جنگ مثل یک خبر داغ بنگرد و 6 سؤال اصلی موجود در این خبر را پاسخ دهد.
با حوصله و دقت، جنگ را در افق روشنتری میبیند. حالا این عرصه بازی بزرگان است و او در کاری وارد شده که در آن خبره است. او اکنون در کسوت مسئول اطلاعات عملیات، گزارشهای رکن دوم ارتش، ژاندارمری، استانداری، واحد اطلاعات سپاه و دیگر واحدهای درگیر را میبیند و درمییابد که بر این گزارشهای بعضاً ضد و نقیض و بدون هدف نمیتواند تکیه کند. در همان روزهای نخست خودش شخصاً به شناسایی میرود و نیروهای واحدش را توجیه میکند. تمام مدت شبانهروز در پی یافتن بهترین جوابهاست. به افق آینده مینگرد و اینکه چگونه میتوان با یک شکل منظم جلوی پیشروی ماشین جنگی عراق را گرفت.
نیروهای بی باک او کماکان از شیارها و کانالها جلو میروند و میکوشند اطلاعات عینی و دقیق را به او منتقل کنند. حسن با تشکیل اتاق نقشه و استفاده از کالک، شمایی کلی از منطقه نبرد به دست میآورد که آخرین تغییرات روی آن ثبت میشود. او و دیگر فرماندهان جنگ را از اتاق نقشه گلف از تمام جوانب و در مقیاسی کوچکتر میبینند، کوچکترین تحرکات در هر دو سوی جنگ بر نقشهها و کالکها ترسیم میشود. باز شدن این دریچه روشن به لطف فعالیت نیروهای شناسایی میسر میشود.
حسن با تلاش شبانه روزی به سرعت معروف میشود. اطلاعات عینی او از دشمن و روش سیستماتیک در شناسایی دقیق، فرستادن افراد برای مشاهده عینی و اتکا به اطلاعات موثق از او عنصری قدرتمند و تأثیرگذار میسازد. کلیات این هجوم را مثل خبری داغ بررسی میکند و درمییابد که فشار اصلی دشمن بر خوزستان است.
آگاهی از اهداف دشمندشمن قصد اشغال خوزستان و سیطره بر این استان نفتخیز را دارد. اوضاع کشور در آن روزها کاملاً در هم ریخته است. خرمشهر در حال سقوط است و مدافعان کوچه به کوچه در حال جنگ و گریزند. ارتش با لشکر 92 زرهی مأمور حراست از مرزهای خوزستان است ولی عراق با 5 لشکر مکانیزه و زرهی تا دندان مسلح در مرزی طولانی از شلمچه تا چنگوله به منطقه هجوم آورده است و میخواهد در کمترین زمان ممکن جشن پیروزی خود را در اهواز بگیرد. از محور میانی نیروهای دشمن تا نزدیکی اهواز جلو آمدهاند و شهر را با توپ و گلولههای تانک میکوبند.
حسن با مطالعه نقشهها و رفتن به خطوط مرزی و شناسایی شخصی و فرستادن افرادی برای کسب اطلاعات به شکل عینی و دقیق، میتواند چشماندازی کلی از دشمن و زمین جنگ به دست آورد. در آن تاریکی او نوری را میتاباند تا دیگران راه را بجویند. او مسئول دیدن جنگ در قوارههای کلان شده است. آن روزها بچههای سپاه در دستههای کوچک به لشکرهای زرهی عراق شبیخونهایی میزنند. حسن چند بار با آنها میرود و درمییابد که به این سادگی نمیتوان جنگید. اگر چه شبیخون پاسداران اهوازی به فرماندهی علی غیوراصلی دشمن را مضطرب کرده ولی نه میتوانند زمینی را باز پس گیرند و نه جلوی یورش دیوانهوار لشکرهای عراق را سد کنند.
حسن نقشه منطقه جنگ و مرز بین دو کشور را تهیه کرده و با شناساییهای دقیق، آن را کامل میکند و کمکم با پیاده کردن اطلاعات نیروهای شناسایی روی نقشه و کالک جنگ را از منظری درست و دقیق میبیند و اطلاعات مفیدی از فعالیت نیروهای عراق به دست میآورد.
او با نظم دادن به شناساییها، راه انداختن آرشیو، اتاق نقشه و واحد بازجویی از اسرا به بسیاری از سؤالهای اساسی جنگ پاسخ میگوید، از اتاق جنگ پایگاه منتظران شهادت همه صحنه نبرد را میبیند و آنجا را به مرکز هدایت نیروهای مردمی تبدیل میکند. فشار دشمن هر روز بیشتر میشود. بنیصدر با دیدگاههای خاص خود نمیتواند جلوی لشکرهای تا دندان مسلح عراق را بگیرد، مستأصل و درمانده شده اما هنوز به نیروهای سپاه میدان نمیدهد. در این حال سوسنگرد برای مدت کوتاهی به اشغال عراقیها درمیآید و با شهامت نیروهای مدافع دوباره پس گرفته میشود. نیروهای جوان سپاه با وجود تمام بیمهریها همچنان در صحنه میمانند و دفاع میکنند. هر بار هم که امام دستور میدان دادن به نیروهای مردمی را میدهد، امکانات به ستاد جنگهای نامنظم که تجربه کافی در جنگ کلاسیک ندارند داده میشود.
پس از شکست عملیات نصر، حسن در گزارشی مشروح این نبرد را تحلیل و علل شکست را گوشزد میکند. اشراف کامل حسن بر منطقه، وضعیت خطوط درگیری، توان دشمن و به عبارت درست غنای اطلاعات دست اول سبب میشود تا ابتکار عمل را به دست گیرد. او با تجربه عملیات چهارگانه بخصوص نصر به این نتیجه میرسد که باید جنگ را در قوارههای کلان و با سیستمی مناسب ادامه داد. از اینرو در یادداشتهایش مینویسد: «باید به خود جرأت داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است استراتژی این جنگ عوض شود .»همزمان با عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی(ره)، عملیاتی به همت فرماندهان سپاه مستقر در جبهه شرق کارون در شامگاه 21 خرداد سال 1360 اجرا میشود و خبر عزل بنیصدر از صدای جمهوریاسلامی در آخرین ساعات شب20 خرداد رزمندگان را چنان به وجد میآورد که بلافاصله طرح عملیاتی خود را برای اجرای یک عملیات محدود در محور دارخوین به نام «خمینی روح خدا فرمانده کل قوا» اجرا میکنند.
جسارت های انقلابیرحیم صفوی و حسن باقری با 320 نفر به لشکر 3 زرهی عراق در دارخوین یورش برده و پس از 3 کیلومتر پیشروی یک خاکریز میزنند. عراقیها هشت شبانه روز پاتک میکنند. روز سوم رحیم صفوی مجروح شده و حسن خط را نگه میدارد. این عملیات هیمنه قدرت عراق را درهم میشکند، سبب ایجاد روحیهای عالی در رزمندگان میشود و به همه ثابت میکند که فرماندهان جوان از چه لیاقت و توانی بهره دارند. با وجود تمام محرومیتها و نبود امکانات این عملیات درسهای بسیاری به فرماندهان جنگ میدهد. او جنگ را بهترین محمل برای بروز استعدادهای ذاتی خود و دیگر جوانان انقلابی میبیند و مینویسد: «این جنگ فرصتهای طلایی بسیاری جهت رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابی که دارند و چشم و گوش بسته تابع قانونهای از خارج آمده نیستند، میتوانند از قالبهای پیشساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش، روشهایی ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست به سادگی و با این نیروها به دفاع در مقابل آن برخیزد .»
تحول در استراتژی جنگ و بهرهگیری از نقاط قوت در برابر ارتش تا دندان مسلح عراق، کمکم ثمر میدهد و با پیروزی تفکر انقلابی و شرکت فعال نیروهای اصیل، انقلابی و مردمی در روند جنگ و شناخت دقیق دشمن با استفاده از نفوذ جوانان شجاع به عمق موانع عراقیها و گزارش لحظه به لحظه از خطوط دشمن، بازجویی از اسرا و استفاده از اطلاعات افراد بومی و هماهنگی ارتش و سپاه و سازماندهی نیروهای مردمی در قالب تیپها و گردانهای منظم و متکی بر قدرت ایمان، تصور شکست ناپذیری ارتش عراق درهم میشکند.
آغاز پیروزی هاعملیات فرمانده کل قوا و شکستن حصر آبادان آغاز این پیروزیهای شیرین است. حسن خود را درگیر در مسئولیتی سنگین میبیند. هیچکس گویا متوجه نیست که ممکن است جنگ به درازا بکشد.
نیروهای ایرانی در عملیات ثامنالائمه در مقیاسی دو برابر عملیات قبلی، حملهای را از محور سلمانیه به سوی آبادان طراحی میکنند. محور نهر شادگان محوری است که باید نیروهای عراقی دور زده شوند. حسن باقری نیروها را هدایت و در آن محور سرمایهگذاری میکند و نقش کلیدی و اصلی در شکستن حصر آبادان را بر عهده میگیرد. با وجود این که عراق از تمام تجارب و داشتههایش استفاده کرده و حتی از نیروهای ایرانی نکاتی مثل زدن خاکریز و دوجداره کردن خاکریزها را یاد میگیرد اما روش حسن باز هم موفق میشود، هربار فکر تازهای دارد و میداند که چگونه باید عمل کند و چگونه از داشتههایشان در مقابل دشمن سود جویند.
عملیات بعدی طریقالقدس است که با توجه به شناساییهای ارزشمند واحد اطلاعات عملیات، طرحریزی خوب حسن باقری و فرماندهان جوان گلف و همکاری ارتش در ابعاد بسیار بزرگتر و تقریباً با توانی دو برابر عملیات ثامنالائمه انجام میشود. هدف به دست آوردن تنگه چزابه و شکافتن جبهه جنوبی و شمالی ارتش عراق است. در این زمان سپاه و ارتش در کنار هم به شکل مشترک کار میکنند. در این عملیات حسن باقری معاونت فرماندهی عملیات را بر عهده دارد. او بارها برای شناسایی به رملهای شمال بستان میرود و اعتقاد دارد رمز موفقیت عملیات، بستن تنگه چزابه است. در حین عملیات مجروح شده و عراقیها از سمت رودخانه سابله فشار بسیاری وارد میکنند و میخواهند از این سو تنگه را اشغال کنند. محسن رضایی فرمانده سپاه از نیروهای امداد میخواهد حسن را با وجود جراحت به قرارگاه بیاورند تا عملیات با وجود او دنبال شود.
در این روزها دیگر همه به دفاع نیروهای جوان سپاه در مقابل ارتش قدرتمند عراق امیدوار شدهاند. اوضاع داخلی کشور نیز رو به بهبودی میرود.
درگیریهای ضدانقلاب در داخل کشور به لطف حضور مردم آرام گرفته و پس از عزل بنیصدر با درایت امام که علاوه بر حمایت همهجانبه از ارتش همه مردم را به دفاع فرا خوانده سبب حضور مردم در صحنهها و انزوای ضدانقلاب شده است. صبر و استقامت نیروهای سپاه در اوج مظلومیت ثمر میدهد و با درخشش در عملیاتهایی که انجام دادهاند به تدریج امکانات بیشتر و بهتری در اختیارشان قرار میگیرد. فرماندهان سپاه ساختار مناسبی برای نیروهای مردمی تعریف کرده و با هدایت مناسب جنگ و تأکید بر جنبههای مذهبی، رزمندگان هر روز قدرت بیشتری مییابند. بسیج که پس از فرمان امام شکل گرفته، اکنون تبدیل به نقطه قوت جنگ شده است. در این شرایط فرماندهان عراقی تصور میکنند که نیروهای نظامی ایران فاقد قابلیت و توانایی لازم برای طراحی و اجرای عملیات اساسی هستند و این چند شکست را هم اتفاقی میپندارند و اعتراف میکنند:
«ما تصور میکردیم که نیروهای ایرانی از اجرای یک عملیات دقیق و برنامهریزی شده در سطحی گسترده ناتوان هستند، لذا بر موضع خود کاملاً اصرار داشتیم ما این ذهنیت را از شکست نیروهای ایرانی در تاریخ 16/10/59 در هویزه به دست آوردیم.»
در بازگشت فرماندهان ارشد نظامی ارتش و سپاه از منطقه عملیاتی ثامنالائمه در تاریخ 8/7/60 سانحه سقوط هواپیما به شهادت سرلشکر فلاحی، سرتیپ فکوری، سرتیپ نامجو، کلاهدوز و جهانآرا میانجامد. این ضایعه سایه سنگین فقدان آنها را بر جبهه مستولی میکند ولی پیوند عمیقی میان این دو نیرو ایجاد میشود. فرماندهان جدید سپاه و ارتش یعنی محسن رضایی و شهید صیادشیرازی برادرانه با هم وارد میدان شده و به یاری طراحان نظامی سپاه و ارتش برای نخستین بار آبادان از محاصره بیرون میآید و سرزمینهای شمالی خوزستان دوباره آزاد میشوند.
حسن اعتقاد دارد که تا دشمن در شوک شکست قرار دارد باید ضربههای بیشتری به او زد از این رو برای اینکه فرصت لازم برای تصمیمگیری و تجدید سازمان و نیز تقویت مواضع پدافندی از دشمن گرفته شود چند ماه بعد عملیات بزرگ فتح المبین اجرا میشود. تعداد اسرای دشمن و غنایمی که به دست آمده نشاندهنده میزان موفقیت عملیات، استیصال و انهدام دشمن و برتری نظامی نیروهای رزمنده ایران است. یکی از فرماندهان نیروی دریایی امریکا میگوید: «پیروزیهای ایران، نشاندهنده تجدید توان نیروهای مسلح، نیروی انسانی بیشتر و هماهنگی بهتری بین ارتش و سپاه پاسداران انقلاب بود .»
یکی دیگر از کارشناسان نظامی با نگاه عمیق به عملیات فتحالمبین اقدامات بعدی عراق و فرار به پشت مرزها را متأثر از همین عملیات دانسته و نوشته: «عملیات فتحالمبین خفتبارترین شکست را از آغاز جنگ تاکنون نصیب عراق کرده این تهاجم به عقبنشینی عراق در سرتاسر خط جبهه در طول مرز ایران و عراق و نابودی سه لشکر عراق منجر شده .»
با کسب این پیروزی نظامی که از نیمه دوم سال 1360 آغاز و در فتحالمبین به اوج رسیده، موفقیت سیاسی و نظامی کشور در سال 1361 وضعیت نوینی پیدا میکند. با آرام گرفتن فضای سیاسی در داخل و پیروزیهای رزمندگان در جبهه و دستاوردهای چشمگیر، موفقیت نظامی و سیاسی به نفع ایران تغییر میکند. سازمان رزم دشمن با سلسله عملیات رزمندگان ایرانی از هم گسیخته است. در این مرحله حسن اطلاعات وسیعی را از اسرا دریافت کرده و با گزارشهای افراد بومی و نیروهای اطلاعاتی در عراق موقعیت دشمن را در جبههها کاملاً میشناسد.
فتح خرمشهربعد از عملیات فتحالمبین فرماندهان جنگ به خرمشهر فکر میکنند. حسن نیز از ابتدای جنگ به راههای بازپسگیری این شهر فکر میکرده اکنون با تجربیاتی که در عملیاتهای گذشته به دست آورده، قدرت استنتاج، تجزیه و تحلیل اطلاعات و حضور در عمق جبههها به نگرش ژرف و عمیقی دست یافته است. ساعتها به نقشهها، کالکها و عکسهای هوایی خیره میشود و گزارش نیروهای شناسایی را مرور میکند و به کوچکترین تحرکات و رویدادها واکنش نشان میدهد.
سعی میکند از دریچه ذهن افسران عالی رتبه عراقی به صحنه جنگ بنگرد. بینش او بسیار مورد توجه فرماندهان عراقی قرار میگیرد و او را به عنوان دشمنی مقتدر و باهوش میشناسند. نام او حالا در دل ژنرالهای بعثی ترس میافکند، در سال 1361 کمیته تحلیل نبرد ستاد کل نیروهای مسلح عراق مینویسد: «اطلاعات ایران(حسن باقری) در همه حملات خود اطلاعات کامل و دقیق در خصوص یگانهای خودی اعم از خطوط حد، فرماندهان، شکافها، خطوط آسیبپذیر و محل استقرار، قرارگاهها و مواضع توپخانه و حتی منطق اداری در اختیار داشته و از این طریق توانسته است طرحهای خوبی تهیه کرده و آنها را به دقت به اجرا در آورد .» حسن باقری در این زمان اطلاعات کاملی از فرماندهان و حتی افسران عراقی، روحیات، علایق، خانواده و طرز فکر و ویژگیهای رفتاری آنها جمعآوری کرده است.